PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گفتگو با يک اجاق



AreZoO
8th September 2010, 07:30 PM
http://img.tebyan.net/big/1388/05/151573719223823762212137109220319810610970.jpg



گفتگو با يک اجاق








خودش را اين‏طوري به من معرفي کرد: کنده، پت و پهن، با پوزه‏اي گشاده و بزرگ.
گفت: «اسمم فرانکلين است.»
پرسيدم: «بنجامين فرانکلين هستي؟»
- «نه، فرانکلين يا فرانکلينوي خالي. من اجاقي ايتاليايي هستم، اختراعي برجسته. گرماي چنداني هم نمي‏دهم.»
گفتم: «بله، مي‏دانم، همه اجاق‏هايي که اسم قشنگي دارند، اختراعي برجسته‏اند، ولي گرماي چنداني ندارد. خيلي دوستشان مي‏دارم. تحسين برانگيزند. امّا فرانکلين، بگو ببينم، چطور شده که يک اجاق ايتاليايي اسم آمريکايي دارد؟ عجيب نيست؟»
- «عجيب؟ نه، مي‏داني که اين قانوني پنهاني است. قانون پنهان روابط و مناسبات. طبيعت پر است از اين قوانين پنهان. ملت‏هاي ترسو سرودهاي ملي‏اي دارند که در آنها دليري را تحسين مي‏کنند. ملت‏هاي کم عاطفه نمايشنامه‏هايي دارند که در آنها از عشق و محبت داد سخن مي‏دهند. اين قضيه در مورد ما اجاق‏ها هم صدق مي‏کند. اجاق‏هاي ايتاليايي، اغلب اسم آمريکايي دارند، همان طور که اجاق‏هاي آلماني، اسم يوناني. آنها آلماني هستند و باور کن بيشتر از من هم گرما نمي‏دهند، اما اسم‏شان هويري، فونيکس يا وداع هکنور است. اسامي، خاطرات شکوهمندي را زنده مي‏کنند. بخاطر همين هم اسم من فرانکلين است. من يک اجاق هستم ولي با توجه به مشخصاتي که دارم، به راحتي مي‏توانم يک دولتمرد هم باشم. دهانم گشاده است. مصرفم زياد و گرمايم اندک، دود از لوله‏ام بيرون مي‏دهم. اسم خوبي هم دارم و خاطرات شکوهمندي را زنده مي‏کنم، بله! ماجراي من از اين قرار است.»
ملت‏هاي ترسو سرودهاي ملي‏اي دارند که در آنها دليري را تحسين مي‏کنند. ملت‏هاي کم عاطفه نمايشنامه‏هايي دارند که در آنها از عشق و محبت داد سخن مي‏دهند. اين قضيه در مورد ما اجاق‏ها هم صدق مي‏کند. اجاق‏هاي ايتاليايي، اغلب اسم آمريکايي دارند

گفتم: «البته، من براي جنابعالي احترام شاياني قائلم. شما يک اجاق ايتاليايي هستيد. آيا مي‏شود در شما شاه بلوط هم تفت داد؟»
- «البته که مي‏شود. اين يک جور وقت کشي است. خيلي‏ها کشته مرده اين کارند. بعضي‏ها شعر مي‏گويند و شطرنج هم بازي مي‏کنند. بله، مي‏شود در من شاه بلوط هم بو داد، چرا که نه؟ گرچه شاه بلوط‏ها بالاخره مي‏سوزند و تمام مي‏شوند، اما وقت کشي هميشه خدا، سر جاي خودش هست. آدم‏ها وقت کشي را دوست دارند، و من هم ساخته دست همين آدم‏ها هستم. ما يادمان‏ها، در هر حال وظيفه‏مان را انجام مي‏دهيم، نه چيزي بيشتر يا کمتر.»
- «صبر کنيد ببينيم! شما گفتيد «يادمان». شما خود را «يادمان» مي‏دانيد؟»
- «خب، البته! همه ما «يادمان» هستيم، ما فرآورده‏هاي صنعتي، «يادمان‏ها»يي هستيم از يک خصلت يا فضيلت انساني: آنچه که در طبيعت به ندرت يافت مي‏شود، ولي در سطوح بالاي فرهنگ آدميان وجود دارد، خيلي هم!»
- «منظورتان کدام خصلت است!»
http://img.tebyan.net/big/1388/05/24710331180146232222145214513869389121477.jpg
- «حس بيهودگي! من هم در کنار خيلي‏‏هاي ديگر يادماني برآمده از همين حس‏ام. اسمم فرانکلين است. يک اجاق هستم، دهاني گشاده دارم که چوب و هيزم را مي‏بلعد و يک دودکش بلند، که از آن گرما سريع‏ترين راه خروج خود را پيدا مي‏کند. آرايه و زلم زيمبوهم دارم. دوتا دريچه که مي‏شود آنها را باز و بسته کرد. اين هم از آن وقت‏کشي‏هاي جالب است. حتي مي‏توان در آنها مثل يک فلوت دميد.»
- «فرانکلين با اين توصيفات به وجدم مي‏آوريد، شما الحق با هوش‏ترين اجاقي هستيد که تا به حال ديده‏ام، اما آخرش چي؟ شما واقعا يک اجاق هستيد يا يک يادمان»؟
- «چقدر سوال مي‏کنيد! مگر شما نمي‏دانيد که انسان تنها موجود روي اين کره خاکي است که به اشياء «معنا» يي مي‏دهد؟ در نظر تمام اجزاء طبيعت، بلوط فقط بلوط است، باد، فقط باد و آتش فقط و فقط آتش. اما از نظر انسان‏ها، همه چيز جور ديگري است، همه چيز پر از معناهاي جورواجور است و سرشار از رابطه مندي! براي انسان، همه چيز مقدس و نمادين است. از نظر او آدم‏کشي، عملي قهرمانانه، بيماري واگير، مشيت خداوندي. جنگ و جدال و تحول است. پس چطور مي‏شود که اجاق، فقط اجاق باشد؟ نه. آن هم يک نماد است، يک يادمان، يک بشارت‏دهنده، به همين خاطر است که اجاق هم دو تا دريچه و کلي تزئينات دارد و تنها مشخصه خود را اندکي گرما دادن نمي‏داند، به همين خاطر اسمش فرانکلين است.»
هرمان هسه. ترجمه علي عبداللهي

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد