PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چرا دشمن گزيني؟



touraj atef
27th April 2010, 02:07 PM
خليل جبران قصه زيبائي دارد كه در آن حكايت دو عابد را بيان مي كند كه ساليان طولاني در كوهستاني سكني داشتند و تمامي دارائي آن يك كوزه سفالي بود روزي شيطان قلب يكي از آن دو را فريب مي دهد و نداي جدائي مي دهد و عابد در تسخير شيطان به سوي رفيق قديمي خود مي رود و خبر مي دهد كه عزم سفر و رهائي از باهم بودن را دارد و رفيقش كه اين داستان را مي شنود سعي مي كند كه به گونه اي او را منصرف مي كند اما حكايت فريب شيطان كه همان جدائي ها بود به گونه اي سخت در روح و روان عابد اول نفو ذ كرده بود و سر انجام اهريمن پيروز مي شود و نوبت به اين مي رسد كه جدا شوند عابد اول به دومي مي گويد كه سهم مرا از اين كوزه گلي بده و دومي مي گويد حاضر است آن را به تمامي به او دهد اما عابد اول مي گويد كه صدقه نمي خواهد بعد عابد دوم مي گويد بيايند و قرعه بياندازند اما باز عابد اول راي مخالف مي دهد و مي گويد كه اين كار عادلانه نيست و سر انجام مي پذيرد كه ظرف را بشكنند و تا كه سهمش را عابد اول از آن بردارد قصه كه به اينجا مي رسد بار ديگر اهريمن بر روح او چنگ مي زند و او را به تكلم وامي دارد كه به همراه ساليان طولانيش بگويد
-واي بر تو !تو چقدر بزدل و پست و كودني زيرا نمي تواني دشمني كني
****************
حكايتهاي جالبي در اين قصه هست اما از ديد من آن جمله هاي آخر كه مي گويد
-واي بر تو !تو چقدر بزدل و پست و كودني زيرا نمي تواني دشمني كني
سخت تكان دهنده است روزگار ما به واقع چنين بوده است و همواره فكر كرده ايم كه دوستي كردن نشان از ترس دارد در طول زندگي خود چندين بار با پديده بخشش مواجه شديم و آن را حمل بر شجاعت كرديم روزگار ما سراسر از درگيري است و اين درگيري ها با توجه به شرايط اجتمائي و فرهنگي هر جامعه اي افزون تر و گسترده تر مي شود درگيري ها مي تواند از شنيدن بوق اتو موبيل و فرياد كارگر ساختمان و پارك اتو موبيلي بر روي پل پاركينگ شده و تا بزرگترين اتفاقهاي سياسي و جنگهاي جهاني رود مي پرسم تا به حال چند بار فكر كرديم كه دوستي نشان شجاعت بوده و دشمني كردن و دشمن ساختن دليلي بر بزدلي دانستيم ؟ همين قضيه در مورد كلمه ديگر اين جمله زيبا جبران وجود دارد و آن پستي است روزگار به گونه اي است كه به شدت اين كلمه زشت و مذموم استفاده مي شود چند نفري از ما دوستي كردن و آشتي نمودن و مديريت كردن روابط را دليل برتري دانسته و خواستيم كه از واژه پستي براي خشونت بهره بگيريم ؟ تا به حال چند نفري از ما فرياد غداره كش و عربده جوئي را دليل پستي او دانسته و آرامش كسي كه مي تواند اما نمي خواهد را دليل برتري او دانسته ايم ؟ اين قصه فقط مربوط به روزگار ما نبوده است و همواره چنين بوده است كه در بسياري از اوقات بخشش و سعي در آرام كردن را دليل ضعف دانسته اند دوستي داشتم كه شريكش پس از سالها به او خيانت كرد اما او همواره سعي داشت كه اوضاع را آرام كند با آبرو او بازي نكرده و اگر شراكتش را با او از دست داد حداقل دوستي با او را حفظ نمايد اما بسياري از افراد نزديك و دورش اين رفتار او را نشان بزدلي و پستي و ضعف او مي دانستند و اين قصيه در مورد ديگر كلمه خليل جبران هم صادق است در روزگار ما جنگها با بهانه و بي بهانه به عنوان برتري طلبي از آني اد مي شود و گويند قوي آن است كه جنگجو تر است و پست آن است كه در طلب طلح و آرامش است و اين دقيقا اشتباه بزرگ انساني است و در آخر سخن آن عابد شگفت انگيز است كه گويد واي بر تو كه آنقدر كودني كه توان دشمن تراشي نداري براستي عاقلان روزگار را چه كساني مي بينيد ؟آيا آنان نيز بهر صلح طلبي و دوستي لقب عاقلي گرفته اند افسوس و صد افسوس كه خلاف اين باشد در روزگار ما هر آن كس كه در پي صلح هست هم كودن و بي عرضه و نابالغ مي نامند اما چه كسي عاقلي را در عشق ورزي و دوستي و آشتي نداند ؟ روزگار آنقدر كوتاه است كه به دمي عمر آدمي تمام گردد پس چه خوب است كه نام نيك همراه عشق ورزي و آشتي و بي بهانگي همره ما شود خليل جبران ز غصه دو عابد راه انسانيت را به يادمان آورد راه عشق و دوستي كه بيانگر شجاعت و برتري و عقل و درايت است آِيا شما چنين فكر نمي كنيد ؟

www.lonelyseaman.wordpress.com (http://www.lonelyseaman.wordpress.com/)

// tourajatef@hotma.com

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد