PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) از ديدگاه صحابه و تابعين



kamanabroo
23rd June 2013, 10:46 PM
ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) از ديدگاه صحابه و تابعين

اگر ما از اين قرن خودمان ـ كه قرن چهاردهم هجرى، و عصر برخوردها، تضادها، و ستيز مكتبها و تمدّنهاست ـ بگذريم، و بخواهيم اين مسأله را تا عصر رسالت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)مورد بررسى قرار دهيم، مى بينيم كه اصل مسأله مهدويّت و ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) در چهارده قرن گذشته، بين تمام مسلمانان مطرح بوده است، و صحابه بزرگ رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و تابعين، و سپس تابعين تابعين، و ساير طبقات روات، از آن زمان تا به امروز، روايات مربوط به آن حضرت را با تمام مشخّصات، اوصاف و نشانه ها روايت نموده، و علما و محدّثان بزرگ اسلامى نيز آنها را در كتابهاى خود گردآورى نموده، و حتّى برخى از آنان در اين خصوص كتابهاى مستقلّى تأليف كرده اند.
بسيارى از شخصيّتهاى سرشناس علمى، ادبى و سياسى نيز ايمان و عقيده خود را نسبت به اين موضوع، در اشعار و كتاب ها اظهار داشته اند و در موارد متعدّدى اصالت اين عقيده را مورد تأييد قرار داده، و در فرصت هاى مناسب سخنانى در اين رابطه ابراز داشته اند كه در كتب تاريخ ثبت گرديده تا در اختيار آيندگان قرار بگيرد.
در اين زمينه، شواهد بسيار زيادى از كتب حديث، تاريخ، تفسير، لغت، جغرافى، رجال، عقايد، كلام، و حتّى شعر و ادب ـ از عربى و فارسى ـ در دست داريم كه نشانه اصالت مهدويّت و حقيقت اين اعتقاد بزرگ اسلامى است. اينك قسمتى از آنچه كه در اين زمينه از شخصيتهاى علمى، ادبى و سياسى نقل شده، مى آوريم:


ابن عبّاس مى گويد:
«شبها و روزها سپرى نمى شود ـ جهان به پايان نمى رسد ـ جز اين كه جوانى از ما اهل بيت زمام اُمور را به دست مى گيرد كه دستخوش فتنه ها نمى شود و خود فتنه بر نمى انگيزد.
گفته شد: چگونه است كه پير مردان شما از آن محروم مى شوند و جوانان شما به آن مى رسند؟!
گفت: آرى! اين امانت خدا است، به هركس بخواهد عطا مى فرمايد».( [46] )
ممكن است كسى خيال كند كه ابن عبّاس، شخص ديگرى غير از حضرت مهدى(عليه السلام)را قصد كرده است، ولى روايات صريحى كه مكرّراً از او نقل شده، آن را توضيح مى دهد كه منظور، همان مهدى موعود(عليه السلام) است.( [47] )


عبداللّه بن عمر مى گويد:
«مهدى(عليه السلام) كسى است كه حضرت عيسى(عليه السلام) از آسمان بر او نازل مى شود و پشت سر او نماز مى خواند».( [48] )


عثمان بن عفّان مى گويد:
«از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه مى فرمود: امامان بعد از من دوازده نفرند كه نُه نفر آنها از فرزندان حسين(عليه السلام) هستند. و مهدى اين اُمّت از ما ـ اهل بيت ـ است.
هركس كه بعد از من به آنها تمسّك جويد، به ريسمان الهى تمسّك جسته، و هركس از آنها دورى گزيند، از خداى تعالى دورى گزيده است».( [49] )


حذيفة بن يمان مى گويد:
«از پيامبر اكرم شنيدم كه فرمود: واى بر اين اُمّت از دست پادشاهان ستمگرى كه بندگان خدا را مى كشند و آنها را مى ترسانند... هنگامى كه خداوند اراده كند كه عظمت و عزّت اسلام را باز گرداند همه ستمگران سركش و عنود را هلاك مى سازد كه او بر هرچه بخواهد، قادر است. او اين امّت را پس از آن كه تباه شده اند، اصلاح مى كند. اى حذيفه! اگر از عمر دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدرى طولانى مى سازد تا اين كه مردى از اهل بيت من جهان را مالك شود، و اسلام را آشكار و ظاهر گرداند، و خداوند هرگز در وعده خود تخلّف نمىورزد».( [50] )


طاووس يمانى مى گويد:
«بسيار دوست داشتم كه نميرم تا آن كه زمان حضرت مهدى(عليه السلام) را درك كنم، زيرا در آن زمان به پاداش نيكوكاران افزوده مى شود، و از گناه گنه كاران جلوگيرى مى شود، و آن حضرت مال را به فراوانى بخشش مى كند، و بر مسئولين كشورى بسيار سخت مى گيرد، و بر بى نوايان بسيار رؤوف و مهربانست».( [51] )

ابن سيرين مى گويد:
«به طور قطع، حضرت مهدى(عليه السلام) بر بسيارى از پيامبران برترى دارد».( [52] )


كعب الاحبار مى گويد:
«من مهدى(عليه السلام) را در اسفار ـ كتابهاى ـ همه پيامبران مى يابم، كه در داورى او هيچ ستم و تباهى وجود ندارد».( [53] )
همو در جاى ديگرى مى گويد:
«مهدى قائم(عليه السلام) كه از نسل على بن ابى طالب(عليهما السلام) است در اخلاق و اوصاف، شكل و سيما، هيبت وشكوه چون عيسى بن مريم(عليه السلام) است. خداى تعالى آنچه به پيامبران داده، به او نيز با اضافات بيشترى خواهد داد».( [54] )


صعصعة بن صوحان مى گويد:
«آن شخص بزرگوارى كه حضرت عيسى(عليه السلام) پشت سر او نماز مى گزارد، دوازدهمين نفر از عترت رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) و نهمين نفر از فرزندان امام حسين(عليه السلام)است. اوست خورشيد فروزانى كه از مغرب طلوع مى نمايد، در بين ركن و مقام ـ در كنار كعبه ـ ظاهر مى شود، و زمين را ـ از وجود ستمگران ـ پاك مى سازد، و ترازوى عدل را برقرار مى نمايد، به طورى كه هيچ فردى به فرد ديگرى ستم نخواهد كرد».( [55] )


زيد شهيد(رضي الله عنه) مى فرمايد:
«خداوند به وسيله ما شناخته مى شود، و به وسيله ما پرستيده مى شود، و ماييم راهنمايان به سوى خدا. محمّد مصطفى(صلى الله عليه وآله وسلم)از ماست. على مرتضى از ماست. و مهدى، قائم اين اُمّت، از ماست... خداوند او را بعد از امامت امامان معصوم(عليهم السلام)ظاهر مى گرداند، و او دنيا را پر از عدل و داد مى كند همان گونه كه پر از ظلم و ستم شده است».( [56] )


شعر حكيم بن عيّاش كلبى، شاعر بنى اُميّه:
در بيشتر منابع تاريخى كه توسّط مورّخان عامّه تأليف شده نوشته اند كه: وقتى جناب زيد فرزند رشيد امام چهارم، بر ضدّ حكومت جبّار هشام بن عبدالملك قيام كرد و سرانجام به شهادت رسيد و پس از مرگ، بدنش را در كوفه به دار آويختند، حكيم بن عيّاش كلبى كه از دشمنان سرسخت خاندان نبوّت بود، اين شعر را خطاب به بنى

هاشم گفت:
صَلبنا لَكمْ زيداً على جذعِ نَخلَة***وَلَم أرَ مَهْديّاً عَلى الجذع يُصْلبُ
«زيد انقلابى شما را بر تنه نخلى به دار آويختيم، و من فكر نمى كنم كه مهدى بر تنه نخل آويخته شود».
مقصود شاعر اين است كه آن مهدى كه ظهور مى كند، فاتح همه كشورها مى شود و بر تمام ممالك مستولى مى گردد، پس چگونه ممكن است جناب زيد كه بر تنه نخل به دار آويخته شد، مهدى موعود باشد؟!!
بعضى از مورّخان عامّه و برخى از همفكرانشان از منحرفان و روشنفكرها، اين شعر را دليل بر افسانه بودن مسأله مهدويّت گرفته اند، در صورتى كه همين شعر دليل بر واقعيّت داشتن مسأله مهدويّت است، زيرا همين شعر كه در اوايل قرن دوّم هجرى گفته شده است به خوبى گواه بر اين مطلب است كه حتّى متعصّبان بنى اُميّه نيز مى دانستند كه مهدى موعود(عليه السلام)ازدودمان رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) واز نسل مطهّر على و فاطمه(عليهما السلام) است و همان گونه كه در روايات آمده است او بر ضدّ دولت هاى جبّار وخودكامه قيام مى كند و پيروز مى شود، و لذا اين شاعر مى گويد: اگر شما جناب زيد را «مهدى» و نجات دهنده مى دانيد نمى بايست شكست بخورد و كشته شود، يعنى آنچه ما درباره مهدى(عليه السلام)شنيده ايم اين نيست كه او مصلوب مى شود.
بنابراين، آيا اين شعر دليل بر سابقه ذهنى مردم نسبت به مسأله مهدويّت است، يا نشانه افسانه بودن ظهور مهدى موعود؟ قضاوت با خواننده است.( [57] )


گفتار منصور خليفه عبّاسى:
سيف بن عميره نقل مى كند: روزى در نزد ابوجعفر منصور ـ خليفه عباسى ـ بودم كه خود آغاز سخن كرد و به من گفت: اى سيف! به ناچار ندا كننده اى از آسمان به نام مردى از فرزندان ابوطالب ندا خواهد كرد.
گفتم: اى امير! شما هم اين مطلب را روايت مى كنى؟
گفت: آرى! به خدايى كه جان من در دست قدرت اوست كه من اين موضوع را با دو گوش خود شنيده ام.
گفتم: من اين حديث را پيش از اين نشنيده بودم.
گفت: اى سيف! اين حديث حقّ است، و چون چنين است ما سزاوارتريم كه آن را اجابت نماييم. بدان كه منادى به نام مردى از عمو زادگان ما ندا خواهد كرد.
گفتم: مردى از فرزندان فاطمه؟
گفت: آرى، اى سيف اگر اين مطلب را از محمّد بن على ـ امام باقر(عليه السلام) ـ نشنيده بودم، آن را براى تو بازگو نمى نمودم، ولى گوينده محمّد بن على(عليهما السلام)است، و در همه روى زمين كجا مى توان كسى را مانند او پيدا كرد؟( [58] )


گفتار هارون الرشيد:
سليمان بن اسحاق ـ كه خود از بنى عبّاس و از نواده هاى عبداللّه بن عبّاس است ـ گويد: پدرم براى من نقل كرد كه روزى نزد هارون الرشيد بودم كه از «مهدى» و عدالت او سخن به ميان آمد، و سخن در اين باره به درازا كشيد.
آنگاه هارون الرشيد گفت: گمان من اين است كه شماها چنين مى پنداريد كه پدر من ـ مهدى عبّاسى ـ همان مهدى موعود است!! ولى من به شما مى گويم كه پدرم از پدرانش، از ابن عبّاس، و او از پدرش عبّاس بن عبدالمطلب براى من نقل كرد كه پيامبر خطاب به عبّاس فرمود:
اى عمو! دوازده نفر ازفرزندان من امام خواهند بود. حوادث ناگوارى روى خواهدداد، و روزگار بسيار سختى فراخواهد رسيد، آنگاه مهدى(عليه السلام) كه ازفرزندان من است ظاهر مى شود، و خداوند امر او را در يك شب اصلاح مى نمايد، او سراسر زمين را پر از عدل مى كند همان گونه كه پر از ستم شده است، آنگاه هر چه خدا بخواهد در زمين حكومت مى كند.( [59] )


[46] ـ الملاحم والفتن، ص 343 و 344، ح 507 ; الحاوى و الفتاوى، ج 2، ص 48 و 58 ; منتخب الاثر، ص 163.

[47] ـ رجوع شود به كتاب «الملاحم و الفتن سيد ابن طاووس»، ص 96 و 97، ح 64 و ص 135، ح 153 و ص 161، ح 211 و ص 177، ح 239 و 240، ح 460 و ص 345، ح 509.

[48] ـ الملاحم والفتن، ص 180، باب 197، ح 245.

[49] ـ كفاية الاثر، ص 93 .

[50] ـ بشارة الاسلام، ص 32، بحار الانوار، ج 51، ص 83، ح 28، ينابيع المودّة، ج 3، ص 298، غاية المرام، ص 700، و منتخب الأثر، ص 149.

[51] ـ عقد الدرر، ص 143 ; و الملاحم و الفتن، ص 148، باب 151، ح 180.

[52] ـ عقد الدرر، ص 149.

[53] ـ همان، ص 41.

[54] ـ بحار الانوار، ج 52، ص 226، ح 89، و غيبت نعمانى، ص 146، باب 10، ح 4.

[55] ـ الامام المهدى(عليه السلام)، ص 85، ح 12 .

[56] ـ بحار الانوار، ج 46، ص 201، ذيل حديث 77، والامام المهدي، ص 87، ح 22.

[57] ـ ابن حجر عسقلانى شافعى در كتاب «الاصابه» ذيل ترجمه حكيم بن عيّاش كلبى جلد 1، صفحه 395، از «فوائد» كوكبى روايت نموده، كه همين حكيم بن عيّاش كلبى به سبب نفرين امام صادق(عليه السلام) با وضع عجيبى به هلاكت رسيد، و داستان هلاكت او از اين قرار است:
موقعى كه امام صادق(عليه السلام) شنيد كه اين شاعر اُموى اين گونه سخن سرايى كرده است، سخت منقلب شد، در حالى كه دستهايش از شدّت ناراحتّى مى لرزيد، آنها را به طرف آسمان بلند نموده، عرض كرد:
پروردگارا! اگر گوينده اين شعر دروغگوست، كلب خود را بر او مسلّط گردان.
طولى نكشيد كه دعاى امام(عليه السلام) مستجاب شد، و موقعى كه اين شاعر بى ايمان عازم كوفه بود در بين راه شيرى به او حملهور شد و او را از پاى درآورد.

[58] ـ عقد الدرر، ص 110، ارشاد مفيد، ص 337، كافى، ج 8، ص209، بحار الانوار، ج 52، ص288; والمهدى، ص 51.

[59] ـ غاية المرام، ص 704، فرائد السمطين، ج 2،ص 329، باب 61 ; و الامام المهدي، ص 307 .


کتاب:ظهور حضرت مهدي از ديدگاه اسلام ملل و مذاهب

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد