PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله آغاز تمدن + عكس آرش كمانگير



باستان شناس
30th December 2009, 04:33 AM
آغاز تمدن

(پادشاهی هوشنگ)


در آغاز مردمان پراكنده می زیستند و پوشش از برگ می ساختند و خورش آنان از گیاه و میوه درختان بود. كیومرث پادشاه نخستین جهان، مردمان را گرد كرد و به فرمان خود درآورد و آئین شاهی را بنیاد گذارد و مردم را به خورش و پوشش بهتر رهبری كرد. سیامك به دست فرزند اهریمن كشته شد و امان نیافت تا در این راه گامی بردارد.

هوشنگ :


اما هوشنگ پادشاهی هوشمند و بینا دل بود و به آبادانی جهان كمر بست. هوشنگ نخستین كسی بود كه آهن را شناخت و آن را از دل سنگ بیرون آورد. چون بر این فلز گرانمایه دست یافت، پیشه آهنگری را بنیاد گذاشت و تبر و اره و تیشه از آهن ساخت. چون این كار ساخته شد، راه و رسم كشاورزی را آغاز نهاد. نخست به آبیاری گرایید و با كندن جویها آب رودخانه را به دشت و هامون برد. آنگاه بذرافشاندن و كاشتن و درودن را به مردمان اموخت و مردمان كارآمد را به برزگری گذاشت. بدینگونه كار خورش مردم بسامان رسید و هركس توانست در خانه خود نان تهیه كند .در كیش و آیین یزدان پرستی ، هوشنگ پیرو نیای خود كیومرث بود و گرامی داشتن آتش و نیایش آن نیز از زمان هوشنگ آغاز شد ، چه نخست او بود كه آتش را از سنگ پدید آورد .




پدیدار شدن آتش :

و آن چنان بود كه یك روز هوشنگ با گروهی از یاران خود به سوی كوه می رفت، ناگاه از دور، ماری سیاه رنگ و تیزتاز و هول انگیز پدیدار شد. دو چشم بر سر داشت و از دهانش دود برمی خواست. هوشنگ دلیر و چالاك بود. سنگی برداشت و پیش رفت و آنرا به نیروی تمام، به سوی مار پرتاب كرد. مارپیش از آنكه سنگ به آن برسد، از جا برجست وسنگی كه هوشنگ پرتاب كرده بود، به سنگی دیگر خورد و هردو در هم شكستند و شراره های آتش به اطراف جستن كرد و فروغی رخشنده پدید آمد.

هرچند مار كشته نشد اما راز آتش گشوده شد. هوشنگ جهان آفرین را ستایش كرد و گفت این فروغ، فروغ ایزدی است. باید آنرا گرامی بداریم و بدان شاد باشیم. چون شب فرارسید فرمان داد تا به همان گونه شراره از سنگ جهاندند و آتشی بزرگ برپا كردند و به پاس فروغی كه ایزد بر هوشنگ آشكار كرده بودجشن ساختند و شادی كردند.


آرش کمانگیر



https://www.sharemation.com/alikaka/arash%20kamangir%201.jpg


آرش کمانگیر که با پرتاب تیری از یکی از بلندیهای البرز به سوی کوهی در کرانه آمو دریا مرز ایران وتوران را نشانه نهاد در زمان منوچهرشاه می‌زیست. در اوستا نام ‌او به گونه (اَرِخش) و در پهلوی (شِپاک‌ تیر) و درپارسی شیوا تیر و آرش کمانگیر است و مشهور به سخت کمان و تیر تیزرو است.بهرام‌ چوبین سردار نامی ایران خود را از تبار آرش می دانست.

ابوریحان بیرونی در مورد آرش کمانگیر چنین می گوید: پس از آنکه افراسیاب بر منوچهر چیره شد و در تپورستان(طبرستان)گرداگرد او را گرفت،بر این پیمان شدند که مرزایران و توران با پرتاب تیری نشانه شود.در این هنگام فرشته اسفندارمذ (سپندارمذگان) نمایان شد و فرمان داد تا تیروکمانی چنان که در اوستا بیان شده است،برگزینندآنگاه آرش را که مرد پاک و حکیم و دینداری بود،برای انداختن تیر بیاورند.آرش برهنه شد و بدن خویش رابه کسان نمایاند وگفت:ای پادشاه ‌و ای مردم!به تنم بنگرید. مرا زخم‌ و بیماری نیست؛ولی میدانم که پس ازانداختن تیر،پاره‌ پاره شوم و فدای شما گردم.
پس از آن،دست به چله کمان بردوبه نیروی خداداد تیر از شست رها کردوخود جان داد.اهورمزدا به باد دستورداد تا تیر را نگاهداری کند.آن تیر از کوه رویان به دورترین مکان خاور،به فرغانه رسید و به ریشه درخت گردکانی(که درجهان بزرگتر از آن درختی نبود)نشست.آنجا را مرز ایران و توران شناختند.گویند ازآن جا که تیرپرتاب شدتا بدان جایی که فرونشست
شست‌هزارفرسنگ درازا است.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد