PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله مفهوم حرکت در معماری



s@ba
20th April 2010, 09:25 AM
http://www.taktemp.ir/need4down/images/datadort/abl-23.gif


http://www.takimg.com/images/6nmtuadw9io3qr19vot4.png


کلیات و سیر تحول


در نگاه اول معماری نه با حرکت ارتباطی دارد و نه با زمان. البته واضح است که یک ساختمان از تطاول زمانه مصون نیست اما در قیاس با عمر کوتاه انسان یک ساختمان هنوز هم عمری طولانی دارد. معماری هنری نیست که مانند موسیقی زمان را در بطن خود داشته باشد.یک قطعه موسیقی آغاز دارد مدت معینی ادامه پیدا می کندو درست در زمان مشخصی هم پایان می یابد.ساختمانها ایستا و غیرمتحرکند و به همین دلیل نیز آنها را اموال غیر منقول می نامیم.قیاسی بین معماری و بالت این نکته را روشنتر می سازد. یک بالرین بدنش را بر اساس قواعد مشخصی حرکت می دهد و این حرکت او هستند که ابزار بیان او می باشند. اما معماری بر خلاف بالت از بیننده انتظار حرکت دارد. ین بیننده است که برای درک کامل فضا ی مماری بایستی حرکت کند. و جرکت نیز احتیاج به زمان دارد. و به این ترتیب است که زمان اصطلاحاً تبدیل به بعد چهارم در ادراک فضا می شود. این واقعیت امروزه برای ما از روز روشنتر است ولی همیشه چنین نبوده و برای درک همین مطالب نیز گذر زمان لازم بوده است.





حرکت


حرکت نسبی است وقتی ما از پنجره یک قطار در حال حرکت به بیرون نگاه می کنیم چنین به نظر می رسد که این منظره اطراف است که در برابر ما حرکت می کند.حرکت وسیله ای برای درک فضا است . وجود معماری مدیون خلق فضا و درک فضا مدیون حرکت می باشد . حرکت در معماری یعنی راه رفتن در میان دیوار ها ، ستونها ، سقفها و سایر عناصر بصری و ایجاد خیال در ذهن . در نهایت هدف نهایی ایجاد خیال است. در معماری این خیال به وسیله عناصر مادی وبصری شکل می گیرد . فضای معماری بر اساس نگرش خاص یک معمار به پیرامون خود به وجود می آید . او ذهنش را به حرکت وا می دارد تا تفکر کند و فضایی مطابق با آنچه که در ذهن می پرواند خلق نماید . فضای او در ذهنش خلق شده است ، او در فضای ذهنی اش حرکت می کند تا آنچه که قصد خلق کردنش را دارد به خوبی شکل دهد . معمار اندیشه های خود را روی کاغذ می کشد او این کار را با حرکت دستش انجام می دهد . در پی همین حرکتها او فضای مورد نظرش را به کمک مصالح شکلی کالبدی می بخشد . تا دیگران نیز آن را درک نمایند . حرکت در معماری را می توان به شکل سه خاصیت فضایی مشاهده نمود





الف- پویایی : فضایی را که القاء کننده حس حرکت فیزیکی جابجایی در فرد باشد فضای پویا می گوییم . نظیر آنچه در باغ ایرانی مشاهده می نماییم .





ب- سیالیت : فضایی که حرکت را برای چشم ایجاد می کند نه جابجایی در فضا را . در فضای سیال این چشمهای ناظر هستند که حرکت می کنند و فضا را درک می نمایند نه پاهای وی .هر فضای پویایی سیال نیز می باشد زیرا به صورت ناخودآگاه حرکت چشم را نیز ایجاد می نماید



ج - مکث : در ابتدا ذکر شد هر حرکتی در ذات خود دارای سکون می باشد و آغاز و پایان هر حرکتی را سکون تشکیل می دهد . در معماری نیز از این اصل استفاده شده است . در صورت اعمال شدن هرگونه تغییر در حرکت و یا حالت آن ، فضایی به عنوان فضای مکث در نظر گرفته شده است . وصل ، گذر و اوج در فضای معماری ، در قالب همین سه خاصیت یعنی سکون ، پویایی ، سیالیت شکل می گیرند .


نمود عینی وصل ، گذر و اوج را می توان در مسجد امام اصفهان مشاهده نمود . آنجایی که سردر این مسجد به دلیل تناسبات و تزئینات خود حس ورود را به فرد القا می کند . و فرد برای ورود از خارج به داخل مکثی می کند سپس وارد فضا می شود و به صورت کاملا غیر ارادی به سوی گنبد پیش می رود و با چشمان خود تزئینات و کاشی های روی دیوارهای حیاط را مشاهده می نماید تا به گنبد خانه برسد ، مکث می کند و با چشمان خود تزئینات داخل گنبد را می ببیند .
او با مکثی قبل از ورد ، حرکت و مجدداً مکث ، فضای مسجد امام اصفهان را درک کرده است.علاوه بر آنچه که در باب حرکت در فضای معماری ذکر شد . فضای معماری قادر است حرکتی را ، به سوی خیالی خاص در انسان پدید آورد . نظیر احساس سبکی و تقدسی که در مساجد ایرانی به فرد القا شده و باعث آزادی او از دنیای مادی و پرواز به سوی دنیایی غیر مادی می گردد . آنچه در مورد حرکت در معماری گفته شد را می توان به این شکل خلاصه نمود : حرکت در معماری وسیله ای است که معمار با استفاده از آن فضای ذهن خود را خلق و درک می نماید . و ناظر بر این اثر نیز به وسیله حرکت فضا را درک خواهد نمود . و در پایان این ذات حرکت در فضا است که باعث حرکت ذهن به سوی خیالاتی خاص می شود .


در فیزیک حرکت زمانی اتفاق می افتد که جسمی از نقطه ای به نقطه دیگر تغییر مکان یابد . ولی شاید مفهوم فیزیکی حرکت تنها جزئی از مفهوم حرکت در هنر باشد . حرکت در هنر وسیله ای است برای درک فضا همانطور که در گفتار اول ذکر شد. حال که این فضا خلق شده است وسیله ای لازم است تا آن را درک نماییم و حرکت اولین چیزی است که در این میان خود نمایی می کند .حرکت در فیزیک یعنی جابجایی یک جسم دریک محیط که تماماً از جنس ماده است ؛ جسمی مادی در محیطی مادی از نقطه ای مادی به نقطۀ مادی دیگری انتقال می یابد . اما حرکت در هنر یعنی پرواز روح ، یعنی خروج از دنیای ماده و سفر به دنیای خیال ؛ خیالی که می تواند در محیطی مادی اتفاق بیفتد . انسانها متولد می شوند ، رشد می کنند و می میرند . و این ذات هستی است . در اصل آنها از ابتدایی خاص به انتهایی خاص می رسند . تمام هستی در حرکت است و ما نیز جزئی از آن به شمار می رویم . فضای هستی وجود خود را مدیون حرکت است . می توانیم بگوییم حرکت جوهرۀ درک هر فضایی است .



زمان


هر حرکتی احتیاج به زمان دارد . بدون زمان ما قادر به درک حرکت نیستیم . تصور ما از زمانهای طولانی نیز محدود است . مدت یک ساعت برای ما زمانی است مشخص ، یک هفتهف یک ماه و یکسال را نیز میتوانیم تصور کنیم.اما صد سال برای ما تنها یک مفهوم ریاضی دارد و وقتی صحبت از میلیونها سال میشود ، وانایی ادراک زمان کاملاً از بین می رود . ما نها می دانیم کع چنین زمانهایی مدتهای بسیار طولانی هستند اما اندازه آنها از تصور ما خارج است.


دنیای پیرامون ما در طول زمانهای بسیار زیاد به وجود آمده است. حرکات زمین باعث بوجود آمدن دریاها و دریاچه ا شده و مانند آن . اگر با این مقیاس نگاه کنیم محیطی که انسان در ساختن آن نقشا داشته است خیلی جوان است و فقط چند هزارسال است. محیط زیست ما دائم نیز در حال تغییر است. چه محیط طبیعی چه آنچه ساخته دست بشر است.این تغییرات ممکن است عینی باشد مثلاً وقتی یک بلوک مسکونی را خراب میکنند و یا جنبه اراکی داشته باشد مثل دگرگونی های ناشی از تغییرات آب و هوا . به این ترتیب می بینیم که زمان تبدیل به یک عامل موثر و عمده در شناسایی محیط میشود.


جواب این سوال که میزان تغییرات مجاز توسط انسان در بحث کالبدی چقدر میتواند باشد که هویت شهر و شهروندان را به نابودی نکشاند تابع عوامل مختلفی است از جمله عوامل فرهنگی و اجتماعی که در طول زمان نیز تغییر ی کنند. تغییرات ساختاری بیش از تغییرات کالبدی نیاز به زمان دارند مثا تغییر در سبک که در مقایسه با خراب کردن یک ساختمان در یک مکان نیاز به زمان بیشتری دارد و تغییرات بیشتری نیز از پس آن حاصل خواهد شد.بنابراین تغییرات کالبدی نیز بهتر است با وجه به تغییرات ساختار فرهنگی – اجتماعی صورت گیرد چرا ک در غیر این صورت باعث نابودی ساختار و هویت مردم میگردند.





راه


در اینجا از لغت راه به مفهوم عام آن یعنی تمام انواع فضاهای مخصوص رفت و آمد استفاده می کنیم.راهها عامل اتصال محل ها به یکدیگر می باشند. محل کار و محل استراحت انسان و به این ترتیب در نقش دادن به نوع برداشت ما از فضا تاثیر می گذارد.بولنف در مورد راه می گوید:" فضای تجربه شده نشان دهنده یک نظم ارتباطی است که من با استفاد از ان به هر نقطه دلخواه این فضا می رسم. این نظم قابل قیاس با شبکه ای از خطوط نیرو است که تمامی فضا را پر کرده است"." مجموعه راههایی که از نقطه اسفقرار بیننده به عنوان مبدا شروع می شوندف چنانکه پل سارتر به درستی می گوید موقعیت انسان در فضا مشخص می کنند." معماری چیزی است ایستا.انسان می تواند با استفاده از راه بعد زمان که یکی از ارکان وجود اوست به فضا پیوند دهد.راه همراه با مرکز یکی از دو عنصر اصلی هر نوع ساماندی فضایی است. از این دو یکی معرف حرکت است در ارتباط با زمان و دیگری معرف آرامش و ارتباط با دیگران.حرکت در یک راه چیزی است جهت دار و انسان را به سوی جلو و از دیدگاه زمان به سمت آینده هدایت می کند هر چه را که پشت سر گذاشته ایم متعلق به گذشته است.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد