دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.

مکالمه بین Sabo3eur و المیرا70

8 پیغام بازدید کنندگان

  1. من از نزدیکی دشت محبت نردبانی کرده ام پیدا که تا قصر خدا هم پلکان دارد …
    در آنجا دستهایم را به سویش با تمنا باز کردم ، برایت بهترین را آرزو کردم …
  2. وقتي دلم به درد مياد و کسي نيست به حرفهايم گوش کند،
    وقتي تمام غمهاي عالم در دلم نشسته است، وقتي احساس مي کنم دردمند ترين انسان عالمم... وقتي تمام عزيزانم با من غريبه مي شوند... و کسي نيست که حرمت اشکهاي نيمه شبم را حفظ کند... وقتي تمام عالم را قفس مي بينم... بي اختيار از کنار آنهايي که دوسشان دارم.. بي تفاوت مي گذرد...


  3. گاهی مثل باران باید بارید گاهی نرم وگاهی تند...

    وگاهی..خیس باید كرد...


    گلبرگهای زیبای برون را وگاهی بایدشكست....


    شاخه های زاید خشكیده را..


    تا سبز شوند جوانه ها..


    وبخوانند..ترانه ها..زیر قطرات نم نم باران...

    .گاهی مثل باران...

    باید بخشید ترانه زندگی را...


    تا عاشقی كنند .. پروانه ها...
    ممنون دوست عزیز خیلی متن زیبایی بود
نمایش پیغامهای بازدید کننده 1 از 8 تا 8