PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : افسانه حیات



+O
11th October 2010, 05:41 PM
افسانه حیات حرفی جزاین نبود
یامرگ آرزو یاآرزوی مرگ

تک بیت جالبی بودوشایداگر اول انشایی نوشته میشد، دوسه نمره ای روی انشا می آورد یا اگه از دهنِ کسی در می اومد،شعورو ذوقِ هنریش یه درجه بالا می رفتو می توانست چند لحظه ای خودش رو بگیره و تویه جمع زورکی و بی ربط بیان کنه!
ولی تنها چیزی که بهش نمی خورد و باعث تعجب میشد،نوشته شدنش پشت وانت بود!آدم به راننده شک می کرد؛البته این موضوع دور از ذهن بود که راننده تو اوقات فراغتش همراه با نوشیدن چای،کتابِ شعر می خونه و سری هم به«فخرالدین مزارعی»می زنه!
شایدم معلّمِ ادبیات بوده و پس از بازنشتگی وافتخار به سی سال خدمت برای تامینِ هزینه ی دانشگاه بچه ها تو این کار افتاده.
صدای زن بقل دستیم با این جمله که"آقا پیاده میشم" منرو از افکارم بیرون آورد،200تومن به راننده داد؛راننده گفت:خانم کرایه300تومن میشه
یه دفعه زن دستش روتوی کیفش کردو،باچنان هیبتی این کارو کرد که من فکر کردم می خواد یه یوزی یا یه کُلت در بیاره!
یه قبض درآوردو به راننده گفت:من6ماهه این مسیر رو میرم و میام،کرایش همینه!
راننده گفت:من10ساله تو این مسیر کار میکنم،کرایش300تومنه!
به خاطرهمین اختلاف، دعوای سختی کردن و بین جیغ و داداشون تمام فحش هایی که بلد بودن ونبودن بار هم کردن،پسر بچه ی کناریم داشت چیزهایی رو یادداشت می کرد؛ شدت دعوا طوری بود که پیرمردی که جلو نشته بود جرئت دخالت کردن و گفتن"صلوات بفرست"رو نداشت!
راننده کوتاه اومدو حرکت کرد،صورتش تا حد انفجار سرخ شده بود و رگهای متورمِ گردنش به لوله پولیکا شبیه بودو زیر لب هی فحش میداد
ولی به فاصله یه دقیقه لبخندی زدو با گفتن«آدم وقتی این کوها رو می بینه هوس میکنه بره درکه یه قلیون چاق کنه»گل از گلش شکفتو دوباره با همه گرم گرفت
موقع پیاده شدن، راننده از منم100تومن بیشتر گرفت،اعتراضی نکردمو در رو بستم وبا گفتن چندتا فحش دلمرو خنک کردم

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد