PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مغالطه هاي رايج، معبري براي نفوذ دشمن



علي پارسا
27th November 2014, 11:11 AM
بسم الله الرحمن الرحيم



يکي از راهکارهاي دشمن براي رخنه به ساختار جامعه، ايجاد و دامن زدن به مغالطه ها است. در اين تاپيک قصد داريم رايج ترين اين مغالطه ها را بررسي و آسيب شناسي کنيم.
هدف دشمن از دامن زدن و ايجاد اين موارد اختلاف افکني، قطبي کردن جامعه، سياه نمايي، دامن زدن به نارضايتي ها و در نتيجه ايجاد آشوب، ترويج فحشا يا ..... مي تواند باشد.
البته بحث فلسفي راجع به مغلطه و سفسطه و تعريف آنها جاي خود دارد که اينجا قصد نداريم به آن بپردازيم.
کنکاش و يافتن استدلالهاي غلط و مغرضانه (يا ناآگاهانه) که در يک مغلطه به کار رفته بعضي مواقع بسيار دشوار است، به همين دليل هم هست که دشمن از آن به عنوان ابزاري مهم استفاده مي جويد، چون درک شيطنت هاي به کار رفته در آن براي اکثر قشر عادي جامعه سخت است.
البته به هر نسبت که انسان بتواند از روزمره گي ها و از پليدي ها دوري گزيند و نفس خود را پالايش بخشد به همان ميزان "خود به خود" به وجود مغالطه در مطالب پي خواهد برد.
چيزي مانند بو کشيدن است، اگر شما مشام خود را از انباشت انواع بوها و استشمام انواع رايحه ها دور نگه داريد، خود به خود در مواجهه با عنصري که بوي نامطلوب دارد به پليدي آن پي خواهيد برد و احتياج به استدلال نخواهيد داشت.
نکته ديگر اينکه مغالطه ها اکثرا" بر پايه نقصي در جامعه پايه ريزي مي شوند. بدين صورت که در جايي از جامعه اشتباه يا کوتاهي يا نقص يا فساد يا چيزي از اين قبيل قرار دارد و دشمن با بهره گيري از آن نقص و با بهره گيري از استدلالي غلط به نتيجه اي که مورد نظر خود است مي رسد.
تهديدات مغالطه اي تهديداتي مانند چاقوي دو لبه نيز هستند و دشمن با ايجاد آنها شرايطي ايجاد مي کند که براي او مانند "مبارزه دو سر برد" باشد ...... مي پرسيد چگونه؟
همانطور که گفتم مغالطه ها اغلب بر مبناي نقصي واقعي در جامعه پايه ريزي مي گردند، لذا اگر بلد نباشيد درست با آن مقابله کنيد دشمن اينطور القا خواهد کرد که شما داريد آن نقص در جامعه را کتمان مي کنيد! (در صورتي که شما نمي خواهيد نقص را کتمان کنيد، بلکه مي خواهيد نتيجه گيري هاي غلطي که به واسطه آن نقص ايجاد شده را نفي کنيد)
پس اگر درست مقابله نکنيد دشمن استفاده خواهد کرد و اگر اصلا" هم حرفي نزنيد باز دشمن سود خواهد برد.
اميدوارم در بيان مغالطه هاي رايج موفق باشم.

علي پارسا
27th November 2014, 11:23 AM
يکي از موارد طرح اين موضوع است:
"در فيلمهاي ايراني نشان داده مي شود که خانمي با روسري در رختخواب خوابيده! آخه اين درست است؟ مگه آدم با روسري در رختخواب مي رود؟"
در اصل اين مورد بر مبناي کار غير معقولي که سازندگان فيلمها انجام مي دهند پايه ريزي شده.
اين کار فيلمسازان که نشان مي دهند خانمي با روسري در رختخواب خوابيده غير معقول است.
لذا چاره کار اين است که چنين صحنه هايي در فيلمنامه وجود نداشته باشد يا به طريقي موجه تغيير داده شود، (مثلا" لحاف را روي سرش کشيده باشد يا ....) (حالا نه اينکه از فردا هرچي فيلم ببينيم خانم در رختخواب روي سرش لحاف کشيده باشد!! چون آن هم غير منطقي است).
ليکن به صورت موذيانه اي تلويحا" اين امر دارد القا مي گردد که بايد خانمي که در رختخواب خوابيده بي حجاب باشد.

علي پارسا
27th November 2014, 02:00 PM
مغالطه ديگر در مورد دادگاه ها است، مي گويند:
"چرا بايد متهم زن با چادر در دادگاه حاضر شود؟ اين زن خلافکار، جنايتکار، قاچاقچي يا ..... بوده، بعد شما در دادگاه چادر سرش مي کنيد و شبيه يک مومن معصوم و ....! اين به نوعي بي حرمتي به چادر است و ...."
خوب ........
شما بگوييد، نکته اش کجا است؟
متوجه نمي شويد؟ درست مي گويند؟
خوب فرض کنيم درست مي گويند و به تذکرشان عمل مي کنيم.
فعلا" اين را داشته باشيد تا نکته اش را بعدا" بگويم ....[shaad]

علي پارسا
27th November 2014, 04:11 PM
مغالطه بعدي در مورد ورزشگاه ها هست، مي گويند:
"چرا نبايد بانوان در ورزشگاه حضور يابند؟ (منظورشان هم بيشتر مسابقات فوتبال است) اين پايمال کردن حق زنان است، ضمنا" اگر خانمها در ورزشگاه باشند به واسطه حضورشان، ديگران هم رعايت نموده و از به کاربردن الفاظ ناشايست دوري مي جويند."
اين مغالطه هم بر روي موضوعي پايه ريزي شده که اصلش درست است، خانمها اين حق را دارند و بحثي هم در آن نيست.
ولي دامن زنندگان اين موضوع دقدقه حقوق خانمها را ندارند! يک ککي تو تنبانشان است!

.................................................. ......................................
يک کم توضيح دهم: آزادي حضور خانمها در ورزشگاه يک امر با جنبه هاي فراوان از لحاظ جامعه شناختي و اجتماعي است، براي فراهم آمدن زمينه آن بايد خيلي دقت کرد چون در صورت سهل انگاري در اعمال اين آزادي خطراتي متوجه جامعه علي الخصوص خود بانوان مي گردد.
اين امر البته امکان پذير است، مثالش حضور بانوان در پارکها جهت ورزش است، خيلي وقت پيش همچين چيزي عرف نبود! همه با يک حالت خاصي به خانمي که در پارک بيايد و ورزش کند ممکن بود نگاه کنند. ولي با توجه به آپارتماني شدن و کم تحرک شدن زندگي ها و لزوم پرداختن خانمها به ورزش در جهت سلامتي، اين امر کم کم تحقق يافت، مردم با سعه صدر و به تدريج آن عرف را در جامعه تغيير دادند و الحمدلله امروز بانوان از همه قشر و اعتقاد بدون نگراني و مزاحمت خيلي متين در پارکها ورزش مي کنند و کسي هم ديد بدي به اين امر ندارد.

يک مثال ديگر بزنم: ببينيد يک وقتي کمربند ايمني را در اتومبيل کسي استفاده نمي کرد. اگر راهنمايي و رانندگي مي آمد و مي گفت از فردا بايد همه کمربند ببندند و هرکي نمي بست جريمه اش مي کرد ..... اون وقت بلوايي به پا مي شد که نگو! مردم عادت نداشتند و ....
ولي پليس ابتدا شروع به آگاهي دادن کرد، بعد فقط راننده را ملزم به بستن کمربند کرد و به تدريج بستن کمربند عرف شد و الآن اکثر افراد خودشان اتوماتيک کمربند را مي بندند.
منظور اينکه در مورد مسائل اجتماعي روند تغيير بايد خيلي با تعقل و متانت صورت پذيرد.
.................................................. ....................................

اينجا است که مي گويم بايد حواسمان را جمع کنيم، اگر اشتباه به مقابله برخيزيم در جهت منافع مغرضان گام برداشته ايم.
اتفاقا" دشمن بدش نمي آيد که يک افراطي ادعا کند که اين عمل اشاعه فحشا و .... است.
چرا که يک دعوا در جامعه درست مي شود و ....
دو گروه به جان هم مي افتند که هرکدام از منظري دارند موضوع را نگاه مي کنند، هيچ کدام دروغ نمي گويند ولي افراط و تفريط و ....
اصلا" اون افراطي که چنين ادعايي بکند فکر نکنيد حتما" يک آدم متشرع است، اتفاقا" شايد عامل خود دشمن باشد! تعجب نکنيد!

علي پارسا
27th November 2014, 04:26 PM
يک مواقعي مغالطه ها را تک تک اگر بررسي کنيد شايد اشکال آنها را در نيابيد، ولي وقتي کل جريان جاري در جامعه را کنار هم بگذاريد به شيطنت و مغالطه در پشت موضوعات پي مي بريم.
حال جواب پست سوم (که گفتم بعدا" مي گويم) را مي دهم:
سه تا موضوع تا حالا بيان کرده ام (سه مغالطه) ........ اين سه تا را کنار هم بگذاريد:

خانمها در فيلمها در رختخواب چرا با روسري اند؟
خانمهاي مجرم چرا با چادر در دادگاه مي آيند؟
چرا خانمها نبايد در مسابقات فوتبال در ورزشگاه حاضر شوند؟

هر کدام به اشکالي در جامعه اشارت دارند و بايد آنها را حل کنيم.
ولي يک مقدار عجيب نيست که اين موضوعات در جامعه برجسته نمايي مي شود؟
وجه اشتراکشان چيست؟
آيا منظوري پشت سرشان نهفته است؟
آيا به نوعي مغالطه آميز دارد شيطنتهايي در جامعه صورت مي گيرد؟

شايد هم من خيلي بدبين هستم! ........ قضاوت با شما ...... من هم ادعايي نمي کنم و سعي مي کنم مثل اون افراطي ها نباشم که مي گويند حرف حرف ما است!!!!
اگر به نظرتان حساسيت نابجايي به خرج داده ام به بزرگواري خودتان مرا ببخشيد.
در اين صورت سه موضوع فوق را فراموش کنيد ....برويم سراغ مغالطه هاي بعدي ..... منتظر باشيد تا بگويم.......

علي پارسا
27th November 2014, 04:50 PM
يکي از مغالطه هاي رايج ديگر اين است:
"قبل از انقلاب زنه مي ني ژوپ مي پوشيد و کسي نگاهش نمي کرد ولي الآن يک کم مانتو کسي کنار برود همه نگاه مي کنند! (توضيح: ميني ژوپ يک دامن کوتاه تقريبا" يک وجبي! است). آدم طبيعتش اينطور است که هرچه محدودش کني بيشتر حريص مي شود!، اين سخت گيري ها جامعه را به اينجا کشيده است!"
ساده ترين راه براي روشن کردن اين مغالطه بيان اين مثال است:
فرض کنيم همه بدون لباس راه بروند و عادي بشود و کسي کسي را نگاه نکند! بعد قانوني بگذارند که همه بايد يک پارچه دور کمرشان بپيچند، بعد يک کم پارچه کنار برود همه نگاه کنند! آيا اين دليل مي شود که بدون لباس راه رفتن بهتر است و نبايد آدم را محدود کرد؟ يا اينکه ببينيم کرامت و شرافت انساني در چيست و بر مبناي آن لباس پوشيدنمان را سامان بخشيم؟
مثال فوق به قدر کافي گويا است فکر نکنم توضيح بيشتري لازم باشد!
البته اين مغالطه هم يک کاستي در جامعه را دستمايه خود قرار داده، يعني افراط در سخت گيري هاي بي مورد! ولي اسمش رويش است مغالطه کرده اند.

علي پارسا
28th November 2014, 12:37 PM
اما مغالطه بعدي، مي گويند:
"خارجي ها عروسي هايشان را در کليسا مي گيرند و ما عزاهايمان را در مسجد مي گيريم!"
در اصل مي خواهند القا کنند که مسيحيت دين شادي است و اسلام دين عزا
جواب اينکه آنها که عروسي هايشان را در کليسا مي گيرند اگر دقت بفرماييد در آنجا خيلي محترمانه و سنگين و رنگين و مانند يک مراسم مقدس وارد شده و مراسم را به جا مي آورند، و حتي خانمهايشان حجاب را رعايت مي کنند. ما هم حرفي نداريم که مراسم اينچنيني در مساجد برگزار گردد، ليکن خيلي از مراسم عروسي ما وقتي واردش مي شوي فکر مي کني وارد مراسم ...... شده اي! (چند نقطه بگذارم بهتر است که بگويم چه مراسمي!)
رقص و آواز و فخرفروشي و اسراف و ...... (مخصوصا" مراسم همانهايي که مغلطه فوق را رواج مي دهند)
در اصل قصد از اين مغالطه کشيدن پاي رقص و آواز و .... به مساجد است!

البته اين مغلطه نيز بر پايه مشکلي در جامعه پي ريزي شده و آن افراطي گري عده اي است که ظاهري کريه و افسرده از دين در جامعه به نمايش مي گزارند.
کل ماه رمضان که همه بايد غمگين باشند! کل محرم و صفر هم همين طور، دهه اول فاطميه همين طور، دهه دوم فاطميه همين طور، اين شد چند روز؟ 110 روز! تازه روزي که تولد يا عيد است هم اصلا" نمي فهمي دارند عزاداري مي کنند يا جشن گرفته اند! يک انکرالاصواتي شروع مي کند با صداي خشن چيزهايي گفتن و بقيه دستانشان را بالا گرفته و دست مي زنند! ما همچين چيزي در اسلام داريم؟ ما دست زدن در اسلام داريم؟
مثلا" مي خواهند با مغالطه فوق مقابله کنند و بگويند ما هم شادي داريم! چند تا چيز را با هم قاطي کرده اند و نتيجه شده يک آش شعله قلم کار!
در اين مورد هم اگر برخي از معروفترين افرادي که به اين خزعبلات دامن مي زنند جاسوس از آب در آمدند هيچ تعجب نکنيد!

علي پارسا
28th November 2014, 05:54 PM
و اما مورد ديگر:
(توضيح اينکه بعضي از موارد مغالطه در اصل اشتباهات خودمان است، ضمنا" اون جاهايي که در بالا از "دشمن" نام برده ام لزوما" دشمن خارجي نيست)
مي گويند:
"در دويست سال گذشته هر جنگي که شد قطعه اي از ايران جدا شد، ولي در جنگ تحميلي حتي يک وجب از خاک کشورمان هم به دست دشمن نيافتاد."
و بدين سان شکوه استقامت و پايداري بچه ها و شهيدان را به رخ مي کشند.
البته اين سخن صحيح است ولي يک نکته را بايد توجه داشت:
اگر با کفار و انسانهايي که همه چيز را مادي مي بينند بخواهيم بحث کنيم بايد با زبان خودشان به جنگشان برويم. از اين رو استدلال هايي از قبيل استدلال فوق حربه خوبي براي مجادله با آنان است.
ولي من يک سوال دارم:
اگر تمام کهکشانها مال ايران بود و در جنگ همه آنها را از دست مي داديم، آيا ذره اي از ارزش کار بچه ها کم مي شد؟
پس عزيزان حواسمان باشد هر سخن جايي و هر نکته مکاني دارد، وگرنه به نوعي مغلطه گرفتار خواهيم شد.

علي پارسا
28th November 2014, 08:09 PM
يکي از مغالطه هاي خطرناک درباره راي اکثريت است.

يعني اين ادعا که: "در جامعه راي اکثريت بايد حکم فرما باشد و خرد جمعي است که راهگشاي ما جهت اداره کشور است"

يک نکته در اين باره عرض مي کنم:
جمهوري اسلامي ايران يعني عده اي دور هم جمع شده اند و اين عده چون اکثريت مسلمان بوده اند حکومتي اسلامي تشکيل شده است. در اين حکومت اسلامي راي اکثريت مسلمان بر اقليت مسلمان ارجح است.(البته اقليتهاي مذهبي هم در چهار چوب قوانين اسلام در آرا شريک هستند)
و اين به اين معني نيست که اسلام اعتقادي به راي اکثريت مردم (به صورت عام داشته باشد)
و در اصل کساني که دم از راي اکثريت با جنبه عام در جمهوري اسلامي مي زنند دارند مغلطه مي کنند. مثلا" مي گويند ممکن است اکثريت مردم ايران با قصاص مخالف باشند پس قصاص بايد حذف گردد!
در آن صورت ديگر آن جمهوري، جمهوري اسلامي نيست و مسلمانان بايد در مقابل آن موضع بگيرند.
در قرآن هم به کرات ياد شده:
اکثر الناس هم الغافلون ، اکثر الناس لايعقلون ، اکثر الناس لاتشکرون ، اکثر الناس لايفقهون
علنا" بگويم: ما اعتقادي به خرد جمعي طبق چيزي که بعضي ها مزورانه تبليغ مي کنند نداريم. ما اعتقاد داريم که آن چيزي که به صلاح انسان است توسط پيامبران الهي ابلاغ شده و ما نظريات و خرد آن جمعي را مد نظر مي گيريم که تحت اين هدايت حرکت مي کنند، نه اينکه هر اکثريتي را!، وگرنه اين خرد جمعي و تمدن و دموکراسي و چرت و پرت هاي دهن پر کن امروزي نتيجه اش چيزي همانند تصويب قانون همجنسبازي در پارلمان فرانسه خواهد بود.

parsa_1988
29th November 2014, 01:10 PM
مغالطه بعدي در مورد ورزشگاه ها هست، مي گويند:
"چرا نبايد بانوان در ورزشگاه حضور يابند؟ (منظورشان هم بيشتر مسابقات فوتبال است) اين پايمال کردن حق زنان است، ضمنا" اگر خانمها در ورزشگاه باشند به واسطه حضورشان، ديگران هم رعايت نموده و از به کاربردن الفاظ ناشايست دوري مي جويند."
اين مغالطه هم بر روي موضوعي پايه ريزي شده که اصلش درست است، خانمها اين حق را دارند و بحثي هم در آن نيست.
ولي دامن زنندگان اين موضوع دقدقه حقوق خانمها را ندارند! يک ککي تو تنبانشان است!

.................................................. ......................................
يک کم توضيح دهم: آزادي حضور خانمها در ورزشگاه يک امر با جنبه هاي فراوان از لحاظ جامعه شناختي و اجتماعي است، براي فراهم آمدن زمينه آن بايد خيلي دقت کرد چون در صورت سهل انگاري در اعمال اين آزادي خطراتي متوجه جامعه علي الخصوص خود بانوان مي گردد.
اين امر البته امکان پذير است، مثالش حضور بانوان در پارکها جهت ورزش است، خيلي وقت پيش همچين چيزي عرف نبود! همه با يک حالت خاصي به خانمي که در پارک بيايد و ورزش کند ممکن بود نگاه کنند. ولي با توجه به آپارتماني شدن و کم تحرک شدن زندگي ها و لزوم پرداختن خانمها به ورزش در جهت سلامتي، اين امر کم کم تحقق يافت، مردم با سعه صدر و به تدريج آن عرف را در جامعه تغيير دادند و الحمدلله امروز بانوان از همه قشر و اعتقاد بدون نگراني و مزاحمت خيلي متين در پارکها ورزش مي کنند و کسي هم ديد بدي به اين امر ندارد.

يک مثال ديگر بزنم: ببينيد يک وقتي کمربند ايمني را در اتومبيل کسي استفاده نمي کرد. اگر راهنمايي و رانندگي مي آمد و مي گفت از فردا بايد همه کمربند ببندند و هرکي نمي بست جريمه اش مي کرد ..... اون وقت بلوايي به پا مي شد که نگو! مردم عادت نداشتند و ....
ولي پليس ابتدا شروع به آگاهي دادن کرد، بعد فقط راننده را ملزم به بستن کمربند کرد و به تدريج بستن کمربند عرف شد و الآن اکثر افراد خودشان اتوماتيک کمربند را مي بندند.
منظور اينکه در مورد مسائل اجتماعي روند تغيير بايد خيلي با تعقل و متانت صورت پذيرد.
.................................................. ....................................

اينجا است که مي گويم بايد حواسمان را جمع کنيم، اگر اشتباه به مقابله برخيزيم در جهت منافع مغرضان گام برداشته ايم.
اتفاقا" دشمن بدش نمي آيد که يک افراطي ادعا کند که اين عمل اشاعه فحشا و .... است.
چرا که يک دعوا در جامعه درست مي شود و ....
دو گروه به جان هم مي افتند که هرکدام از منظري دارند موضوع را نگاه مي کنند، هيچ کدام دروغ نمي گويند ولي افراط و تفريط و ....
اصلا" اون افراطي که چنين ادعايي بکند فکر نکنيد حتما" يک آدم متشرع است، اتفاقا" شايد عامل خود دشمن باشد! تعجب نکنيد!

سلام گلم.حرف شما درست ولی تا کی خانما و اقایون باید از حقوقشون بگذرن چونکه اقایان میخان مسایل رو ریشه ای حل کنن؟( البته کلی بود بحثم نه فقط همین1مورد خاص)

علي پارسا
29th November 2014, 10:42 PM
مغلطه بعدي تحريف معناي کلام امام خميني رحمت الله عليه است تحت اين تعبير:
"جوانان مملکت با اون زحمت خرمشهر را آزاد کردند بعد رهبرشان گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد!" (يعني به آنها بي احترامي کرد)!!!!!!!!!
براي درک شيطنت موجود در تعبير فوق لطفا" نوشته زير را بخوانيد:

بعد از گذشت بيش از بيست روز عمليات طاقت فرسا در گرماي جنوب بالاخره خرمشهر آزاد شده بود، بيش از 5500 نفر از بچه ها فقط در همين چند روز شهيد شده بودند...............
(((راستي ...... شما چند نفر فاميل داريد؟ چند نفر دوست؟ چند نفر همکلاسي و همکار تا کنون داشته ايد؟ چند چهره هنري و سياسي و ورزشي و ... بقال و همسايه و ....مي شناسيد؟ همه را هم جمع کنيد، 5500 نفر مي شوند؟ .... يعني مانند اين است تمام چهره هايي که در طول عمرتان شناخته ايد در عرض بيست روز بميرند...)))) .... بگذريم .....
در آن ايام بچه ها نگران اين بودند که دشمن پاتک کند و دوباره شهر را تصرف کند، لحظات پر مخاطره اي بود، همين افکار ناخودآگاه اضطراب خاصي را در بچه ها القا مي کرد. در آن حال بود که امام فرمود: خرمشهر را خدا آزاد کرد، ......
اين سخن امام در اصل تشريح آيات 22 و 23 سوره حديد بود:
هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفسهايتان به شما نرسد مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم در كتابى نوشته شده است اين كار بر خدا آسان است (۲۲)
تا بر آنچه از دست ‏شما رفته اندوهگين نشويد و به سبب آنچه به شما داده است ‏شادمانى نكنيد و خدا هيچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد (۲۳)
آرامش همه را فرا گرفت، مگر نه اين است که ما براي خدا مبارزه مي کنيم؟ مگر نه اين است که اگر خدا بخواهد دوباره شکست خواهيم خورد؟ پس براي چه نگران باشيم؟ نگراني اصلي اين بود که ايمانمان را از دست بدهيم! که البته با حمله نظامي دشمن غير ممکن بود!
و در جاي ديگر امام فرمود: ما ماموريم به انجام تکليف، نه نتيجه.
اين سخن هم در همان راستا بود، ..... اينها تنها جملاتي حکيمانه نبود .....
اين جملات مانند قطب نمايي بود که بچه ها دائما" درستي مسير حرکت خود را با آن محک مي زدند.
اما امروز از بس کليشه اي تکرار شده .......... بگذريم ........
حتي ديده ام جديدا" بعضي معلوم الحال ها مي گويند:
بچه ها با اون زحمت خرمشهر را آزاد کردند بعد رهبرشان گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد! (يعني به آنها بي احترامي کرد)!!!!!!!!!
عجب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
قصد ندارم پاسخشان را بدهم زيرا: کسي که به واسطه اصرارش در کفر خدا هم براي او غرق شدن در کفر را اراده کرده باشد، ديگر راهنمايي او بي فايده است.
ولي عزيزان حواسمان جمع باشد که براي نسل جديد روشن کنيم که اين استدلال ها مغلطه آميز است تا گرفتار نشوند.

parsa_1988
4th December 2014, 12:13 PM
زیاد بودن5500 رو خیلی خوب نشون دادین[taajob]

ممنون[golrooz]

محمد حسین بابایی فرد
5th December 2014, 01:05 PM
"چرا نبايد بانوان در ورزشگاه حضور يابند؟ (منظورشان هم بيشتر مسابقات فوتبال است) اين پايمال کردن حق زنان است، ضمنا" اگر خانمها در ورزشگاه باشند به واسطه حضورشان، ديگران هم رعايت نموده و از به کاربردن الفاظ ناشايست دوري مي جويند."
من اینطوری فکرنمیکنم

علي پارسا
5th December 2014, 03:28 PM
يک مغلطه ديگري هم راجع به کلام امام خميني رحمت الله عليه انجام مي دهند، مي گويند:


"آيت الله خميني گفته جنگ براي ما نعمت بود، يعني وي جنگ طلب بود"




پايه اين چنين مغلطه هايي جدا کردن يک رويداد از فضايي که آن رويداد در آن رخ داده و بررسي آن به صورت جداگانه مي باشد.
حالا توجه کنيد:
يادم هست در يک برهه اي از جنگ حتي کلاه خود هم نداشتيم به بچه ها بدهيم! خوب فيلمهاي مستند شهيد آويني را نگاه کنيد، حتما" بچه هايي که کفش کتاني به جاي پوتين به پا دارند را در لابلاي فيلمها خواهيد يافت. در يک برهه اي بچه ها حتي پوتين نداشتند! من عکس پاي از مچ قطع شده يکي از بچه ها را دارم که همين کفش کتاني که گفتم به پا دارد، (البته اگر آپلود کنم ممکن است ناراحت شويد، نمي خواهم اذيت شويد)
در چنين شرايطي امام گفت جنگ براي ما نعمت بود ..... آن چيزي که من از منظور ايشان در آن موقع و تاثيري که روي بچه ها گذاشت در خاطر دارم اين است که: در زمان جنگ هر لحظه مرگ را رو در روي خويش مي ديديم، اين همسنگري که کنارت بود فردا ممکن بود شهيد شود، همين امر حسادت ها را از بين مي برد، همچنين غرور را و منيت ها را ... همين امر در پشت جبهه هم به تناسب خود برقرار بود، چشم و هم چشمي ها ... تفاخرها .....
همين که مرگ را در هر لحظه در نظر داشتيم روحمان را پالايش مي داد،
هر روز عزيزي را از دست مي داديم، هم محلي، همکلاسي، همسايه، فاميل ... و واقعا" شرايط سختي بود، ولي امام با کلامش به اين امر اشاره داشت که: حالا که اين جنگ ناخواسته به ما تحميل شده و شرايط سختي را مي گذرانيم، ولي اين را در نظر داشته باشيد که از طرفي رويارويي با مرگ شرايطي را براي شما بوجود آورده که بتوانيد نفس خود را پالايش دهيد و اين خود نعمتي است.
امام نگاهي بالاتر از نگاه خاکي ما داشت...... مانند مولانا که مي گويد:
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد - بوالعجب من عاشق اين هر دو ضد
يا مانند هاتف اصفهاني که مي گويد:
گر سر صلح داري اينک دل - ور سر جنگ داري اينک جان

علي پارسا
5th December 2014, 04:47 PM
پايه اين چنين مغلطه هايي جدا کردن يک رويداد از فضايي که آن رويداد در آن رخ داده و بررسي آن به صورت جداگانه مي باشد.


همانطور که در پست قبلي اشاره کردم، دقيقا" همان نوع مغلطه را درباره تسخير سفارت آمريکا در ايران مي کنند يعني يک رويداد را خارج از بستر آن مورد وارسي قرار مي دهند!
مثل اينکه تاريخ از روز تسخير سفارت شروع شده و قبلش هيچ اتفاقي نيافتاده بوده!
در صورتي که در ايران انقلاب شده بوده و شاهي که همه به خونش تشنه بوده اند را آمريکا پناه داده بوده!
فرض کنيد امروز آمريکا انقلاب شود و اوباما از آنجا فرار کند و به ايران بيايد (همراه با حجم عظيمي از دارائي هاي آمريکا) و ايران هم پناهش دهد!
خوب .... حالا مردم آمريکا سفارت ايران در آنجا را تسخير کنند خيلي عجيب است؟
تازه دخالت هاي قبلي آمريکا در ايران همه به کنار!

علي پارسا
8th December 2014, 11:46 AM
حتما" شما نيز اخيرا" مغلطه اي که راجع به اديسون شده را شنيده ايد!
"مي گويند مگر مي شود اديسون که اين همه خدمت کرد صرفا" چون مسلمان نبود برود جهنم!"
در اين مغلطه هر راحتي که براي انسانها فراهم شده را نعمت فرض کرده اند و فرد واسطه ايجاد آن را مستحق بهشت مي دانند!.
انسان به جاي خداوند مرکز عالم فرض شده و هر چيزي انسان را خوشحال کند خوب و هر چيزي انسان را ناراحت کند بد فرض شده است!! و نتيجه مي گيرند که هر کس موجبات راحتي انسان را فراهم کرده بايد برود بهشت!
در صورتي که در قرآن آيات بسيار است که راحتي اقوام را دليل بر لطفي که به آنها شده نمي داند!، بلکه خيلي اوقات صرفا" مهلتي قبل از عذاب و به قولي آرامش قبل از طوفان مي داند:

1- فمهل الکافرین امهلهم رویدا - پس اندکي کافران را مهلت ده و آنها را فرو گذار (تا وقت کيفرشان فرا رسد) - طارق 17

2- وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ - آنان که به راه کفر رفتند گمان نکنند که مهلتی که ما به آنها می دهیم به حال آنان بهتر خواهد بود ، بلکه آنها را ( برای امتحان ) مهلت می دهیم تا بر گناه و سرکشی خود بیفزایند ، و آنان را عذابی خوارکننده است. - آل عمران 178

3- الله يستهزء بهم و يمدهم في طغيانهم يعمهون - خدا به ایشان استهزا کند و در سرکشی مهلتشان دهد که حیران بمانند – بقره 15

نعمت ها و سختي ها گاهي به منزله پاداش و کيفر هستند و در مواقعي ديگر هم صرفا" وسيله آزمايش بشر هستند. و در مواقعي هم منظور از ايجاد آنها شکوفايي استعدادهاي نهاني بشري است که در مواقع سخت بروز مي کند.
مولوي هم در رابطه با اين مغلطه که چرا بعضي مواقع کافراني در نعمت هستند و مؤمناني در سختي مثال فوق العاده اي دارد:
مي گويد مومنان مانند کبک مي مانند که از هيبت "باز" (خداوند) ترسانند و سعي مي کنند نفس خويش را از بدي ها پاک کرده و در راه راست قدم بردارند، يعني به واسطه ايمان آن قابليت را يافته اند که از ياد خدا ترسان شوند.
ولي کافران مانند مگس هستند و به واسطه کفر خود به رتبه اي تنزل يافته اند که ديگر خداوند آنها را به حال خود واگذاشته تا روز حساب فرا رسد، ايشان مانند مگس آنقدر حقيرند که "باز" محلي به آنها نميگذارد. در نتيجه ايشان از باز ترسي ندارند بلکه از عنکبوت مي ترسند (گرسنگي، فقر و از دست دادن لذات دنيوي به عنکبوت تعبير شده که ايشان از آن مي ترسند). بشنويد:

هيبت باز است بر کبک نجيب - مر مگس را نيست زآن هيبت نصيب
زآنکه نبود باز صياد مگس! - عنکبوتان مي مگس گيرند و بس!

مغلطه اي که در واقعه کربلا توسط يزيد انجام شده نيز در همين راستا است، منتهي در آنجا برعکس مورد فوق عمل شده:
در آن مغلطه هر سختي به انسان برسد عذاب فرض گرديده.
روايتش بدينسان است که:
هنگامي که امام سجاد(ع) را بعد از واقعه کربلا به صورت اسير نزد يزيد بردند، يزيد رو به امام کرد و آيه 30 سوره شوري را خواند:
و ما اصابکم من مصيبة فبما کسبت ايديکم
(هر مصيبتي به شما رسد، به خاطر اعمالي است که انجام داده ايد)
امام بي درنگ فرمود اين آيه در شأن ما نيست، بلکه در شأن ما اين آيه است: (و سپس آيه 22 سوره حديد را قرائت نمود)
ما اصاب من مصيبة فى الارض ولافى انفسكم الا فى كتاب من قبل ان نبراءها ذلك على الله يسير
(هيچ مصيبتى در زمين و نه در وجود شما روى نمى دهد، مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است.)

قدر مسلم اين است که اظهار نظر در مورد شأن و سبب رخداد وقايع، به همين راحتي نيست که ما بدون دانش کافي در قبال آنها اظهار نظر کنيم.

البته مغلطه اديسون هم برمبناي وجود کاستي خاصي در جامعه پايه ريزي شده، و واقعا" اگر من مسلمان کار و تلاشي نداشته باشم و نه علمي و نه دانشي و ..... صرفا" دعا و نيايش و مصرف کننده تلاش ديگران باشم و بعد هم با تعصب خاصي ادعا کنم که فقط مسلمانان بهشت مي روند (و البته خود را مسلمان واقعي فرض کنم!)، تقابل همچين فردي با دانشمندان غير مسلمان در واقع "ضد تبليغي" براي اسلام است که به واسطه رفتار من بوجود مي آيد، مخصوصا" که جاي خدا نشسته و در مورد بندگانش هم قضاوت کنيم که کي بهشتي و کي جهنمي است!

پس از دل اين مباحث سعي کنيم که ضعفهاي خود را شناخته و در صدد رفع آنها برآييم، ضمنا" حواسمان باشد که دشمن روي اين اشتباهاتمان با مغلطه موج سواري نکند.

parsa_1988
14th December 2014, 12:49 PM
حتما" شما نيز اخيرا" مغلطه اي که راجع به اديسون شده را شنيده ايد!
"مي گويند مگر مي شود اديسون که اين همه خدمت کرد صرفا" چون مسلمان نبود برود جهنم!"
در اين مغلطه هر راحتي که براي انسانها فراهم شده را نعمت فرض کرده اند و فرد واسطه ايجاد آن را مستحق بهشت مي دانند!.
انسان به جاي خداوند مرکز عالم فرض شده و هر چيزي انسان را خوشحال کند خوب و هر چيزي انسان را ناراحت کند بد فرض شده است!! و نتيجه مي گيرند که هر کس موجبات راحتي انسان را فراهم کرده بايد برود بهشت!
در صورتي که در قرآن آيات بسيار است که راحتي اقوام را دليل بر لطفي که به آنها شده نمي داند!، بلکه خيلي اوقات صرفا" مهلتي قبل از عذاب و به قولي آرامش قبل از طوفان مي داند:

1- فمهل الکافرین امهلهم رویدا - پس اندکي کافران را مهلت ده و آنها را فرو گذار (تا وقت کيفرشان فرا رسد) - طارق 17

2- وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ - آنان که به راه کفر رفتند گمان نکنند که مهلتی که ما به آنها می دهیم به حال آنان بهتر خواهد بود ، بلکه آنها را ( برای امتحان ) مهلت می دهیم تا بر گناه و سرکشی خود بیفزایند ، و آنان را عذابی خوارکننده است. - آل عمران 178

3- الله يستهزء بهم و يمدهم في طغيانهم يعمهون - خدا به ایشان استهزا کند و در سرکشی مهلتشان دهد که حیران بمانند – بقره 15

نعمت ها و سختي ها گاهي به منزله پاداش و کيفر هستند و در مواقعي ديگر هم صرفا" وسيله آزمايش بشر هستند. و در مواقعي هم منظور از ايجاد آنها شکوفايي استعدادهاي نهاني بشري است که در مواقع سخت بروز مي کند.
مولوي هم در رابطه با اين مغلطه که چرا بعضي مواقع کافراني در نعمت هستند و مؤمناني در سختي مثال فوق العاده اي دارد:
مي گويد مومنان مانند کبک مي مانند که از هيبت "باز" (خداوند) ترسانند و سعي مي کنند نفس خويش را از بدي ها پاک کرده و در راه راست قدم بردارند، يعني به واسطه ايمان آن قابليت را يافته اند که از ياد خدا ترسان شوند.
ولي کافران مانند مگس هستند و به واسطه کفر خود به رتبه اي تنزل يافته اند که ديگر خداوند آنها را به حال خود واگذاشته تا روز حساب فرا رسد، ايشان مانند مگس آنقدر حقيرند که "باز" محلي به آنها نميگذارد. در نتيجه ايشان از باز ترسي ندارند بلکه از عنکبوت مي ترسند (گرسنگي، فقر و از دست دادن لذات دنيوي به عنکبوت تعبير شده که ايشان از آن مي ترسند). بشن

سلام جناب پارسا
فک کنم اشتباه کردین تو برداشت اون ادما .
ایاتی که گفتین مربوط میشه به موقعی که عده ای در نعمتن(حالا در ظاهر) ولی منظور اون ادما کسیه که باعث میشه یک باری از رو دوش دیگران برداشته بشه ویک لبخند روی لب دیگری بشینه
(همه هم میدونیم که تو اسلام کلی اجر واسش هست )
البته به نظرم یه همچین شخصی خدا خیلی دوسشم داشته که همچین توفیقی بهش داده -ادیسون هم من بدون تحقیق مطمعنم کافر نبوده _
گر فاش شود عیوب پنهانی ما

ای وای به خجلت و پریشانی ما

ما غره به دین‌داری و شاد از اسلام

گبران متنفر از مسلمانی ما(خیام)

چه زيبا كفته است ابو سعيد ابوالخير:
جمعيت كفر از پريشاني ماست

آبادي بتخانه زويراني ماست

سلام به ذات خود ندارد عيبي

هرعيب كه هست از مسلماني ماست[golrooz]

نظرم بودا
میتونین نقضش کنین
نظر شمام محترمه[golrooz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد