PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نثر مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری



*FATIMA*
4th June 2013, 07:40 PM
الهی !
نور تو ، چراغ معرفت بیفروخت ، دل من افزونی است .
گواهی تو ، ترجمانی من بکردند ، ندای من افزونی است
قرب تو ، چراغ وجد بیفروخت ، همت من افزونی است
بود تو کار من راست کرد ، بود من افزونی است
الهی !
از بود خود چه دیدم مگر بلا و عنا ؟ و از بود تو همه عطاست و وفا !
ای به بر پیدا و به کرم هویدا ! ناکرده گیر کرد رهی .
و آن کن که از تو سزا
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
4th June 2013, 07:43 PM
الهی !
نام تو ما را جواز و مهر تو ما را جهاز
الهی !
شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عیان
الهی !
فضل تو ما را لوا و کَنَف تو ما را مأوی !
الهی !
ضعیفان را پناهی ، قاصدان را بر سر راهی ،
مأمنان را گواهی ، چه بود که افزایی و نکاهی ؟
الهی !
چه عزیز است او که تو او را خواهی ! ور بگریزد ، او را در راه ، آیی
طوبی آن کس را که تو اورایی ! آیا که تا از ما خود که رایی ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
4th June 2013, 07:47 PM
الهی !
تو را که داند ؟ که تو را ، تو دانی ! تو را نداند کس
تو را ، تو دانی بس ! ای سزاوار ثنای خویش !
و ای شکر کننده عطای خویش !
رهی به ذات خود از خدمت تو عاجز ،
و به عقل خود از شناخت منت تو عاجز ،
و به کل خود از شادی به تو عاجز ،
و به توان خود از سزای عقل تو عاجز .
کریما !
گرفتار آن دردم که تو درمان آنی ،
بنده آن ثنایم که تو سزای آنی ،
من در تو چه دانم ؟ تو دانی !
تو آنی که گفتی که من آنم ! آنی .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
4th June 2013, 07:50 PM
الهی !
نمی توانیم که این کار بی تو به سر بریم ،
نه زهره آن داریم که از تو به سر بریم ،
هر گه که پنداریم که رسیدیم ، از حیرت شمار با سر بریم .
خداوندا !
کجا باز یابم آن روز که تو ما را بودی و نبودیم ،
تا باز به آن روز رسیم ، میان آتش و دودیم ،
اگر به دو گیتی ، آن روز یابیم برسودیم ،
ور بود خود را دریابیم ، به نبود خود خوشنودیم .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
4th June 2013, 07:52 PM
الهی !
از آنچه نخواستی چه آید ؟ و آن را که نخواندی کی آید ؟
ناکشته را از آب چیست ؟ و نابایسته را جواب چیست ؟
تلخ را چه سود اگر آب خوش در جوار است ؟
و خار را چه حاصل از آن که بوی گل در کنار است ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
4th June 2013, 07:54 PM
الهی !
گر زارم ، در تو زاریدن خویش است ،
ور نازم ، به تو نازیدن خویش است .
الهی !
شاد بدانم که بر درگاه تو می زارم ،
بر امید آنک روزی در میدان فضل ، به تو نازم ،
تو ، من بپذیری و من با تو پردازم ،
یک نظر در من نگری و دو گیتی به آب اندازم .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
4th June 2013, 07:57 PM
الهی !
نسیمی دمید از باغ دوستی ، دل را فدا کردیم .
بویی بافتیم از خزانه دوستی ، به پادشاهی بر سر عالم ندا کردیم ،
برقی تافت از مشرق حقیقت ، آب و گل کم انگاشتیم و دو گیتی بگذاشتیم ،
یک نظر کردی ، در آن نظر ، بسوختیم و بگداختیم .
بیفزای نظری و این سوخته را مرهم ساز ،
و غرق شده را دریاب که می زده را هم به می دار و مرهم بود .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 01:50 PM
الهی !
تو دوستان را به خصمان می نمایی ،
درویشان را به غم و اندوهان می دهی !
بیمار کنی و خود بیمارستان کنی !
درمانده کنی و خود درمان کنی !
از خاک ، آدم کنی و با وی چندان احسان کنی !
سعادتش بر سر دیوان کنی و به فردوس او را مهمان کنی !
مجلسش روضه ی رضوان کنی ، ناخوردن گندم با وی پیمان کنی !
و خوردن آن در علک غیب ، پنهان کنی ، آن که او را به زندان کنی و سال ها گریان کنی !
جباری تو ، کار جباران کنی !
خداوندی ، کار خداوندان کنی ، تو عتاب و جنگ ، همه با دوستان کنی !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 01:56 PM
الهی !
بنده با حکم از دل چون برآید ؟ و آنچه ندارد چه باید ؟
جهد بنده چیست ؟ کار ، خواست تو دارد ،
بنده به جهد خویش ، نجات خویش ، کی تواند ؟
الهی !
ای سزای کرم و ای نوازنده عالم ،
نه با جز تو شادی است و نه با یاد تو غم ،
خصمی و شفیعی و گواهی و حکم ، هرگز بین ما نفسی با مهر تو به هم .
آزاد شده از بند وجود و عدم ، باز رسته از رحمت لوح و قلم ،
در مجلس انس ، قدح شادی بر دست نهاده دمادم .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 02:01 PM
الهی !
کار آن دارد که با تو کاری دارد ، یار آن دارد که چون تو یاری دارد .
او که در دو جهان تو را دارد ، هرگز کی تو را بگذارد ؟
عجب آن است که او تو را دارد ، از همه زارتر می گدازد ،
او که نیافت به سبب نایافت می زارد ،
او که یافت ، باری چرا می گدازد ؟!
در بر آن را که چون تو یاری باشد
گر ناله کند سیاه کاریباشد
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 02:05 PM
الهی !
در سر گریستنی دارم دراز ، ندانم که از حسرت گریم یا از ناز !
گریستن از حسرت ، بهره ی یتیم و گریستن شمع ، بهره ناز ،
از ناز گریستن ، چون بود ؟ این قصه ای است دراز .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 02:11 PM
الهی !
یک چند به یاد تو نازیدم ، آخر خود را رستخیز گزیدم ،
چون من کیست که این کار را سزیدم ؟
اینم بس که صحبت تو ارزیدم
الهی !
نه جز از یاد تو دل است نه جز از یافت تو جان ،
پس بی دل و بی جان ، زندگی چون توان ؟
الهی !
جدا ماندم از جهانیان ، به آنک چشم از تو تهی و تو مرا عیان .
خالی نه ای از من و نه بینم رویت
جانی تو که با منی و دیدار نه ای
ای دوست دل و زندگانی جان ! نادر یافته یافته و نادیده عیان !
یاد تو میان دل و زبان است و مهر تو میان سر و جان ،
یافت تو روز است که خود برآید ناگهان ،
یابنده ی تو نه به شادی پردازد و نه به اندوهان .
خداوندا !
به سر بر مرا کاری که از آن عبارت نتوان ،
تمام کن بر ما کاری با خود که از دو گیتی نهان
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 02:16 PM
خداوندا !
یادت چون کنم که تو خود در یادی !
و رهی را از فراموشی فریادی !
یادی و یادگاری و دریافتن خود یادی !
خداوندا !
هر که در تو رسید غمان وی برسید ، هر که تو را دید ، جان وی بخندید ،
به نازتر از ذاکران تو در دو گیتی کیست ؟ و بنده را اولی تر از شادی تو چیست ؟
ای مسکین ! تو خود یاد کرد و یادداشت وی چه شناسی ؟
سفر نکرده ای ، منزل چه دانی ؟
دوست ندیده ای ، از نام و نشان وی چه خبر داری ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 02:20 PM
خداوندا !
هر که شغل وی تویی ، شغلش کی به سر شود !
هر که به تو زنده است هرگز نمیرد !
جان در تن گر از تو محروم ماند ، چون مرده ی زندانی است ،
زنده اوست به حقیقت کش با تو زندگانی است ،
آفرین خدای بر آن کشتگان باد که ملک گوید : زندگانند ایشان .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 03:05 PM
الهی !
شاد بدانیم که اول تو بودی و ما نبودیم ، کار تو درگرفتی و ما نگرفتیم .
قیمت خود نهادی و رسول خود فرستادی ،
هر چه بی طلب به ما دادی به سزاواری ما تباه مکن ،
و هر چه به جای ما کردی از نیکی به عیب ما بریده مکن ،
و هر چه نه سزای ما ساختی به ناسزایی ما جدا مکن .
الهی !
آنچه ما خود کشتیم ، به برمیار و آنچه تو ما را کشتی ، آفت ما
از آن ، بازدار !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 03:08 PM
الهی !
ما را بر این درگاه همه نیاز روزی بود که قطره ای از آن شراب
بر دل ما ریزی ، تا کی ما را آب و اتش بر هم آمیزی ؟
ای بخت ما ! از دوست رستخیزی !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 03:11 PM
الهی !
از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی و نزدیک تر از جانی !
موجود نفس های جوانمردی ، حاضر دل های ذاکرانی !
ملکا !
تو آنی که خود گفتی و چنانک گفتی آنی .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 03:15 PM
الهی !
چون از یافت تو سخن گویند ، از علم خود بگریزم .
بر زهره خود بترسم ، در غفلت آویزم .
همواره از سلطان عیان در پرده غیب می آویزم ، نه کامم باشد ،
لکن خویشتن را در غلطی افکنم تا دمی بر زنم
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 03:18 PM
الهی !
گهی به خد نگرم ، گویم :از من زارتر کیست ؟
گهی به تو نگرم ، گویم : از تو بزرگوارتر کیست ؟
گاهی که به طینت خود افتد نظرم
گویم که من از هر چه به عالم بترم
چون از صفت خویشتن اندر گذرم
از عرش همی به خویشتن درنگرم
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 03:21 PM
الهی !
ای سزای کرم و نوازنده عالم !
نه با وصل تو اندوه است ، نه با یاد تو غم .
خصمی و شفیعی و گواهی و حکم ،
هرگز بین ما نفسی با مهر تو به هم .
آزاد شده از بند وجود و عدم ،
در مجلس انس قدح شادی بر دست نهاده ، دمادم .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 03:25 PM
الهی
پسندیدگان تو را به تو جستند ، بپیوستند ،
ناپسندیدگان تو را به خود جستند ، بگسستند ،
نه او که پیوست ، به شکر رسید ، نه او که بگسست ، به عذر رسید .
ای برساننده در خود و رساننده به خود ، برسانم که کس نرسید به خود .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 03:28 PM
الهی !
این همه نواخت از تو بهره ماست که در هر نفسی چندین سوز و نور
عنایت تو پیداست ، چون تو مولی که راست ؟
و چون تو دوست کجاست ؟ و به آن صفت که تویی ، خود جز این نه رواست .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 03:32 PM
الهی !
ای خداوندی که رهی را بی رهی با خود بیعت می کنی ،
رهی را بی رهی گواهی به ایمان می دهی ،
رهی را بی رهی بر خود رحمت می نویسی ،
رهی را بی رهی با خود عقد دوستی می بندی ،
سزد بنده مؤمن را که بنازد اکنون ، کش عقد دوستی با خود ببست ،
که مایه گنج دوستی همه نور است و بار درخت دوستی همه سرور است ،
میدان دوستی یک دل را فراخ است ،
ملک فردوس بر درخت دوستی ، یک شاخ است .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 03:34 PM
خداوندا !
نثار دل من امید دیدار توست !
بهار جان من در مرغزار وصال توست .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 03:38 PM
خداوندا !
یافته می جویم ، با دیده ور می گویم که دارم چه جویم ؟ که بینم ؟ چه گویم ؟
شیفته این جست و جویم ، گرفتار این گفت و گویم .
خداوندا !
خود کردم و خود خریدم ، آتش بر خود ، خود افروزانیدم .
از دوستی آواز دادم ، دل و جان فرا ناز دادم .
مهربانا !
اکنون که در غرقابم ، دستم گیر که گرم افتادم .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 03:43 PM
الهی !
چه یاد کنم که خود همه یادم ! من خرمن نشان خود فرا باد دادم ،
یاد کردن کسب است و فراموش نکردن زندگانی ،
زندگانی ورای دو گیتی است و کسب چنان که دانی !
الهی !
یک چند به کسب یاد تو ورزیدم ، باز یک چندی به یاد خود ، تو را نازیدم ،
دیده بر تو آمد ، با نظاره پردازیدم ،
اکنون که یاد بشناختم ، خاموشی گزیدم ،
چون من کیست که این مرتبت را سزیدم ؟
فریاد از یاد بی اندازه و دیدار به هنگام ،
وز آشنایی به نشان و دوستی به پیغام .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th June 2013, 03:46 PM
خداوندا !
کار ، آن کس کند که تواند و عطا آن کس بخشد که دارد ،
پس رهی چه دارد و چه تواند ؟ چون توانایی تو که را توان است ؟
و در ثنای تو که را زبان است ؟ و بی مهر تو که را سرور جان است ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
16th June 2013, 12:06 AM
الهی !
چه غم دارد او که تو را دارد ؟ که را شاید که تو را نشاید ؟
آزاد آن نفس که به یاد تو یازان و آباد آن دل که به مهر تو نازان ،
و شاد آن کس که با تو در پیمان ،
از غیر جدا شدن سر میدان است
کار آن دارد که با تو در پیمان است
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
16th June 2013, 12:09 AM
الهی !
اگر از دنیا مرا نصیبی است ، به بیگانگان دادم .
و اگر از عقبی مرا ذخیره ای است ، به مؤمنان دادم .
در دنیا مرا یاد تو بس و در عقبی مرا دیدار تو بس
دنیا و عقبی دو متاعند بهایی و دیدار نقدی است عطایی
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
16th June 2013, 12:10 AM
کریما !
مشتاق تو ، بی تو زندگانی چون گذارد ؟
آرزومند به تو از دست دوستی تو یک کنار خون دارد .
بی تو ای آرام جانم ، زندگانی چون کنم ؟
چون نباشی در کنارم ، شادمانی چون کنم ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
16th June 2013, 12:12 AM
الهی !
هر که تو را جوید ، او را به نقد رستخیزی باید .
یا به تیغ ناکامی ، او را خونریزی باید
عزیز دو گیتی !
هر که قصد درگاه تو کند ، روزش چنین است ؟
یا بهره این درویش ، خود چنین است ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
16th June 2013, 12:15 AM
الهی !
محنت من بودی ، دولت من شدی ،
اندوه من بودی ، راحت من شدی ،
داغ من بودی ، چراغ من شدی ،
جراحت من بودی ، مرهم من شدی .
الهی !
همگان در فراق می سوزند و محب در دیدار ،
چون دوست دیده ور گشت محب را با صبر و قرار چه کار ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
16th June 2013, 12:17 AM
خداوندا !
تو ما را جاهل خواندی ، از جاهل جز جفا چه آید ؟
خداوندا !
برنیامدن ما با نفس خود از آن ضعف انگار ،
و دلیری و شوخی ما از آن جهل انگار ،
تومان برگرفتی و کس نگفت که بردار ،
اکنون که برگرفتی بمگذار و در سایه لطف خود می دار
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
16th June 2013, 12:20 AM
الهی !
عارف ، تو را به نور می داند ، از شعاع وجود ، عبارت نمی تواند ،
موحد ، تو را به نور قرب می شناسد ، در آتش مهر می سوزد ،
از ناز باز نمی پردازد
خداوندا !
یافت تو را ، در یافت می جوید ، از غرقی در حیرت ،
طلب از یافت باز نمی داند
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
16th June 2013, 12:22 AM
الهی !
نشان این کار ، ما را بی جهان کرد تا از تن ، نشان ما را هم نهان کرد ،
دیده وری تو ، رهی را بی جان کرد .
مهر تو سود کرد و دو گیتی زیان کرد
الهی !
دانی به چه شادم ؟ بآنکه نه خویشتن به تو افتادم
تو خواستی ، نه من خواستم
دوست بر بالین دیدم چون از خواب برخاستم
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
16th June 2013, 12:25 AM
الهی !
فریاد از این خواری خود که کس را ندیدم به زاری خود .
فریاد از این سوز که از فوت تو در جان ما ؛ در عالم کس نیست
که ببخشد به روز و زمان ما .
الهی !
از حسرت چندان اشک باریدم که با آب چشم خویش ، تخم درد بکاریدم
اگر سعادت ازلی دریابم ، این همه درد پسندیدم
ور دیده من به یکبار بر تو آید ، در آن دیده ، خود را نادیدم .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
16th June 2013, 12:26 AM
الهی !
چون من کیست که این کار را سزیدم ؟
اینم بس که صحبت تو را ارزیدم
جز خداوند مفرمای که خوانند مرا
سزد این نام ، کسی را که غلام تو بودر
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
24th June 2013, 03:21 AM
خداوندا !
یک دل پر درد دارم و یک جان پر زجر
عزیز دو گیتی !
این بیچاره را چه تدبیر است ؟
خداوندا !
درماندم نه از تو ولکن درماندم در تو ، اگر هیچ غایب باشم ،
گویی : کجایی ؟ و چون به درگاه آییم ، در را بنگشایی
خداوندا !
چون نومیدی در ظاهر اسلام حرمان است ،
و امید در عین حقیقت ، بی شک نقصان است ،
میان این و آن رهی را با تو چه درمان است ؟
چون شکیبایی در شریعت ، از پسندیدگی نشان است ،
و ناشکیبایی در حقیقت ، عین فرمان است ،
میان این و آن رهی را با تو چه برهان است ؟
خداوندا !
هر کس را آتش در دل است و این بیچاره را در جان از آن است که
هر کس را سرو سامان است و این درویش ، بی سروسامان است
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th July 2013, 02:50 AM
الهی !
موجود نفس های جوانمردانی !
حاصر دل های ذاکرانی !
از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی !
و دورت می پندارند و نزدیک تر از جانی !
گفتم صنما مگر که جانان منی
اکنون که همی نگه کنم جان منی

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
14th July 2013, 12:31 AM
الهی !
جمال من در بندگی است یا نه زبان من به یاد تو کیست ؟
دولتم آن است که مذکور توأم ، ورنه در ذکر من ، مرا قیمت چیست ؟

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
19th July 2013, 01:11 PM
الهى !
همه از حيرت به فريادند و من به حيرت شادم ،
به يك لبيك ، در همه ناكامى بر خود بگشادم ،
دريغا ، روزگارى كه نميدانستم لطف تو را دريازم ،
الهى !
در آتش حيرت آويختم ، چون پروانه در چراغ ،
نه جان ، رنج تپش ديده نه دل ، اَلٓم داغ .
الهى !
در سر آب دارم ، در دل آتش ، در باطن ناز دارم ، در ظاهر خواهش .
در دريايى نشستم كه آن را كران نيست ،
به جان من دردى است كه آن را درمان نيست ،
ديده من بر چيزى آمد كه وصف آن را زبان نيست .
خصمان گويند : كاين سخن زيبا نيست
خورشيد نه مجرم از كسى بينا نيست

تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
19th July 2013, 01:18 PM
الهى !
آن را كه نخواستى ، چون آيد ؟ و او را كه نخواندى ، كى آيد ؟
ناخوانده را جواب چيست ؟ و ناكشته را از آب چيست ؟
تلخ را چه سود ، گرش آب خوش در جوار است ؟
و خار را چه حاصل ، از آنكه بوى گل در كنار است ؟
آرى ! نسب ، نسب تقواست و خويشى ، خويشى دين .

​تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
19th July 2013, 01:23 PM
الهى !
گر كسى تو را به جِستن يافت ، من به گريختن يافتم .
گر كسى تو را به ذكر كردن يافت ، من تو را به فراموش كردن يافتم .
گر كسى تو را به طلب يافت ، من خود ، طلب از تو يافتم .
الهى !
وسيلت به توهم تويى ، اول تو بودى و آخر تويى ،
همه تويى و بس ، باقى هوس .

​تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
19th July 2013, 01:28 PM
الهى !
آن روز كجا يابم كه تو مرا بودى و من نبودم ،
تا باز به آن روز رسم ، ميان آتش و دردم ،
اگر به دو گيتى آن روز يابم من برسودم ،
ور بود تو ، خود را دريابم ،
به نبود تو خود خشنودم

​تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
19th July 2013, 01:32 PM
خدايا !
نه شناخت تو را توان نه ثناى تو را زبان ،
نه درياى جلال و كبرياى تو را كران ،
پس تو را مدح و ثناى چون توان ؟
تو را كه داند كه تو را تو دانى ، تو را نداند كس ، تو را تو دانى بس

​تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
19th July 2013, 01:40 PM
الهى !
اى مُهٓيْمن اكرم ! اى مفضل ارحم !
اى محتجب به جلال و متجلّى به كرم ! اقسام پيش از لوح و قلم !
نماينده سور هدى پس از هزاران ماتم ،
بادا كه باز رهم روزى از زحمت حوّا و آدم ،
آزاد شوم از بند وجود و عدم ،
از دل بيرون كنم اين حسرت و آن دم ،
با دوست برآسايم يك دم ،
در مجلس انس قدح شادى بر دست نهاده دمادم .
تا كى سخن اندر صفت و خلقت آدم
تا كى جدل اندر حدث و قدمت عالم
تا كى تو زنى راه برين پرده و تا كى
بيزار نخواهى شدن از عالم و آدم

​تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
19th July 2013, 01:49 PM
الهى !
اى نزديك تر به ما از ما و مهربان تر به ما از ما ! نوازنده ما بى ما ،
به كرم خويش نه به سزاى ما نه كار به ما نه بار به طاقت ما، نه معاملت
در خور ما ، نه منت به توان ما ، هرچه كرديم تاوان بر ما ، هر چه تو كردى
باقى بر ما ، هر چه كردى به جاى ما ، به خود كردى نه براى ما .

​تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
19th July 2013, 01:52 PM
الهى !
گر در كمين سّر تو به ما عنايت نيست ، سرانجام قصه ما جز حسرت نيست .

​تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
19th July 2013, 01:57 PM
الهى !
اى حجت را ياد و انس را يادگار ،
خود حاضرى ، ما را جستن به چه كار .
الهى !
هر كس را اميدى و اميد رهى ، ديدار .
رهى را بى ديدار نه به مزد حاجت است نه با بهشت كار !
مرا تا باشد اين درد نهانى
تو را جويم كه درمانم تو دانى

​تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
19th July 2013, 02:01 PM
الهى !
او كه تو را به صنايع شناخت ، بر سبب ، موقوف است ،
او كه تو را به صفات شناخت ، در خبر ، محبوس است ،
او كه به اشارت شناخت ، صحبت را مطلوب است ،
او كه ربوده اوست از خود ، معصوم است

​تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
19th July 2013, 02:10 PM
الهى !
موجود عارفانى ، آرزوى دل مشتاقانى ، مذكور زبان مدّاحانى ،
چونت نخواهم كه نيوشنده آواز داعيانى ،
چونت نستانم كه شاد كننده ى دل بندگانى ،
چونت ندانم كه زين جهانى ،
چونت دوست ندارم كه عيش جانى .

​تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
19th July 2013, 02:22 PM
الهى !
تا رهى را خواندى ، رهى در ميان ملأ تنهاست ،
تا گفتى كه بيا ، هفت اندام رهى شنواست ،
از آدمى چه آيد ؟ قدر آدمى پيداست ؛ كيسه تهى و بادپيماست ،
اين كار پيش از آدم و حوّاست و عطا پيش از خوف و رجاست ،
امّا آدمى به سبب دين ، مبتلاست ،
به ناز كسى است كه از سبب ديدن رهاست و با خود به جفاست ،
گر آسياى احوال ، گردان است ، چه بود ؟ قلب مشيت به جاست .
اى دوست به جملگى تو را كشتم من
حقا كه در اين سخن به زرق است و نه فن
گر تو ز خودى خود برون جستى پاك
شايد صنما به جاى تو هستم من

​تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
22nd July 2013, 12:50 AM
الهى !
اگر كسى تو را به طلب يافت ، من خود طلب از تو يافتم .
ار كس تو را به جستن يافت ، من به گريختن يافتم .
الهى !
چون وجود تو پيش از طلب و طالب است ، طالب از آن ،
در طلب است كه بى قرارى بر او غالب است .
عجب آن است كه يافت ، نقد شد و طلب برنخاست ،
حق ديده ور شد و پرده ى عزت به جاست .

​تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
22nd July 2013, 01:02 AM
الهى !
اگر زاريم ، در تو زاريدن خويش است ،
ور ناليم ، بر تو ناليدنمان در خور است .
الهى !
از خاك چه آيد مگر خطا و از علت چه زايد مگر جفا !
و از كريم چه آيد جز وفا !
الهى !
باز آمديم با دو دست تهى ،
چه باشد اگر مرهمى بر خستگان نهى ؟ !
الهى !
گنج درويشانى ، زاد مضطرانى ،
مايه اميدگانى ، دستگير درماندگانى ،
چون مى آفريدى ، جوهر معيوب مى ديدى ، مى برگزيدى ،
و با عيب مى خريدى و برگرفتى و كس نگفت كه بردار ،
اكنون كه برگرفتى ، بمگذار و در سايه لطف مى دار و جز به فضل خود مسپار .
گر آب دهى نهال ، خود كاشته اى
ور پست كنى بنا ، خود افراشته اى
من بنده همانم كه تو پنداشته اى
از دست مى فكنم چو برداشته اى

​تهيه و تنظيم : سايت علمى نخبگان جوان

*FATIMA*
5th August 2013, 10:43 PM
الهی !
نسیمی دمید از باغ دوستی ، دل را فدا کردیم ،
بویی یافتیم از خزینه دوستی ، به پادشاهی بر سر عالم ندا کردیم ،
برقی تافت از مشرق حقیقت ، آب گل کم انگاشتیم .
الهی !
هر شادی که بی توست ، اندوه است ،
هر منزل که نه در راه توست ، زندان است ،
هر دل که نه در طلب توست ، ویران است ،
یک نفس با تو به دو گیتی ارزان است ،
یک دیدار از آن تو به صد هزار جان رایگاه است ،
صد جان نکند آنچا کند بوی وصالت

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th August 2013, 10:47 PM
الهی !
چه زیباست ایام دوستان با تو !
چه نیکوست معاملت ایشان در آرزوی دیدار تو !
چه خوش است گفت و گوی ایشان در راه جست و جوی تو !
چه بزرگوار است روزگار ایشان در سرکار تو !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th August 2013, 10:50 PM
ملکا !
آب عنایت تو به سنگ رسید ، سنگ بار گرفت ،
از سنگ ، میوه ، میوه طعم و خوار گرفت .
ملکا !
یاد تو دل را زنده کرد و تخم مهر افکند ،
درخت شادی رویانیدو میوه آزادی داد ،
چون زمین نرم باشد و تربت خوش و طینت قابل
تخم جز شجره طیبه از آن نروید و جز عبهر عهد بیرون ندهد

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th August 2013, 10:54 PM
الهی !
بهای عزت تو ، جای اشارت نگذاشت ،
قدم وحدانیت تو ، راه اضافت برداشت ،
تا گم کرد رهی هر چه در دست داشت و ناچیز شد هر چه می پنداشت
الهی !
زان تو می فزود و زان رهی می کاست ،
تا آخر همان ماند که اول بود راست .
گفتی کم و کاست باش خوب آمد و راست
تو هست بسی رهیت شاید کم و کاست

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th August 2013, 10:57 PM
الهی !
مشرب می شناسم اما وا خوردن نمی یارم ،
دل تشنه و در آرزوی قطره ای می زارم ،
سقایه مرا سیری نکند ، من به طلب دریایم ،
بر هزار چشمه و جوی گذر کردم تا بو که دریا دریابم !
در آتش عشق ، غریقی دیدی ؟ من چنانم !
در دریا تشنه ای دیدی ؟ من آنم !
راست به متحیری مانم که در بیابانم .
فریادم رس که از دست بی دلی به فغانم .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th August 2013, 11:00 PM
الهی !
غریب تو را غربت وطن است ،
پس این کار را کی دامن است ؟
چه سزای فرج است او که به تو ممتحن است ؟
هرگز کی به خانه رسد او را که غربت او را وطن است ؟
الهی !
مشتاق ، کشته دوستی است ،
و کشته دوستی را دیدار تو کفن است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th August 2013, 11:02 PM
الهی !
چه خوش روزگاری است روزگار دوستان تو با تو !
چه خوش بازاری است بازار عارفان در کار تو !
چه اتشین است نفس های ایشان در یاد کرد و یادداشت تو !
چه خوش دردی است درد مشتاقان در سوز شوق و مهر تو !
چه زیباست گفت و گوی ایشان در نام و نشان تو !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th August 2013, 11:05 PM
الهی !
ای سزاوار ثنای خویش !
ای شکرکننده عطای خویش !
ای شیرین نماینده بلای خویش !
رهی به ذات خود از ثنای خود عاجز ،
و به عقل خود از شناخت منت تو عاجز ،
و به توان خود از شزای تو عاجز .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th August 2013, 11:09 PM
خدایا !
گرفتار آن دردم که تو دوای آنی ،
در آرزوی آن سوزم که تو سرانجام آنی ،
بنده آن ثنایم که تو سزای آنی ،
من در تو چه دانم ، تو دانی ! تو آنی که خود گفتی !
و چنان که گفتی ، آنی !
در هجر تو ، کار بی نظام است مرا
شیرین همه تلخ و پخته خام است مرا
در عالم اگر هزار کام است مرا
بی نام تو سر به سر حرام است مرا

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th August 2013, 11:13 PM
الهی !
ان کس که زندگانی وی تویی ، او کی بمیرد ؟
و آن کس که شغل وی تویی ، شغل به سر کی برد ؟
ای یافته و یافتنی ، نه جز از شناخت تو ، شادی ،
نه جز از یافت تو ، زندگانی !
زنده بی تو ، چون مرده زندانی و صحبت یافته با تو ،
نه این جهانی نه آن جهانی !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
7th August 2013, 11:36 PM
کریما !
گر زارم ، در تو زاریدن خوش است ،
ور نازم ، به فضل تو نازیدن خوش است ،
هر خانه ای که حد آن با توست ، آبادان است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
7th August 2013, 11:39 PM
الهی !
هر دل که در آن مهر توست ، شادان است ،
آزاد آن نفس که به مهر تو یازان است ،
شاد آن دلی که به مهر تو نازان است ،
مهر ذات توست الهی ، دوستان را اعتقاد
یاد وصف توست یا رب ! غمگنان را غمگسار !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
7th August 2013, 11:41 PM
الهی !
نه جز از شناخت تو شادی است نه جز از یافت تو زندگانی !
زنده بی تو ، چون مرده زندانی است !
زندگانی بی تو مرگ است و زنده به تو جاودانی است .
بی جان گردم که تو ز من پر گردی
ای جان جهان تو کفر و ایمان منی

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
7th August 2013, 11:44 PM
الهی !
اگر این آه از ما دعوی است ، سزای آنی ،
ور لاف است به جای آنی ،
ور صدق است ، وفای آنی .
الهی !
اگر دعوی است ، سخن راست است ، ور لاف است ، ناز است .
ور صدق است ، کار راست است ،
ار دعوی است ، به بیداد است ،
ور لاف است ، از آن است که دل شاد است ،
ور صدق است ، از تاوان آزاد است .
الهی !
تو دانی که کدام است ، اگر دعوی بر کرم عرض کنی ،
ناز مرا ضرور است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
7th August 2013, 11:46 PM
الهی !
از سه چیز که دارم ، در یکی نگاه کن :
اول سجودی که جز تو را از دل نخواست ،
دیگر تصدیقی که هر چه گفتی ، گفتم که راست ؛
سه دیگر چون باد کرم خاست ، دل و جان جز تو را نخواست .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
7th August 2013, 11:49 PM
الهی !
نزدیک نفس های دوستانی ، حاضر دل ذاکرانی ،
از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی ،
و از دورت می جویند و نزدیک تر از جانی ،
ندانم که در جانی یا جان را جانی !
نه اینی و نه آنی ! جان را زندگی می باید ، تو انی .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
7th August 2013, 11:52 PM
کریما !
این سوز ما امروز دردآمیز است ،
نه طاقت به سر بردن و نه جای گریز است .
سر وقت عارف تیغی تیز است ، نه جای آرام و نه روی پرهیز است .
لطیفا !
این منزل ما چرا چنین دور است ؟
همراهان برگشتند که این کار غرور است .
گر منزل ما سرور است ، این انتظار ، سور است ،
وگر جز منتظر ، مصیبت زده است ، نامعذور است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
7th August 2013, 11:55 PM
الهی !
کشیدیم ، آنچه کشیدیم ،
همه نوش گشت ، چون آوای قبول شنیدیم .
الهی !
دانی که هرگز در مهر شکیبا نبودیم ،
و به هر کوی که رسیدیم حلقه در دوستی گرفتیم ،
و به هر راه که رفتیم ، بر بوی تو آن راه بریدیم ،
دل رفت ، مبارک باد ، ور جان برود در این راه ، پسندیدیم .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
7th August 2013, 11:58 PM
الهی !
ای دهنده عطا و پوشنده جفا ، نه پیدا که پسند که را و پسندیده چرا ؟
بنده بتاوی به قضا ، پس گوی که چرا ؟!
الهی !
کار پیش از آدم و حواست و عطا پیش از خوف و رجاست ،
اما آدمی به سبب دیدن مبتلاست ، خاصه او آن کس است که از سبب دیدن رهاست .
اگر آسیای احوال گردان است ، قطب مشیت به جاست .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
8th August 2013, 12:00 AM
الهی !
اتش یافت با نور شناخت آمیختی ،
و از باغ وصال ، نسیم قرب انگیختی ،
باران فردا نیت بر گرد بشریت ریختی ،
با آتش دوستی ، آب گل سوختی ،
تا دیده عارف را دیدار خود آموختی .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 04:12 PM
الهی !
همه به تن غریبند و من به جان و دل غریبم
همه در سفر غریبند و من در حضر غریبم
الهی !
هر بیماری را شفا از طبیب و من بیمار از طبیبم .
هر کس را از قسمت بهره است و من بی نصیبم .
هر دلشده ای را یاری و غمگساری است و من بی یار و غریبم .
همه شب مردمان در خواب و من بیدار چون باشم
غنوده هر کسی با یار و من بی یار چون باشم

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 04:14 PM
الهی !
عنایت تو کوه است و فضل تو دریاست !
کوه کی فرسود و دریا کی کاست ؟
عنایت تو کی جست و فضل تو کی واخواست ؟
پس شادی یکی است که دوست یکتاست !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 04:17 PM
الهی !
نه دیدار تو را بهاست و نه رهی را صحبت سزاست ،
و نه از مقصود ذره ای در جان پیداست .
پس این درد و سوز در جهان چراست ؟
پیداست که بلا را در جهان چند جاست !
این همه سهم است اگر روزی به این خار خر ماست !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 04:19 PM
الهی !
از کرم تو همین چشم داریم و از لطف تو همین گوش داریم .
بیامرز ما را که بس آلوده ایم به کرد خویش !
بس درمانده ایم به وقت خویش !
بس مغروریم به پندار خویش !
بس محبوسیم در سزای خویش !
دست گیر ما را به فضل خویش !
باز خوان ما را به کرم خویش !
بار ده ما را به احسان خویش !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 04:22 PM
الهی !
آه از روز بتری ! فریاد از درد واماندگی !
الهی !
چه سوز است اینکه از بیم فوت تو در جان ما ،
در عالم کسی نیست که ببخشاید به روز زمان ما !
الهی !
دلی دارم پر درد و جانی پر ز حیر !
عزیز دو گیتی !
این بیچاره را چه تدبیر ؟

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 04:25 PM
الهی !
این همه شادی از تو بهره ماست ، چون تو مولا که راست ؟
و چون تو دوست کجاست ؟ و به آن صفت که تویی از خود جز این نه رواست !
و تا می گویی که این خود نشان است و آیین فرداست !
این پیغام است و خلعت برجاست ، صبر را چه روی و آرام را چه جاست ؟
روزی که سراپرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
گر زیب و جمال ازین فزون خواهی کرد
یا رب چه جگرهاست که خون خواهی کرد

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 04:28 PM
الهی !
یاد تو میان دل و زبان است و مهر تو در میان سرو جان !
یافت تو زندگانی جان است و رستخیز نهان !
ای ناجسته یافته و در یافت نادر یافته !
یافت تو روز است که خود برآید ناگاهان !
او که تو را یافت ، نه به شادی پرداز و نه به اندوهان

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 04:34 PM
الهی !
تا آموختنی را آموختم و آموخته را جمله بسوختم ،
اندوخته را بر انداختم و انداخته را بیندوختم ،
نیست را بفروختم تا هست را بیفروختم .
الهی !
تا یگانگی بشناختم ، در آرزوی شادی بگداختم !
کی باشد که گویم پیمانه بینداختم ،
و از غلایق وا پرداختم و بود خویش جمله در باختم .
کی باشد که این قفس بپردازم
در باغ الهی آشیان سازم

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

javad@
9th August 2013, 04:36 PM
ای خدا hard دلم format نما / از فریب ناکسان راحت نما

جمله ویروسند مردمان دون / استغیرالله مما یفترون

فایل عشقت را کپی کن در دلم / deltree کن شاخه های باطلم

jumper روح خلائق set نما / گام هاشان در رهت ثابت نما

گر ز انفاست دلی scan شود / از شرور دید و دذ ایمن شود

بهر روی زرد سیمین تن فرست / بهر دم‌های پر آستر fan فرست

ای خدا file عذابت run مکن / با ضعیفان هیچ جز احسان مکن

از همان صبحی که اول گل دمید / بی نیاز از cod خدایش آفرید

کارگاه آفرینش cod نداشت / ram نبود و mouse آن همpad نداشت

عشق گل حق در دل بلبل نهاد / بر شقایق داغ چون lable نهاد

system عشقش بری از هرerror / گوهر مهرش در سینه همچو دُر

عشق نرم افزار راه انداز ماست / عشق password و وصال کبریاست

خالی از عشق و محبت دل مباد / بی صفا چون عاصی intel مباد

بهتر آن باشد سرودن ول کنم / زین تن خاکی دَمی dos shell کنم

*FATIMA*
9th August 2013, 04:37 PM
الهی !
گاه می گویی که فرود آی و گاه می گویی که گریز !
گاه فرمایی که بیا و گاه گویی که پرهیز !
خدایا !
نشان قربت است این یا محض رستاخیز ؟
هرگز بشارت ندیدم تهدیدآمیز ،
ای مهربان بردبار ! ای لطیف و نیک یار !
آمدم به درگاه ، خواهی به ناز دار و خواهی خوار

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 04:39 PM
الهی !
کان حسرت است این دل من ! مایه درد و غم است این تن من !
الهی !
نیارم گفت که این همه چرا بهره من ،
نه دست رسد مرا به معدن چاره من !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 05:18 PM
الهی !
تا مهر تو پیدا گشت ، همه مهر ها جفا گشت ،
و تا برّ تو پیدا گشت ، همه جفا ها وفا گشت .
الهی !
ما نه ارزانی بودیم تا ما را برگزیدی و نه نا ارزانی بودیم که به غلط گزیدی ،
بلکه به خود ارزانی کردی تا برگزیدی و بپوشیدی عیب که می دیدی .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 05:21 PM
الهی !
حبذا روزی که خورشید جلال تو به ما نظری کند ،
حبذا وقتی که مشتاقی از مشاهده جمال تو ما را خبری دهد ،
جان خود را طعمه سازیم ، بازی را که در فضای طلب تو پروازی کند ،
و دل خود نثار کنیم محبی را که بر سر کوی تو آوازی دهد .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 05:24 PM
الهی !
نصیب این بیچاره از این کار همه درد است ،
مبارک باد که این درد ، مرا سخت در خور است ،
بیچاره آن کس که ازین درد فرد است ،
حقا که هر که بدین درد ننازد ، ناجوانمرد است !
هر درد که زین دلم قدم برگیرد
دردی دگرش به جای دربرگیرد
زان با هر درد صحبت از سر گیرد
که آتش چو رسد به سوخته اندر گیرد

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 05:28 PM
الهی !
نور دیده آشنایانی ! روز دولت عارفانی !
لطیفا !
چراغ دل مریدانی و انس جان غریبانی !
کریما !
آسایش سینه محبانی و نهایت همت قاصدانی !
مهربانا !
حاضر نفس واجدانی و سبب دهشت و الهانی !
نه به چیزی مانی تا گویم که چنانی ،
آنی که خود گفتی و چنان که گفتی ، آنی .
جان های جوانمردان را عیانی و از دیده ها امروز نهانی .
اندر دل من بدین عیانی که تویی
وز دیده من بدین نهانی که تویی
وصاف ، تو را وصف نداند کردن
تو خود به صفات خود چنانی که تویی

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 05:31 PM
الهی !
جوی تو روان و مرا تشنگی تا کی ؟
این چه تشنگی است ؟ و قدح ها می بینم پیاپی !
زین نادره تر که را بود هرگز حال
من تشنه و پیش من روان آب زلال
عزیز دو گیتی !
چند نهان شوی و چند پیدا ؟
دلم حیران گشت و جان شیدا !
تا کی این استتار و تجلی ؟
آخر کی بود تجلی جاودانی ؟

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 05:33 PM
الهی !
جلال عزت تو جای اشارت نگذاشت .
محو و اثبات تو ، راه اضافت برداشت ، تا گم گشت هر چه رهی در دست داشت .
الهی !
زان تو می فزود و زان رهی می کاست ،
تا آخر همان ماند که اول بود راست .
محنت همه در نهاد آب و گل ماست
پیش از دل و گل چه بود ؟ آن حاصل ماست

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 05:36 PM
الهی !
از وجود تو هر مفلسی را نصیبی است ،
از کرم تو هر دردمندی را طبیبی است ،
از سعت رحمت تو هر کسی را بهره ای است ،
از بسیاری صوب برّ تو ، هر نیازمندی را قطره ای است !
بر سر هر مؤمن ، از تو تاجی چیست ،
در دل هر محب ، از تو سراجی چیست ،
هر شیفته ای را با تو سروکاری است !
هر منتظری را آخر روزی شرابی و دیداری است !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 05:40 PM
الهی !
این چه بتر روزی است ؟ ترسم که مرا از تو جز از حسرت نه روزی است !
الهی !
می لرزم از آنک نیرزم و ز آنک نیرزم چه سازم ؟
جز از آنک می سوزم تا از این افتادگی برخیزم .
الهی !
از بخت خود چون پرهیزم و از بودنی کجا گریزم ؟
و ناچاره را چه آمیزم و درهامون کجا گریزم ؟
الهی !
کان حسرت است این دل من ، مایه ی درد و غم است این تن من ،
نیارم گفت که این همه چرا بهره من ، نه دست رسد مرا به معدن چاره من
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 05:44 PM
الهی !
ای بوده و هست و بودنی ! گفتت شنیدنی !
مهرت پیوستنی و خود دیدنی !
ای نور دیده و ولایت دل و نعمت جان !
عظیم شأنی و همیشه مهربان !
نه ثنای تو را زبان ، نه یافت تو را درمان !
ای هم شغل دل و هم غارت جان !
برآر خورشید شهود ، یکبار از افق عیان !
و از ابرجود ، قطره ای چند بر ما باران !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 05:47 PM
الهی !
ای گشاینده زبان های مناجات گویان !
و انس افزای خلوت های ذاکران !
و حاضر نفس های راز داران !
جز از یاد کرد تو ما را همراه نیست ،
و جز از یادداشت تو ما را زاد نیست ،
و جز از تو به تو دلیل و رهنمای نیست .
خدایا !
نظر کن در حاجت کسی ، کش جز از یک حاجت نیست .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 05:51 PM
الهی !
معنی دعوی صدقاتی ! فروزنده نفس های دوستانی !
آرام دل غریبانی !
چون در میان جان حاضری ، از بی دلی می گویم که کجایی !
زندگانی جانی و آیین زبانی ! به خود از خود ترجمانی !
به حق تو بر تو که ما را در سایه غرور ننشانی و به وصال خود رسانی !
الهی !
به هر صفت که هستم ، به خواست تو موقوفم ،
به هر نام که مرا خوانند ، به بندگی تو معروفم ،
تا جان دارم ، رخت ازین کوی برندارم ،
او که تو آن اویی بهشت او را بنده است ،
او که تو در زندگانی اویی ، جاوید زنده است .
الهی !
گفت تو راحت دل است و دیدار تو زندگانی جان ،
زبان به یاد تو نازد و دل به مهر و جان به عیان .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 06:11 PM
الهی !
ار تو فضل کنی ، از دیگران چه داد و چه بیداد ؟
ور تو عدل کنی ، پس فضل دیگران چون باد ؟
الهی !
آنچه من از تو دیدم ، دو گیتی بیاراید ، عجب این است که
جان من از بیم داد تو نیاساید .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 06:15 PM
الهی !
چند نهان باشی و چند پیدا ؟ که دلم حیران گشت و جان شیدا !
تا کی از استتار و تجلی ؟ کی بود آن تجلی جاودانی ؟!
الهی !
چند خوانی و رانی ؟ بگداختم در آرزوی روزی که در آن روز ، تومانی ،
تا کی افکنی و برگیری ؟
این چه وعد است بدین درازی و این دیری ؟!
سبحان الله !
ما را بر این درگاه همه نیاز !
روزی چه بود که قطره ای از شادی بر دل ما ریزی ؟
تا کی ما را می آب و آتش برهم آمیزی ؟
ای بخت ما از دوست رستخیزی !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 06:18 PM
الهی !
روزگار او را می جستم ، خود را می یافتم ،
اکنون خود را می جویم ، او را می یابم .
ای حجت را یاد و انس را یادگار !
چون حاضری ، این جستن به چه کار ؟
الهی !
یافته می جویم ، یا دیده ور می گویم : که دارم ، چه جویم ؟
که می بینم ، چه گویم ؟ شیفته این جست و جویم !
گرفتار این گفت و گویم !
ای پیش از هر روز و جدا از هر کس !
مرا در این سور ، هزار مطرب نه بس !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
9th August 2013, 06:39 PM
الهی !
به عنایت ازلی ، تخم هدایت کاشتی ،
به رسالت انبیا آب دادی ،
به معنویت و توفیق پروردی ،
به نظر خود به برآوردی .
خداوندا !
سزد که اکنون سموم قهر از آن بازداری !
و کشته ی عنایت ازلی را به رعایت ابدی مدد کنی .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 09:14 PM
الهی !
گاه گویم که در قبضه ی دیوم ، از بس پوشش که بینم !
باز ناگاه نوری تابد که جمله بشریت در جنب آن ، ناپدید بود !
الهی !
چون عین هنوز منتظر عیان است ، این بلای دل چیست ؟
چون این طریق همه بلاست ، چندین لذت چیست ؟
الهی !
گاه از تو می گفتم و گاه می نیوشیدم .
میان جرم خود به لطف تو می اندیشیدم
کشیدم ، آنچه کشیدم ، همه نوش گشت ، چون آوای قبول شنیدم

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 09:16 PM
الهی !
آنچه ناخواسته یافتنی است ، خواهنده بدان کیست ؟
و آنچه از پاداش برتر است ، سؤال در جنب آن چیست ؟
الهی !
دانش و کوشش ، محنت آدمی است .
و بهره هر یکی از تو به سزا ، کرد ازلی است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 09:18 PM
الهی !
دردی است مرا که بهی مباد ، این درد ، مرا صواب است ،
با دردمندی به درد ، خرسند ، کسی را چه حساب است ؟
الهی !
قصه این است که برداشتم ، این بیچاره درد زده را چه جواب است ؟

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 09:24 PM
خداوندا !
عابدان وصف بزرگواری تو شنیدند ، گردن ها بسته کردند .
سلطانان وصف علای تو شنیدند ، از بیم قهر تو گردن نهادند .
عاصیان صفت رحمت تو شنیدند ، امیدها دربستند .
دست مایه بندگانت گنج خانه فضل توست
کیسه امید از آن دوز دهمی امیدوار

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 09:37 PM
الهی !
گاهی به خود نگرم ، گویم از من زارتر کیست ؟
گاهی به تو نگرم ، گویم از تو بزرگوارتر کیست ؟
بنده چون به فعل خود نگرد ، به زبان تحقیر از کوفتگی و شکستگی گوید :
پر آب دو دیده و پر آتش جگرم
پر باد دو دستم و پر از خاک سرم
چون به لطف الهی و فضل ربانی نگرد ، به زبان شادی و نعمت آزادی گوید :
چه کند عرش که او غاشیه من نکشد ؟
چون به دل غاشیه حکم و قضای تو کشم
بوی جان آیدم از لب چو حدیث تو کنم
شاخ عز رویدم از دل چو بلای تو کشم

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 09:39 PM
الهی !
من چه دانستم که برگشته دوستی قصاص است ؟
چون بنگرستم این معاملت ، تو را با خاص است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 10:40 PM
الهی !
آمدم با دو دست تهی ، بسوختم بر امید روزبهی ،
چه بود اگر از فضل خود بر این خسته دلم مرهم نهی ؟

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 10:42 PM
الهی !
وصف تو نه کار زبان است .
عبارت از حقیقت یافت تو بهستان است .
با صولت وصال ، دل و دیدار را چه توان است ؟
حسن تو فزون است ز بینایی من
راز تو برون است ز دانایی من

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 10:46 PM
الهی !
ای کارنده غم پشیمانی در دل های آشنایان !
ای افکنده سوز در دل های تائبان !
ای پذیرنده گناهکاران و معترفان !
کس باز نیامد تا باز نیاوردی ،
و کس راه نیافت تا دست نگرفتی .
دست گیر که جز تو دستگیر نیست ، دریاب که جز ز تو پناه نیست ،
و سوال ما را جز تو جواب نیست و درد ما را جز ز تو دارو نیست ،
و از این غم ما را جز از تو راحت نیست .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 10:52 PM
الهی !
تو دوستان خود را به لطف پیدا گشتی ،
تا قومی را به شراب انس مستان کردی ،
قومی را به دریای دهشت غرق کردی ،
ندا از نزدیک شنوانیدی و نشان از دور دادی .
رهی را باز خواندی ، وانگه خود نهان گشتی ،
از ورای پرده ، خود را عرضه کردی ،
و به نشان عظمت ، خود را جلوه کردی ،
تا آن جوانمردان را در وادی دهشت گم کردی ،
و ایشان را در بی طاقتی سرگردان کردی ،
این چیست که با آن بیچارگان کردی ؟
داور آن نفیر خواهان تویی !
و داد ده آن فریاد جویان تویی !
و دیت آن کشتگان تویی !
و دستگیر آن غرق شدگان تویی !
و دلیل آن گمشدگان تویی !
تا آن گمشده کجا با راه آید ؟
و آن غرق شده کجا با کران افتد ؟
و آن جان های خسته کی بیاساید ؟
و آن قصه نهانی را کی جواب آید ؟
و آن شب انتظار ایشان را کی بامداد آید ؟

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 10:56 PM
الهی !
تو آنی که نور تجلی بر دل های دوستان تابان کردی !
چشمه های مهر در سرهای ایشان روان کردی !
و آن دل ها را آیینه خود و محل صفا کردی !
تو در آن پیدا و به پیدایی خود در آن دو گیتی ناپیدا کردی !
ای نوردیده آشنایان و سور دل دوستان !
و سرور جان نزدیکان ! همه تو بودی و تویی !
نه دوری تا جویند نه غایبی تا پرسند نه تو را جز به تو یادند .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 10:59 PM
الهی !
هر چه بی نشان شمردم ، پرده بود ،
و هر چه بی مایه دانستم ، بیهوده بود .
الهی !
یک بار این پرده ی من از من بردار !
و عیب هستی من از من وادار !
و مرا در دست کوشش بمگذار .
الهی !
کرد ما گرد ما در میار و زیان ما از ما وادار !
ای کردگار نیکوکار ! آنچه بی ما ساختی ، بی ما راست دار !
و آنچه تو بر تاوی به ما مسپار

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:01 PM
الهی !
راهم نمای به خود و باز رهان مرا از بند خود ،
ای رساننده به خود برسانم که کس نرسیده به خود .
الهی !
یاد تو عیش است و مهر تو سور ،
شناخت تو ملک است و یافت تو سرور ،
مجبت تو روح روح است و قرب تو نور ،
جوینده تو کشته با جان است و یافت تو رستخیز بی صور .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:05 PM
الهی !
ای یافته و یافتنی ! از مست چه نشان دهند جز بی خویشتنی ؟
همه خلق را محنت از دوری است و این بیچاره را از نزدیکی !
همه را تشنگی از نایافت آب است و ما را ز سیرابی .
الهی !
همه دوستی میان دو تن باشد ، سه ، دیگر درنگنجد .
در این دوستی ، همه تویی ، من درنگنجم .
گر این کار سر از من است ، مرا بدین کار نه کار ،
ور سر از توست ، همه تویی ! من فضولی را به دعوی چه کار !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:07 PM
الهی !
از کجا باز یابم من ، آن روز که تو مرا بودی و من نبودم ؟
تا باز بدان روز نرسم ، میان آتش و دودم ،
اگر به دو گیتی آن روز من یابم ، پر سودم ،
ور بود خود را دریابم ، به نبود خود خشنودم .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:10 PM
الهی !
ای داننده هر چیز و سازنده هر کار و دارنده هر کس !
نه کس را با تو انبازی و نه کس را از تو بی نیازی !
کار به حکمت می اندازی و به لطف می سازی ،
نه بیداد است و نه بازی !
الهی !
نه به چرایی کار تو ، بنده را علم و نه بر تو کس را حکم !
سزاها تو ساختی و نواها تو ساختی ،
نه از کی به تو ، نه از تو به کس !
همه از تو به تو ، همه تویی بس

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:12 PM
الهی !
تو را آن کس بیند که تو را در ازل دید ،
ووی تو را دید که دو گیتی ، او را ناپدید ،
و تو را او دید که نادیده پسندید .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:15 PM
الهی !
بر هزاران عقبه بگذرانیدی و یکی ماند ،
دل من خجل ماند از بس که تو را خواند .
الهی !
به هزاران آب بشستی ، تا آشنا کردی دوستی و یک شستنی ماند ؛
آنکه مرا از من بشنوی ، تا از پس خود برخیزم و تو مانی !
الهی !
هرگز بی ما روزی به محنت خویش ؟
تا چشم باز کنم و خود را نبینم در پیش .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:19 PM
الهی !
تو آنی که از احاطت اوهام بیرونی !
و از ادراک عقول مصونی !
نه محاط ظنونی نه مدرک عیونی !
کارساز هر مفتونی و فرح رسان هر محزونی !
در حکم ، بی چرا و در ذات ، بی چند و در صفات ، بی چونی !
تو لاله سرخ و لؤلؤ مکنونی
من مجنونم ، تو لیلی مجنونی
تو مشتریان بابضاعت داری
با مشتریان بی بضاعت چونی ؟

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:21 PM
الهی !
نصیب این بیچاره از این کار ، همه درد است !
مبارک باد که مرا این درد سخت در خورد است !
بیچاره آن کس که از این درد فرد است !
حقا که هر که بدین درد ننازد ، ناجوانمرد است !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:27 PM
الهی !
ای خداوندی که در دل دوستانت ، نور عنایت پیداست !
جان ها در آرزوی وصالت ، حیران و شیداست !
چون تو مولا که راست ؟ چون تو دوست کجاست ؟
هر چه دادی ، نشان است و آیین فرد است ،
آنچه یافتیم ، پیغام است و خلعت برجاست ،
نشانت ، بی قراری دل و غارت جان است ،
خلعت وصال ، در مشاهده جلال چه گویم که چون است ؟
روزی که سر از پرده برون خوایهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد
گر زیب و جمال ازین فزون خواهی کرد
یا رب چخ جگرهاست که خون خواهی کرد

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:28 PM
الهی !
نالیدن من از درد ، از بیم زوال درد است ،
او که از زخم دوست بنالد ، در مهر دوست ، نامرد است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:31 PM
الهی !
ای یادگار جان ها و یاد داشته ی دل ها ! و یاد کرده زبان ها !
به فضل خود ، ما را یاد کن و به یاد لطفی ، ما را شاد کن !
ای قائم به یاد خویش و زهر یادکننده به یاد خود ، پیش !
یاد توست که تو را به سزا رسد ، ور نه از رهی چه آید که تو را سزد !
الهی !
تو به یاد خودی و من به یاد تو !
تو بر خواست خودی و من بر نهاد تو !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:34 PM
الهی !
به قدر تو نادانم و سزات را ناتوانم .
در بیچارگی خود سرگردانم و روز به روز بر زیانم ،
چون منی ، چون بود ؟ چنانم !
و از نگریستن در تاریکی به فغانم که بر هیچ چیز هست ماندانند ، ندانم !
چشم به روزی دارم که تو مانی و من نمانم !
چون من کیست ، گر آن روز ببینم ! ور ببینم ، جان فدای آنم !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:38 PM
الهی !
زندگانی همه با یاد تو و شادی همه با یافت تو ،
و جان آن است که در او شناخت تو !
الهی !
موجود نفس های جوانمردانی !
حاضر دل های ذاکرانی !
از نزدیک نشان می دهند و برتر از آنی !
و از دورت می پندارند و نزدیک تر از جانی !
ندانم که در جانی یا خود جانی ؟ نه اینی نه آنی ،
جان را زندگی می باید ، تو آنی !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
10th August 2013, 11:41 PM
الهی !
او که حق را به دلیل جوید ، به بیم و طمع پرستد ،
و او که حق را به احسان دوست دارد ، روز محنت برگردد .
و او که حق را به خویشتن جوید ، نایافته ، یافته پندارد .
الهی !
عارف ، تو را به نور تو می داند ، از شعاع وجود ، عبارت نمی تواند .
در آتش مهر می سوزد و از نار نمی پردازد .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 12:34 AM
ای یار مهربان !
بارم ده تا قصه درد خود به تو پردازم !
و بر درگاه تو می زارم و در امید بیم آمیز می نازم !
الهی !
بپذیرم تا با تو پردازم !
یکی نظر در من نگر تا دو گیتی به آب اندازم .

*FATIMA*
23rd August 2013, 12:35 AM
الهی !
به بهشت و حورا چه نازم ! اگر مرا نفسی دهی ، از آن نفس بهشتی سازم !

*FATIMA*
23rd August 2013, 12:37 AM
الهی !
همه عالم تو را می خواهند ، کار آن دارد که تا تو که را خواهی !
به ناز کسی که تو او را خواهی که اگر برگردد ، تو او را در راهی .

*FATIMA*
23rd August 2013, 12:39 AM
الهی !
تو ما را ضعیف خواندی ! از ضعیف چه آید جز خطا !
و ما را جاهل خواندی و از جاهل چه آید جز جفا !
و تو خداوندی کریم و لطیف ! از کریم و لطیف چه سزد ؟
جز از کرم و وفا و بخشیدن عطا !

*FATIMA*
23rd August 2013, 12:43 AM
الهی !
گر در عمل تقصیر است ، آخر این دل پر درد کجاست ؟
و اگر در خدمت فترت است ، آخر این مهر دل بجاست ؟
در فعل ما تباه است ، فضل تو آشکار است .
ور آب و خاک برشد هل تا برسد ، نور ازلی بجاست .
محنت ، همه در نهاد آب و گل ماست
بیش از گل و دل چه بود ؟ آن حاصل ماست

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 12:47 AM
الهی !
تو آنی که از بنده ناسزا بینی و به عقوبت نشتابی !
از بنده کفر می شنوی و نعمت از وی بازنگیری !
توبت و عفو بر وی عرضه می کنی ،
و به پیغام و خطاب خود ، او را یاز خوانی !
وگر باز آید وعده مغفرت می دهی که :
" اِن یَنتَهُو یَغفِر لَهُم ما قَد سَلِف "
چون با دشمن بد کردار چنینی ، چه گویم که با دوستان نیکوکار چونی ؟!

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 12:50 AM
الهی !
من چه دانستم که مزدور است کسی کو را بهشت رأس المال است ،
و عارف اوست که در آرزوی یک لحظه وصال است ؟
من دانستم که حیرت به وصال تو طریق است ،
و تو را او بیش جوید که در تو غریق است

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 12:54 AM
الهی !
یادت چون کنم که من ، خود همه یادم !
من ، خرمن نشان خویش ، فرا باد نهادم .
الهی !
درد و درمان ، غم و شادی ، فقر و غنی ،
این همه صفت سالکان است ، در منازل راه !
اما مرد که به مقصد رسید ، او را نه مقام است نه منزل ،
نه وقت نه حال نه جان و نه دل ... !
الهی !
وقت را به درد می نازم و زیادتی را می سازم ،
به امید آنکه چون در این درد بگذارم ، درد و راحت ، هر دو براندازم .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 12:57 AM
الهی !
دوستان تو ، سران و سرهنگانند ، بی گنج و خواسته .
توانگرانند به نام درویشانند و توانگران جهان ، خود ایشانند .
دردها دارند و از گفتن آن بی زبانند .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 12:59 AM
الهی !
تو مؤمنان را پناهی !
قاصدان را بر سر راهی !
عزیز ، کسی که تو او را خواهی ! اگر بگریزد ، او را در راهی !
طوبی آن کس را که تو او رایی !
آیا که تا از ما خود که رایی ؟!

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 01:02 AM
الهی !
گر دارم ، چون که بوی نمی بویم .
ور ندارم ، من این حسرت با که گویم ؟
الهی !
او که یک نظر دید ، عقل او پاک برمید ،
پس او که دائم به دیده دل ، تو را دید ، چون بیارامید ؟

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 01:05 AM
الهی !
هر چند که از بد سزای خویش به دردم ، لکن از مفلس نوازی تو شادم .
الهی !
من به قدر تو نادانم و در سزای تو ناتوانم .
در بیچارگی خود سرگردانم و روز به روز بر زیانم .
الهی !
من کی ام که بر درگاه تو زارم یا قصه درد خود به تو بردارم .
در عشق تو من کی ام که در منزل من
از وصل رخت گلی دمد بر گل من

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 01:07 AM
الهی !
ای باری به بر و هادی به کرم !
فرو ماندم در حیرت یک دم .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 01:09 AM
الهی !
ذکر تو مرا دین است و مهر تو مرا آیین است ،
و نظر تو عین الیقین است ، پسین سخنم این است :
لطیفا !
دانی که چنین است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 01:12 AM
الهی !
بر امید وصل ، چندان اشک باریدم ،
که بر آب چشم خویش ، تخم درد بکاریدم .
ور سعادت ازلی دریابم ، این درد پسندیدم ،
ور دیده من روزی بر تو آید ، آن محنت ، همه دولت انگاریدم .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 01:14 AM
الهی !
از وجود تو ، هر مفلسی را نصیبی است ،
از کرم تو ، هر دردمندی را طبیبی است ،
از سعت رحمت تو ، هر کسی را تیری است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 01:17 AM
الهی !
از بد سزای خود در دردم و از ناکسی خود به فغان ؛
دردم را درمان ساز ، ای درمان ساز همه دردمندان .
ای پاک صفت از عیب ! ای عالی صفت از شوب !
ای بی نیاز از خدمت من ! ای بی نقصان از حسابت من !
من به جای رحمتم ببخشای بر من !
اسیر بند هوای خویشم ، بگشای مرا از این بند .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 01:20 AM
الهی !
هر چند که ما گنهکاریم ، تو غفاری !
هر چند که ما زشتکاریم ، تو ستاری !
ملکا !
گنج فضل ، تو داری ! بی نظیری و بی یاری !
سزد که جفاهای ما در گذاری .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 01:23 AM
الهی !
در الهیت ، یکتایی و در احدیت ، بی همتایی ،
و در ذات و صفات ، از خلق جدایی .
متصف به بهایی ، متحد به کبریایی ، مایه هر بینوا و پناه هر گدایی ،
همه را خدایی تا دوست ، که رایی !
در چشم منی ، روی به من ننمایی
و اندر دلمی ، هیچ به من نگرایی
ای جان و دل و دیده و ای بینایی
چون از دل و دیده در کنارم نایی ؟

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd August 2013, 01:25 AM
الهی !
به درگاه آمدم ، بنده وار ! خواهی عزیز دار ، خواهی خوار ؛
ای مهربان فریاد رس ! عزیز آن کس کش با تو یک نفس .
ای همه تو و بس ! با تو هرگز کی پدید آمد کس ؟

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
2nd September 2013, 04:04 PM
الهی !
دانی که نه به خود به این روزم و نه به کفایت خویش ،
شمع هدایت می افروزم .
از من چه آید ؟ و از کردار من چه گشاید ؟
طاعت من به توفیق تو ،
خدمت من به هدایت تو ،
توبه من به رعایت تو ،
شکر من به انعام تو ،
ذکر من به الهام تو ،
همه تویی ، من که ام ؟
اگر فضل تو نباشد ، من بر چه ام ؟!

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
2nd September 2013, 04:09 PM
الهی !
کدام زبان به ستایش تو رسد ؟
کدام خرد صفت تو برتابد ؟
کدام شکر با نیکوکاری تو برابر آید ؟
کدام بنده به گزارد عبادت تو رسد ؟
الهی !
از ما هر که را بینی ، معیوب بینی .
هر کردار که بینی ، همه با تقصیر بینی .
با این همه ، نه زبان برمی باز ایستد ،
نه جز گل کرم می روید !
چون با دشمن به سخط به چندین بری ،
پس سود پسندیدگان را چه اندازه ،
و آیین محبان را چه پایان ؟
مقام عارفان را چه حد و شادی دوستان را چه کران ؟

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
2nd September 2013, 04:12 PM
الهی !
این سوز ما امروز دردآمیز است !
نه طاقت به سر بردن و نه جای گریز است !
این چه تیغ است که چنین تیز است ؟
نه جای آرام و نه روی پرهیز است !
الهی !
کان حسرت این تن من !
مایه درد و غم است این دل من !
می نیارم گفت ماین همه چرا بهره من !
نه دست رسد مرا بر معدن چاره من !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
2nd September 2013, 04:27 PM
الهی !
من به قدر تو نادانم و سزای تو را ناتوانم !
در بیچارگی خود سرگردانم و روز به روز در زیانم !
چون منی چون بود ؟ چنانم !
و از نگرستن در تاریکی به فغانم !
که خود بر هیچ چیز هستما ندانم !
چشم بر روزی دارم که تو مانی و من نمانم !
چون من کیست گر آن روز ببینم ؟
ور ببینم به جان فدا ، آنم !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
2nd September 2013, 08:21 PM
الهی !
بود من بر من تاوان است ،
تو یک بار بود خود بر من تابان .
الهی !
معصیت من بر من گران است ، تو رود جود خود بر من باران .
جرم من زیر حلم تو پنهان است ،
تو پرده عفو خود بر من گستران .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
2nd September 2013, 08:23 PM
الهی !
ار زبان محبت خاموش است ، حالش همه زبان است ؛
وز جان در سر دوستی کرد ، شاید که دوست او را به جای جان است !
غرق شده ، آب نبیند که گرفتار آن است .
و به روز ، چراغ نیفروزند که روز خود چراغ جهان است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
2nd September 2013, 08:25 PM
الهی !
هر چه مرا از دنیا نصیب است به کافران ده !
و آنچه مرا از عقبی نصیب است به مؤمنان ده !
مرا در این جهان ، یاد و نام تو بس !
و در آن جهان ، دیدار و سلام تو بس .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
2nd September 2013, 08:31 PM
الهی !
مگر خویشتن جویم که در ملکوت تو کمتر از تار مویم !
چراغ باید که روز جویم ، من این بیهوده تا کی گویم ؟
به نیست ، هست یافتن محال است !
و ناشناخته ، جوینده بر خود و بال است !
به دوگانگی ، یگانگی جستن کبری است !
بسته مانده در طلب راه شومی است !
هر چه جز یکی همه همند !
هست یکی است و دیگر از نیست ، کمند .
سبحان الله !
هر چه می شناختم ، نبود و هر چه بود ، نشناختم !
امروز من آن شناخت پنداشته را به آب انداختم .
هر چه به من بود ، آن من بودم ،
امروز گرفتم کی نبودم .
پس نه قطع است و نه وصل است و زیان است و نه سود ،
دانش و کوشش ما در آتش سبق حکم پیمود .
بایسته را نور آمد و نابایسته را دود .
نه نزدیک و نه دور است ، نه دیر است و نه زود

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
2nd September 2013, 08:33 PM
الهی !
یافت جستن زندگانی است و جوینده نایافتن زندانی است ؛
و چندان که میان آن و این معانی است .
یگانگی تو را نشانی است و هر چه نه به تو باقی است ، فانی است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
2nd September 2013, 08:36 PM
الهی !
من نه به خدمت ، صحبت تو را می بها سازم ،
که در صحبت ، حرمت می نگاهدارم ، من به هوای دل در خدمتم ، کی به فرمانم ؟

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
2nd September 2013, 08:41 PM
الهی !
تو را آن کس بیند که تو را دید .
ووی تو را دید که گیتی وی را ناپدید ،
و تو را او دید که نادیده پسندید .
پس از آن تو را ندید کی به خویشتن دید .
دیدار که چشم و دل درو ناپدید ،
دیدار این است و دراز نای ببرید ،
چشم غریق از پری ، آب ندید .
آن کس کی تو را به یک دیده دیده ، چه دید ؟
و او تو را دید ، کی همه او را دیدار ناپدید ؟
وز نگریستن او باز آمد ، کی تو را به خود دید ؟
مسکین ، او که تو را دید و ندید ! تو را به تو بایست دید .
به خود دید ، آنچ جست ، ندید ، بهره خود دید .
بتر آن است که راضی است به آنچ دید ،
عارف ، خود را گم کرد که تو را دید ،
دیدار آن است و دراز نای ببرید .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
5th September 2013, 01:30 AM
الهی !
درد می دانم ، دارو نمی دانم ، یا می دانم ، خوردن نمی توانم .
نیارم گفت این همه درد چرا بهره من ،
نه دست رسد به معدن چاره من ،
به شغل درد و بیم تاوان به ماتم نشستن چند توان ؟
سبحان الله !
این چه بتر روزی است ؟
ترسم که مرا از تو جز از حسرت نه روزی است ،
خفته و رفتن به دل می سگالم .
زهر می خورم و از درد می نالم .
نه چنانم که می پندارم ، نه آنم که می نمایم .
می لرزم از آنکه نیرزم !
و از آنم کی سزم جاوید نیاویزم .
پس چه سازم ؟ جز آنک می سوزم تا از این افتادگی برخیزم .
الهی !
از بخت خود چون پرهیزم و از بودنی کجا گریزم ؟
گاه گویم کی خاک بر سر خود بیزم ؟
و گاه چون غرقه شدگان از هر چوب می آویزم ! من چه دانم ؟
از بر خود می آتش انگگیزم یا بر سزای خود ، افسوس می بازم .
من به چنین بخت ، کی ، بر که تازم ؟
کارک خود به شب و روز می اندازم و از بیم تو اندر بود می گذارم ؛
و از زیان ، انگشت خود می گزم ؛
چون نومید مانم ؟ که گنج روز نیازم .
بی خود به نگرم و می نازم .
الهی !
از بس که از هر وادی ، بخت خویش خواندم ،
و از جستن نایافتنی بماندم ،
هر چند که شمارک خود باز راندم ،
مرا تو ماندی ، بر تو موقوف ماندم .
الهی !
از شمار تو به درد من می راست است ، من بیشم ؛
ور حساب تو با مایه داران است ، من درویشم ؛
و از کارک من در من بندی ، من نه به دست خویشم .
الهی !
چون به جا بخشودن است ، آن رهی کش خاموشی بیگانگی است .
و گستاخی ، دلیری است .
و چون باریک است راه آن رهی ، کش آرام بریدن است .
و طلب کردن ، بلا گزیدن است ؛
و چون باریک است راه آن رهی ، کش خود را ندیدن ،
از خدمت رمیدن است ،
و خود را دیدن با خدای ، آرمیدن است ؛
و چون گران بار است راه آن رهی ، کش ندیدن دعوی است ،
و به دیدن شکوی است .
و چه کار است کار آن رهی ، کش مراد یکی است ، و دریافت ، شکی است ؛
به چراغ ، روز آوردن چون توان ؟
ناآگاه را آسان .
آه از اسیری و مدت به این دیری ؛
الهی !
دوستی نگذاشت ، جز دوست و دیگر همه آوار ؛
ذاکر و مذکور یک و رسم ذکر ، از او یادگار .
الهی !
فریاد از یاد به اندازه و دیدار به هنگام ؛
و از آشنایی به نشان و دوستی بی پیغام ،
و از یاد پیش از محبت ،
و الهی آمیختن در یاد .
الهی !
چه یاد کنم ؟ که همه یادم .
من خرمن نشان خود فرا باد دادم ، ...
الهی !
جز تو ، تو را که داند ؟ هیچ کس نتواند ؛
و هر که تو را به خود جویند ، بر سزای خود فرو ماند .
تو را به تو ، از تو ، تو را می جویند و با تو به تو ، از تو ، تو را می گویند .
بیننده گنگ است و آگاه گویاست .
بینا در دیده غرق است و برکنده جویاست !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
6th September 2013, 12:56 AM
الهی !
تو را بر که حق است ؟ که جز ز تو نیست !
از چه کسی نشان که حق و حقیقت یکی است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
6th September 2013, 12:58 AM
الهی !
من بماندم بر یک نظاره ، خو نظاره گشتم یکباره ،
در میدان نظاره ام یک سواره ، فریاد به تو از پنداره !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
6th September 2013, 01:01 AM
الهی !
مرا بر آگاهی فرو مگذار که آگاهی همه شغل است .
و در دانش بمبند که دانش ، همه درد است ،
و تا رهی به خود است ، جوی خشک و آهن سرد است .
و او که از زهد به ثنای راضی است ، محجوب است .
و نیم درم در کنف صوفی ، کنز است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
6th September 2013, 01:03 AM
شیخ الاسلام گفت که : از یافت تو بر اندیشم ،
از علم خود گریزم ،
بر زهره خود بترسم ، در غفلت آمیزم .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
6th September 2013, 01:08 AM
الهی !
ارت بشناسم ، حیران کنی !
ورت نشناسم ، ویران کنی !
ور قصد تو کنم ، بر من تاوان کنی ، ور بازگردم ، بی قرار کنی !
درمانم در تو ! هیچ ندانم که چون کنی ؟!
الهی !
آنک تو را یافت ، یافت ، اما کجا یافت ؟
نایافته کی بودی تا یافت ؟
که نه کس ذات در تو یافت ، تا کار تو وایافت .
بی آنک یافت تو دریافت ، آنک دریافت ، یافت تو جست .
از راه حقیقت برتافت ، ضعف الطالب و المطلوب .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
23rd September 2013, 08:00 PM
الهی !
اکنون که من بر من تاوان ، تو آفتاب صفوت بر من تاوان ؛
به شرک ، از شرک برستن نتوان .
به نجاست ، به نجاست شستن نتوان .
و به خویشتن ، از خویشتن رستن نتوان .
عجب آن است که به جستن فرمان !
و جستن ، رمیدن است جاویدان .
هر که به جستن یاوید ، گم است و گمان .
ای من فدای آن که خیمه دران .
هر چه به مطلب یاوند ، طلب مه از آن .
چشم چون جوید ، چیزی که خود نبیند به آن ؟
هرگز جانور دیدی در جستن جان .
چشم غریق آب نمی بیند ، از آب که در آن .
چشم از خورشید عاجز از عیان .
که تیر در دست خصم چه آید از کمان .
یافت یابنده را ظاهر تر از عیان .
پس جستنی کم است و جویان به گمان .
ای تو رابه تو یافته و یافت تو نادر یافته !
الهی !
اگر من تو را خواستم تا تو را یافتم ، مرا جای شادی است .
هر چه جز از حق است از حق حجاب است .
پس به حجاب ، حق جستن ، فرهیب است .
هستی تو ، دوستان را یافت است .
دیده یافت توست ، هرجه که شناخت است .
هر چیز را جویند ، پس یاوند ، وی را یابند ، پس جویند ، پس تو .
الهی !
از جستن یاونده را پیشی و جوینده را به وی نه که به خویشی .
پس جستن گم است و جوینده محروم .
و جستن تو ولایت وقت است و تو خود معلوم .
روز روشن و نابینا روز جویان !
در میان هست ، غرق و از دور پویان !
الهی !
که رهی تو را به گریختن از خود یابد ، به خود چون جوید ؟
و با تو ای قدوس ! به زبان تفرق سخن چون گوید ؟
بی تو به تو رسیدن کی توان ؟
رسیدنی به تو خود با توست از همیشه تا جاویدان !
خود با توست و تو را جوی خفته و روان .
وی را جستن چیست ؟ که از تو گریختن نتوان .
هر نزدیکی که در جهان است ، تو نزدیک تری از آن !
یا جوینده خودی و از وی نیستی نهان .
هرگز پیش یافت و پس جستن کی شنید ؟
هرگز از دوستی به دوستی کی رسید ؟
آری !
آن کس که مولا وی را با خود سروکار گزید ،
آنک گفت که : تو را یافتم ، وی از خود برست .
نه به غایت ، حاضر جوینده و نه به نیست ، هست .
هر که تو را یافت ، تو را دید و هر که تو را دید ، از چشم خود بیفتید .
که من مرا حجابم ، از خود در عذابم ، بیهوده می شتابم ، به نیست .
من چه یابم ؟
الهی !
تو را به چیز جویم ؟ که تویی و بس !
و نه در پیش من چیز و نه ورای تو کس !
آنچ من می جویم ، از من فرومایه تر است .
از هنگام و نشان یافت تو بیشتر است .
که گیتی در ملکوت تو کم از یک موی !
پس به ابتدا جستن را چه روی ؟
جوینده تو به خویشتن هم داستان است .
به نیست ، هست جستن ، پنداره مستان است .
یافت تو را نه هنگام است و نه سبب .
محجوب آن است که موقوف است بر طلب .
تو را جستن ، باقی بر کندگی است .
که پیش از هر چیزی ، تو را جستن چیست ؟
به دوگانگی ، یگانگی ، کمی است .
بسته ماندن در راه طلب ، شومی است !
هر چه جز یکی ، همه هم است .
هست یکی است و دیگران ، نیست .
آنک می موجود جوید ، گم است !
حق پیش از جوینده معلوم است .
پس جستن و جوینده برخاست ، حجاب ببرید که حق پیداست .
یافت را یافته نشان بس است .
که نه در دیده توحید جز فرد ، کس است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
24th September 2013, 11:04 PM
الهی !
این چیست کی دوستان خود را کردی ؟
که هر کی ایشان را جست ، تو را یافت .
و تا تو را ندید ، ایشان را نشناخت /

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
24th September 2013, 11:07 PM
الهی !
آنک تو را شناخت ، شناخت ، اما کی شناخت ؟
و آنچ نمودی ، نشناخت .
هر چند کی تو بودی که شناخت !
قدر از جلال که پرداخت ؟ پس آنچ تو را شناخت ،
لطف تو او را نواخت و قرب تو او را بزدود و فرا ساخت

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
24th September 2013, 11:08 PM
الهی !
تویی که دوستی را شایی که در وقت خشم ببخشایی !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
24th September 2013, 11:10 PM
الهی !
نظر خود بر ما مدام کن و این شادی خود بر ما تمام کن !
و ما را برداشته ی خود نام کن !
بر وقت رفت ، بر جان ما سلام کن .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
24th September 2013, 11:15 PM
الهی !
ظاهری داریم شوریده ، باطنی در خواب .
سینه ای داریم پر اتش ، دیده ای داریم پر آب .
گاه در آتش سینه می سوزیم و گاه در آب چشم غرقاب .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
24th September 2013, 11:22 PM
الهی !
اگر با دوستان تو نه رمه ام ، آخر از هشتم اصحاب کهف ، نه کمم !
الهی !
چون سگی را بدین درگاه بار است ، رهی را با نومیدی چه کار است ؟
الهی !
سگ را بار است و سنگ را دیدار است ،
گر من ز سگ و سنگ کم ایم ، عار است !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
24th September 2013, 11:26 PM
الهی !
بنده را از سه آفت نگاهدار :
از وساوس شیطانی و از هوای نفسانی و از غرور نادانی .
الهی !
تو به رحمت خویشی و ما بر حاجت خویشیم !
تو توانگری و ما درویشیم !
الهی !
به بهشت و جور چه نازم ؟
مرا دیده ای ده که از هر نظری بهشتی سازم !
الهی !
به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت ان صفت که تو چنانی !
دریاب که می توانی !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:08 AM
الهی !
اگر کوشم که خویش را بپوشم ، برهنه مانم .
و اگر جهد کنم که به سعی خویش از تو چیزی یابم ، بی بهره مانم .
تا کدام داغ کردی ؟ من آن چنانم !
تا به کدام نام خواندی ؟ من آنم !
الهی !
نه دربندم و نه آزادم ! از خود رنجور و از تو دلشادم !
از زندگانی خود در عذابم ! گویی که بر آتش کبابم !
نه خورد پیدا و نه خوابم ! در میان دریا ، تشنه آبم !
از آنکه از خود در حجابم ، منتظرم تا کی رسد جوابم !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:10 AM
الهی !
ضعیفم خواندی و چنین است ، هر چه از من اید ، در خور این است !
الهی ! ضعیفم خواندی و چنانم !
مگذار که در پیش خود بمانم !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:13 AM
الهی !
بنده جرم کرد ، خسته دل آلوده دامن شد ،
منادی کرم تو آواز داد که : نصیب معیوبان با من شد .
رحمت صبقت گرفت و فضل و کرم ضامن شد .
تا لاجرم سگی آن سبع را ثامن شد .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:15 AM
الهی !
آنچه بر ما آراستی ، خریدیم ،
و از هر دو جهان ، محبت و جامه ی بلا را بریدیم و پرده عافیت دریدیم ، ...

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:17 AM
الهی !
عاجز و سرگردانم ! نه انچه دانم ! دارم و نه آنچه دارم ، دانم !
الهی !
چون توانستم ، ندانستم و چون دانستم ، نتوانستم .
آه از این علم ناآموخته !
گاه در غرقم از او ، گاه سوخته !
الهی !
کار جز خم و تاب و پیچ ندارد ، اما بپذیر که الف هیچ ندارد .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:21 AM
الهی !
شغل آنجاست کز تو خبر و عیش آنجاست کز تو نظر .
الهی !
به فضل خویش مرا بنواز و به عدل خویش مرا مگذار .
الهی !
نواختن خود را صفت است ، اما در نواخت به دیدن ، مرا راحت است .
خشم بر بیگانگان است ، ور رشک بر دوستان است ،
اما عتاب در میان است .
الهی !
از یافت تو براندیشم ، از علم خود گریزم ،
بر زهره ی خویش بترسم ، در غفلت آویزم .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:23 AM
الهی !
ار بوی دهن روزه دار به نزدیک تو عطر است !
عید ، عید صوم است ، نه عید فطر است .
کار نه روزه و نماز دارد ، کار شکستگی و نیاز دارد .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:27 AM
الهی !
اگر مجرمیم ، مسلمانیم و اگر بد کرده ایم ، پشیمانیم !
اگر ما را بسوزی ، سزای آنیم و اگر بیامرزی ، به جای آنیم .
الهی !
اگر تن مجرم است ، دل مطیع است !
اگر بنده گناهکار است ، کرم تو شفیع است !
الهی !
ما را فرا جرم مگذار یا جرم را از ما در گذار .
الهی !
رنجورم ، تا چرا نه یک رنگم ، مگر با بخت بد بجنگم !
گاه بهشتیان را فخر و گاه دوزخیان را ننگم !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:30 AM
الهی !
از آن تو فزود و از من کاست ، آخر همان ماند که از اول بود راست .
الهی !
صبر از من رمید و طاقت شد سست ! تخم آرام کشتم ، بی قراری رست .
الهی ! صبر تو خواستی ، من نخواستم !
نظر لطف یافتم ، چون از خواب برخاستم .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:33 AM
الهی !
چون آتش فراق داشتی ، به آتش دوزخ چه کار داشتی ؟
الهی !
تا سه چیز بشناختیم ، هول سه چیز از ما بشد :
تا زهر فراق و دوری از تو بشناختیم ، تلخی دوزخ فراموش شد !
تا عیش صحبت با یاد و ذکر تو بشناختیم ، عیش بهشت فراموش شد !
تا بهای نزدیکی قرب تو بشناختیم ، هول عرصات فراموش شد !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:35 AM
الهی !
باک نداریم به هر صفت که ما را بداری ،
اما ما را به آوردن طاعت خود توفیق بده و هر گونه خواهی دار !
و روزی من از حلال بده و هر چه خواهی ده !
و مرا به هر صفتی که خواهی ، میران ، ولیکن مسلمان میران .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:38 AM
الهی !
نه از کشته تو خون آید و نه از سوخته تو دود ؛
زیرا که کشته تو به کشتن شاد است و سوخته تو به سوختن خشنود !
الهی !
من تو را چه جویم ؟ که در ملکوت تو کمتر از تار مویم !
الهی !
چون در تو نگریم ، شاهیم ، تاج بر سر !
و چون در خود نگریم ، خاکیم و خاک بر سر .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:44 AM
الهی !
اگر بر دار کنی ، رواست ، مهجور مکن !
و اگر به دوزخ فرستی ، رضاست ، از خود دور مکن !
الهی !
مکش این چراغ افروخته را و مسوز این دل سوخته را !
الهی !
هر که را براندازی ، با درویشان دراندازی .
الهی !
همه تو ، ما هیچ ! سخن این است ، بر خود مپیچ !
الهی !
گفتی کریمم ! امید بدان تمام است ،
تا کرم تو در میان است ، نا امیدی حرام است .
الهی !
طاعت فرمودی و توفیق باز داشتی .
از معصیت منع کردی ، بر آن داشتی .
ای دیر خشم زود آشتی !
اخر مرا در فراق بگذاشتی .
الهی !
امانت را می نهادی ! دانستی که چنینم .
الهی !
تا از مهر تو اثر آمد ، همه مهرها به سر آمد .
الهی !
من کی ام که تو را خواهم ! چون من از قیمت خویش آگاهم .
دل و دوست یافتن ، پادشاهی است .
بی دل و دوست زیستن ، گمراهی است .
گفت نوشی است همه زهر ،
و خاموشی زهری است همه نوش .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:46 AM
الهی !
کاشکی عبدالله خاک شدی و نام او از دفتر وجود پاک .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
25th September 2013, 11:47 AM
الهی !
به حق آنکه تو را هیچ حاجت نیست !
رحمت کن بر آن که او را هیچ حجت نیست .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 12:09 AM
الهی !
نیستی همه را مهصیت است و مرا غنیمت .
بلا از دوست عطاست و از بلا نالیدن خطاست .
الهی !
نه ظالمی که گویم زنهار و نه مرا بر تو حقی که گویم بیار !
کار تو داری ، ما را می دار ! این اندوخته خود را بردار !
نیکا آن معصیت که تو را به عذر آرد ؛
شو ما آن طاعت که تو را به عجب آرد .
الهی !
اگر از دوستانم ، حجاب بردار و اگر مهمانم ، مهمان را نیکودار .
الهی !
آنچه تو کِشتی ، آب ده و آنچه عبدالله کشت ، فرا آب ده .
الهی !
پنداشتم که تو را شناختم ، اکنون پندار را در آب انداختم .
الهی !
حاضری ! چه جویم ؟ ناظری ! چه گویم ؟
الهی !
اگر عبدالله را خواهی گداخت ، دوزخی دیگر باید آلایش او را ،
و اگر خواهی نواخت ، بهشتی دیگر ، آسایش او را .
الهی !
گناه در جنب کرم تو زبون است ؛ زیرا که کرم ، قدیم و گناه ، اکنون است .
عاشق را یک بلا در روی و دیگری در کمین است .
و دائم با درد و محنت قرین است .
الهی !
گفتی مکن و بر آن داشتی و فرمودی بکن و بگذاشتی .
الهی !
اگر ابلیس ، آدم را بدآموزی کرد ، گندم او را که روزی کرد ؟


تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 12:13 AM
الهی !
چون پاکان را استغفار باید کرد ، ناپاکان را چه کار شاید کرد ؟
الهی !
آتش دوری داشتی ، با آتش دوزخ چه کار داشتی ؟
الهی !
چون سگ را بار است و سنگ را دیدار است ،
اگر من ز سگ و سنگ کم آیم ، عار است !
عبدالله را با ناامیدی چه کار است ؟
الهی !
هر که را خواهی براندازی ، با ماش دراندازی .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 12:16 AM
الهی !
اگر کار به گفتار است ، بر سر گویندگان ، تاجم .
و اگر به کردار است ، به کلمه گفتن محتاجم .
الهی !
اگر حسنات با مایه داران است ، من درویشم ،
و اگر با مفلسان است ، من در پیشم .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 12:17 AM
الهی !
آن را که تو خواهی ، آب در جوی روان است ،
و آن را که تو نخواهی ، چه درمان است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 12:21 AM
الهی !
اگر کاسنی تلخ است ، از بوستان است ؛
و اگر عبدالله مجرم است ، از دوستان است .
الهی !
چون همه آن کنی که خواهی ، از این مفلس بیچاره چه خواهی ؟
الهی !
یافت تو آرزوی ماست . دریافت تو نه به بازوی ماست
الهی !
همه از تو ترسند و من از خود ؛
از تو ، همه نیکی دیده ام و از خویش ، همه بد .
الهی !
از بوده نالم یا از نبوده ؟ از بوده محال است و از نابوده بیهوده !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 11:19 AM
الهی !
اگر یک بار گویی : بنده من !
از عرش بگذرد خنده من .
الهی !
چون با توام ، از جمله تاجدارانم ، تاج بر سر ؛
و اگر بی توام ، از جمله ی خاکسارانم ، خاک بر سر ؛
ای دیر خشم زود آشتی !
آخر در نومیدی مرا بگذاشتی .
الهی !
یُبِبُهُم تمام است ، و یُحِبُونَه کدام است ؟
الهی !
چه فضل است که با دوستان خود کرده ای ؟
هر که ایشان را شناخت ، تو را یافت ،
و هر که تو را یافت ، ایشان را شناخت .
گل های بهشت ، در پای عارفان ، خار است ؛
آن کس که تو را جست ، با بهشتش چه کار است ؟
الهی !
چون بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم .
الهی !
به بهشت و حور چه نازم ؟ مرا نظری ده که از هر نظری بهشتی سازم .
الهی !
به عزت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی ،
دریاب مرا که می توانی .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 01:22 PM
الهی !
چنان که کف دریا بر لب است ، کمالات سرمستان تو در نیم شب است

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 01:29 PM
الهی !
اگر نظر فاسقان بر زر و سیم است ،
و نظر صادقان بر خوف و بیم است ،
اما نظر عبدالله بیچاره بر نوزده حرف بسم الله الرحمن الرحیم است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 01:32 PM
الهی !
به عزت دعوت : " دَعَوتُ قَومی لَیلاً وَ نَهاراً "
که ما را از صفات آیات بینات کلام ربانی ،
عصمتی هر چه تمام تر ارزانی دار .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 01:35 PM
الهی !
عبدالله بر این بساط ، پیاده مانده است .
رخ بر هر که می آورد ، اسب بر او می دوانند .
آن ساعت که در شاه مات اجل مانده باشد ،
از دیو بند شیطان ، او را نگاهدار ،
که فرزین طاعت کج می رود .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 01:44 PM
الهی !
دلی ده که در کار تو جان بازیم .
جانی ده که کار آن جهان سازیم .
تقوایی ده که دنیا را بسپریم .
روحی ده که از دین برخوریم .
یقینی ده که در آزبر ما باز نشود .
قناعتی ، تا صعوه حرص ما باز نشود .
دانایی ده که از راه نیفتیم .
بینایی ده تا در چاه نیفتیم .
دست گیر که دست آویز نداریم ؛ در گذار که بد کرده ایم .
آزرم دار که آزرده ایم
طاعت مجوی که آب آن نداریم .
از هیبت مگوی که تاب آن نداریم .
توفیقی ده تا در دین استوار شویم .
عقبی ده تا از دنیا بیزار شویم .
نگاهدار تا پریشان نشویم .
به راه دار تا پشیمان نشویم .
بیاموز تا شریعت بدانیم .
برافروز تا در تاریکی نمانیم .
بنمای تا در روی کسی ننگریم .
بگشای دری که دربگذریم .
تو بساز که دیگران ندانند .
تو بنواز که دیگران نتوانند .
همه را از خود رهایی ده .
همه را به خود آشنایی ده .
همه را از مکر شیطان نگاهدار .
همه را ار فتنه نفس آگاه دار .
الهی !
بساز کار من و منگر به کردار من !
دلی ده که طاعت افزون کند .
طاعتی ده که به بهشت راهنمون کند .
علمی ده که در او آتش هوا نبود .
علمی ده که در او آب زرق و ریا نبود .
دیده ای ده که عزّ ربوبّیت تو بیند .
نفسی ده که حلقه بندگی تو در گوش کند .
جانی ده که ز هر حکمت تو به طبع نوش کند .
تو شفا ساز که از این معلولان شفایی نیاید .
تو گشادی ده که از این ملولان کاری نگشاید .
به اصلاح آر که نیک بی سامانیم !
جمع دار که بس پریشانیم .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 01:49 PM
الهی !
اگر چه بهشت چون چشم و چراغ است ، بی دیدار تو ، درد و داغ است .
دوزخ بیگانه را بنه گاه است ،
و آشنا را گذرگاه و عارفان را نظرگاه .
الهی !
اگر مرا در دوزخ کنی ، دعوی دار نیستم ،
و اگر در بهشت کنی ، بی جمال تو خریدار نیستم .
الهی !
من به حور و قصور ننازم .
اگر نفسی با تو پردازم ، از آن هزار بهشت سازم .
الهی !
زبانم در سر ذکر شد ، ذکر در سر مذکور .
دل در سر مهر شد ، مهر در سر نور .
جان در سرعیان شد ، عیان از بیان دور .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 01:56 PM
الهی !
چون به تو نگریم ، شاهیم و تاج بر سر ؛
چون به خود نگریم ، خاکیم و از خاک بدتر .
الهی !
بر تارک ما خاک خجالت نثار مکن و ما را به بلای خود گرفتار مکن .
الهی !
صبر از من رمید و طاقت شد سست .
تخم آرام کشتم ، بی قراری رست .
الهی !
بدین شادم که نه به خود ، به تو افتادم .
الهی !
از کشته تو خون نیاید و از سوخته تو دود !
کشته تو به کشتن شاد و سوخته تو به سوختن خشنود .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 02:00 PM
الهی !
آنچه بر سر ما آید ، بر سر کس نیامد .
دیده ای که به نظاره تو آمد ، هرگز باز پس نیاید .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 02:11 PM
الهی !
نظر خود بر ما مدام کن و ما را بر داشته خود نام کن ؛
و به وقت رفتن ، بر جان ما سلام کن .
الهی !
اگر از نعمت گویم ، حرز گردن است و اگر نگویم ، طوق آن در گردن است .
الهی !
می دانی که ناتوانم ، پس از بلا برهانم .
الهی !
قصه بدین درازی ! من دریافتم به بازی بازی .
الهی !
تا وی بشناختم ، از غم فردا بگداختم .
الهی !
بر آن روزی می خندم که یافته می جستم !
دل و دست از دانش نشستم ،
به نابینایی می نگریستم ،
به مردگی می زیستم .
الهی !
نادیده و ناجسته حاصل ! ای جان و دل را زندگانی و منزل !
از پیش ، خطر و از پس نیست راهی .
بپذیر که جز دوستی توام نیست پناهی .
الهی !
می لرزم از بیم آنکه به جویی نیرزم .
الهی !
اکنون چون بر من است تاوان !
آفتاب صدق و صفت بر من تابان !
که بشر از شرک رستن نتوان .
و به جاست ، نجاست شستن نتوان .
الهی !
تو غیب بودی و من عیب بودم ،
تو از غیب جدا شدی و من از عیب جدا شدم .
الهی !
می پنداشتم که تو را شناختم !
اکنون آن پنداشت و شناخت را در آب انداختم .
الهی !
در ملکوت تو کمتر از مویم ! این بیهوده تا کی گویم ؟
الهی !
نه نیستم ، نه هستم ، نه بریدم ، نه پیوستم ،
نه به خود ، میان بستم .
لطیفه ای بودم ، از آن مستم . اکنون زیر سنگ است دستم .
الهی !
همه شادی ها ، بی یاد تو غرور است و همه غم ها با یاد تو سرور است
الهی !
بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما را بی آب مکن .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 04:25 PM
الهی !
دانی که بی تو هیچ کسم ! دستم گیر که در تو رسم ؛
به ظاهر قبول دارم ، به باطن تسلیم ؛
نه از خصم باک دارم نه از دشمن بیم ؛
نه بر صاحب شریعت رد ، نه بر تنزیل ؛
نه گنج تشبیه نه جای تأویل ؛
اگر دل گوید : چرا ؟ گویم : امر را سر افکنده ام ؛
و اگر خرد گوید : چرا ؟ جواب دهم که من بنده ام .
الهی !
ندانم که در جانی یا جان را جانی !
نه اینی ، نه آنی !
ای جان را زندگانی ! حاجت ما ، عفو است و مهربانی .
الهی !
می بینی و می دانی و برآوردن می توانی !
الهی !
عمر بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم ،
گفتی و فرمان نکردم .
درماندم و درمان نکردم .
الهی !
با غم و حسرتم ! و بی تو بتم و بی حیرتم !
در زندان محنتم ! بسته مشیتم !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 04:34 PM
الهی !
اگر نه از تو آغاز این کارستی ، لاف بندگی تو را که یارستی ؟
الهی !
اگر کار نه از خدمت خاستی ، پسر عمران به طلب ، ارنی ، کی برخاستی !
و اگر نه تو را این معنی بایستی ، محمد مصطفی (ص) قاب قوسین را نشایستی !
بوجهل از کعبه و ابراهیم از بتخانه ، کار عنایت دارد و باقی همه بهانه .
ابراهیم را چه زیان که پدر او آذر است ؟
آذر را چه سود که ابراهیم ، او را پسر است ؟
نور در طاعت است ، کار ما به عنایت است .
آنجا که عنایت خدایی باشد ، فسق ، آخر کار پارسایی باشد ،
و آنجا که قهر کبریایی باشد ، سجاده نشین ، کلیسایی باشد .
الهی !
اگر با تو سازم ، گویی که دیوانه است ؛
و اگر با خلق درسازم ، گویی بیگانه است .
الهی !
فرمایی که بجوی و می ترسانی که بگریز ؛
می نمایی که بخواه و می گویی بپرهیز .
الهی !
گریخته بودم ، تو خواندی .
ترسیده بودم ، برخوان ، تو نشاندی .
ابتدا می ترسیدم که مرا بگیری به عطای خویش ،
اکنون می ترسم که مرا بفریبی به عطای خویش .
الهی !
با دلم نواختی ، به آخرم باز پس انداختی .
الهی !
علمی را که خود افراشتی ، نگونسار مکن .
چون در آخر عفو خواهی کرد ، در اول شرمسار مکن .
تنی ندارم که بار خدمت بردارد .
دستی ندارم که تخم دولت بکارد .
چشمی دارم که هر زمان فتنه آرد .
الهی !
ما را پیراستی ، چنان که خواستی .
الهی !
نه خرسندم نه صبور .
الهی !
نه رنجورم نه مهجور .
الهی !
تا با تو آشنا شدم ، از خلایق جدا شدم .
در جهان شیدا شدم ، نهان بودم ، پیدا شدم .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 04:41 PM
الهی !
اگر تو را بایستی ، بنده چنان زیستی که شایستی !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 04:46 PM
کریما !
مر که را خواهی که برافتد ، او را رها کنی ، تا با دوستان تو درافتد .
الهی !
این چه فضل است که با دوستان خود کرده ای ؟
که هر که ایشان را شناخت ، تو را یافت ،
و هر که تو را یافت ، ایشان را شناخت .
الهی !
تو آیینی و دوستان ، آیینه آیین ؛
آیین را در آینه نتوان دید ، هر آینه .
الهی !
چون با تو به تو امانم ، همانا دان که نو مسلمانم .
الهی !
اگر عبدالله را نمی نگری ، خود را می نگر ؛
آبروی عبدالله را پیش دشمن مبر .
امانت عرضه کردی ، بگریخت کوه !
چون است که امانت بهره من آید ، تجلی بهره کوه ؟
الهی !
عیب و آزار من مجوی که آب کرم باز ایستد از جوی ؛
قصه دوستان دراز است ؛ زیرا که معبود بی نیاز است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 04:51 PM
الهی !
فاسقان زشتند ، زاهدان مزدور بهشتند .
ای منعم و ای تواب و ای آفریننده خلقان ز آتش و آب !
فریاد رس از ذل حجاب و فتنه اسباب ،
و وقت شوریده و دل خراب .
الهی !
بر رخ از خجالت ، گَرد داریم و در دل از حسرت ، درد داریم ؛
و روی از شرم گناه ، زرد داریم ؛
اگر بر گناه مصریم ، بر یگانگی تو مقریم .
الهی !
در دل های ما جز تخم محبت مکار ،
و بر جان های ما جز باران رحمت مبار .
الهی !
به لطف ، ما را دستگیر و پای دار که دل در قرب کرم است ،
و جان در انتظار و در پیش حجاب بسیار .
الهی !
حجاب ها از راه بردار و ما را به ما مگذار . برحمتک یا عزیز یا غفار !

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

*FATIMA*
1st October 2013, 04:59 PM
مقصود دل و مراد جانی عشق است
سرمایه عمر جاودانی عشق است
آن عشق بود کزو بقا یافته خضر
یعنی که حیات جاودانی عشق است
روضه روح من رضای تو باد
قبله گاهم در سرای تو باد
سرمه دیده جهان بینم
تا بود گرد خاک پای تو باد
دل درد تو را به جان مداوا نکنند
در عشق تو جان ز غم محابا نکنند
ما را و غمت به کس نگوییم اگر
بوی جگر سوخته رسوا نکنند
پیش ازین کاین جان عذر آور فرو ماند از نطق
پیش از این کاین چشم عبرت بین فرو ماند ز کار
توبه پیش آرید و نادم از گنهکاری خویش
چشم گریان ، جان لرزان ، رو سوی پروردگار
ای واقف اسرار ضمیر همه کس
در حالت عجز ، دستگیر همه کس
از هر گنهم توبه ده و عذر پذیر
ای توبه ده و عذر پذیر همه کس
این جهان و آن جهان و هر چه هست
عاشقان را روی معشوق است و بس
گر نباشد قبله عالم مرا
قبله من کوی معشوق است و بس
آن دل که طواف کرد گرد در عشق
هم خسته شود و در آخر از خنجر عشق
این نکنه نوشته ایم بر دفتر عشق
سر دوست ندارد آن که دارد سر عشق
من گریه به خنده درهمی پیوندم
پنهان گریم ، به آشکارا خندم
ای دوست گمان مبر که من خرسندم
آگاه نه ای که چون نیازمندم


تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان

تمام

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد