خودم
5th June 2010, 03:27 PM
يه روز صبح رابين هود تو خونش نشسته بود كه زنگ در زده شد
در و كه باز كرد ديد ماركو پولو پشت دره
خيلی هيجان زده شد و اونو توی بغل گرفت
2 سالی ميشد كه همديگه رو نديده بودن
ماركو رو تعارف كرد داخل و با همديگه به اتا پذيرايی رفتن
ماركو نشست روی مبل و رابين رفت تا از آشپزخونه واسش خوردنی بياره
يه تيكه بزرگ كلوچه يه پارچ شربت بدون الكل آوردو گذاشت روی ميز و گفت بخور كه حرف ندارن اينها
همين ديروز از خونه ی گروهبان گارسيا دزديدم
ماركو هم زد زير خنده و گفت ای ول ، راستی رفتی اونجا زورو رو ديدی يا نه،حالش خوب بود كه؟
رابين هم يه پوزخند زد و گفت خوبه خوب
دهن مهن همه رو آسفالت كرده ،بيخيال ماركو بگو ببينم كجاها بودی چه خبرا؟
والله اينكه اومدم اينجا پيشت به خاطر همينه،
تو مدت اخير اكثرا يه جا بودم به اسم ايران
پسر راست كار خودته
اونجا 1 درصد بالای خط فقره كه همينجوری با رفتارشون صدات ميكنن
من تو اين مدت با همشون طرح دوستی ريختم و همشون كلی بهم اطمينان داشتن
تقريبا نقشه كامل تمام منابعشون رو دارم
اينقدی هست اونجا كه اگه بخوای 99 درصد باقی مونده رو بياری بالای خط فقر
باز هم به اندازه درآمد ناخالص 10 سالت گيرت مياد
اين پيشنهاد مناگه پا هستی نقشه ها رو بهت بدم 50-50
رابين يه خرده تو فكر فرو رفت و بعد گفت من كلا پيشنهادهای مثل هلوی تو رو هستم
هنوز سر جريان عربستان مديونتم
ولی يه مسئله هست اونم اينه كه فعلا آه در بساط ندارم
اين عمليات نياز به كلی بودجه داره
ماركو يه چشمك به رابين زد و گفت غمت نباشه رفيق
سرمايه گذارشو هم دارم
الان يه مربی فوتبال هست به اسم مورينيو،پرتغاليه و كلی هم موفق بوده و تا حالا 2 بار قهرمان اروپا شده و تو هر كشوری كه رفته قهرمان كشور شده
رابين با تعجب گفت خب اين مربيه چه ربطی به من داره
ماركو پولو هم گفت گوش كن ميفهمی
اين مورينيو عاشق شهرت و موفقيته،الان يه مربی تو ايران پيدا شده به اسم قلعه نوعی
اين بابا كه تو ايران بهش ميگن ژنرال از لحاظ موفقيت چيزی كمتر از مورينيو نداره بابت همين موضوع كلی بين مورينيو و قلعه نوعی اختلاف هست
خلاصه بگم كه اين مورينيو گفته من هم بودجه عمليات رو جور ميكنم هم بعد از موفقيت عمليات برای پاداش نقشه منابع مالی ماسيمو موراتی رئيس اينترميلان رو هم بهت ميده
شرطش هم اينه كه بری اونجا و اول كاری كنی كه يكی از تيمهای ايران مورينيو رو استخدام كنن و بعدش هم تو كار قلعه نوعی سنگ اندازی كنی،همين
رابين با خوشحالی اين پيشنهاد رو قبول كرد و سريع قرداد رو با ماركو نوشت
ماركو هم به رابن گفت آفرين به خاطر اين عقل سالمت
جدی به جز تو هيچكس نميتونست تو قالب حقوق بشر اينجوری همه رو بچاپه
.
.
.
2 ماه گذشت و رابين كه تمام كارها رو واسه موفقيت عمليات انجام داده بود به سمت ايران حركت كرد
بر خلاف نظر ماركو پولو هم كه گفته بود با كشتی بره تصميم گرفت تا از راه زمين به ايران بره
درست لحظه ای كه رابن هود به مرز ايران رسيد تا برای به چنگ آوردن منابع ملی ايران وارد كشور بشه درست روی خط مرز تيری كه آرش كمانگير هزاران سال پيش برای تعيين مرز ايران شليك كرده بود بدن رابين هود رو سوراخ كرد و از بدن اون گذشت و نگذاشت تا رابين هود به نيت كثيفش برسه و بعد هم تير آرش همچنان به راه خود ادامه داد.
در و كه باز كرد ديد ماركو پولو پشت دره
خيلی هيجان زده شد و اونو توی بغل گرفت
2 سالی ميشد كه همديگه رو نديده بودن
ماركو رو تعارف كرد داخل و با همديگه به اتا پذيرايی رفتن
ماركو نشست روی مبل و رابين رفت تا از آشپزخونه واسش خوردنی بياره
يه تيكه بزرگ كلوچه يه پارچ شربت بدون الكل آوردو گذاشت روی ميز و گفت بخور كه حرف ندارن اينها
همين ديروز از خونه ی گروهبان گارسيا دزديدم
ماركو هم زد زير خنده و گفت ای ول ، راستی رفتی اونجا زورو رو ديدی يا نه،حالش خوب بود كه؟
رابين هم يه پوزخند زد و گفت خوبه خوب
دهن مهن همه رو آسفالت كرده ،بيخيال ماركو بگو ببينم كجاها بودی چه خبرا؟
والله اينكه اومدم اينجا پيشت به خاطر همينه،
تو مدت اخير اكثرا يه جا بودم به اسم ايران
پسر راست كار خودته
اونجا 1 درصد بالای خط فقره كه همينجوری با رفتارشون صدات ميكنن
من تو اين مدت با همشون طرح دوستی ريختم و همشون كلی بهم اطمينان داشتن
تقريبا نقشه كامل تمام منابعشون رو دارم
اينقدی هست اونجا كه اگه بخوای 99 درصد باقی مونده رو بياری بالای خط فقر
باز هم به اندازه درآمد ناخالص 10 سالت گيرت مياد
اين پيشنهاد مناگه پا هستی نقشه ها رو بهت بدم 50-50
رابين يه خرده تو فكر فرو رفت و بعد گفت من كلا پيشنهادهای مثل هلوی تو رو هستم
هنوز سر جريان عربستان مديونتم
ولی يه مسئله هست اونم اينه كه فعلا آه در بساط ندارم
اين عمليات نياز به كلی بودجه داره
ماركو يه چشمك به رابين زد و گفت غمت نباشه رفيق
سرمايه گذارشو هم دارم
الان يه مربی فوتبال هست به اسم مورينيو،پرتغاليه و كلی هم موفق بوده و تا حالا 2 بار قهرمان اروپا شده و تو هر كشوری كه رفته قهرمان كشور شده
رابين با تعجب گفت خب اين مربيه چه ربطی به من داره
ماركو پولو هم گفت گوش كن ميفهمی
اين مورينيو عاشق شهرت و موفقيته،الان يه مربی تو ايران پيدا شده به اسم قلعه نوعی
اين بابا كه تو ايران بهش ميگن ژنرال از لحاظ موفقيت چيزی كمتر از مورينيو نداره بابت همين موضوع كلی بين مورينيو و قلعه نوعی اختلاف هست
خلاصه بگم كه اين مورينيو گفته من هم بودجه عمليات رو جور ميكنم هم بعد از موفقيت عمليات برای پاداش نقشه منابع مالی ماسيمو موراتی رئيس اينترميلان رو هم بهت ميده
شرطش هم اينه كه بری اونجا و اول كاری كنی كه يكی از تيمهای ايران مورينيو رو استخدام كنن و بعدش هم تو كار قلعه نوعی سنگ اندازی كنی،همين
رابين با خوشحالی اين پيشنهاد رو قبول كرد و سريع قرداد رو با ماركو نوشت
ماركو هم به رابن گفت آفرين به خاطر اين عقل سالمت
جدی به جز تو هيچكس نميتونست تو قالب حقوق بشر اينجوری همه رو بچاپه
.
.
.
2 ماه گذشت و رابين كه تمام كارها رو واسه موفقيت عمليات انجام داده بود به سمت ايران حركت كرد
بر خلاف نظر ماركو پولو هم كه گفته بود با كشتی بره تصميم گرفت تا از راه زمين به ايران بره
درست لحظه ای كه رابن هود به مرز ايران رسيد تا برای به چنگ آوردن منابع ملی ايران وارد كشور بشه درست روی خط مرز تيری كه آرش كمانگير هزاران سال پيش برای تعيين مرز ايران شليك كرده بود بدن رابين هود رو سوراخ كرد و از بدن اون گذشت و نگذاشت تا رابين هود به نيت كثيفش برسه و بعد هم تير آرش همچنان به راه خود ادامه داد.