PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث تغييرات جسم انسان پس از مرگ ( postmortem changes )



امير آشنا
23rd October 2009, 02:50 PM
سلام خدمت دوستان گرامي @};-

در اين تاپيك قصد داريم تغييراتي كه در جسم انسان بعد از مرگ رخ ميده رو همراه با مكانيسم ايجاد اونها شرح بديم ...

امير آشنا
23rd October 2009, 03:06 PM
تغييرات جسم پس از مرگ ( postmortem changes ) اتفاق اجتناب ناپذيريه كه بسته به شرايط مختلف مربوط به خود جسم و همچنين محيط شدت و سرعت ايجاد اونها متفاوته ... عواملي مثل گذشت زمان ، دماي محيط ، دماي بدن فرد در زمان مرگ و مصرف يا عدم مصرف تركيبات آنتي بيوتيكي در ساعات پيش از مرگ شدت تغييرات جسمي رو تعيين مي كنند ...

ان شاالله در تاپيك هاي بعدي هر كدوم از اين تغييرات رو به تفكيك و البته تا حد امكان به اختصار توضيح ميديم

غریبه
23rd October 2009, 03:51 PM
ممنون امیر گرامی

بحث انتقال گرما و مسائل ترمودینامیکی در تعیین زمان مرگ متوفی هم انجام میشه؟
ممنون@};-

امير آشنا
24th October 2009, 03:32 PM
[quote=غریبه;54049]

بحث انتقال گرما و مسائل ترمودینامیکی در تعیین زمان مرگ متوفی هم انجام میشه؟
/quote]

سلام غريبه عزيز @};-

اگه منظور تبادلات گرمايي بين جسد و محيط اطرافشه بايد بگم دقيقا همينطوره . تعيين زمان مرگ بر اساس دماي جسد كاملا وابسته به درجه حرارت محيطه ؛ به اين مفهوم كه طبيعتا در دماي محيطي پائين دماي جسد با سرعت بيشتري كاهش پيدا مي كنه و بالعكس و البته اين موضوع امري بديهي و كاملا قابل پيش بينيه چرا كه در زمان حيات در موجودات خونگرم ( از جمله انسان ) تنظيم دماي بدن با مكانيسم هاي خاصي بر عهده هيپوتالاموسه و در واقع وجود اين ساختار پوياست كه بدن رو به حفظ درجه حرارت نرمال در دماهاي محيطي بسيار مختلف قادر مي كنه كه با مرگ به علت از كار افتادن اين سيستم ، وضعيت دماي جسد انسان هم مانند ساير مواد تحت كنترل قوانين ترموديناميك قرار مي گيره ...

اما موضوع ديگه اي كه وجود داره اينه كه درسته كه دماي جسد فاكتور مهمي براي تشخيص زمان مرگ مي تونه باشه اما بايد توجه داشت كه :

1. معمولا تا حدود 12 ساعت پس از مرگ استفاده از دماي جسد براي تعيين زمان مرگ كاربرد داره

2. فاكتورهاي زيادي از جمله دماي محيط ، دماي بدن متوفي در زمان مرگ ( كه مي تونه در اثر برخي عوارض يا بيماري ها تغيير كنه ) ، نژاد و ... مي تونه بر دماي بدن اثر بگذاره

به همين دلايل استفاده از اين فاكتور ( يعني دما ) براي تعيين زمان مرگ از پيچيدگي هاي خاصي برخورداره كه باعث شده عمدتا پزشكان قانوني كشور ما براي تعيين زمان مرگ بيشتر از تجارب خودشون بهره مي برن

امير آشنا
26th October 2009, 12:57 AM
جمود نعشي ( Rigormortis )


اولين تغييري كه از اون صحبت مي كنيم حالتيه تحت عنوان « جمود نعشي » كه به سفت و سخت شدن عضلات بدن بعد از مرگ گفته ميشه . علت اين حالت به ملكولي به نام ATP كه در بسياري از بافت هاي بدن وجود داره مربوط ميشه . در يه تعريف ساده ، ATP يه تركيب حامل انرژيه كه براي فعاليت هاي مختلف فيزيولوژيك ، سلول هاي بدن از اون استفاده مي كنن . تا زماني كه سلول هاي بدن زنده باشند با مكانيسم هاي ويژه اي مرتبا اين ملكول رو براي فعاليت هاي انرژي خواه خود توليد مي كنن چون دائما اين ملكول در واكنش هاي انرژي خواه بدن مصرف ميشه و طبيعتا مي بايست با همون سرعت جايگزين بشه ...
يكي از واكنش هايي كه به مصرف انرژي و طبيعتا ATP نياز داره انقباض و رفع انقباض عضلاته ... پس از مرگ هم مقداري ATP در عضلات وجود داره كه صرف انقباض عضلات ميشه ولي تدريجا ديگه ذخاير اين ملكول به دليل عدم جايگزيني به اتمام مي رسه به همين خاطر براي رفع انقباض عضلات كه اون هم واكنشي انرژي خواهه ملكول ATP وجود نخواهد داشت ؛ بنابراين عضلات بدن در يه حالت انقباض شديد باقي مي مونن ، به اين حالت جمود نعشي گفته ميشه كه البته تا زماني ادامه پيدا ميكنه ملكول هاي پروتئيني موجود در عضلات تجزيه و اتصالات اونها آزاد بشه ... در اين حالت ديگه جمود نعشي براي هميشه از بين ميره و عضلات حالت شل پيدا مي كنن ...

معمولا Rigormortis حدودا بين 4 تا 8 ساعت پس از مرگ شروع ميشه و در عرض 48 ساعت به حداكثر مي رسه و بعد تدريجا از بين رفته و ديگه ايجاد نميشه ...

ترتيب به وجود اومدن جمود نعشي ابتدا در عضلاتيه كه بيشترين فعاليت رو دارن ( يعني عضلات جوشي و قلب ) و بعد از اون در عضلات دست و تدريجا پاها اين اتفاق رخ ميده ...
برطرف شدن جمود نعشي هم دقيقا به همين ترتيبه ... ( جمود نعشي حتي در عضلات صاف ديواره عروق و همچنين در عضلات مردمك چشم هم رخ ميده كه اين حالت آخري معمولا به صورت تنگ شدن مردمك چشم ديده ميشه )

در افراد چاق معملا به علت ذخيره بيشتر ATP جمود نعشي ديرتر ايجاد ميشه و در افراد لاغر يا افرادي كه فعاليت هاي بدني خيلي شديدي داشتن زودتر ...

در صورت ابتلا به بيماري هايي مثل كزاز و يا ابتلاي فرد متوفي به گرمازدگي ، جمود نعشي ممكنه حتش قبل از مرگ آغاز بشه ...

سرماي هوا هم مي تونه جمود نعشي رو به تاخير بندازه

B O S S
26th October 2009, 01:17 AM
شاید بی ربط به بحث باشه اما من فیلمی به اسم 21 گرم دیدم که در این فیلم به این موضوع اشاره شده بود که وقتی کسی میمیره از وزنش 21گرم کم میشه ایا این مساله درسته ؟
من در کتاب راجب اکتوپلاسم مطالبی خواندم که از پلاسمای خون در حالاتی خواص تراوش میشه و رویت و جسمیت هم میتونه پیدا کنه اما در بدن کسی که مرد از بدنش خارج میشه .
ایا این موارد به هم میتونه مربوط بشه؟

امير آشنا
26th October 2009, 12:49 PM
در خصوص بحث بر كاهش 21 گرمي وزن پس از مرگ مطلبي در روزنامه گاردين چاپ شده كه اينجا مي تونيد اون رو مطالعه كنيد :

منشا اصلي اين تئوري ۲۱ گرم به اظهارات دكتر دانكن مك دوگال استاد دانشگاه هاورهيل ماساچوست در سال هاي اوليه قرن بيستم بر مي گرده.
او علاقه شديدي به مقوله مرگ داشت و بخش عمده اي از دوران كاري او شامل تحقيقاتي توام با وسواس درباره روح مي شد. او فكر مي كرد كه اگر انسان ها روح داشته باشن ، اين روح مي بايست در بدن به شكلي مادي وجود داشته و اين ماده مي بايست وزن داشته باشد.
مك دوگال در سال ۱۹۰۷ و مقارن با معرفي فرمول معروف E=mc2 اينشتين نتايج تحقيقات خود را منتشر كرد. مك دوگال در نوشته هايش توضيح مي داد كه چطور يك تخت بيمارستان را به نوعي متعادل كرده بود. بدين ترتيب او مي توانست تغييرات وزن بيماران را هنگام مرگ اندازه گيري كند. بنابراين مك دوگال همه جا به دنبال بيماران مسلول مي گشت كه رو به مرگ بودند. همانطور كه او خود نوشته است: «براي من بهترين حالت يافتن بيماراني بود كه در اثر بيماري هاي به شدت ناتوان كننده مي مردند چون در غير اين صورت هنگام مرگ حركات شديد عضلاني آنها تعادل تخت را به طرز غيرقابل پيش بيني بر هم مي زد.» به هر حال مك دوگال براي بررسي تئوري خود روي ۶ بيمار كار كرد كه ۴ نفر از آنها مسلول بودند. او اين افراد را روي آن تخت خاص مي خواباند و دقايقي قبل از مرگ تا دقايقي پس از مرگ سيستم هاي حياتي آنها را مانيتور مي كرد. هر گونه دفع گوارشي يا كليوي ثبت و در نتيجه آزمايش لحاظ شد.
مك دوگال براي تكميل آزمايش خود، عمليات فوق را بر روي ۱۵ سگ تكرار كرد تا بر اين باور مذهبي خود كه حيوانات روح ندارند مهر تاييد بزنه. واقعا مشخص نيست كه اون چطور سگ ها رو قرباني مي كرده ولي احتمالا او با دارو حيوانات رو به مرگي مطابق فاكتورهاي مورد آزمايش خود مي رسونده .
در پايان اين تاخت و تاز علمي مك دوگال اظهار داشت كه انسان ها هنگام مرگ سه چهارم اونس معادل همان ۲۱ گرم وزن از دست مي دن . درحالي كه تغييري در وزن سگ ها در زمان مرگ ديده نشد .
او مي پرسه : چه چيز ديگري غير از روح هنگام مرگ از بدن جدا مي شود؟
او قبل از انتشار نتايج تحقيقات خود براي اطمينان بيشتر از اينكه آخرين نفس هاي بيمارانش داده هاي او را مخدوش نكرده باشند، خودش روي تخت خوابيد و دقايق كوتاه نفس هاي خود رو بيرون داد.
سپس از يكي از دوستانش هم خواست تا اينكار رو تكرار كنه . تعادل تخت در اثر اين آزمايش اخير تغيير محسوسي نشان نمي داد.
علاوه بر دقت پايين تحقيق، گوناگوني فراوان داده ها و تعداد كم نمونه ها و روش ناخوشايند تحقيق او هنگام مرگ بيماران، تحقيقات او رو زير سوال برد. او مجددا درگير اين سوال شد كه چرا در برخي از بيماران اين تغيير وزن سريعتر و در برخي ديرتر اتفاق مي افته . براي قانع كردن مخالفان، مك دوگال نوشت: « وزن روح طبيعتاً در آخرين تنفس از بدن كسر مي شود گرچه در افرادي با خلق و خوي آرام يا افراد تنبل ممكن است مدت بيشتري در بدن باقي بماند . » او بعداً اظهار كرد: «ما بطور تجربي نشان داديم يك ماده كه مي تواند واجد وزن باشد در لحظه مرگ بدن را ترك مي كند . »
مقاله مك دوگال در نيويورك تايمز به چاپ رسيد و چند سال بعد اين فكر ايجاد شد كه شايد بتوان با راديوگرافي، عكسي از روح تهيه كرد ( ! )

رابرت اشترن پاتولوژيست دانشگاه كاليفرنيا مي گويد : « من ۴۵ سال است كه درباره مرگ تحقيق مي كنم و بر مبناي مدارك موثق مي گويم چنين چيزي وجود ندارد . » اشترن مي گويد : « خيلي ساده! نبايد او را جدي گرفت. » اشترن اشاره مي كنه كه اجساد مردگان به مرور زمان مقداري وزن از دست مي دن . آزادشدن آنزيم هاي يكي از اندام هاي داخلي سلولي به نام ليزوزومه كه باعث مي شه بدن به گاز و مايع تجزيه بشه .
اشترن مي گويد: «به همين دليل است كه وقتي قبرهاي دسته جمعي وجود دارد ممكن است به خاطر وجود گاز آتش سوزي و انفجار رخ دهد. فرض كنيد اگر بدن ما تجزيه نمي شد و به همان شكل اوليه باقي مي ماند تمام مردگان هنوز اينجا بودند. »


قضاوت با شما ! ;)

امير آشنا
26th October 2009, 10:03 PM
سرد شدن جسد ( Algormortis )


يكي ديگه از تغييراتي كه به دليل توقف فعاليت هاي متابوليسمي بدن پس از مرگ رخ مي ده ، سرد شدن بدنه . در زمان حيات ، هيپوتالاموس با مكانيسم هاي خاصي دماي بدن رو در حد طبيعي ( 37 درجه سانتيگراد ) نگه ميداره و اجازه نمي ده حتي تغييرات دمايي شديد محيطي هم دماي بدن رو تغيير بدن ولي پس از مرگ به علت توقف اين مكانيسم ها ، جسم انسان هم مانند ساير مواد با تبعيت از قوانين ترموديناميك و انتقال حرارت به تدريج به تعادل گرمايي با محيط مي رسه ؛ به اين صورت كه تدريجا هم دماي محيط ميشه ...

طبيعتا ميزان و سرعت كاهش دماي بدن فرد متوفي به عواملي مثل دماي بدن در زمان مرگ و دماي محيط اطراف بستگي داره ...

معمولا تا حدود 12 ساعت پس از مرگ از روي ميزان تغيير دماي بدن زمان مرگ رو تخمين مي زنن ؛ هرچند اين كار به دليل فاكتورهاي مداخله گر متعدد با دشواري هايي همراهه

امير آشنا
27th October 2009, 11:03 PM
Livormortis ) Hypostasis )


پس از مرگ ، به دليل خاصيت جاذبه زمين ، خون در اندام ها رسوب مي كنه . اندام هايي كه مجاور زمين هستند دچار پرخوني شده و تيره رنگ ميشن . اين حالت خصوصا در اندام هاي زوج مثل كليه ها ، لوب هاي ريه و حتي پوست بدن در نواحي مجاور زمين به خوبي قابل تشخيصه . به اين پديده هيپوستاز ( Livormortis ) گفته ميشه ...

امير آشنا
28th October 2009, 03:10 PM
هضم خودبخودي ( Autolysis )


داخل سلول هاي بدن اجزاي ميكروسكوپيكي به نام ليزوزوم وجود دارند كه حاوي آنزيم هاي مختلفي هستند . در هنگام حيات ، ليزوزوم ها داراي غشايي هستند كه مانع از خروج اين آنزيم ها و در نتيجه ، هضم و تجزيه ناخواسته سلول ميشن ... تنها زماني اين غشا در برابر خروج آنزيم ها مقاومت نمي كنه كه PH درون سلول به حدود 5 و يا كمتر برسه كه در هنگام حيات انسان چنين امري ممكن نيست ... پس از مرگ انسان ، سلول ها دچار كمبود اكسيژن ميشن ، بنابراين براي به دست آوردن انرژي از چرخه بيهوازي كه نيازي به اكسيژن نداره استفاده مي كنن ؛ نتيجه استفاده از چرخه بيهوازي ، توليد ماده اي به نام اسيد لاكتيكه كه با افزايش توليد اون ، PH سلول كاهش پيدا مي كنه و وقتي به 5 رسيد غشاي ليزوزوم هاي درون سلول پاره شده و آنزيم هاي تجزيه كننده سلول ها آزاد ميشن ... نتيجه اين امر از بين رفتن سلول ها و بافتهاست ؛ به اين صورت كه بافت هاي بدن رنگ پريده و نرم شده و خيلي راحت متلاشي ميشن ... طبيعتا اندام هايي مثل لوزالمعده ( پانكراس ) كه حاوي مقادير زيادي آنزيم هستن خيلي سريعتر از ساير بافت هاي بدن دچار اتوليز ميشن ؛ به همين خاطر درصورتي كه در كالبدشكافي نياز به نمونه گيري از اين اندامها وجود داشته باشه مي بايست اين كار در همون ابتداي كار و بدون از دست دادن وقت صورت بگيره تا نمونه بافتي از بين نره ...

نكته اي كه در اينجا وجود داره تفاوت اتوليز و نكروز بافتيه ... نتيجه نهايي اتوليز و نكروز بافتي مشابهه ( از بين رفتن بافت ها ) با اين تفاوت كه نكروز قبل از مرگ ولي اتوليز پس از مرگ رخ ميده ... تفكيك اين دو ، در كالبدشكافي فرد متوفي مي تونه بسيار مهم باشه ... از نظر ظاهري در هر دو حالت ، بافت رنگ پريده و نرم تر از حالت معمول ميشه ولي وجه تفريق اينجاست كه در نكروز ، اطراف ناحيه دچار نكروز ، يه واكنش التهابي مشخص به صورت پر خوني ديده ميشه كه كليد تفكيك نكروز از اتوليز بحساب مياد ...

امير آشنا
30th October 2009, 02:28 PM
گنديدگي ( Putrefaction )


پس از روند اتوليز ، باكتري هاي ساپروفيت موجود در دستگاه گوارش و همچنين محيط ، به بافت هاي بدن حمله كرده و با تجزيه بافت ها سبب گنديدگي جسد مي شن . اگر چند روز از مرگ گذشته باشه در صورتي كه جسد در دماي معمول محيطي قرار داشته باشه به طور كامل دچار گنديدگي ميشه ؛ در اين صورت نه تنها كالبدگشايي بلكه آزمايشات ميكروبشناسي هم بر روي جسد امكانپذير نيست ؛ مگر اينكه از مغز استخوان ران براي آزمايشات ميكروب شناسي نمونه گيري بشه ...
البته روند گنديدگي علاوه بر باكتري هاي ساپروفيت دستگاه گوارش و محيط (كه در حقيقت عامل ايجاد گنديدگي هستند ) بستگي تام به دماي محيط داره ؛ به اين صورت كه اين روند در دماي بالا سرعت پيدا مي كنه . در دماهاي بايين خصوصا در دماي انجماد مي تونه سال ها به تعويق بيفته ...

امير آشنا
6th November 2009, 02:24 PM
آغشتگي ( Imbibition )


پس از مرگ ، گلبول هاي قرمز خون تخريب شده و تركيب هموگلوبين موجود در اونها آزاد ميشه و باعث صورتي رنگ شدن اندامهايي ميشه كه در كنار عروق خوني بزرگ قرار دارن . خود ديواره رگها هم به رنگ صورتي درمياد ... پس از مرگ ديواره كيسه صفرا هم نفوذپذير شده و صفرا آزاد ميشه ؛ اين حالت هم منجر به سبز متمايل به زرد شدن كبد و اندامهاي مجاور ميشه ... به چنين روندي آغشتگي ( Imbibition ) گفته ميشه . تنها در يك مورد آغشتگي كل بدن رخ ميده و اون در جنين هايي است كه داخل رحم مادر از بين ميرن ؛ در اين حالت هم كل اندامهاي بدن جنين صورتي رنگ ميشه ...

امير آشنا
8th November 2009, 11:05 PM
ملانوز كاذب ( Pseudomelanosis )


پس از مرگ ، گلبول هاي قرمز خون تخريب شده و تركيب هموگلوبين ( Hb ) موجود در اون كه حاوي آهنه آزاد ميشه ... از طرف ديگه ، باكتري هاي ساپروفيت دستگاه گوارش ، سولفيد هيدروژن ( H2S ) توليد مي كنن ... سولفيد هيدروژن با آهن تركيب شده و سولفيد آهن ( FeS ) توليد ميشه ... اين تركيب سياه رنگ باعث سياه شدن بافت هايي ميشه كه در اطراف عروق خوني بزرگ قرار دارن ... به اين پديده ملانوز كاذب گفته ميشه ...

امير آشنا
9th November 2009, 01:00 PM
جابجايي اندام ها ( Displacement )


مدتي پس از مرگ با توليد گاز در دستگاه گوارش ( توسط باكتري ها ) ، ممكنه پيچ خوردگي و چرخش روده ها ( torsion ) ، درهم رفتن روده ها ( intussusception ) و حتي بعضا پارگي عضله ديافراگم رخ بده كه همه اين موارد مي تونن موقعيت اندام هاي داخل شكم رو تغيير بدن ... البته عارضه اي مثل torsion و يا intussusception مي تونن به صورت يه عارضه اورژانس قبل از مرگ هم رخ بدن كه اگه به سرعت فرد تحت درمان جراحي قرار نگيره منجر به مرگ ميشن ... در صورتي كه اين عوارض قبل از مرگ رخ داده باشن با علايم نكروز و خونريزي بافت روده همراه هستند ولي پس از مرگ خير ...

امير آشنا
17th November 2009, 02:14 PM
اتساع ( Distention )


همون طور كه ذكر شد ، پس از مرگ به علت افزايش فعاليت باكتري هاي ساپروفيت داخل بدن ، گاز زيادي در بدن توليد ميشه كه اين امر سبب اتساع شديد اندام ها و حالتي مشابه نفخ ( bloat ) ميشه كه حتما در بررسي هاي كالبدگشايي مي بايست از هم تفريق بشن ...

در اينجا به علايم نفخ و خفگي قبل از مرگ اشاره مي كنيم :

1. غدد لمفاوي پيش كتفي ( prescapular ) پرخون و ادماتوز هستند
2. دست ها هم پرخون و ادماتوز هستند ولي پاها طبيعي بوده و يا حتي ممكنه رنگپريده ( pale ) باشن
3. غدد لمفاوي راني ( femoral ) طبيعي يا رنگپريده هستن
4. قسمتي از مري و ناي كه در قفسه سينه قرار دارن در ابتدا پرخوني و خونريزي دارن ولي وقتي از ريه عبور مي كنن ظاهر طبيعي پيدا مي كنن
5. كبد و طحال به علت فشار ناشي از اتساع اندام هاي گوارشي رنگپريده هستن
6. گاهي اوقات ممكنه پارگي عضله ديافراگم هم مشاهده بشه
7. ملتحمه چشم ( conjunctiva ) ، سينوس هاي مغزي و پرده هاي مننژ و همچنين زبان معمولا پرخون هستن


در صورتي كه اتساع محوطه شكم همراه چنين علايمي در بدن فرد متوفي مشاهده بشه مي تونه ناشي از نفخ و خفگي باشه ولي اتساع بدون اين علايم معمولا طبيعي و جزئي از تغييرات پس از مرگ ( postmortem changes ) محسوب ميشه ...



در اينجا مبحث تغييرات پس از مرگ كه سعي شد به صورت خلاصه و با ذكر مهمترين موارد بيان بشه به پايان مي رسه


ممنون از همراهي دوستان گرامي sh_omomi70

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد