PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله سيستم چيست ؟



M@hdi42
6th October 2013, 09:07 PM
سيستم چيست ؟
بحث اساسی اول – پيدايش تفکر سيستمی

مطالعه تاريخ علم و همينطور سير تحولات اساسی و بينادی رشد و تکامل جوامع بشری ، چند دوره کاملا بارز و متمايز رو در روند پيشرفت جوامع نشون ميده. اين دوره ها هر کدوم با رخ دادن يک به اصطلاح انقلاب ، جای خودشونو به دوره هايی جديدتر می دن که عبارتند از :

1. انقلاب کشاورزی
انقلاب کشاورزی جوامع بشری رو از حالت بدوی به اولين تمدن قابل اعتنا يعنی تمدن کشاورزی منتقل کرد. تمدن کشاورزی تقريبا دو هزار سال قدمت داره و در کل اين دوره ، مبنای اصلی اقتصاد ، فرهنگ و . . . " زمين " بود.

2. انقلاب صنعتی
از حدودا 300 سال پيش با اولين جرقه های صنعتی يعنی اختراع ماشين بخار ، تمدن جديدی شروع به شکل گرفتن کرد و به سرعت ريشه های تمدن کشاورزی رو در سرتاسر جهان خشکوند که به تمدن صنعتی مشهور شد. مبنای اصلی اقتصاد ، فرهنگ ، سياست و . . . در اين تمدن عبارت بود از " سرمايه مالی".

3. انقلاب اطلاعاتی
انقلاب اطلاعاتی پديده ای بود که تاثير غيرقابل باوری روی رشد سرطان گونه تمدن صنعتی گداشت و تمام پايه های مستحکم اقتصادی ، سياسی ، فرهنگی و علمی اين تمدن رو لرزوند. قدمت تمدن يا دوره اطلاعات به 70 سال هم نمی رسه ، اما تاثيرات شگرفی که روی زندگی تمام ابنای بشر در سراسر عالم گذاشته ، قابل توصيف نيست. مبنای اصلی اقتصاد ، فرهنگ و . . . تو اين تمدن ، عبارته از " اطلاعات ".

مبحث مطرح شده بسيار عميق و طولانی هست و من اينجا فقط به ذکر عناوين اکتفا می کنم. ولی دوستای عزيز می تونن در اين باره بيشتر مطالعه کنن. کتابهای زيادی در اين باره وجود داره که شايد ساده ترين و در عين حال جامع ترين اونا ، همون کتاب معروف “ The Third Wave “ اثر “ Alvin Toffler “ باشه. اين کتاب به فارسی هم ترجمه شده.

انسان متمدن در طی هزاران سال ، مدام شناختش از دنيای اطراف خودش بيشتر می شد. به مرور که دانش انسان نسبت به پيچيدگيهای پديده های دنيای پيرامونش افزايش می يافت ، مجبور شد که بخش فيزيکی و عينی جهان رو از بخش غير فيزيکی اون متمايز و جدا کنه. از اين به بعد بود که واژه " علم " ، صرفا به پديده هايی اطلاق می شد که وجود خارجی و فيزيکی داشتن و می شد اونارو به آزمايشگاهها منتقل کرد. اين تفکر با انتشار آثار نيوتن به شدت رونق گرفت و مستحکم شد. اساس تفکر نيوتنی بر تجربه و تجزيه مسايل استوار بود و به اين ترتيب ديدگاهی به وجود اومد که معتقد بود ، مسايل رو ميشه از طريق تقسيم به اجزای کوچکتر و بازهم کوچکتر اون ، بهتر شناخت و کنترل کرد.

از اينجا به بعد ما شاهد هستيم که علوم پايه اوليه مثل فيزيک ، شيمی و زيست شناسی ، چنان به گروههای کوچکتر و تخصصی تری تقسيم شدن که الانه مرزهای اونا تقريبا ناپيداست. در طی اين تقسيمات متوالی علوم به زير مجموعه ها ، رياضيات تنها زبان مشترک بين اونا بود. برای مطالعه بيشتر می تونين به کتاب “ System Theory “ اثر “ I. V. Blauberg “ مراجعه کنين.

اما مشکلی که در اين روند پيش اومد (مخصوصا در دوران صنعتی) اين بود که گسترش شاخه های علوم ، شکاف ارتباطی بزرگی بين دانشمندای رشته های مختلف و حتی بين دانشمندای شاخه های فرعی يک رشته ، ايجاد کرد. به طوريکه ما تا اواسط قرن بيستم شاهد اين هستيم که يک پديده واحد رو با چندين شاخه از علم تشريح می کنن و ظاهرا هم اين مباحث کاملا متمايز و مستقل از همديگه هستن. برای مطالعه بيشتر می تونين به کتاب “ Biological Systems as Organizational Paradigm “ اثر “ R. Rosen “ مراجعه کنين.

در دهه های اخير ، برخی از دانشمندان و محققين متوجه اين امر شدن که بخش بسيار وسيعی از مسايل مورد بحث و مناقشه ميان دانشمندای رشته های مختلف علوم ، هر چند دارای ظاهری متفاوت هستن ، اما ماهيت و باطنی کاملا مشابه دارن. با تلاش اين دانشمندان برای پيدا کردن جنبه های مشترک علوم ، نهضتی شکل گرفت که منجر به ايجاد علوم ميان رشته ای شد. مثل بيوشيمی ، بيوفيزيک ، بيومکانيک و . . .

با ادامه اين مطالعات و تحقيقات ، معلوم شد که علوم مختلف نه تنها باطن يکسان و مشابه دارن ، بلکه اين تشابه و تساوی کاملا نظام مند هست و از ساختارهای منسجم و قابل شناسايی برخورداره. يعنی اينکه اگر پديده واحدی رو مثلا بشه از طريق سه شاخه علمی توصيف و تحليل کرد ، در اساس ما بايد با ترکيبی از اين سه شاخه ، اون پديده رو معرفی کنيم و به روابط بين علوم مذکور هم پی ببريم. اين تفکر و رويکرد جديد ، اساس شکل گيری تفکر و روشی شد که به اون " تفکر سيستمی " گفته می شه.

بنابراين ، تفکر سيستمی بر خلاف ساير روشهای شناخت علمی که در يک رشته علمی و محدوده خاص اون رشد کردن و در نتيجه دست آورد هاشونم در همون محدوده بود ، در خارج از محدوده يک علم معين متولد شد و نتايج اون هم ، ميان رشته ای هست. يعنی تفکر سيستمی با مجموعه ای متشکل از اجزاء سر و کار داره و نه با خود اجزاء.

به طور کلی می شه مبانی دو تفکر تجزيه مدار سنتی و سيستمی مدرن رو به روش زير شرح داد.

مبانی تفکر سنتی تجزيه مدار :
از کتاب “ Applied General Systems Theory “ اثر “ J. P. Van Gigch “ نقل می کنم :

1. تاکيد بر بخش فيزيکی پديده ها
2. تاکيد بر پايه ای بودن تجزيه و ترکيب پديده ها در شکل گيری پديده ای خاص
3. تاکيد بر نگاه کميتی بر پديده ها
4. تاکيد بر تحصيل نهايت دقت

مبانی تفکر سيستمی :
از کتاب “ General Systems Theory “ اثر “ Ludwig Von Bertalanffy “ نقل می کنم :

1. تاکيد بر تصوير ارگانيک (زنده) از پديده ها
2. تاکيد بر کليت پديده ها و نه اجزای آن
3. تاکيد بر مدلسازی بهينه (تا حد نياز) از اجزاء و روابط مطلوب
4. تاکيد بر اينکه شناخت ما از پديده ها ، نه خود واقعيت ، بلکه تصور ما از واقعيت است.

بنابراين ، تفکر سيستمی به ما يادآوری می کنه که برای شناخت يک پديده ، لزومی نداره که به اطلاعات کامل و دقيق (که اغلب غير ممکنه) در مورد اجزاء اون دست پيدا کنيم. بلکه به دست آوردن اطلاعات کافی و مناسب در باره اجزای يک پديده و شناخت روابط بين اين اجزاء کافيه.

در آخر هم يه نمودار کشيدم که سير شکل گيری تفکر سيستمی از بين علوم مختلف و همينطور نتايج اين تفکر رو نشون می ده :


http://ufile.info/up/files/uvdwztvnwaegmkkxtqq6.jpg

اين نمودار از کتاب “ Management Systems “ اثر “ Peter Pschoderbek “ هست.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد