Karim1504
24th April 2011, 07:06 PM
کوهن غالباً دوستانش را برای مهمانی های مجلل شبانه ، به خانه اش دعوت می کرد. مهمانی هایی که تا دیر وقت طول می کشید و در این میان ، اطلاعات مهمی رد و بدل می شد.
http://www.arteshi.com/wp-content/uploads/2011/04/qoqrk6ovy63pqkq3v3vv.jpg (http://www.arteshi.com/wp-content/uploads/2011/04/qoqrk6ovy63pqkq3v3vv.jpg)
الیاهو کوهن ، در روز ۱۶ دسامبر ۱۹۲۴ میلادی در محله یهودیان شهر اسکندریه مصر به دنیا آمد. او زبان های عبری ، ایتالیایی ، آلمانی و عربی را به خوبی صحبت می کرد و حافظه ای قوی داشت. او همکاری خود را با ورود به آژانس قاچاق مهاجرین یهودی به فلسطین شروع کرد و سرانجام نیز به اسرائیل رفت. در بهار سال ۱۹۶۰ ، موساد او را به عنوان یک جاسوس انتخاب و تحت تعلیمات خاصی قرار داد. مربی او فردی به نام درویش بود که به همراه یک تیم آموزشی ، کوهن را برای بزرگترین فعالیت جاسوسی دهه (هفتاد) آماده می کرد.
سرانجام در روز اول ماه مارس ۱۹۶۱ ، کوهن با نام ساختگی «کامل امین طابس» و شغل بازرگانی ، به بوینس آیرس وارد شد. او با کمترین تلاش ، خود را به محافل عرب زبان آرژانتین نزدیک کرد و توانست دوستان بسیاری برای خود به دست آورد. کوهن سخاوتمندانه از دوستان عرب خود در منزل پذیرایی می کرد و ارتباط گرم و نزدیکی را با شخصیت های عرب ساکن در آرژانتین برقرار نمود. کوهن توانست با توصیه دوستان عربش ، به کلوپ اسلام که مرکز اجتماع بسیاری از شخصیت های بانفوذ کشورهای عربی بود ، وارد شود.
عبدالله لطیف الحشام ، صاحب امتیاز بزرگترین روزنامه عربی کشور آرژانتین ، یکی از کسانی بود که به راحتی در دام کوهن افتاد. کوهن با کمک هشام به سوریه رفت و یک شرکت صادرات و واردات تأسیس کرد. شرکای تجاری کوهن و یا دوستان او که از شخصیت های بانفود سیاسی و نظامی سوریه بودند ، نمی دانستند که گپ زدن های دوستانه آنها با کوهن ، اطلاعات مهمی را در اختیار او قرار می دهد. اطلاعات به دست آمده ، هر روز توسط کوهن به تل آویو مخابره می شد. کوهن آپارتمان خود را مقابل ستاد ارتش سوریه انتخاب کرده بود و با شمارش تعداد پنجره های روشن ساختمان فرماندهی ارتش سوریه و یا رفت و آمدهای روزانه و شبانه ، می توانست وقوع یک بحران را حدس بزند. او در یکی از گزارشات ارسالی خود به تل آویو نوشته بود:
«سه شب است که در ساختمان فرماندهی ارتش ، چراغ ها تا صبح روشن می ماند. هیچ کس قصد کودتا ندارد. جابجایی وسیع ستون های ارتش در جاده ها قابل رؤیت است. علت احتمالی این فعالیت های غیرعادی: تدارک عملیات علیه اسرائیل. تمام.»کوهن غالبآ دوستانش را برای مهمانی های مجلل شبانه ، به خانه اش دعوت می کرد. مهمانی هایی که تا دیر وقت طول می کشید و در این میان ، اطلاعات مهمی رد و بدل می شد. سرهنگ صلاح ضالی ، معازی برادرزاده اش (رئیس ستاد ارتش) و ژنرال الحافظ (از شخصیت های بانفوذ حزب بعث) ، همگی از دوستان کوهن بودند. ژنرال الحافظ در سال ۱۹۶۳ ، بعد از کودتای حزب بعث به رئیس جمهوری رسید و این موضوع ، زمینه رشد بیشتر فعالیت های جاسوسی کوهن را فراهم کرد.
فعالیت های کوهن ، حدودآ تا ۲ سال بعد ادامه یافت. اما در ژانویه ۱۹۶۵ ، کوهن به علت اشتباهی که در زمان مخابره پیام به اسرائیل داشت ، توسط تیم فنی ضداطلاعات سوریه شناسایی و دستگیر شد. ژنرال الحافظ رئیس جمهور سوریه ، با شنیدن خبر جاسوس بودن کوهن (کامل امین طابس) این آشنای عزیز و معتمدی که به او خیانت کرده بود ، بسیار پریشان شد. همینطور بسیاری از دوستان دیگر کوهن که بارها در محافل دوستانه به او اطلاعاتی داده بودند ، با ناباوری به سادگی و سهل انگاری خود می اندیشیدند.
منبع: gun.mihanblog (http://gun.mihanblog.com/)
http://www.arteshi.com/wp-content/uploads/2011/04/qoqrk6ovy63pqkq3v3vv.jpg (http://www.arteshi.com/wp-content/uploads/2011/04/qoqrk6ovy63pqkq3v3vv.jpg)
الیاهو کوهن ، در روز ۱۶ دسامبر ۱۹۲۴ میلادی در محله یهودیان شهر اسکندریه مصر به دنیا آمد. او زبان های عبری ، ایتالیایی ، آلمانی و عربی را به خوبی صحبت می کرد و حافظه ای قوی داشت. او همکاری خود را با ورود به آژانس قاچاق مهاجرین یهودی به فلسطین شروع کرد و سرانجام نیز به اسرائیل رفت. در بهار سال ۱۹۶۰ ، موساد او را به عنوان یک جاسوس انتخاب و تحت تعلیمات خاصی قرار داد. مربی او فردی به نام درویش بود که به همراه یک تیم آموزشی ، کوهن را برای بزرگترین فعالیت جاسوسی دهه (هفتاد) آماده می کرد.
سرانجام در روز اول ماه مارس ۱۹۶۱ ، کوهن با نام ساختگی «کامل امین طابس» و شغل بازرگانی ، به بوینس آیرس وارد شد. او با کمترین تلاش ، خود را به محافل عرب زبان آرژانتین نزدیک کرد و توانست دوستان بسیاری برای خود به دست آورد. کوهن سخاوتمندانه از دوستان عرب خود در منزل پذیرایی می کرد و ارتباط گرم و نزدیکی را با شخصیت های عرب ساکن در آرژانتین برقرار نمود. کوهن توانست با توصیه دوستان عربش ، به کلوپ اسلام که مرکز اجتماع بسیاری از شخصیت های بانفوذ کشورهای عربی بود ، وارد شود.
عبدالله لطیف الحشام ، صاحب امتیاز بزرگترین روزنامه عربی کشور آرژانتین ، یکی از کسانی بود که به راحتی در دام کوهن افتاد. کوهن با کمک هشام به سوریه رفت و یک شرکت صادرات و واردات تأسیس کرد. شرکای تجاری کوهن و یا دوستان او که از شخصیت های بانفود سیاسی و نظامی سوریه بودند ، نمی دانستند که گپ زدن های دوستانه آنها با کوهن ، اطلاعات مهمی را در اختیار او قرار می دهد. اطلاعات به دست آمده ، هر روز توسط کوهن به تل آویو مخابره می شد. کوهن آپارتمان خود را مقابل ستاد ارتش سوریه انتخاب کرده بود و با شمارش تعداد پنجره های روشن ساختمان فرماندهی ارتش سوریه و یا رفت و آمدهای روزانه و شبانه ، می توانست وقوع یک بحران را حدس بزند. او در یکی از گزارشات ارسالی خود به تل آویو نوشته بود:
«سه شب است که در ساختمان فرماندهی ارتش ، چراغ ها تا صبح روشن می ماند. هیچ کس قصد کودتا ندارد. جابجایی وسیع ستون های ارتش در جاده ها قابل رؤیت است. علت احتمالی این فعالیت های غیرعادی: تدارک عملیات علیه اسرائیل. تمام.»کوهن غالبآ دوستانش را برای مهمانی های مجلل شبانه ، به خانه اش دعوت می کرد. مهمانی هایی که تا دیر وقت طول می کشید و در این میان ، اطلاعات مهمی رد و بدل می شد. سرهنگ صلاح ضالی ، معازی برادرزاده اش (رئیس ستاد ارتش) و ژنرال الحافظ (از شخصیت های بانفوذ حزب بعث) ، همگی از دوستان کوهن بودند. ژنرال الحافظ در سال ۱۹۶۳ ، بعد از کودتای حزب بعث به رئیس جمهوری رسید و این موضوع ، زمینه رشد بیشتر فعالیت های جاسوسی کوهن را فراهم کرد.
فعالیت های کوهن ، حدودآ تا ۲ سال بعد ادامه یافت. اما در ژانویه ۱۹۶۵ ، کوهن به علت اشتباهی که در زمان مخابره پیام به اسرائیل داشت ، توسط تیم فنی ضداطلاعات سوریه شناسایی و دستگیر شد. ژنرال الحافظ رئیس جمهور سوریه ، با شنیدن خبر جاسوس بودن کوهن (کامل امین طابس) این آشنای عزیز و معتمدی که به او خیانت کرده بود ، بسیار پریشان شد. همینطور بسیاری از دوستان دیگر کوهن که بارها در محافل دوستانه به او اطلاعاتی داده بودند ، با ناباوری به سادگی و سهل انگاری خود می اندیشیدند.
منبع: gun.mihanblog (http://gun.mihanblog.com/)