PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ساختار شكني



s@ba
21st April 2010, 10:18 AM
http://www.takimg.com/images/i8rem8d7crj9xbcltl.png (http://david662.blogfa.com/post-621.aspx)


دیکانستراکشن در فارسی به ساختار زدایی ، شالوده شکنی ، واسازی ، بنیان فکنی ، ساختار شکنی و بن فکنی ترجمه شده است . شاید این کثرت اسامی به دلیل آن باشد که دیثکانستراکشن یک نگرش چند وجهی و چند معنایی به دال و مدلول و هر نوع متنی دارد.


دیکانستراکتیویسم « Deconstruction » یا ساختار شکنی برای اولین بار در دهه های 60 و 70 توسط فیلسوف فرانسوی، الجزایری ژاک دریدا « Jacques Derrida » در عرصه فلسفه و ادبیات مطرح شد. دریدا گفتار فلسفه غرب را که در گفتار مقدم بر نوشتار است را زیر سوال برده و مفاهیم جدیدی را در رابطه با گفتار « speech » و نوشتار « writing » بیان می کند. او بين نوشتار و گفتار فرق مي‌گذارد و مي‌گويد در طول تاريخ غرب از افلاطون تا به حال، تأكيد بر لوگوسانتريك بوده است؛ یعنی تاکید بر روی گفتار . به بيان ديگر تقدم گفتار بر نوشتار و وحدت ميان دال و مدلول. يعني هر جا دال می آید، مدلول هم باید باشد. اين اساس لوگوسانتريسم است كه دريدا اين نظريه را نقد می‌كند.


معنی دکانستراکتیویسم در فرهنگ لغت «لیتره» در زبان فرانسوی در غالب سه معنا آورده شده است: اولین مورد اصطلاح دستوری آن است، به معنای بر هم زدن ساختار دستوری واژه‌های يك جمله . به عبارتی دیگر، اگر كلمات يك جمله را عوض كنيد، آن جمله را دكانستراك كرده‌ايد. معناي دوم، معناي باز كردن و پياده كردن است، يعنی باز كردن و پياده كردن قطعات يك دستگاه، براي حمل آن به جاي ديگر. اما معنايي كه خيلی به ژاک دریدا بسیار به آن توجه می‌كند، معناي «رفلكسيو» آن است؛ يعنی خودساختارشكنی که از خارج تحميل نمی‌شود، بلكه ساختار، خود به خود تغيير پيدا می كند.
هدف ساختار شکنی را روشن تر و واضح تر می توان دریافت.مرزها و محدودیت ها را شکستن ، دست یافتن به چشم اندازهای تازه یا به عبارتی کشف قلمروهای جدید، بر هم زدن و ریشه کنی نظم های مفهومی و چارچوب های فکری به ارث رسیده و ترجمان آنها علیه پیش انگاره های خودشان به منظور عریان و تجزیه کردن ، از برج عاج استحکام و ثبات پایین کشیدن و سرانجام ، باژگونه نمودن این انگاره ها ، هدف تیغ تیز ساختار شکنی و وظیفه آن محسوب می گردد.


از نظرگاه دریدا ، معنا ، تابعی از مجموعه ی بسیار پیچیده ی روابط ناخودآگاه میان گوینده و شنونده و شرایط ویژه ی آنهاست. پس هرگز تسلط کامل برآن چه گفته می شود ممکن نیست. بنابراین گنگی و ابهام ، بخش جدا ناشدنی معناست.این ویژگی ذاتی، تعبیر و تفسیر را به وجود می آوردو این تعابیر ، عطف به عدم تسلط کامل بر معنا ، گاه ضد و نقیض می نماید


دریدا ، آن چه از پیشینیانش - نظیر کانت ، هگل ، مارکس و ... - به او رسیده را ، یکسره ، به دور می افکند و اذعان می کند که هدف غایی و دیدگاه استدلال مطلق که محل رجوع اصلی صدور یک حکم باشد ، اصولا وجود ندارد. پس از کنارگذاردن مرجع مهمی چون دین، در دوران مدرنیسم، و مرجع قراردادن عقل ، و همچنین ، ردکردن مرجعیت عقل در دوره ی پسامدرن، این نتیجه گیری برای انسان امروز ، بس مایوس کننده می نماید. سیر نتیجه گیری های خردستیزانه ی دریدا بیشتر مایوس مان می کند ، آن گاه که درمی یابیم ، وی فلسفه را گفت و گویی می یابد ، که فی ذاته ، منکر ابهام و گنگی معناست.بدیهی ست کسی که معنا را اساسا روشن نمی بیند ، هرگونه تلاش برای تبیین آن را عبث خواهد یافت.تاریخ فلسفه از دید دریدا ، رشته ای کوشش بیهوده است ، برای دست یافتن به معیارهایی که بتواند پایه ی روشنی معنا باشد





دیکانستراکشن از نگاه دریدا


«دیکانستراکشن، تدقیق و تحلیل موشکافانه یک «بافت» است. نقدِ صرف نیست. دیکانستراکشن، کنشِ یاد-آوری است؛ کنشِ حیرانی؛ حیرتی مستمر. دیکانستراکشن یک گرایش اخلاقی است؛ اخلاق به مفهومی که لویناس به کار می‌برد. یعنی یک رابطه بنیادین، نه ضرورتا قواعدی برای زندگی در آن رابطه.»


دریدا با طرح مفاهیمی چون «جهان وطنی» یا «بخشایش» و نیز «عدالت» و «قانون» در صدد نزدیک تر کردنِ فاصله میان حقوق و اخلاق برآمده‌است. «دیکانستراکشن صرفاً تحلیل گفتمان‌ها، تحلیل مفاهیم و گزاره‌های فلسفی یا تحلیل نشانه شناختی نیست و نباید باشد. بلکه همچنین باید نهادها و ساختارهای اجتماعی و سیاسی و سخت‌ترین سنت‌ها را به چالش بکشد.»


در همین ارتباط می‌توان به نامه دریدا خطاب به ایزوتسو اشاره کرد که در آن تأملات طرح وار و مقدماتی درباره واژه دیکانستراکشن آمده‌است و دریدا در این نامه معروف می‌کوشد تا بگوید که «دیکانستراکشن» چه چیز نیست یا به عبارت بهتر، چه چیز نباید باشد و در بیان این امر، مسئله دیکانستراکشن را کاملاً مسئله ترجمه و مسئله مفاهیم زبان می‌داند. او حتی در زبان فرانسه نیز معادلی را برای دیکانستراکشن بیان نمی‌کند. او این واژه را در فرهنگ Littre یافته‌است:


" دیکانستراکشن کنشِ تخریب"


برخی، ساختارشکنی را، نمود پوچ گرا فزاینده ای می دانند که در هنر غرب متجلی شده ، و دریدا در آثار عجیب و تب زده اش ، توجیه کننده آن است.این عده ، آثار دریدا را، مالیخولیایی ، برآمده از یک ذهن پیچیده می یابند. ذهن پیچیده ی یک یهودی فرانسوی تبار الجزایری ، که فجایع جنگ دوم جهانی اورا تاثیر بخشیده است.با وجود همه ی ادعاهای دریدا ، منتقدان اش ، ساختارشکنی را به این اشکال متهم می کنند که هم می خواهد پایه های " عقل - محوری" را بلرزاند ، هم از این پایه ها ( مفاهیم ) در جهت توجیه انتقادی خود ، بهره برداری می نماید. بر همین اساس ، منتقدان ساختارشکنی ، هنوز ، پاسخ خود را مبنی بر این که آیا ساختارشکنی ، زبان مناسب بیان " دیگر ِ خرد " ویا " دیگر ِ فراموش شده " هست یا خیر ، به روشنی درنیافته اند.


در گذشته و همچنین در معماری مدرن و پست مدرن آنچه که حضور داشته ، تقارن ، تناسب ، وضوح ، ثبات ، مفید وبودن و سودمندی بوده است . در این تقابل های دوتایی همواره یکی بر دیگری ارجحیت داشته . اما آنچه که مورد غفلت قرار گرفته و غایب بوده ، عدم تقارن ، عدم وضوح ، ابهام ، ایهام که منعکس کننده شرایط ذهنی و زیستی امروز ما باشد بوده و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته ، بخشی از زندگی امروز ما است .


در معماری دیکانستراکشن سعی بر این است که برنامه و مشخصات طرح مورد مطالعه و وارسی دقیق قرار گیرد . همچنین خود سایت و شرایط فیزیکی و تاریخی آن و محیط اجتماعی و فرهنگی ای که سایت در آن قرار گرفته نیز مورد بازبینی موشکافانه قرار می گیرد . در مرحله بعد تفسیرها و تاویل های مختلف از این مجموعه مطرح می شود . در نهایت کالبد معماری به صورتی طراحی می شود که در عین بر آورده نمودن خواسته های عملکردی پروژه ، تناقضات و تباینات بین موضوعات اشاره شده در فوق و تفسیرهای مختلف از آن ارائه شود . لذا شکل کالبدی به صورت یک مجموعه چند معنایی ، ابهام انگیز ، متناقض و متزلزل ارائه می شود ، که خود طرح زمینه را برای تفسیر و تاویل آماده می کند .


معماری همواره یک نهاد فرهنگی مرکزی بوده است که به خاطر ثبات و نظمش ارزش یافته است. معمار رویای فرم خالص را در سر داشته است ; رویای خلق چیزهایی که عاری از بی ثباتی و بی نظمی باشد.ساختمانها با انتخاب فرمهای هندسی ساده –مکع ، کره ، استوانه، هرم ، مخروط و جز آنها و آمیختن آنها درون مجموعه های تابع قوانین ترکیب که از برخورد فرم هر چیز با هر فرم دیگری جلوگیری می کنند ،ساخته می شوند. هر گونه برخورد احتمالی از پیش حل شده است.این ساختار هندسی به ساختار فیزیکی تبدیل می شود و خلوص صوری (فرمال) آن وجه تضمین ثبات ساختارش می شود.


آنچه طرحها را دیکانستراکتیو می کند همان توانایی آشفتن اندیشه ما درباره فرم است .بیشتر اوقات و به نادرست ، دیکانستراکشن به عنوان جدا شده از ساختار درک می شود.


" دیکانستراکشن "تخریب یا پنهان کاری نیست . دیکانستراکشن تمامی قدرت خود را از راه به مبارزه طلبیدن ارزشهای قوی مانند هماهنگی ، وحدت و ثبات به دست می آورد و در عوض دیدگاه متفاوتی از ساختار را پیش رو می نهد ، با دیدگاهی که طبق آن ترکها در بطن ساختار قرار دارند و نمی توانند بدون ویران کردن آن بر طرف شوند.در واقع این ترک ها ساختاری هستند. بنابراین معمار دیکانستراکتیو ، کسی نیست که ساختمان ها را بی دفاع می کند ، بلکه کسی است که مشکلات اصلی درون ساختمان ها را یعنی ترک های ساختاری را تعیین می کند. آشفتن فرمی از سمت خارج صرفا تهدید کردن آن فرم نیست ، بلکه برای آسیب رساندن به آن یا پیراستن آن است.


دیکانستراکشن بیشتر معماری لا مکان ، تغییر مسیر داده شده ، بسیار متمایز و تحریف شده است تا اینکه معماری تخریبی ، بی دفاع ، زوال یافته ، ضد ترکیب و از هم پاشیده.


در نگاه اول ، تمایز بین فرم و تحریف پیرایه ای آن خیلی واضح به نظر می آید اما در محک دقیق تر خط بین آنها گم می شود . فرم دیگر به سادگی داخل را از خارج جدا نمی کند ، تقسیم بندی داخل و خارج بر هم زده شده است ، زیرا هندسه ای را محقق می سازد که می خواهد بسیار پیچیده تر باشد.


مدرنیستها می گویند که فرم تابع کارکرد است و اینکه کارکرد در فرم های کارآمد لزومآ هندسه ناب نیز به همراه دارد. اما زیبایی شناسی ساده و موثر آنها واقعیت درهم و برهم نیازمنیهای واقعی کارکردی را نادیده می گیرد. در معماری دیکانستراکتیست نخست فرمها تعمیم داده می شوند و تنها پس از آن است که برنامه ای کارکردی ارائه می گردد.


دیکانستراکتیویسم از اواخر دهه 80 توسط معمارانی مانند پیتر آیزنمن « Peter Eisenman »، برنارد چومی « Bernard Chumi » و ... در معماری مطرح شد. دیکانستراکتیویسم سعی دارد تا ساختار اندیشه و نظم محوری را که به جهان ما تحمیل شده را تغییر دهد. چنین معنایی که از طریق ساختاری نظام یافته تحمیل می شود، تفسیرهای دیگری که در همان زمینه با اعتباری یکسان عرضه می شوند را سرکوب کرده و امکان تنوع فکری و ذهنی خارج از این چهارچوب را به خصوص از مخاطب می گیرد


اصول فكري اين مكتب مانند :


- تعدد و كثرت در معناها


- عدم ارجحيت در تقابل‌ها و دوگانگي‌ها


در قالب ساختمان‌هايي كه به اين سبك ساخته شده‌اند، كالبد يافت.


برخلاف مدرنيست‌ها كه آينده را موردنظر داشتند و بر خلاف پست مدرنيست‌ها كه به گذشته توجه مي‌كردند، در انديشه معماران ديكانستراكشن شرايط امروز به اعتقاد آيزنمن ((اكنونيت)) « presentness » ملاك معماري است زيرا هر فردي اكنون و بدون توجه به گذشته و آينده خود كه نمي‌توان نقش آن‌ها را در بينش فرد نفي كرد و در عين حال به دليل كثرت معاني در افراد نمي‌توان تشخيص داد چه بخشي از آن بينش به گذشته و يا آينده تعلق دارد «نه اين است و نه آن – هم اين است و هم آن» به معماري توجه مي‌كند.


آیزنمن در مقاله " مرز میانی " از واژه " Catachresis " استفاده کرده که به معنای دو پهلو یا ایهام است . در دوپهلو یا ایهام ارجحیتی وجود ندارد . هم این است و هم آن - نه این است و نه آن . آیزنمن در این مقاله می نویسد : " دو پهلو حقیقت را می شکافد و این امکان را می دهد که ببینیم حقیقت چه چیزی را سرکوب نموده است . "


به عبارت ديگر از نظر معماران ديكانستراكشن، طرح ساختمان بايد منعكس كننده جهان متكثر كنوني باشد و به قرائت‌ها و تفسيرهاي مختلف از طرح اجازه بروز دهد.


معماري ديكانستراكشن بايد هم پاسخگوي بينش‌هاي آينده‌نگر و هم بينش‌هاي گذشته‌نگر باشد و همه‌ي سلايق را در زمان حال در نظر بگيرد؛ شايد به همين دليل باشد كه سبك ديكانستراكشن را از زير مجموعه‌هاي پست مدرنيسم مي‌دانند. (مكتبي كه به آينده و گذشته توأماً نگاه دارد و در ضمن كثرت گرايي از اصول پست مدرنيسم نيز محسوب مي‌شود.)


در معماري ديكانستراكشن فرم‌ها تعميم داده مي‌شوند و تنها پس از آن است كه برنامه‌اي كاركردي ارائه می شود، به جاي اين كه فرم به دنبال كاركرد باشد، كاركرد تابع تغييرشكل مي‌شود بر خلاف مدرنيست‌ها كه مي‌گويند فرم تابع عملكرد است.


در آثار معماران اين سبك، عدم تقارن، ابهام، ايهام، بي‌ثباتي، دوگانگي، چند معنايي و عدم سودمندي همتراز تقارن، وضوح، ثبات، پايداري، يك معنايي و سودمندي مطرح می شود. (اين سبك، به عنوان مثال هم احجام متقارن وجود دارند و هم احجام نامتقارن ولي آنچه مهم است آن است كه هر دوي اين تقابل‌ها وجود دارند و هر كدام به صورت احجام مستقل با ماهيت جدا به كار رفته‌اند)


از معماران مشهور اين سبك مي‌توان به پيتر آيزنمن، فرانك گهري، زاهاحديد، رم كولهاس، برنارد چومي را نام برد.





خانه شماره ۲،پیتر آیزنمن ۱۹۷۰
در این شیوه وابسته به زیباشناسی "پست فانکشنالیست یا نئو راسیونالیست" معمار بنا ،ساختمان را به عنوان ماهیت خانه می سازد.در عوض نامهای حساب شده" خانه۱،خانه۲،خانه۳، ........" تحقیقات و بررسی های او را در طبیعت و معنای شکل معماری او را نشان می دهد . به جای مبنا قرار دادن طرح در عملکرد، با پیروی از فرم، خانه هایی که اصول ساختاری بخصوص را با عملکردهایی که با آن جور بیاید را پیدا کند تا جایی که بتواند.خانه مخصوص آیزنمن، برای ارائه جابجایی و بر انگیختن بی ثباتی تلاش میکند .


در تقارن با ریچارد ترات ولوری اولین،آیزنمن مرکز هنری وکسنر را در سالهای «۱۹۸۹-۱۹۸۳» ودانشگاه ایالت اوهایو را طراحی کرد که هر دو نماد «دیکانستراکتیویسم»در معماری هستند .


زمانی که ساختمان در سال ۱۹۸۹ تکمیل شد، موزه هنر مدرن در نیویورک،دیکانستراکتیویسم را به عنوان سبک متداول کرده بود با نمایشگاه سال۱۹۸۸ وکاتالوگ معماری دیکانستراکتیویسم،که در آن کارهای آیزنمن در کنار کارهای فرانک گهری و رم کولهاوس و دیگران مشخصه آن بودند .





مرکز وکسنر، پیتر آیزنمن ۱۹۸۹
در واقع ساختمان وکسنر، به عنوان یک داربست با یک شبکه سه بعدی سفید که پدیدار می شود به عنوان ستون ساختمان زیر پوشش قرار می گیردو در زاویه ای بین ساختارهایی که از پیش وجود دارد و ناشناس هستند جریان دارد.این شبکه شطرنجی به عنوان یک معبر بین ساختمان موجود و گالری وکسنر که در امتداد قسمتی از فضای بنا که بیشتر زیر زمین وجود دارد، قرار گرفته است .





مرکز سینمایی در نیویورک ( پیتر آیزنمن )


http://www.lajourd.com/images/deconstruction/1.jpg (http://www.lajourd.com/images/deconstruction/1B.jpg)


کتابخانه عمومی ( رم کولهاس )


http://www.lajourd.com/images/deconstruction/2.jpg (http://www.lajourd.com/images/deconstruction/2B.jpg)


برج اینستن ( اریک مند لسون )


http://www.lajourd.com/images/deconstruction/3.jpg (http://www.lajourd.com/images/deconstruction/3B.jpg)


مرکز هنرهای بصری وکسنر در دانشگاه دولتی اوهایو ( پیتر آیزنمن )


http://www.lajourd.com/images/deconstruction/5.jpg (http://www.lajourd.com/images/deconstruction/5B.jpg) http://www.lajourd.com/images/deconstruction/4.jpg (http://www.lajourd.com/images/deconstruction/4B.jpg)


مرکز انجمن کلمبوس ( پیتر آیزنمن )


http://www.lajourd.com/images/deconstruction/6.jpg (http://www.lajourd.com/images/deconstruction/6B.jpg)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد