PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : درس‌هایی که در دانشکده طب تدریس نمی‌شود



AvAstiN
25th December 2008, 07:41 PM
اخبار بد ـ مرگ یکی از عزیزان، بیماری، اخراج شدن از کار و ... ـ مانند شوک می‌ماند، فرد با شنیدن خبر وحشت می‌کند و همه زندگی او ناگهان تغییر می‌کند. جای تعجب نیست که در تحقیقی مشخص شده است که تقریبا همه خانم‌‌هایی که به تازگی ابتلا به سرطان سینه‌شان به آنها گزارش شده، دچار پریشانی و اضطراب شده‌اند، اما جدی‌تر اینکه، این وضعیت در تقریباً نیمی ‌از آنها آن قدر پیشرفت می‌کند که به اختلالات روانی شدید مانند افسردگی منجر می‌شود. گوشه‌گیری، گریه کردن، لذت نبردن از فعالیت‌‌های معمول لذت‌بخش، آرزوی مرگ، پرخاشگری، سکوت ممتد و طولانی، افت تحصیلی، کاهش توجه و تمرکز، فراموشکاری، اشکال در تصمیم‌گیری، افکار خودتخریبی، احساس خشم، اندوه، گناه، درماندگی، ناتوانی، نومیدی، تنهایی، ترس و اضطراب، سرگیجه، احساس خستگی و کسالت، تنگی نفس، آه کشیدن زیاد، خشکی دهان، تپش قلب، احساس کرختی و سنگینی در بدن، ضعف عضلانی، احساس گرفتگی و خفگی در گلو و درد معده ممکن است فرد را اذیت کند. بدیهی است که شنیدن خبر بد چندان آسان نیست...
یکی از مهارت‌‌های بسیار مهمی‌که پزشکان طی مواجهه با بیمار باید کسب کنند آگاه کردن او از نوع بیماری و میزان وخامت آن است، حتی اگر وخامت بیماری به حدی باشد که پزشک احساس کند بیمار قادر به شنیدن آن نیست، چون حتی در لحظه مرگ هم بیماران آن را باور نمی‌کنند و منتظرند پزشک به آنها حیات ببخشد. با وجود تمام توقعاتی که می‌توان از یک پزشک به هنگام برخورد با بیمار داشت ، نباید در خلال مراقبت از بیمار فشارهای جسمی‌توان‌فرسا و مشکلات عاطفی را که به سراغ خود پزشک می‌آید نادیده گرفت. فشارهایی مانند محرومیت از خواب، برنامه غذایی نامنظم و نامتناسب، فرصت اندک برای استراحت، اختلال در روابط خانوادگی و دوستانه و گرفتاری ناشی از برخورد با بیماران پرتوقع ، موجب می‌شوند که بیش از نیمی‌از پزشکان خود به روان درمان‌گری نیاز پیدا کنند. ممکن است که فکر کنند تنها هستند و یا آن قدر خود را غرق در فکر کردن به جزییات مساله می‌کنند که نمی‌توانند از زندگی لذت ببرند.
دادن خبر بد نیاز به داشتن مهارت‌های ارتباطی پیشرفته دارد که اغلب پزشکان مهارت لازم را برای مواجهه با چنین شرایطی ندارند. توانایی گفتگو و رفتار صحیح با بیمار رو به مرگ ارتباط چندانی با تجربه کلی و تخصص افراد در حرفه پزشکی ندارد، و موضوع یکی از مهارت‌‌هایی است که هرگز در دانشکده‌‌های پزشکی به دانشجویان آموخته نمی‌شود.
● ... اما چرا؟
دلایل متعددی برای اجتناب از دادن خبر بد وجود دارد که شامل ترس و نگرانی از دلسرد و ناامیدشدن بیمار، ترس از مواجهه با مرگ دیگری و فقدان آموزش رسمی‌است. یک پزشک باید بداند که بیمار با وجود بیمار بودنش یک انسان است و حق دارد آگاهی لازم را در مورد نوع بیماری‌اش داشته باشد. برای دادن خبر بد باید به بعضی نکات توجه کرد. هرگز نباید از تلفن برای دادن خبر بد استفاده کرد، همچنین با آماده کردن شرایط فیزیکی و ارتباط مناسب بین پزشک و بیمار یا بستگان او باید شرایط مناسبی فراهم شود. می‌توان از جملاتی مانند «آیا شما از آن دسته افرادی هستید که می‌خواهند تمام جزییات بیماری خود را بدانند؟» استفاده کرد.
باید توجه داشت که در تمام مدتی که گفتگو صورت می‌پذیرد نشستن در برابر بیمار، داشتن تماس چشمی‌و توجه به رفتارهای غیرکلامی‌بیمار اهمیت دارد. واقعیت این است که بیمار نیاز دارد و می‌خواهد که راجع به سلامتی که از دست رفته، صحبت کند. بهتر است به بیمار اجازه دهیم هر زمان که می‌خواهد راجع به احساس و افکارش صحبت کند و اطرافیان باید به وی نشان دهند که تمایل به شنیدن صحبت‌‌های وی دارند، احساس او را درک می‌کنند و سعی نمی‌کنند او را از بحث موردنظر منحرف کنند. نباید از دادن اطلاعات درست در مورد زمان احتمالی زنده بودن خودداری کنیم، زیرا سوگ، از دست دادن، پیر شدن، بیمار شدن، همه اینها جزیی از زندگی هستند. سوگ حالت اندوه و ناراحتی شدید درونی در واکنش به از دست دادن شخص (حتی خود فرد)، یا عقیده و فکر خاصی است. هر بیماری به روش خاص خود با پدیده روبه‌رو می‌شود. باید بیمار و اطرافیانش حرف بزنند، احساساتشان را بگویند و افکارشان را بیرون بریزند تا بتوانیم بهترین کمک را در تطابق و سازگاری آنها با فشارهای ناشی از خبر بد ارایه دهیم.
دادن توضیحات ساده و فارغ از اصطلاحات پزشکی در مورد بیماری بسیار مؤثر است. از زمانی که پزشکی تحت سلطه تکنولوژی قرار گرفت ارتباط کلامی‌پزشک و بیمار نیز در جریان تشخیص و درمان کمتر شد و برخی پزشکان دیگر کمتر به گفتگو با بیمار توجه می‌کنند.
اصولاً سه الگوی ارتباطی بین پزشک و بیمار می‌توان تصور کرد: الگوی فعال- منفعل هنگامی‌رخ می‌دهد که بیمار به دلیل شرایط خاص بیماری قادر به مشارکت در مراقبت و تصمیم‌گیری درباره خود نیست، الگوی راهنمایی- همکاری وقتی به وقوع می‌پیوندد که قسمت اعظم مسوولیت تشخیص و درمان برعهده پزشک است و در نهایت الگوی مشارکت متقابل که مستلزم تصمیم‌گیری مشترک پزشک و بیمار درباره همه جنبه‌‌های مراقبت از بیماری است. این الگو کامل‌ترین تعامل درمانی ممکن بین پزشک و بیمار است، بنابراین بهترین روش برای دادن خبر این است که ابتدا از بیمار اطلاعاتش در مورد بیماری و سیر آن را بپرسیم و بعد بر اساس سواد، فرهنگ ومعلومات فرد اطلاعات جدید را با کمک خود بیمار مرحله به مرحله به او بدهیم.
گاهی ممکن است با توجه به وضعیت بیمار نتوان تمامی‌خبر را در یک جلسه به او یا همراه او داد و نیاز به زمینه‌سازی دارد. هراس و وحشت از دادن خبر وقتی بیشتر می‌شود که مادر یا پدر یا پزشک بخواهند خبر مرگ یکی از نزدیکان را به کودکان بدهند.
بهتر است در مقابل سوالات کودک اطلاعات صحیحی را که می‌دانیم به وی بگوییم و چیزهایی را که نمی‌دانیم، بگوییم که نمی‌دانیم و سعی نکنیم با مفاهیم انتزاعی کودک را گیج و پریشان کنیم. مفهوم مرگ طی یک فرآیند که حتی ممکن است تا بلوغ و بزرگسالی طول بکشد، در کودک شکل می‌گیرد.
سوگ در کودکان پدیده ناشایعی نیست و کودکان درجات متعددی از سوگ را در زندگی روزمره خود تجربه می‌کنند، تنها مرگ یک والد یا اقوام نزدیک نیست که کودک را با پدیده سوگ مواجه می‌کند، بلکه وقایع بی‌شمار دیگری هست که گرچه از نظر ما کوچک و بی‌اهمیت است، ولی برای بچه‌‌ها مصادف با یک از دست دادن قابل توجه و مهم است. از آنجا که ممکن است کودکان در کلامی‌کردن هیجانات درونی خود توانمندی کافی را نداشته باشند، همین امر درک یک کودک سوگوار و کمک به او را از سوی بزرگسالان با مشکل مواجه می‌کند.
مرگ عزیزان یکی از دردناک ترین تجربیاتی که هرکس ممکن است در طول زندگی خود با آن روبه‌رو شود و کودکان نیز به عنوان بی‌دفاع‌ترین افراد از این قاعده مستثنا نیستند: بزرگ‌ترها می‌توانند توضیحات کافی راجع به روح و مرگ به بچه‌‌ها بدهند. باید بپذیریم که پاسخ همه سوالات را نمی‌دانیم، بهتر است در مقابل سوالات کودک اطلاعات صحیحی را که می‌دانیم به وی بگوییم و چیزهایی را که نمی‌دانیم، بگوییم که نمی‌دانیم و سعی نکنیم با مفاهیم انتزاعی کودک را گیج و پریشان کنیم. در این موارد ازکودک بپرسیدم که چه کنیم تا احساس آرامش و امنیت بکنی؟ از او بخواهیم احساسش را با نوشتن یا نقاشی نشان دهد و یا به روش بارش افکار و برگرداندن پرسش‌‌های او به خودش می‌خواهیم احساسات درونی خود را بیرون بریزد.


دکتر زهرا یداللهی - روان‌پزشک و پژوهشگر انستیتو روان‌پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد