PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله هیچ کس نمی‌تواند مانند علاءالدین بخواند!



diamonds55
19th November 2008, 01:20 AM
http://www.seemorgh.com/culture/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=15742&t=y&w=300&h=200&type=1




زندگینامه: مسعود بختیاری (1319-1385)

بهمن علاءالدین مشهور به مسعود بختیاری یک استثناء در تاریخ موسیقی بومی‌عصر حاضر به شمار می‌رود.
گر چه او تنها روایتگر بخشی از فرهنگ موسیقایی بختیاری زبان‌ها بود ولی نقشی بیش از یک خنیاگر بومی‌یافت و توانست در طول 35 سال از حیات خود، یک زبان مشترک موسیقایی بین همه بختیاری‌ها ایجاد کند. شاید همنسگ او در سایر فرهنگ‌های بومی‌ایران نتوان یافت.
وقتی خبر درگذشتش منتشر شد، همه بختیاری های داخل و خارج از کشور، فارغ از این که در چه مرتبه‌ای از مناصب اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی هستند، سیلی از پیام و اظهار همدردی به راه انداختند.
در یگانه بودنش همین بس که اولاً همه ایل او را می‌شناختند و ثانیاً همواره در قیاس با سایر خوانندگان، انتخاب اول بختیاری‌ها بود. غالباً در هنگام طرح موضوع، این جمله از مخاطبان بومی‌اش شنیده می‌شد: «هیشکی نتره چی علاءالدین بخونه» (هیچ کس نمی‌تواند مانند علاءالدین بخواند) و این یک باور قلبی بود نه تعارف که اصولاً بختیاری ها اهل تعارف نیستند و به رک گویی شهره اند.
ظهور هنری مسعود بختیاری در زمانی موسوم به دوره رادیو اتفاق افتاد. از ویژگی های این دوره، فاصله گرفتن جامعه هنری از برخی عناصر اصلی فرهنگ موسیقی ایرانی چه در حوزه سنتی و چه بومی‌است.
برنامه‌های رادیویی گلها نمونه ای این رویکرد در حوزه موسیقی سنتی بودند و به همین نسبت، هنرمندان نواحی مختلف ایران که پایشان به رادیو باز می‌شد، تحت تأثیر همین فضا نمی‌توانستند یک موسیقی ناب از خاستگاه فرهنگی خود ارائه بدهند.
نتیجه چیزی بود که شاید بتوان همان برچسب گلها را بر آن چسباند. یعنی موسیقی بومی‌با شمایل شهری و آن هم از نوع گلهایی. نمونه ضبط های موسیقی محلی از شمال ایران، خراسان، بختیاری، شیرازی و کردی در این دوره به خوبی نشان می‌دهند که موسیقی های یاد شده تا چه اندازه با مختصات موسیقی شهری رایج در رادیو و گاه کافه ها نسبت داشتند.
بهمن علاءالدین زاده منطقه عشایری لالی از توابع مسجد سلیمان بود و طبیعتاً صداهای ناب ایل در گوشش موج می‌زد. منهتی همکاری با رادیو اهواز چنین امکانی برایش فراهم نمی‌کرد آنی باشد که بود. بلکه می‌بایست با قواعد موسیقی حاکم بخواند و این شد که تا پیش از انقلاب با همراهی منصور قنادپور نوازنده سنتور، آثاری را به دو گویش فارسی و بختیاری با حال و هوای موسیقی شهری ارائه داد. آثاری که از نظر ارکستری و کلاً صدا دهی، هیچ نسبتی با موسیقی بختیاری نداشتند.
اما یک برگ برنده همراه این آثار بود و آن صدای نرم و مخملی علاءالدین –محدوده باریتون- که بدون هیچ جوش و فریاد، در گوش بختیاری ها زمزمه می‌کرد. دیگر این که فرزند ایل، نیک می‌دانست مخاطبانش چگونه نسبت به فرهنگ خویش نوستالژی دارند و با انگشت نهادن بر این نقاط حساس، آن‌ها را به وجد می‌آورد.
پس از انقلاب، مدتی در سکوت به سر برد تا این که به واسطه دوست کرد زبانش محمد حسین سیفی زاده (آهنگساز)، به عطا جنگوک هنرمندی برآمده از مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی معرفی شد. جنگوک بختیاری نبود ولی زادگاهش لار واقع در جنوب استان فارس از نظر فرهنگی خیلی به بختیاری ها و به طور کلی فرهنگ لری نزدیک بود و او با اتکاء به پشتوانه فرهنگی و آموزشی اش می‌توانست در خدمت خلق یک موسیقی متفاوت از آثار مشابه قرار بگیرد.
بدین ترتیب "مال كنون" به عنوان نخستین نوار رسمی‌وی در سال 1365 وارد بازار موسیقی شد. توفیق باور نکردنی آن، هنوز هم ورد زبان هاست. دومین و آخرین همکاری بهمن علاءالدین با عطا جنگوک، شش سال بعد منجر به "هی جار" شد.
نوع صدادهی این دو اثر در مقایسه با آثار رادیو اهواز، خیلی به فرهنگ بکر موسیقی بختیاری نزدیک بود. گر چه صدای هیچ ساز بومی‌شنیده نمی‌شد ولی تیز بینی جنگوک در انتخاب ملودی ها و نوع تنظیم شان دو ویژگی داشت. اول این که تا حد زیادی مخاطبان بومی‌را به فضای زندگی سنتی ایل نزدیک می‌کرد و دیگر این که چون حال و هوای به اصطلاح امروزی هم داشت، مخاطب غیر بومی‌را نیز کم و بیش جذب می‌کرد و کم نبودند آن هایی که بختیاری نبودند و با "مال کنون" مسعود بختیاری خاطره های دل انگیزی به یاد دارند.
طبیعت گرایی در آثار زنده یا بهمن علاءالدین موج می‌زند. او پیش از آن که با مظاهر زندگی نوین ماشینی روبرو شود، شب و روزش در واژگانی چون مه (ماه)، افتو (آفتاب)، آساره (ستاره)، کوگ (کبک)، اور (ابر)، بارون (باران)، تش (آتش)، که (کوه) و غیره خلاصه می‌شد. به همین دلیل در غالب آوازهایش که معمولاً اشعارش را خود می‌سرود و طرح آوازی اش را به انجام می‌رساند، چنین واژگانی بسیارند.
از این مهم تر، رویکرد آگاهانه وی به احیای آوازهای بومی‌با اشعاری جدید است. چه این که برخی از آوازهای کهن، یا اشعار مناسب روز نداشتند و یا این که اصولاً برای مناسبت خاصی به وجود آمده بودند. مانند بهره گیری از آواز "برزگری" و یا "صیادی" که اولی آواز کشاورزان و دومی‌آواز شکارچیان بوده است. او حتی از آوازهای سوگ موسوم به "گاگریو" نیز با اشعار دیگر بهره می‌برد و همچنین قادر بود تلفیقی از این آوازها را ارائه دهد. یعنی بخشی از جمله آوازی اش با بخشی دیگر از آن، ریشه ای متفاوت داشته باشد. نمونه اش، آواز "آساره" در آلبومی ‌به همین نام است. علاءالدین در این لحن برگرفته از آوازهای سوگ و همچنین یکی از آوازهای کار، روایتی عاشقانه و لطیف تری از نمونه اصلی ارائه می‌کند که همانند آوازهای سوگ خشن و اندوه بار نیست.
دقت نظر وی یکی از عوامل توفیق او در جذب مخاطبانش بود. به جای این که در فرهنگ های دیگر به دنبال ملودی بگردد و یا خود به ساختن ملودی های ضعیف بپردازند، از آبشخور نغمات بومی‌ نهفته در صدای ساز توشمال های بختیاری بهره می‌برد. خود می‌گفت: "اگر در كار كرنا نوازان دقیق شویم نغمه های بسیار بسیار زیبایی پیدا می‌كنیم كه در نگاه اول ممكن است به چشم نیایند." با همین نگاه تصانیف زیبایی خلق کرده بود. از معروف ترین شان می‌توان به تصنیف "تنگ بلور" اشاره کرد که نخستین بار در رادیو اهواز با ارکستر شهری منصور قنادپور خواند.
بهمن علاءالدین در سال 1319 در منطقه عشایری لالی از توابع مسجد سلیمان به دنیا آمد. وی پس از تكمیل تحصیلات متوسطه آن زمان به خدمت آموزش و پرورش در آمد و تا سن بازنشستگی در كسوت معلمی‌انجام وظیفه می‌كرد. از سال 1350 در كنار شغل معلمی‌،‌همكاری خود را با رادیو اهواز آغاز كرد و با همراهی منصور قنادپور نوازنده سنتور كه شیوه نوازندگی‌ و تنظیم اركستری‌اش بسیار متأثر از استاد پایور بود، آثاری را به دو گویش فارسی و بختیاری ارائه داد.
پس از انقلاب در سال 1365 نخستین نوار شركتی وی با نام "مال كنون" به بازار موسیقی آمد. این كار با آنكه بیست سال از زمان تولید و انتشار اولیه‌اش می‌گذرد، همچنان رتبه اول فروش نوارهای بختیاری را از آن خود كرده است. شش سال بعد دومین كار او با نام "هی جار" و باز هم با آهنگسازی و تنظیم عطاء جنگوگ روانه بازار شد."هی جار" نیز محبوبیت و مقبولیت فراوانی یافت ولی هرگز به پای "مال كنون" نرسید. مسعود بختیاری پس از این دو اثر شاخص خود، سه اثر دیگر به نام‌های "آستاره"، "برافتو" و "تاراز" را با كمترین تعداد نوازنده به علاقه‌مندان موسیقی بختیاری ارائه داد. همپای همیشگی وی در غالب نوار ها و كنسرت‌ها،‌ علی حافظی نوازنده توانای نی بختیاری بود.
مسعود بختیاری در طول عمر خود هیچ گاه زنی اختیار نكرد و پس از بازنشستگی نیز در جمع خانوادگی خواهرش در كرج می‌زیست. از حضور در تجمعات و مجالس چندان لذت نمی‌برد.
علاءالدین موسیقی بختیاری را عمیقاً درك كرده بود و قادر بود صورت متفاوت از نسخه اصل آن را به مخاطبان ارائه دهد به طوری كه نه خشونت آوازهای وحشی را داشته باشد و نه چنان رنگ و لعاب شهری به خود بگیرد كه دیگر نتوان آن را موسیقی قومی‌و محلی نامید. وی چنانكه خودش می‌گفت ظرایف موسیقی بختیاری را از جمله های كرنا نوازان دریافته بود.
معتقد بود "اگر در كار كرنا نوازان دقیق شویم نغمه های بسیار بسیار زیبایی پیدا می‌كنیم كه در نگاه اول ممكن است به چشم نیایند." وی علاوه بر آواز خوانی، قدرت آهنگسازی نیز داشت و خیلی از ترانه‌های ماندگار وی زاییده ذهن خلاق خود اوست. تسلطش بر ادبیات فارسی و بختیاری و همینطور برخورداری از ذوق شعری به او امكان داده بود تا كلام بسیاری از ترانه‌هایش را خود بسراید. مانند ترانه "تنك بلور" كه در سال 1351 با همراهی اركستر رادیو اهواز به سرپرستی منصور قنادپور خواند.
زنده یاد بهمن علاءالدین پس از 66 سال زندگی بدون حاشیه، شنبه 13 آبان 1385 خورشیدی (3 نوامبر 2006 میلادی) در کرج با دنیای ما خداحافظی کرد و در امامزاده طاهر همین شهر به خاک رفت. روحش شاد و یادش گرامی ‌باد.






گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture (http://www.seemorgh.com/culture)
منبع: همشهری آنلاین

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد