PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نثر زمستان



fatemeh.ghavami
27th January 2014, 09:33 AM
در زمستانی سرد، کلاغی برای جوجه هایش غذا پیدا نمیکرد و به
ناچار از گوشت تنش میکند و به آنها میداد تا زنده بمانند و نمیرند.
زمستان که تموم شد کلاغ مرد.
بعد از مرگ مادر جوجه هایش گفتند؛
چه خوب شد که مرد ، خسته شده بودیم از این غذای تکراری!!!
<<این است واقیعت تلخ روزگار>>

Ronia
27th January 2014, 09:48 AM
خیلی تلخ بود...

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد