PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله پيچيدگي رهبري؛ گذر از عصر صنعتي به دوره دانش



MR_Jentelman
15th November 2009, 08:41 PM
چکيده:
لگوهاي رهبري سده گذشته، محصول پارادايم‌هاي بالا به پايين و بروکراسي بوده است. اين الگوها براي اقتصاد مبتني بر توليدات فيزيکي بسيار مناسب است، اما چندان تناسبي با اقتصاد دانش محور ندارد. علم پيچيدگي (Complexity Science) پارادايم متفاوتي را براي رهبري پيشنهاد مي‌کند. اين پارادايم رهبري را به عنوان پويايي متعامل پيچيده ( Dynamic interactive Complex) در نظر مي‌گيرد که از آن نتايج انطباقي ظهور مي‌کند (همانند يادگيري، نوآوري و انطباق پذيري). اين مقاله با بهره‌گيري از علم پيچيدگي، چارچوبي فراگير را براي مطالعه تئوري پيچيدگي رهبري ايجاد مي‌کند؛ پارادايمي که بر توانمند سازي ظرفيت انطباقي، خلاقيت و يادگيري سيستم‌هاي انطباقي پيچيده ( Complex Adaptive System) در بافت سازمانهاي توليد کنندة دانش تمرکز دارد. اين چارچوب مفهومي شامل سه نقش رهبري به هم تنيده شده است: (رهبري انطبافي، رهبري اداري و رهبري توانمند‌سازي) که منعکس کننده روابط پوياي بين عملکردهاي اداري، بوروکراسي سازمان و پويايي‌هاي نوظهور و غيررسمي سيستم‌هاي انطباقي پيچيده است.





رهبري در عصر دانش محور
با نگاه عميق‌تر به اقتصاد دانشي، در مي‌يابيم که متأسفانه بسياري از مفروضات‌ پايه‌اي که با نام مديريت آموزش داده مي‌شود و به اجرا در مي‌آيد از رده خارج شده است. بيشتر فرضيه‌هاي ما در مورد کسب و کار، فناوري و سازمان دست کم به 50 سال پيش برمي‌گردد. عمر اين مفروضات به پايان رسيده است.
ما در اقتصاد دانش محور قرار داريم، اما سيستم دولتي و مديريتي‌ ما در عصر صنعتي متوقف شد. زمان آن فرا رسيده است که مدل جامع جديدي ارائه شود.
اين امر در مورد موضوع رهبري اهميت خاصي پيدا مي کند. علي رغم اين واقعيت که رهبري عامل هسته‌اي در رو در رويي سازمانها با چالشهاي جهان گذرا در عصر دانش است، مي‌بينيم که بحثهاي اندکي از الگوهاي رهبري براي عصر دانش وجود دارد. آسبورن ، هانت و جاچ (2002) عنوان مي‌کنند که تغييري ناگهاني در ديدگاه رهبري ضروري است تا به ديدگاههاي فراتر از ديدگاههاي سنتي پذيرفته شده، برسيم. جهان بوروکراسي سنتي به وجود آمده، تنها يکي از بافتهاي بسياري است که وجود دارد.


علم پيچيدگي در رهبري عصر دانش
ما با توسعة چارچوبي براي رهبري در بافت بي‌ثبات و با تغييرات زياد عصر دانش، بررسي اين نقص را آغاز مي‌کنيم. در علم پيچيدگي واحدهاي متعامل در قالب سيستم هاي انطباقي پيچيده رشد و تعالي مي يابند و هيچ واحدي حضور منفرد و شاخص ندارد. همه در رشد و تعالي يکديگر و کل سيستم تلاش مي کنند. با به کارگيري مفهوم سيستم‌هاي انطباقي پيچيده، فرض مي‌کنيم رهبري نه تنها موقعيت و اختيارات، بلکه بايد پويايي متعامل و نوظهور نيز باشد. منظور از پويايي متعامل و نوظهور کنش متقابل پيچيده‌اي است که از آن انگيزه و نيروي محرک براي عمل و تغيير ظهور مي‌کند.


سيستم‌هاي انطباقي پيچيده
سيستم‌هاي انطباقي پيچيده واحد اصلي تحليل در علم پيچيدگي است. سيستم‌هاي انطباقي پيچيده، شبکه‌هاي عصبي شکل، عاملهاي وابسته و تعامل‌گري هستند که براساس نياز، چشم‌انداز، هدفها و ... مشترک به صورت پويايي مشارکتي در هم تنيده شده‌اند. اين سيستم‌ها، ساختارهايي با سلسله مراتب چندگانه و با همپوشاني و قابل تغيير هستند و همانند افراد، اين سيستم‌ها نيز به صورت شبکه‌هاي متعامل و پويا با يکديگر پيوند دارند. هدلاند (1994) ساختار کلي مشابهي را توضيح مي‌دهد که متناسب با مديريت جريان دانش در سازمانها است و او آن را مجموعة گذراي افراد و واحدها مي‌نامد. اين سيستم‌ها قادر به حل خلاقانة مسائل هستند و مي‌توانند با سرعت ياد بگيرند و انطباق پيدا کنند.


تئوري پيچيدگي رهبري
چارچوب رهبري را که پيشنهاد مي‌کنيم و آن را تئوري پيچيدگي رهبري مي‌ناميم، به دنبال بهره‌گيري از مزاياي قابليتهاي پوياي سيستم‌هاي انطباقي پيچيده است. تئوري پيچيدگي رهبري بر شناسايي و کشف رفتارها و استراتژي هايي تمرکز دارد که انطباق پذيري، يادگيري و خلاقيت سازماني را توسعه مي‌دهند. اين امر نيز خود زماني رخ مي‌دهد که سيستم‌هاي انطباقي پيچيده مناسب درون بافت،‌ سلسله مراتبي (همانند بوروکراسي) قوت گرفته‌اند. در تئوري پيچيدگي رهبري سه نوع رهبري را شناسايي مي‌کنيم و آنها را: انطباقي، اداري و توانمند ساز مي‌ناميم. منظور از رهبري انطباقي فعاليتهاي يادگيرانه، خلاقانه و انطباقي است که از تعاملات سيستم‌هاي انطباقي پيچيده نشأت مي‌گيرد، زيرا اين اعمال سعي در سازگاري با تنش‌ها (همانند محدوديتها و نگرانيها) دارند. فعاليت انطباقي مي‌تواند در اتاق هيئت مديره يا در کارگاه کارگران خط توليد رخ دهد؛ رهبري انطباقي پويايي غيررسمي است که بين عاملهاي متعامل (سيستم‌هاي انطباقي پيچيده) رخ مي‌دهد و يک عمل مديريتي نيست. منظور از رهبري اداري عملکردهاي افراد و گروهها در نقشهاي مديريتي است که به منظور کسب نتايج مشخص سازماني در حالتي اثربخش و کارآ، فعاليتها را برنامه‌ريزي و هماهنگ مي‌کنند. رهبري اداري (در بين ديگر موارد) فعاليتها را ساختار بندي کرده، در برنامه‌ريزي شرکت مي‌کند، به تهيه رسالت مي پردازد، منابع را به منظور دستيابي به هدفها اختصاص مي‌دهد، موقعيتهاي بحراني و تضادها و استراتژي سازماني را مديريت مي‌کند.
رهبري اداري، بر تنظيم و کنترل تمرکز دارد و توسط عملکردهاي سلسله مراتبي و بوروکراتيک سازمان نشان داده مي‌شود. رهبري توانمند ساز به موقعيتهايي شتاب مي‌دهد که در آن رهبري انطباقي مي‌تواند رشد و نمو يابد و درهم پيچيدگي‌هاي (توضيح داده شده) بين عملکردهاي بوروکراتيک (رهبري اداري) و ظهور يابنده (رهبري انطباقي) سازمان را مديريت کند.


رهبري در تئوري پيچيدگي رهبري
ديدگاه پيچيدگي رهبري چهار پيش‌فرض دارد: نخست، پويايي غيررسمي، در زمينه وجود دارد. منظور از زمينه تعاملات و وابستگي‌هاي ميان افراد، ايده‌ها، ساختارهاي سلسله مراتبي، سازمانها و... است. دوم اينکه، ديدگاه پيچيدگي رهبري نيازمند آن است که ما بين، رهبري و رهبر تمايز قائل شويم. تئوري پيچيدگي رهبري، ديدگاه رهبري را به صورت پويايي متعامل و نوظهور به مباحث رهبري اضافه مي‌کند که به وجود آورنده نتايج انطباقي است که ما آن را رهبري انطباقي مي‌ناميم. اين تئوري، رهبر را فردي مي‌داند که به شيوه‌هايي عمل مي‌کند که اين پويايي ها و نتايج را زير تأثير قرار مي‌دهد. تئوريهاي رهبري به طور گسترده بر رهبر- به عبارتي بر عملکرد رهبر- تمرکز دارد. تئوري هاي رهبري تاکنون فرايندها و سيستم‌هاي پيچيده و پويايي را که رهبري را دربر مي‌گيرد، بررسي نکرده است. به همين دليل، الگوهاي اوليه به دليل نقص داشتن و ناکار آمدي مورد انتقاد است. سوم اينکه ديدگاه پيچيدگي رهبري به ما کمک مي‌کند تا بين رهبري و موقعيتهاي مديريتي يا ساختارهاي بوروکراتيک تمايز قائل شويم. مطالعات بسياري درمورد رهبري، رهبري را به صورت نقشهاي رسمي و اغلب مديريتي بررسي کرده‌اند و به اندازه کافي به رهبري که در سراسر سازمان اتفاق مي‌افتد، نپرداخته است. براي پرداختن به اين موضوع، ما از اصطلاح رهبري اداري براي ارجاع به فعاليتهاي رسمي استفاده مي‌کنيم که فعاليتهاي سازماني را هماهنگ و ساختاربندي مي‌کند. (به معناي فعاليت بوروکراتيک‌) و مفهوم رهبري انطباقي را براي ارجاع به رهبري معرفي مي‌کنيم که در پويايي هاي انطباقي، غيررسمي و نوظهور در سراسر سازمان رخ مي‌دهد.
سرانجام، رهبري پيچيدگي در حالت چالشهاي انطباقي (همانند عصر دانش محور) رخ مي‌دهد تا مسائل فني (ويژگي‌هاي بيشتر عصر صنعتي). چالشهاي انطباقي مسائلي هستند که نيازمند نوآوري و يادگيري جديد و الگوهاي جديد رفتاري هستند. اين مسائل متفاوت از مسائل فني هستند که با رويه‌ها و دانش موجود قابل حل اند. چالشهاي انطباقي تابع احکام رسمي يا استانداردهايي نيستند بلکه بيشتر نيازمند بررسي، اکتشافات جديد و تغيير و تعديل‌ها هستند. دي (2000) اين مورد را به عنوان تفاوتي بين توسعة رهبري و توسعة مديريت عنوان مي‌کند. توسعه مديريت شامل کاربرد راه حلهاي اثبات شده براي مسائل شناخته شده است، در حاليکه توسعه رهبري به موقعيتهايي ارجاع داده مي‌شود که در آن گروهها نيازمند يادگيري شيوه‌هايي پيش‌بيني نشده هستند (همانند، عدم يکپارچگي ساختارهاي سنتي سازماني).


تئوري پيچيدگي رهبري در عصر دانش
عصر دانش با چشم‌انداز رقابتي جديدي طبقه‌بندي مي‌شود که توسط (نيروهاي) جهاني سازي، فناوري، قانون‌زدايي و توجه به دموکراسي هدايت مي‌شود. سازمانها به جاي هدايت به سمت کارآيي، کنترل، تناسب براي توليد به دنبال يادگيري، دانش و انطباق هستند.
علم پيچيدگي پيشنهاد مي‌کند سازمانها براي دستيابي به چنين بافتي به جاي تلاش براي ساده سازي و عقلاني کردن ساختارها، بايد پيچيدگي خود را به سطح پيچيدگي محيط برسانند. اشبي (1960) اين امر را قانون تنوع ضروري مي‌نامند.
سيليرز (2001) عنوان مي‌کند که رويکردهاي سنتي به سازمان، عکس اين مطلب را انجام داده‌اند. اين رويکردها به دنبال ساده سازي و عقلانيت گرايي بوده‌اند. سيليرز بر اين باور است که ساده سازي و عقلانيت گرايي در ساختارها منجر به ساختارهايي مي‌شود که مرزها را محدود و پاسخ هاي سازماني را تفکيک و هماهنگي و ارتباطات را ساده مي‌کند.
سيستم‌هاي انطباقي پيچيده، به دليل توانايي در انطباق سريع و خلاقانه نسبت به تغييرات محيطي، منحصربه فرد و مورد توجه هستند. سيستم‌هاي پيچيده قابليتهاي خود را براي پاسخگويي انطباقي به مسائل محيطي يا تقاضاي داخلي با تنوع بخشي به استراتژي‌ها يا رفتارهايشان، بهبود مي‌بخشند.


نتيجه گيري
تئوري رهبري پيچيدگي، چارچوبي براي مطالعه پويايي‌هاي ظهور يابنده رهبري است که در ارتباط با فرا ساختارهاي بوروکراسي است. تئوري رهبري پيچيدگي سه نوع رهبري را معرفي مي‌کند: رهبري انطباقي، توانمند ساز و اداري، و بيان مي‌کند که اين سه نوع رهبري متناسب با موقعيت سازماني متفاوت از يکديگر هستند. واحد اصلي تحليل تئوري رهبري، پيچيدگي سيستم‌هاي انطباقي پيچيده است که در سراسر سازمان وجود دارند و در فعاليتهاي بوروکراسي تنيده شده‌اند و نمي‌توانند از آنها جدا شوند. تئوري رهبري پيچيدگي مطرح مي‌کند که زماني که سيستم‌هاي انطباقي پيچيده به درستي کار کنند، ظرفيت انطباقي را براي سازمان ايجاد مي‌کنند و نيز بوروکراسي ساختار هماهنگ کننده و محوري را به وجود مي‌آورد. نقش اصلي رهبري توانمند ساز مديريتِ اثربخش درهم تنيدگي بين ساختارها و رفتارهاي انطباقي و اداري است به گونه‌اي که اثربخشي انعطاف پذيري کلي سازمان را افزايش مي‌دهد‌. با تمرکز بر پويايي‌هاي ظهور يابنده رهبري، تئوري رهبري پيچيدگي تلويحاً مطرح مي‌کند که رهبري تنها در تعامل وجود دارد و در عين حال نقشهايي در تعامل با (يعني توانمند سازي) اين پويايي براي فرد رهبر وجود دارد.



منبع:روزنامه تدبیر

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد