دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.

مکالمه بین S a R a و Sabo3eur

8 پیغام بازدید کنندگان

  1. اما ذهنم شاملو را زمزمه می کرد:
    وقتی که پیرامن تو
    چانه ها
    دمی از جنبش باز نمی ماند
    بی آنکه از تمامی صداها
    یک صدا
    آشنای تو باشد
    وقتی که دردها
    از حسادت های حقیر
    بر نمی گذرد
    و پرسش ها همه
    در محور روده هاست
    آری مرگ
    انتظاری خوف انگیز است.
  2. دلم تنگ مثل ماهی در شیشه تنگ تاریک
    آشفته حالم استرس دارم گیجم میزنه نبضم
    هیجان دارم مثل پرنده ای در قفس تاریک
    دوست دارم سیاهی اتاقم و پنجره اش را
    اتاقی تاریک که نور روشنایی از پنجره ,اما تاریک
    خفه گان گرفتم در اتاق تاریک و پر از دود
    نگاره به اتاقم بدون در و
    دستی به سوی آزادی
    و نا امید و سرد و بی روح در حبس زمین
  3. من چیستم؟
    لبخند پر ملامت پاییزی غروب
    در جستجوی شب
    یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات
    گمنام و بی نشان
    در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ
  4. متن زیبایی بود ، ممنون
  5. یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت

    دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفتپس کوچه های قلب مرا جستجو نکرداما مرا به عمق درونم کشید و رفتتا از خیال گنگ رهایی رها شومبانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفتشاید به پاس حرمت ویرانه های عشقمرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفتدیگر اسیر آن من بیگانه نیستماز خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت
نمایش پیغامهای بازدید کننده 1 از 8 تا 8