PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله روش شناسي پويايي سيستم در نظام آموزش عالي



MR_Jentelman
17th January 2010, 01:01 PM
مقدمه:
ظريه سيستمي که به وسيله لودويک برتالانفي مطرح شد، با سرعت در تمامي حوزه‌ها، از جمله نظام‌هاي آموزشي مورد توجه قرار گرفت. براساس ديدگاه سيستمي، همه پديده‌هايي که به نوعي داراي تعامل در درون خود و با پديده‌هاي ديگر هستند سيستم ناميده مي‌شوند (Bertalanffy,1988). به عبارت ديگر: سيستم به مجموعه‌اي از عناصر و اجزا اطلاق مي‌شود که در صدد تحقق هدف ويژه‌اي بوده، داراي ارتباط مفيدي با هم هستند. نظام آموزشي(آموزش عمومي و عالي) به عنوان يک سيستم، عبارتست از: مجموعه تلاشها، فرصتها، اقدامها، امکانات و برنامه‌هاي هدفمند که براي شکوفاسازي توانمندي‌هاي بالقوه فرد در جامعه به صورت رسمي اجرا مي‌شود؛ که عمده‌ترين وظيفه‌اش آموزش کودکان، نوجوانان و جوانان و پرورش آنها براي زندگي آينده است. هدفهاي نظام آموزشي را بايد در چارچوب نيازها و ضرورتهاي زندگي فردي و گروهي انسانها تدوين کرد(نديمي و بروج، 1380: 7).





اهميت آموزش در ماندگاري فرهنگ بشر و رشد همه جانبه او بر کسي پوشيده نيست و از اين‌رو است که ايمانوئل کانت مي‌گويد: دشوارترين علوم، عبارتند از تعليم و تربيت و سياست. به اهميت اين موضوع در آثار متفکران ديگر نيز اشاره شده است، و شايد گفته افلاطون در اين مورد اهميت آموزش به گونه آشکاري جايگاه و نقش نظام آموزشي را تبيين کند. او مي‌گويد: حکومتها به جاي تدوين و تصويب قوانين پيچيده، بايد تلاش خود را صرف تربيت انسان درست کنند که اگر اين مهم تحقق يابد جامعه‌اي سالم خواهيم داشت. آموزش‌ عالي در اين ميان اهميتي دوچندان دارد زيرا‌ همواره ‌سهم‌ مهمي‌ در زندگي‌ بشر داشته‌ و در اين‌ فرايند اهميت‌ برخي‌ از پيشرفتهاي‌ مهم‌ و موفق ‌فناوري‌ را به‌ دست آورده است.
نظام آموزش عالي، به عنوان سيستمي با روابط دروني و بيروني پيچيده، داراي عناصري است که در تعامل مداوم با يکديگر به دنبال تربيت انسان هستند که خود سيستمي با پيچيدگي و دشواريهاي ويژه است. بي‌شک‌، همان گونه که‌ اکثر صاحبنظران‌ برنامه‌هاي‌ توسعه‌، تأکيد دارند آموزش‌ عالي يکي‌ از ارکان‌ و عوامل‌ اصلي‌ توسعه‌ به‌ شمار مي‌آيد و ضروري‌ است‌ برنامه‌ريزي و سرمايه‌گذاري در اين بخش دقيق و مبتني بر اصول باشد. پيشرفت علم و فناوري در زمينه‌هاي مختلف، بر پيچيدگي وظايف و ماموريت‌هاي نظام آموزش عالي افزوده است.
پرسشي که مطرح مي‌شود اين است که نظام آموزش عالي تا چه اندازه توانسته در رسيدن به هدفهاي خود موفـق عمل کند؟ بـراي پاسخ به اين پـرسش شايد ده‌ها مقاله و گزارش پژوهشي بتوان نوشت، اما نکته آشکـار در عملکرد گذشته نظام‌هاي آموزشي اين است کـه برنامه‌ريـزان و مديران براي تحقق هدفها، در بسياري موارد به صورت مکانيکي با فرايند آموزش برخورد کرده، پويايي آن را در نظر نگرفته‌اند (et.al,1983,Oren). براي پوشش دادن به تعامل پوياي عناصر نظام آموزشي از قبيل: معلم، دانش آموز/ دانشجو، مدير، برنامه درسي، هدفها، مديريت، امکانات و تجهيزات و غيره، نيازمند روش‌شناسي هستيم که براساس آن بتوانيم به صورتي پويا خط‌مشي‌ها را تعيين و برنامه‌ريزي کنيم. موضوع بعدي اين است که چگونه مي‌توان به اثرهاي مثبت يا منفي يک خط‌مشي، يا برنامه پيش از اجراي آن پي برد؟ يکي از راههاي مورد استفاده براي اين منظور شبيه‌سازي برنامه در محيط مجازي پيش از اجراي برنامه در سيستم حقيقي است. همان‌گونه که ارن و همکاران(1983) مي‌گويند، پيچيدگي روابط، تعدد متغيرها و دشواري فرايندهاي تعليم و تربيت، مانع مهمي در راه شبيه‌‌سازي و ساختن مدل است. بنابراين در چند دهه گذشته بحث شبيه‌سازي برنامه‌ها در علوم انساني زياد مورد توجه قرار نگرفته است. با توسعه علوم بين رشته‌اي روش‌شناسي‌هايي در جهت کاربرد ديدگاه‌هاي مهندسي در علوم انساني مطرح شده است. در اين مقاله تلاش شده تا يکي از روش‌شناسي‌‌ها را که اساس آن بر پويايي است به عنوان روش‌شناسي بهينه کردن مديريت آموزش عالي، معرفي شود.
اهميت، ضرورت و کاربردهاي شبيه‌سازي
براي‌ مطالعه‌ و تجزيه‌ و تحليل‌ سيستم‌ها، روشهاي‌ متفاوتي‌ وجود دارد‌. در مطالعه ‌تجربي‌ يک‌ سيستم‌، متغيرها تغيير داده‌ شده‌ و تاثير آنها بر روي‌ سيستم‌ مشاهده‌ مي‌شود‌. اما تعداد سيستمهايي‌ که‌ بتوان‌ اين‌ روش‌ را براي‌ بررسي‌ آنها به کار برد، بسيار محدودند‌. زيرا، نخست، تغيير يک‌ متغير در يک ‌سيستم‌ ممکن‌ است‌ باعث‌ دگرگوني‌ سيستم‌ و بنابراين بي‌اعتباري‌ بررسي‌ و نتايج‌ حاصل‌ از آن‌ شود‌. دوم، ايجاد تغيير براي‌ مشاهده‌ واکنش رفتاري‌ در همه‌ سيستم‌ها عملي‌ نيست‌. به علاوه اين‌ روش‌ زماني که ‌طراحي‌ و ايجاد يک‌ سيستم‌ جديد در کار بوده‌ و براي‌ رسيدن‌ به‌ نتيجه‌ مطلوب‌ بايد رفتار آن‌ مورد بررسي‌ قرارگيرد‌، بي‌معني‌ خواهد بود‌. در اين گونه‌ موارد از يک‌ الگو يا مدلي‌ از سيستم‌ که‌ شامل‌ اطلاعات‌ لازم‌ براي‌ بررسي‌ و تجزيه‌ و تحليل‌ آن‌ باشد، استفاده‌ مي‌شود.
در علوم انساني، به ويژه در سيستم‌هاي اجتماعي-اقتصادي با پيچيدگي و پويايي بسيار بيشتري نسبت به فعاليتهاي فني روبه‌رو هستيم. بنابراين منطقي و حتي ضروري است تا از ابزارهاي مشابه براي آزمون و مطالعه سياستها و نوآوريها پيش از اجراي آنها در سيستم حقيقي، بهره‌ گيريم. مسئله ديگري که بر اهميت به کارگيري روشهاي شبيه‌سازي در علوم انساني و به گونه‌اي ويژه در نظامهاي آموزشي مي‌افزايد، خروجي آن است. بر خلاف صنعت که به طور عموم محصول اصلي آن از جنس مواد بي‌جان است و بيشتر نادرستي‌ها در مراحل فرآوري محصول با صرف هزينه و زمان اندکي قابل جبران است، در آموزش با دانش‌آموز/ دانشجو سروکار داريم؛ بنابراين کوچکترين اشتباهي در برخورد با آن مي‌تواند خسارتهاي جبران ناپذير و بسيار پر هزينه‌اي را، نه تنها بر نظام آموزشي بلکه بر کل جامعه وارد سازد. به عبارت ديگر: حيطه آموزش به ويژه در مقاطع اوليه به سبب سروکار داشتن با انساني که بسيار تاثير پذير از محيط است، به عنوان اصلي‌ترين عنصر سيستم که سازنده فرداي جامعه است، مجال انجام آزمايشها و برخورد به صورت سعي و خطا را به مسئولان و تصميم‌گيران نمي‌دهد.



به طور کلي، مدل را در معناي ساده آن مي‌توان «روش فهم تغييرات، هدايت و کنترل آنها» تعريف کرد. مدلهايي‌ که‌ براي‌ مطالعه‌ سيستمها ساخته‌ و به کار برده‌ مي‌شوند‌، با توجه‌ به‌ ويژگيهاي عمومي‌شان‌ به راههاي مختلف‌ دسته‌بندي‌ مي‌شود‌. با اين‌ دسته‌بنديها نه‌ تنها انواع‌ مدلها را از يکديگر متمايز مي‌سازند‌، بلکه ‌روش‌هاي‌ بررسي‌ هر گروه‌ تعيين‌ مي‌شوند‌. در يک‌ تقسيم‌ بندي، مدلها به دو دسته‌ ايستا و پويا تقسيم‌ مي‌شوند (حميدي‌زاده، 1379)‌. در يک‌ مدل‌ ايستا، يا بعد زمان‌ به طور کلي‌ ناديده‌ گرفته‌ مي‌شود يا وضعيت‌ مدل‌ در يک‌ لحظه‌ زماني‌ به گونه ايستا نشان‌ داده‌ مي‌شود. در مقابل، يک‌ مدل‌ پويا به‌ طور صريح‌ گذر زمان‌ را شامل‌ بوده‌ و رابطه‌ وضعيت‌ سيستم‌ و زمان‌ را به‌ نمايش ‌مي‌گذارد‌. با توجه به اين مطالب مشخص مي‌شود که پويايي با حرکت، تغيير و تحول، جلورفتن، تطبيق، توليد زايشي، تراوش و خلاقيت همراه است. همان‌گونه که در اين تعريفها مشاهده مي‌شود، مدل‌ پويا مدلي است که اجزاي آن و روابط ميان آنها با گذشت زمان تغيير مي‌کنند. بنابراين مي‌توان چند ويژگي اساسي را براي پويايي در مدلها و سيستم‌ها برشمرد:
1. حرکت جهت‌دار و رشد کننده؛
2. تغيير و نوآوري؛
3. انعطاف‌پذيري در توليد محصولات و سازگاري آگاهانه با محيط؛
4. تعادل پوياي دايمي و پيش‌رونده؛
5. علت‌يابي مشکلات در خود سازمان؛
6. توليد و کار خارق العاده کردن از امکانات معمولي؛
7. هشيار و حساس بودن در برابر مشکلات و چاره انديشي براي حل آنها؛
8. توليد کالا يا خدمات مولد بيشتر از ظرفيت و تراوش علمي.



مدل‌سازي يکي از تکنيک‌هاي ذهني بشر است که نه تنها براي هدفهاي علمي، بلکه براي انجام امور روزمره بشر به دفعات مورد استفاده قرار مي‌گيرد. مدل‌سازي به طور کلي يعني مشابه ‌سازي يک محيط با اندازه‌هاي متفاوت از محيط واقعي و احتمالا مواد و مصالحي متمايز از جنس مواد و مصالح محيط مدل شده. در مدل‌سازي، ابتدا اجزاي محيط واقعي انتخاب شده، متناسب با هدف مورد نظر از مدل‌سازي ويژگيهايي از هريک از اجزاي واقعي، انتزاع مي‌شود؛ يعني به ازاي هر يک از اجزاي محيط واقعي، يک موجوديت تجريدي ساخته مي‌شود و با برقراري ارتباطي مشابه با ارتباط اجزاي واقعي، در ميان موجوديت‌هاي تجريدي، محيط واقعي مدل مي‌شود.
ويژگي اصلي مدل‌سازي، پيش بيني قابل اطميناني است که از نتيجه پوياي آينده مدل با توجه به مفروضات اوليه و تعامل ميان متغيرها به دست مي‌آيد. ويژگي ديگر استفاده از مدلها لزوم شفافيت و دقت در استفاده از عبارتها است، در حالي که عبارتهايي که در قالب گفتار و نوشتار ارائه مي‌شود، اين اجازه را به شخص مي‌دهد تا اطلاعات خود را به گونه مبهم، ناتمام و حتي نادرست بيان کند.
برخلاف‌ بسياري‌ از علوم‌ فني‌ که‌ مي‌توانند برحسب‌ رشته‌اي‌ که‌ منشاء آنها است‌ رده‌بندي‌ شوند، مانند: فيزيک‌ يا شيمي‌، مدل‌‌سازي ‌و به گونه ويژه شبيه‌سازي، در تمام‌ رشته‌ها قابل‌ استفاده‌ است‌‌. شانون (1975) در کتاب‌ خود: علم‌ و هنر شبيه‌سازي‌ سيستم‌ها، از کتابهايي در حوزه‌هاي بازرگاني‌‌، اقتصاد، بازاريابي‌، تعليم‌ و تربيت‌، سياست‌‌، علوم‌ اجتماعي‌، علوم‌ رفتاري‌، روابط‌بين‌الملل‌، ترابري‌، نيروي‌ انساني‌، اجراي‌ قوانين‌، مطالعات‌ شهري‌ و سيستم‌هاي‌ جهاني که‌ در رابطه‌ با کاربرد شبيه‌سازي‌ نوشته‌ شده‌اند، نام‌ مي‌برد‌ (Shannon,1975). به علاوه‌ تعداد بي‌شمار مقاله‌هاي‌ فني‌‌، گزارشها و رساله‌هاي‌ دورة‌ دکترا و کارشناسي‌ارشد، تقريباً در همه‌ زمينه‌هاي‌ اجتماعي‌، اقتصادي‌، فني‌ و انساني‌، گواه‌ بر تأثير و رشد گسترده‌ استفاده‌ از شبيه‌‌سازي‌ در تمام‌ جنبه‌هاي‌ زندگي‌ دارد‌.
از شبيه‌سازي تعريفهاي فراواني مطرح شده اما جامع‌ترين آنها را شانون ارائه کرده است. او شبيه‌سازي را چنين تعريف مي‌کند: "شبيه‌سازي عبارتست از فرايند طراحي مدلي از سيستم واقعي و انجام آزمايشهايي با اين مدل که با هدف پي بردن به رفتار سيستم، يا ارزيابي استراتژيهاي گوناگون براي عمليات سيستم صورت مي‌گيرد". بنابراين فرايند شبيه‌سازي، هم شامل ساختن مدل و هم شامل استفاده تحليلي از آن براي مطالعه يک مساله است.
شبيه‌سازي مبتني بر روش‌شناسي پويايي سيستم‌ها
پويايي سيستم يک روش‌شناسي براي مطالعه، تحليل، شبيه‌سازي و بهبود سيستمهاي پوياي اجتماعي- اقتصادي و مديريتي، با استفاده از يک ديدگاه بازخوردي است (Barlas,2006:79).پويايي سيستم به شکل امروزي آن، در 1960 توسط جي فارستر و همکارش در دپارتمان مديريت اسلون (Sloon) در موسسه تکنولوژي ماساچوست مطرح شد.
پويايي سيستم بر پايه سه رشته علمي شکل گرفته: مديريت سنتي سيستمهاي اجتماعي، تئوري بازخوردي يا سايبرنتيک و شبيه‌سازي کامپيوتري. هدف اصلي روش‌شناسي پويايي سيستم حصول بينشي عميق در چگونگي کارکرد سيستم‌ها است، بنابراين در طراحي مجدد سيستم به منظور بهبود سياستها در زمينه سيستم مورد بررسي، کمک بسيار خوبي است (Sushil,1993:30).
برخي ويژگيهاي پويايي سيستمها سبب شده تا با ساير روشهاي شبيه‌سازي متفاوت باشد و کاربردهاي ويژه‌اي براي آن پديد آورد که در زير به آنها اشاره مي‌کنيم:
1. پويايي سيستم‌ها بر چهار مولفه سيستمي استوار است: موجودي‌ها، جريانها، بازخورد، روابط غيرخطي.
2. در بيشتر برنامه‌هاي شبيه‌سازي ساختار مدل آماده است و کاربر با تغيير پارامترها، نتايج را بررسي مي‌کنند. در حالي که در پويايي سيستم کاربر، خود مدل را ساخته، نتايج را در قالب جدولها و نمودارها بررسي مي‌کند.
3. پويايي سيستم شامل دو بخش اصلي ايجاد مدل و آزمون آن است. اين ساختار سبب مي‌شود تا کاربر درک بهتري از مسائل پيچيده پيدا کند.
4. پويايي سيستم رفتار کل سيستم را تحليل مي‌کند.


5. فرايند مدلسازي و خود مدل، پتانسيل يادگيري بالايي را در پويايي سيستمها داراست.
6. تمرکز اصلي پويايي سيستم بر ساختار سيستم است؛ ساختار سيستم بيانگر رفتار سيستم است.
در حالي که در ديگر روشهاي شبيه‌سازي تمرکز بر تعامل ميان افراد است که به وسيله روابط آماري و رياضي بيان مي‌شوند و تفسير آنها براي فردي که مدل را مطالعه مي‌کند بسيار دشوار است. اما در پويايي سيستم پياده‌سازي رفتار سيستم، تحليل نتايج، آزمون مدل شبيه‌سازي شده، اطلاعاتي در مورد چگونگي رفتار سيستم در شرايط درنظر گرفته شده را به تحليلگر مي‌دهد. (Hasret,2007)
مراحل انجام اين روش‌شناسي به ترتيب عبارتند از:
1. تعريف مسئله‏، (بايد گفت که: مسائل مطرح در پويايي سيستمها به طور عمده ساخت‌يافته نبوده، در نتيجه در مراحل اوليه بررسي مسئله نمي‌توان به تعريف دقيق به گونه‌اي دست يافت که گلوگاه‌هاي مسئله را يافته و در صدد رفع مشکلات برآمد)؛
2. توسعه و ايجاد يک فرضيه پويا براي تشريح آثار مسئله؛
3. ساختن يک مدل شبيه‌سازي شده از سيستم؛
4. آزمون مدل براي کسب اطمينان از درستي عملکرد آن در دنياي حقيقي؛
5. حصول نتايج (Sterman,2002).
کاربرد روش شناسي پويايي سيستم‌ها در بهبود عملکرد نظامهاي آموزشي
نظامهاي آموزشي به عنوان يک سيستم اجتماعي باز، يعني سيستمي که با محيط خود تبادل انرژي داشته و فعل و انفعالات دروني را به محيط انتقال مي‌دهند (حميدي‌زاده، 1379)، از جمله سيستم‌هايي است که از متغيرهاي بسياري متاثر است. از اين رو شايد نتوان فرايند شبيه‌سازي خطي را در مورد آنها به کار برد؛ ضمن اينکه انسان به عنوان عامل ياد دهنده و يادگيرنده، نقش اصلي را در نظام آموزشي عهده‌دار است. در نتيجه روابط بين فردي بر پيچيدگي اين سيستم مي‌افزايد. همان‌گونه که در مرور مطالعات پيشين آورده شده، از پويايي سيستم مي‌توان در زمينه‌هاي زير استفاده کرد:
1. تعيين و تدوين راهبردها و سياستهاي خرد و کلان نظام آموزشي؛
2. ابزاري براي تعيين عوامل و ميزان اثربخشي آنها در سطوح مختلف نظام آموزشي؛
3. ارائه مدل مجازي براي پيش بيني و ارزشيابي سياستهاي برنامه درسي و آموزشي، ارزشيابي سياستگذاريهاي آموزشي؛
4. بررسي عوامل و سياستهاي موثر بر کيفيت فرآيند تدريس و يادگيري.
تاکنون پويايي سيستمها در زمينه‌هاي گوناگوني از جمله در سياستگذاري‌هاي تجاري و مسايل‌ استراتــژيک (2002,Sterman & 2002 ,Barlas) زيست‌شناسي، پزشکي، انرژي و محيط، برنامه‌هاي آموزشي، اقتصاد خرد و کلان، مطالعات تصميم‌گيري پويا، برنامه‌ريزي استراتژيک و بسياري ديگر به کار گــرفته شده‌ است. در ســـالهاي اخير کاربرد پــويايي سيستمها در حوزه آموزش عالي (2000,Kenedy) نيز توسعــه يافته، در موضوعــاتي مانند يادگيري سازمـاني (2006, Spector)، ارزشيابي (2006,Barlas) ، کيفيت تدريس، مديريت منابع و يادگيري تجربه‌هاي متعددي از پويايي سيستم‌ها مستند شده است.
مطالعات نشان مي‌دهد کاربرد روش‌شناسي پويايي سيستم در سازماندهي مجدد کلاس مورد استفاده قرار گرفته که از آن با عنوان: يادگيري يادگيرنده محور (Learning Centered- Learner) ياد مي‌شود. يادگيري يادگيرنده محور بر فعال بودن دانش‌آموز/ دانشجو و حل مسئله تاکيد دارد. استاد(معلم) ديگر يک مدرس، منبع تمام دانش و يا هيچ نوع قدرت مطلقي نيست. در چنين شرايطي نمي‌توان بين شيوه آموزش دانشگاه و پيش از دانشگاه تفاوت زيادي پيدا کرد (Forrester,1996). بنابراين به منظور کاهش خطاها در فرايند‌ها، به ويژه فرايند تدريس و يادگيري، صرفه‌جويي در منابع، بهينه‌سازي و افزايش اثربخشي، مي‌توان از روش‌شناسي پويايي سيستم به عنوان ابزار کمکي استفاده کرد.
به منظور ارتقاي سطح کيفي و کمي نظامهاي آموزشي، ارزيابي مستمر اين نظامها با استفاده از روش‌شناسي‌هاي گوناگون، همواره مورد توجه پژوهشگران و علاقه‌مندان بوده‌ است. اين ارزيابي مي‌تواند هر يک از عناصر نظام را، اعم از ياددهنده، يادگيرنده، سياستها، برنامه‌درسي، فرآيند تدريس و يادگيري، پژوهش و ... شامل شود. از مهمترين بخشهاي اين ارزيابي‌ها راهکار‌هاي استخراج شده از پيشنهادهايي است که در انتها براي بهبود نظام مورد ارزيابي طرح و اجرا مي‌شوند. اين در حالي است که در صورت اتخاذ نادرست اين راه‌کارها، ضرر قابل توجه و هزينه‌ سنگيني بر نظام آموزشي تحميل خواهد شد. در مطالعه شبيه‌سازي شده‌ در يک گروه آموزشي، بهرامي و همکاران نشان داده‌اند که با استفاده از پويايي سيستمها مي‌توان پيش از اعمال سياستها و به کارگيري راهکارهاي پيشنهادي در نظام آموزشي حقيقي، ابتدا آنها را در مدلي که براي آن نظام ويژه با مشارکت خبرگان آن بومي شده اعمال کرد سپس با مشاهده نتايج و پيامدهاي آنها در صورت لزوم به اصلاح و آزمايش مجدد آنها پرداخت، در نهايت پس از تاييد نتايج با ضريب اطمينان بالاتري راهکارها را در محيط حقيقي به کار گرفت(بهرامي و همکاران، 1386).
در جمع بندي موارد گفته شده مي‌توان چشم انداز به کارگيري پويايي سيستمها براي يادگيرندگان را در دستيابي مهارت‌هاي زير دانست:
1. در به کارگيري پويايي سيستم، مدلساز اقدام به توليد ابزارهاي شبيه‌سازي مي‌کند که دنياي کوچک نام دارد. محيط شبيه‌سازي شرايط زير را براي يادگيرندگان فراهم مي‌سازد:
الف. تجربه کردن در دنياي مجازي؛
ب. فرايند قابل تکرار است و مي‌توان به سادگي پارامترها و سناريوها را تغيير داد؛
ت. مي‌توان پويايي در يک سيستم را مشاهده کرد.
2. از آنجايي که پويايي سيستمها يک مدلسازي ذهني است، يادگيرنده مي‌تواند توسط پويايي سيستمها به واسطه بازخوردهاي سريع فرضيات و دانش خود را در محيط شبيه‌سازي شده بيازمايد.
3. پويايي سيستمها مکانيسم‌هاي متفاوتي از الگوهاي پويا را در سيستم پيشنهاد مي‌کند. الگوهاي متفاوت پويا سبب مي‌شود تا يادگيرندگان:
الف. به بحث در مورد الگوهاي پوياي متفاوت بپردازند؛
ب. پژوهش در مورد الگوهاي پوياي متفاوت را انجام دهند؛
د. به يادگيري دلايل ايجاد الگوهاي پوياي متفاوت با بکارگيري نمودارهاي علت/معلول و موجودي/جريان بپردازند.
4. پويايي سيستم در تعيين برخي مفاهيم کوچک در علوم و تکنولوژي به معلمان کمک مي‌کند، کمک تا يادگيرنده، منطق و رخدادها را به روشي عاميانه‌تر و عميق‌تر درک کند.
5. تمرکز بر علل رخدادها و دانش اينکه رفتار پيچيده سيستمها تعيين کننده حلقه‌هاي بازخوردي متعددي هستند، سبب مي‌شود تا يادگيرنده دريابد که مسائل به وسيله راه حلهاي ظاهري برطرف نمي‌شوند. اين روشنگري و بينش سبب افزايش حس کنجکاوي و انگيزش يادگيرنده در دوره‌هاي علوم و تکنولوژي مي‌شود.
6. پويايي سيستم راهکاري کلي در درک و حل مسائل است. ‌ يادگيرندگاني که اين راهکار را فراگيرند مي‌توانند از آن در مسائل زندگي خود استفاده کنند. بنابراين يادگيرندگان مي‌توانند به گونه‌اي فعال محيط خود را ببينند، مسائل جديد را کشف کنند، به روشي علمي اين مسائل را مدل کرده، به آنها رسيدگي کنند.
7. مهارت توسعه مسائل از ديدگاه عميق‌تر به جاي پاسخ دادن به مسئله ارائه شده. نزديک شدن به مسائل به صورت بحراني و فهم پرسشهايي را که پيشتر پاسخ داده نشده‌اند، سبب مي‌شود تا يادگيرندگان متوجه شوند که پاسخ منحصر به فردي وجود ندارد و حقايق متفاوتي، با در نظر گرفتن شرايط، زمان و مردم مي‌تواند موجود باشد.
نتيجه گيري
آموزش فرايندي بلند مدت است که کثرت هدفهاي آن غير قابل کاهش است. آموزش، گذشته و آينده جامعه ما را به همديگر مربوط مي‌سازد. يادگيري براي سده 21 بايد بصيرت و بينش درباره آن جامعه و کيفيتي را که بايد مردان و زنان براي کمک به ايجاد آن را دارا باشند، به همراه داشته باشد. در چنين جامعه‌اي آموزش و پرورش بايد هرچه بيشتر نقش فعال و کنشي داشته باشد؛ تا نقش واکنشي (پاپادوپلوس، 1998: 56).
در ميان‌ نهادهاي‌ اجتماعي‌ و اقتصادي‌ که‌ ظرف‌ 900 سال‌ اخير پا به‌ عرصه‌ وجودگذاشته‌اند، تنها تعداد انگشت‌شماري‌ توانسته‌اند، مانند کالج‌ها و دانشگاهها، دوام‌ آورند وپايدار بمانند. تاريخ‌ طولاني‌ و متنوع ‌نظامهاي آموزش عالي دور موضوع‌هاي‌ بي‌شماري‌ سير مي‌کند که‌ از ميان‌ آنها دولتها، نهادهاي ‌اقتصادي‌، روندهاي‌ اجتماعي‌ و هنجارهاي‌ فکري‌ و فرهنگي‌ در جامعه‌ خاص‌ و به طور کلي ‌در جامعه‌ بشري‌ از مهمترين‌ هستند. آموزش عالي همواره‌ دو نقش‌ ايجاد کننده‌ تغيير و يا دريافت‌ کنندگان‌ و انتقال‌دهندگان‌ آن‌ را با هم‌ ترکيب‌ کرده‌، يا به صورت‌ جداگانه‌ اين‌ نقش‌ را ايفا کرده ‌است.
تجربه‌هاي به دست آمده در سده گذشته حاکي از ضعف نظامهاي آموزشي در استفاده از ابزارهاي بهينه‌سازي فرايند تدريس و يادگيري است که يکي از علتهاي آن پيچيدگي نظام مورد مطالعه و رخ دادن فرايندهاي غير منتظره در اجراي برنامه‌ها است. امروزه با توسعه و پيشرفت دانش و تکنولوژي قادريم تا با بهره‌گيري از ابزارها و روش‌شناسي‌هاي نو، بسياري از اين پيچيدگي‌ها را در برنامه‌هاي خود در نظر بگيريم و براي محيط‌هايي که رفتار قابل پيش‌بيني ندارند، برنامه‌ريزي کنيم.
در اين مقاله روش‌شناسي پويايي سيستم به عنوان ابزاري مبتني بر تفکر و پيش بيني با توجه به وضع موجود و سياستها و شرايط حاکم بر نظام، در بهينه‌سازي نظام آموزشي مورد بررسي قرار گرفت. تجربه‌هاي جهاني حاکي از موفقيت آن در بهبود کارکرد‌هاي سازماني و اصلاح راهبرد‌هاي کلان است. با توجه به تفاوتهاي فرهنگي و آموزشي کشورمان با کشورهاي پيشرفته و عدم وجود پيشينه پژوهشي در استفاده از رويکردها و روش‌شناسي‌هاي نوين، به نظر مي‌رسد اين مقاله گامي در راه مطرح شدن زاويه ديد جديدي به سياستگذاري و برنامه‌ريزي در نظام آموزش باشد. در اين راه مهمترين ابزار تکامل، انجام پژوهشهاي دقيق و مبتني بر شرايط نظام آموزشي کشورمان است.

منبع: ماهنامه تدبير-سال بيستم-شماره 203

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد