PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی تاریخچه­ ی باستان­شناسی در ایران



باستان شناس
14th December 2009, 05:31 PM
از قرن نهم هجری (پانزدهم میلادی) به بعد، با انتشار سفرنامه‌های سیاحان و جهانگردان خارجی، ایران بعنوان یکی از کشورهای باستانی با پیشینه­ی فرهنگی کهن به جهانیان معرفی شد.



«باروبارو»ی ایتالیایی یکی از نخستین کسانی بود که در سال 877 هجری (1472میلادی) از تخت جمشید، جایی که در گزارش خود از آن با نام «چهل منار» یاد کرده بازدید نمود.


تقریبا دو سده بعد در عصر صفوی «پیترو دلاواله»
جهانگرد ایتالیایی در سال 1032هجری (1622 میلادی)، پای در تخت جمشید گذاشت و کتیبه‌های میخی آن­جا را نسخه‌برداری و برای مطالعه با خود به اروپا برد.



«انگلبرت کمپفر» جهانگرد و پزشک آلمانی در سال 1098هجری (1685میلادی) به تخت جمشید آمد.


او نخستین کسی است که خطوط کتیبه‌های هخامنشی را به میخ تشبیه کرد و آن­ها را «خطوط میخی» نامگذاری کرد و در سفرنامه‌اش آگاهی­های بیشتری درباره­ی این محوطه­ی باستانی به دست داد.


چند سده پس از این دیدارها و نسخه‌برداری­ها و مطالعات مقدماتی «گئورک ـ فریدریش گروتفند» محقق گمنام آلمانی که معلم تاریخ یونان باستان و زبان لاتین در دانشگاه «گوتینگن» بود، با آن­که هرگز به ایران سفر نکرده و زبان و خط قدیم و جدید ایرانیان را نیاموخته بود، در سال 1235هجری (1837میلادی)، موفق به کشف رمز و خواندن خط میخی باستان شد و به راز کتیبه‌های هخامنشی دست یافت.



به موازات این کشف مهم و کمی بعد از آن یک نظامی انگلیسی به نام «هنری راولینسن» که برای آموزش و انتظام قوای نظامی ایران چند سالی را در استخدام حکومت قاجار بود و به خط و زبان فارسی تسلط کامل داشت و به راحتی به فارسی سخن می­گفت، بدون آگاهی از روش کار محقق آلمانی، از کتیبه‌های هخامنشی «گنج نامه» همدان و «بیستون» کرمانشاه و کتیبه‌های تخت جمشید نسخه‌برداری کرد.


مهم‌ترین کار او نسخه‌برداری از کتیبه­ی بیستون به سال 1252هجری (1836میلادی)، و کشف رمز و خواندن این سند گویای تاریخ ایران بود.


حاصل یافته‌های وی با تفاوت­های اندک نتیجه­ی مطالعات «گروتفند» آلمانی را تایید کرد.


از آن پس کلید کشف رمز و خواندن خط میخی فارسی باستان و دیگر انواع خطوط میخی رایج در جهان باستان به دست آمد.


نخستین کلنگ کاوش­های باستان­شناسی در ایران را «ویلیام کنت لوفتوس» انگلیسی در سال­های 1849 تا 1851 میلادی در ویرانه‌های شوش پایتخت باستانی عیلام بر زمین زد.


این تاریخ رامی‌توان سرآغاز فعالیت­های میدانی باستان­شناسی در ایران دانست.


توصیف او درباره­ی اهمیت این محوطه­ی وسیع باستانی توجه فرانسویان را به آثار ایران به طور اعم و به شهر باستانی شوش به طور اخص جلب کرد و آنان پیش­دستی کرده و نظر مثبت شاه قاجار را برای صدور اجازه­ی حفاری در شوش به دست آوردند.


آن­گاه یک مهندس معمار فرانسوی به نام «مارسل دیولافوا» برای تهیه­ی مقدمات کاوش­های باستان­شناسی در شوش به سال 1883میلادی (1301 هجری)، وارد ایران شد.


سرانجام طی تشریفاتی که ناصرالدین شاه در فرمان خود به «ظلَ السطان»(حاکم وقت اصفهان و خوزستان) متذکر گردید، کاوش فرانسویان در شوش رسما در سال 1885میلادی (1303 هجری) آغاز شد و نزدیک به 95 سال ادامه پیدا کرد.


«دیولافوا» به همراه همسرش «ژان» و دو دستیار، کار خود را در تپه­ی آپادانای شوش آغاز کرد.


معمار فرانسوی بدون در نظر گرفتن مفاد قرارداد با دولت ایران و با توسل به روش­های غیرقانونی، اشیاء مکشوفه و حتی اجزاء معماری را که جابه‌جایی آن­ها به صراحت در توافق‌نامه ایران منع شده بود، به موزه­ی «لوور» پاریس منتقل کرد.


دربار قاجار که متوجه عهدشکنی «دیولافوا» شده بود، رسما در این مورد به دولت فرانسه اعتراض کرد، اما دولت فرانسه این اعتراض را جدی تلقی نکرد و فقط برای رفع کدورت از شاه ایران دعوت کرد تا برای بازدید از نمایشگاه اشیاء مکشوفه در شوش به فرانسه سفر کند.


این سفر سومین و آخرین سفر شاه قاجار به اروپا و فرنگستان، بود که در سال 1307 هجری (1889 میلادی) انجام شد.


شاه از نمایشگاه اشیاء شوش در پاریس بازدید کرد و تحت تاثیر آن قرار گرفت و سرانجام از اعتراض خود صرف‌نظر کرد و مقدمات کار برای انعقاد قرارداد جدیدی درباره­ی کاوش­های فرانسویان در شوش فراهم آمد.


در سال 1312 هجری(1895میلادی)، قرارداد جدیدی میان دولت ایران و فرانسه در 8 فصل تدوین گردید، اما با کشته شدن ناصرالدین شاه در ماه ذیقعده 1313هجری، این قرارداد هرگز به مرحله­ی اجرا درنیامد.



فرانسویان که به اهمیت و ارزش تپه‌های باستانی شوش پی برده بودند بار دیگر در عهد سلطنت مظفرالدین شاه قاجار قدم پیش نهاده و خواستار اجرای قرارداد منعقده شده­ی مذکور گشتند.


درسال 1315 هجری(1898میلادی) «ژاک دومُرگان» زمین‌شناس و مهندس معدن که در آن زمان سرگرم کاوش باستان­شناسی در مصر بود، ماموریت یافت تا برای اجرای قرارداد مورد بحث به ایران سفر کند.


نخستین سفر وی با استقبال مقامات ایرانی مواجه نگردید و عبدالمجید میرزا، حاکم وقت خوزستان حاضر به همکاری با او نشد و در نتیجه کاوش­های شوش دچار وقفه گردید.



تا آن­که ضمن مسافرت مظفرالدین شاه به فرانسه، مقامات فرانسوی فرصت را مغتنم دانسته و مسایل و مشکلات کار هیات شوش را با وی در میان گذاردند.


شاه ایران وعده­ی مساعدت داد و همین امر منجر به تحمیل قرارداد جدید و غیرمنصفانه‌ای شد که در سال 1318 هجری(1900میلادی) میان دولت ایران و فرانسه منعقد گردید و در تاریخ باستان­شناسی ایران به قرارداد «دمورگان» مشهور شده است.


به موجب این قرارداد نه تنها امتیاز کاوش­های شوش، بلکه مطالعات و حفاری­های باستان­شناسی سراسر ایران به انحصار فرانسویان درآمد.


«دمورگان» از پاییز سال 1897 تا تابستان 1991 میلادی، به مدت 15 سال سرپرستی هیات کاوش­های شوش و مطالعات و بررسی­های سایر نقاط ایران را به عهده داشت.


از اقدامات قابل ذکر و بیاد ماندنی وی ایجاد بنای قلعه­ی شوش در بلندترین نقطه­ی تپه­ی باستانی موسوم به «آکروپل» بود.
.
پس از برکناری «دمورگان» از سرپرستی هیات شوش، زمان کوتاهی «پرشیل» خط شناس معروف سرپرستی هیات شوش را به عهده گرفت.


بسیاری ازالواح و آجر نبشته‌ها و اسناد مکتوب مکشوفه از شوش را وی رمزگشایی کرده و خواند. آنگاه نوبت به «رونالد دومکنم» که نه باستان­شناس بلکه مهندس معدن بود، رسید.


او به مدت طولانی یعنی بیست و هفت سال در فاصله­ی سال­های 1291 تا 1317 خورشیدی (1912 تا 1939 میلادی) کاوش­های شوش را هدایت کرد.


معبد عیلامی «چغازنبیل» را نخستین بار وی بررسی و گمانه‌زنی کرد.

با آغاز جنگ جهانی دوم به مدت چند سال کاوش­های شوش دچار وقفه گردید.

پس از خاتمه­ی جنگ «رومن گیرشمن» که از سال­ها پیش با سمت دستیار «ژرژ کنتو» در تپه گیان نهاوند و نیز سرپرست کاوش­های محوطه­ی باستانی «سیلک کاشان» و شهر ساسانی بیشابور فارس، کار باستان­شناسانه کرده بود، در سال 1325 خورشیدی (1946میلادی) به سرپرستی هیات شوش منصوب شد و کار دیگر کاوشگران را در پایتخت باستانی عیلام پیگیری کرد.


وی اولین سرپرست هیات شوش بود که به معنی اخص کلمه باستان­شناس بود؛ زیرا تمام سرپرستان پیش از او تخصص­های دیگری داشتند.


شهر پانزدهم عیلامی را که از نخستین مراکز شهرنشینی در ایران به شمار می‌رود، وی کاوش و خاک­برداری کرد.


کاوش­های وی در معبد «چغازنبیل» و شهر «دوراونتاشی»، در صفه هخامنشی، «مسجد سلیمان» و محوطه­ی پارتی «برده نشانده»، خوزستان و نیز جزیره­ی خارک قابل توجه و گفتن است.


با بازنشسته شدن «گیرشمن» درسال 1346 خورشیدی (1967 میلادی) به مدت یک فصل سرپرستی هیات شوش به عهده­ی «پراستو» کشیش و خط شناس بود وآن­گاه از سال 1347 تا سال 1357 «ژان پرو» به منزله­ی آخرین سرپرست فرانسوی هیات شوش انجام وظیفه کرد و کشف الواح سنگی یادبود بنای تالار آپادانا و مجسمه­ی سنگی داریوش بزرگ (حاوی کتیبه‌هایی به خطوط میخی عیلامی و هیروگلیف) مربوط به دوره­ی سرپرستی وی است.

ادامه دارد....

باستان شناس
23rd November 2010, 07:47 PM
با آغاز انقلاب اسلامی، کاوش­های فرانسویان در شوش که تقریبا یک سده به طول انجامید متوقف شد و قلعه­ی تاریخی شوش که مرکز و پایگاه هیات فرانسوی بود در اختیار اداره­ی میراث فرهنگی استان قرار گرفت.


قرارداد موسوم به «قرارداد دومرگان» در سال 1306 (1927میلادی) از سوی دولت وقت ایران لغو گردید.


ولی توافق شد که هیات فرانسوی کار خود را صرفا در شوش دنبال کند و فرانسویان متعهد شدند تا موزه و کتابخانه‌ای در تهران احداث نمایند به شرط آن­که ریاست آن در سه دوره­ی متوالی (هر دوره پانزده سال) به عهده یکی از اتباع فرانسه باشد.


در پی آن «آندره گدار» معمار فرانسوی در سال 1308 (1929میلادی) برای تهیه­ی مقدمات احداث موزه­ی ملی ایران (= موزه­ی ایران باستان) و کتاب­خانه­ی ملی در جوار آن، به ایران سفر کرد.


وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه، کار ساخت ساختمان را در دوم اردیبهشت ماه 1313 به «گدار» واگذار کرد.


وی با الهام از عناصر و شیوه‌های معماری دوره­ی ساسانی خصوصا
«طاق کسری» و «کاخ اردشیر اول» (فیروزآباد فارس‌) به یاری معماران هنرمند ایرانی، ساختمان موزه و کتابخانه را بنیان نهاد.


عملیات ساختمانی سه سال طول کشید و در سال 1316 موزه و کتابخانه، رسما افتتاح و آغاز به کار کرد و عملا جایگزین موزه‌ای شد که در سال 1295 (1335 هجری) با ابتکار و همت جمعی از دوستداران فرهنگ ایران و در رأس آنان «مرتضی قلی خان ممتازالملک» افتتاح شده بود.


این موزه با گردآوری مجموعه‌ای از اشیاء پراکنده و ناهمگون با نام «موزه ملی» در عمارت قدیم دارالفنون موجودیت یافته و از آن باید به عنوان اولین موزه­ی ایران یاد کرد.



دو سال پس از تشکیل این نخستین موزه، در سال 1297 و در زمان وزارت «ابراهیم حکیمی، حکیم‌الملک» اداره‌ای به نام «اداره عتیقات» زیر نظر وزارت معارف تاسیس شد و «ایرج میرزا» شاعر معروف به ریاست آن منصوب شد.



نخستین محل این اداره در عمارت وزارت معارف در مجموعه­ی دارالفنون واقع بود. پس از انتقال تشکیلات وزارت معارف از عمارت دارالفنون به عمارت مسعودیه در سال 1304 «شعبه عتیقات» همراه با مجموعه­ی کوچکی از اشیاء تاریخی که در اختیار داشت، در اتاقی کوچک از عمارت یاد شده استقرار یافت.


این شعبه از درآمد ناچیز حاصل از ارزیابی اشیاء قدیمی و پاره‌ای وجوه حاصله از اعانات منابع غیردولتی و براساس آیین‌نامه­ی 29 ماده‌ای مصوب 1303 هیات دولت، به کار خود ادامه داد.


ادامه دارد..

باستان شناس
23rd November 2010, 07:48 PM
در سال 1309 «محمدعلی فروغی ـ ذکاءالملک» با هم‌فکری تنی چند از صاحب‌نظران متن قانونی را تدارک دید که به «قانون عتیقات» مشهور است و هنوز هم به قوت خود باقی است و اساس قوانین مربوط به میراث فرهنگی ایران بشمار می‌رود.


این قانون در همان سال پس از تصویب مجلس شورای ملی (وقت) به مرحله­ی اجرا درآمد و دو سال بعد، آیین‌نامه­ی اجرایی آن تهیه و به تصویب هیات دولت رسید و جان تازه‌ای به کالبد «شعبه عتیقات» دمید که پس از تجدید سازمان در سال 1308 به نام «دایره تحقیقات» زیر پوشش اداره­ی کل معارف انجام وظیفه می‌کرد.


روند کار و لزوم گسترش سازمانی این تشکیلات موجب شد تا چندی بعد به اداره‌ای مستقل تبدیل شود و با عنوان «اداره کل عتیقات» زیر نظر و سرپرستی «گدار» به امور محوله بپردازد.


از سال 1309 یعنی یک سال پس از ورود «گدار» به ایران تا تاسیس موزه­ی ایران باستان در سال 1316 «اداره کل عتیقات» که از ادغام «موزه ملی» و «دایره عتیقات» شکل گرفته بود، زیر نظر مستقیم «گدار» اداره می‌شد.


چند سالی هم شادروان «دکتر علی فرهمندی ـ علیم‌الملک ـ» ریاست آن را به عهده داشت و مرحوم «محمد تقی مصطفوی» به عنوان عضو آن اداره کل و «سلیمان سپهبدی» و «حیدرقلی شاملو» در پست بازرسان عتیقات انجام وظیفه می‌کردند.


محل این اداره­ی کل در همان ساختمان عمارت مسعودیه بود. دقیقا معلوم نیست که در چه زمانی «اداره کل عتیقات» نخست به «اداره باستان­شناسی» و سپس به «اداره کل باستان­شناسی» تغییر نام داده است، ولی شواهد حاکی از آن است که این تغییر نام که منجر به متحول شدن اداره­ی کل عتیقات نیز گردید، در فاصله­ی سال­های 1314 تا 1316 صورت گرفته است.


«گدار» در خرداد ماه 1332 از سوی دولت متبوع خود بازنشسته شد ولی به نظر می‌رسد که تا سال 1339 یعنی هفت سال دیگر در ایران بود و در این سال برای همیشه ایران را ترک گفت.


پس از وی مرحوم «محمدتقی مصطفوی» که سابقه­ی طولانی در تشکیلات باستان­شناسی ایران داشت و به همراه هیات­های خارجی کار کرده بود به جانشینی وی منصوب شد و تا سال 1337 که بازنشسته گردید در رأس تشکیلات باستان­شناسی قرار داشت.



در این دوره، همراه با فعالیت هیات­های باستان­شناسان خارجی،


تعدادی برنامه­ی صحرایی باستان­شناسی را باستان­شناسان ایرانی به شرح زیر به مرحله­ی اجرا درآوردند :



1ـ کاوش تپه «اسماعیل‌آباد» و «تپه موشلان» بین کرج و هشتگرد در سال­های 1337 و 1338 به سرپرستی مهندس «علی حاکمی».

2ـ ادامه­ی کاوش­های «پاسارگاد و تخت جمشید» به سرپرستی «علی سامی» که تا سال 1338 دنبال شد.


3ـ کاوش و پی‌گردی «گنبد سلطانیه» در سال 1335 توسط «صادق صمیمی» و «محمود علمی».


4ـ کاوش در «گرمابک» و «تماجان» و «اُمام» حوزه املش گیلان در سال 1335 به سرپرستی «حبیب‌الله صمدی» و «محمود راد».


5ـ کاوش «تپه میل» ورامین در سال 1334 به سرپرستی «مهندس علی حاکمی».


6ـ کاوش­های حوزه­ی شهرستان «فسا»ی فارس درسال­های 1337 و 1338 به سرپرستی «فریدون توللی».


7ـ گمانه‌زنی در «بیستون» کرمانشاه (محل کشف مجسمه­ی مشهور به هرکول) در سال 1337 به سرپرستی «مهندس علی حاکمی».


ادامه دارد....

باستان شناس
23rd November 2010, 07:49 PM
ضمنا در زمان سرپرستی مرحوم «مصطفوی» چند موزه­ی جدید در شهرستان­ها راه‌اندازی شد که از آن میان می‌توان از «موزه پارس» شیراز و موزه‌های «قزوین» و «چهلستون» اصفهان نام برد.



وزارت فرهنگ و هنر در خرداد ماه 1343 با ادغام اداره­ی کل باستان­شناسی و موزه­ی ایران باستان و کتابخانه­ی ملی و اداره­ی کل هنرهای زیبای کشور که به امور هنرهای سنتی و تجسمی و موسیقی می‌پرداخت، شکل گرفت.



اداره­ی کل باستان­شناسی با اداره­ی فرهنگ عامه در هم ادغام شده و اداره‌ای را تحت عنوان «اداره­ی کل باستان­شناسی و فرهنگ عامه» تشکیل دادند.


اداره­ی فرهنگ عامه از سال 1339 با انتقال موزه­ی مردم­شناسی از ساختمان امیربهادر به کاخ ابیض (کاخ وزارت دربار قدیم در جبهه­ی جنوبی کاخ گلستان) تشکیل یافته و به کار مردم­شناسی به معنی عام آن و اعزام گروه­هایی به نقاط گوناگون کشور برای گردآوری فرهنگ عامه و مردم‌نگاری، سرگرم بود.



موزه ملی ایران (= ایران باستان) زیر چتر اداره­ی کل دیگری به نام «اداره کل موزه‌ها و حفظ بناهای تاریخی» قرار گرفت.
این اداره­ی کل به امور موزه‌ها و ثبت و مرمت بناهای تاریخی می‌پرداخت.



ضمنا در همین ایام سازمان ملی حفاظت آثار باستانی وظیفه­ی مهم حفاظت و مرمت بناهای تاریخی کشور را به عهده گرفت.



بخشی ازمسوولیت تعمیر و بازسازی و احداث یادمان­ها و آرامگاه­های مشاهیر و شعرا ایران نیز به انجمنی موسوم به «انجمن آثار ملی» واگذار شد که از سال­ها پیش با یاری گرفتن از منابع غیر دولتی و گاه دولتی موجودیت داشت و پس از تاسیس وزارت فرهنگ و هنر، تحت پوشش آن وزارتخانه درآمد.



در این دوره یعنی از سال 1343 تا 1351 فعالیت هیات­های باستان­شناسی و مردم­شناسی، ایرانی و خارجی رونق گرفت.


موزه‌های بزرگ و کوچک چندی در شهرستان­ها تاسیس شد. ضمنا پنجمین کنگره­ی باستان­شناسی وهنر ایران در فروردین ماه 1347 در تهران و اصفهان و شیراز برگزار گردید.



در سال 1351 اداره­ی کل باستان­شناسی و فرهنگ عامه، به دو مرکز تحقیقاتی جداگانه تجزیه شد، یکی
«مرکز پژوهش­ها و کاوش­های باستان­شناسی و تاریخ هنر ایران» که پس از مدتی به دلیل طولانی بودن اسم آن، به «مرکز باستان­شناسی ایران» تغییر نام داد و دیگری «مرکز مردم‌شناسی ایران».



از تجزیه­ی «اداره کل موزه‌ها وحفظ بناهای تاریخی» نیز دو اداره­ی کل «موزه‌ها» و «اداره کل حفاظت آثار باستانی و بناهای تاریخی ایران» بوجود آمد و «موزه ایران باستان» به عنوان یک واحد مستقل با داشتن مدیر، تحت نظارت و در جوار مرکز باستان­شناسی ایران که محققان و باستان­شناسان را تغذیه می‌داد، باقی ماند.



این شکلِ سازمانی و روند کار تا سال 1358 و آغاز انقلاب اسلامی وجود داشت.


ازمهم­ترین رویدادهای این دوره در زمینه­ی باستان­شناسی، تشکیل مجمع سالانه­ی کاوش­ها و پژوهش­های باستان­شناسی (سمپوزیوم باستان­شناسی) را باید ذکر کرد که همه ساله در فصل پاییز، باستان­شناسان ایرانی و خارجی را که یک فصل کار صحرایی در نقاط مختلف کشور انجام داده بودند، موظف می‌ساخت تا گزارش و نتایج کار خود را در مجمعی با حضورمتخصصان و باستان­شناسان عرضه کنند و یا مطالعات و پژوهش­های جدید خود را ارایه نمایند.
این مجمع پنج سال متمادی تشکیل شد و گزارش سه مجمع آن به چند زبان چاپ و منتشر گردید.


در زمینه­ی مردم­شناسی نیز کنگره­ی بزرگ مردم­شناسی در سال 1365 در اصفهان تشکیل شد که به جمع‌بندی کارها و تحقیقات انجام شده پرداخت.



از اقدامات سودمند این دوره لغو تقسیم اشیاء مکشوفه و نویافته­ی حاصل از کاوش­های هیات­های خارجی بود که تا آن وقت با استناد به قانون عتیقات و سنت موجود سالیان متمادی، دنبال می‌شد.



ازسال 1352 دیگر تقسیمی صورت نگرفت و هیات­ها ناچار سهم خود را به موزه ملی ایران (موزه ایران باستان) اهدا می‌کردند و چنان­چه هیاتی از این تصمیم سر باز می‌زد، برای انجام کاوش در آینده اجازه­ی کار نمی‌یافت.


پس از انقلاب، به فعالیت­های متخصصان و هیات­های خارجی در تمام زمینه‌ها خصوصا در حیطه­ی باستان­شناسی و مردم­شناسی پایان داده شد و بارسنگین پژوهش و حفاظت، مرمت و معرفی آثار و مواریث فرهنگی کشور به عهده­ی باستان­شناسان، معماران و مردم­شناسان و متخصصان ایرانی واگذار شد.


وزارت فرهنگ و هنر به وزارت فرهنگ تبدیل شد و برای مدتی به عنوان واحدی مستقل در کنار وزارتخانه­ی «علوم و آموزش عالی» ادامه­ی حیات داد.
قائم مقامی از سوی وزیر علوم و آموزش عالی وقت مستقیما وزارت فرهنگ را اداره می‌کرد.


چندی بعد با تصویب مجلس شورای اسلامی واحدهایی از «وزارت فرهنگ»(فرهنگ و هنر سابق) از جمله تمام تشکیلات معاونت حفظ میراث فرهنگی آن با وزارت علوم تلفیق شد و با نام «وزارت فرهنگ و آموزش عالی» به کار پرداخت.


اداره­ی کل حفاظت آثار باستانی ایران پس از چندی تغییر نام داد و عنوان «دفتر آثار تاریخی» به خود گرفت و سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران تا تشکیل سازمان میراث فرهنگی کشور هم­چنان به حیات خود ادامه داد.

از آن­جا که پس از انقلاب تعدادی از واحدهای سازمانی وزارت فرهنگ و هنر (سابق) خصوصا واحدهای اجرایی در شهرستان­ها به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتقل گردیده بود، این امر موجب بروز ناهماهنگی­هایی در امور مربوط به میراث فرهنگی شد....

ادامه دارد....

باستان شناس
23rd November 2010, 07:49 PM
در تاریخ دهم بهمن ماه 1364 مجلس شورای اسلامی به وزارت فرهنگ و آموزش عالی اجازه­ی تشکیل سازمانی با نام «سازمان میراث فرهنگی کشور» را با تلفیق ادارات زیر داد :


مرکز باستان­شناسی ایران
اداره­ی کل هنرهای سنتی
مرکز مردم­شناسی ایران و موزه­ی مردم­شناسی
دفتر آثار تاریخی
موزه ملی ایران (= ایران باستان)
اداره­ی حفظ میراث فرهنگی شهرستان­ها
اداره­ی کل موزه‌ها
اداره­ی کل بناهای تاریخی
اداره­ی کل کاخ­ها
سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران



مرکز باستان­شناسی ایران با نام جدید خود
(مدیریت پژوهش­های باستان­شناسی و سپس پژوهشکده­ی باستان­شناسی) به فعالیت خود در زیر پوشش سازمان میراث فرهنگی ادامه داده است.


براساس تصویب مجلس شورای اسلامی، سازمان میراث فرهنگی کشور از تاریخ 1371 از وزارت فرهنگ و آموزش عالی جدا شد،
و در حوزه­ی تشکیلاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به انجام وظیفه می‌پردازد.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد