PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : هوميوپاتي



ریپورتر
10th May 2009, 11:24 AM
صول و قوانين هوميوپاتيhttp://www.drmoeini.ir/templates/main/images/0012.jpgاصطلاح هوميوپاتي Homoeopathy از تركيب دو واژه يوناني Homosis يا Homoion به معناي مشابه و همگون و pathos به معني حزن، رنج و يا حتي به شكل انگليسي آن بيماري، تشكيل شده است.
اگر اين دو ريشه را در كنار هم قرار دهيم، اصطلاح واحدي خواهيم داشت به نام «مشابه بيماري» كه مي‌تواند در فارسي به «همگون درماني» ترجمه شود. هوميوپاتي در واقع يك سيستم درماني است با اين اساس : موادي كه سبب ايجاد نشانه‌اي در يك فرد سالم مي‌شوند، هنگامي كه در غلظتهاي بسيار كم به كار رو ند، مي‌توانند سبب رفع همان نشانه‌ها در فرد بيمار شوند.
قانوني كه پايه و اساس هوميوپاتي را بنا نهاد، Similia similibus currentur «مشابه، مشابه را درمان مي‌كند.» عقيدة هانمن بر اين بود كه دو بيماري مشابه به هم نمي‌توانند در يك زمان خاص در يك شخص وجود داشته باشند. بيماري مشابه ولي قوي‌تر، بيماري ضعيفتر را بيرون مي‌كند. او اين پديده را وقتي به طور طبيعي اتفاق مي‌افتاد، مشاهده كرد.
او معتقد بود كه ما بايد از طبيعت تقليد كنيم كه به اين طريق يك بيماري مزمن با اضافه شدن بيماري ديگر بهبود مي‌يابد. به دليل اينكه بيماري مصنوعي كه ما ايجاد كرده‌‌ايم قدرت پيماري‌زايي زيادي ندارد، بنابراين قادر به ايجاد بيماري طولاني مدت نمي‌باشد. در هر صورت، اين بيماري در از بين بردن بيماري اصلي مشابه با خود، كه ديگر هم برنخواهد گشت، موفق خواهد بود. داروها به طور اختصاصي با توجه به توانائيشان در ايجاد علائمي مشابه اما شديدتر از علائم بيمار، براي هر فرد خاصي انتخاب مي‌شوند.
از آنجا كه علايم هر فرد، در واقع تلاشهاي اندام او براي بازگرداندن تعادل و توازن به بدن است، منطقي است كه ما در جستجوي يوه‌اي باشيم كه بتواند همان علائم را، با شدت اندكي بيشتر ايجاد كند تا در واقع محركي قويتر براي بدن در جهت از بين بردن بيماري باشد. هوميوپاتها مانند بسياري از فيزيولوژيستها، دريافته‌اند كه علايم نشانگر تلاش شديد ارگانيسم براي تطابق و مقابله با استرسها و عفونتهاست.
از آنجا كه بدن در اين نبرد هميشه پيروز نيست، بجاست كه ما موادي را در طبيعت بيابيم كه با پيروي از علايم بيمار، بدن را در تلاش براي دفاع و مداواي خود ياري رساند. «قانون مشابه‌ها» حتي در برخي درمانهاي پزشكي رايج مانند ايمن سازي (واكسيناسيون) و درمان آلرژيها نيز بكار مي‌رود. البته چنين درمانهايي كاملاً هوميوپاتيك محسوب نيستند، چرا كه داروهاي هوميوپاتي اختصاصي‌تر و در دوزهاي كوچكتر تجويز شده و براي درمان بيماران و پيشگيري از بيماري كاربرد دارند.
شواهد آشكاري در مورد فعال و درمان‌بخش بودن داروها وجود دارد كه يكي از آنها موفقيت چشمگيري است كه هوميوپاتي در درمان بيماريهاي خطرناك آن روزگار مانند تب زرد، مخملك، وبا و بسياري امراض ديگر داشت. ميزان مرگ در بيمارستانهاي هوميوپاتي در حدود يك چهارم تا يك هشتم بيمارستانهاي طب آن زمان بود. علاوه بر آن داروهاي هوميوپاتي در درمان نوزادان و حيوانات مختلف(سگ، گربه، اسب و حتي گاو) يعني مواردي كه ظن دارونما(placebo ) بودن آنها را باطل مي‌كند، موثر بوده‌اند.
همچنين پزشكان هوميوپات مشاهده كرده‌اند كه هنگاميكه بيماران براي يك بيماري مزمن داروي هوميوپاتي مصرف مي‌كنند، گاهي اوقات به علت تحريك دفاع بدن با يك تشديد علايم موقت روبرو مي‌شوند. اينان دريافته‌اند كه گاه يك «بحران درمان» براي مداوا ضرروي است. بعيد است كه چنين تشديد علايمي ناشي از اثر دارونما باشد. بايد دانست كه دوزهاي كوچك مورد استفاده هوميوپاتها تنها وقتي موثرند كه فرد به آن دوزهاي پايين حساس باشد.
اگر دارويي نادرست براي فرد تجويز شود، اتفاقي رخ نمي‌دهد، در صورتيكه دارو درست باشد، vital force فرد را سازمان‌دهي خواهد كرد. در هرحال داروهاي هوميوپاتي هيچ عارضه جانبي ندارد.
هوميوپاتي كلاسيك بر پايه چهار قانون استوار است :
1. قانون همانندها similars
2. قانون داروي منفرد single remedy
3. قانون غلظت كم minimal dose
4. قانون اثبات proving

ریپورتر
10th May 2009, 11:38 AM
قانون همانندها similars :
قانون همانندها مي‌گويد «موادي كه مي‌توانند يك بيمار يا يك نشانه بيماري را توليد كند، در مقادير كم قادر به درمان همان بيماري هستند، و در واقع وقتي اثر دارو و بيماري مشابه باشند، هر دو روي هم اثر گذاشته و سلامتي حاصل مي‌گردد» به نظر هانمن اين قانون نه فقط دلالت بر شباهت نشانه‌هاي بيماري با نشانه‌هايي كه دارو مي‌تواند ايجاد نمايد دارد، بلكه مستلزم وجود تشابهي ماهيتي بين داروي مناسب با اختلالي است كه باعث بيماري مي‌شود.يعني در حقيقت روند ديناميك بيماري طبيعي (Natural disease) بايد مشابه روند ديناميك بيماري مصنوعي (Artificial disease) باشد.
به اعتقاد وي با پروسه توان دهي(potentisation) در روند داروسازي هوميوپاتي(بعداً توضيح داده خواهد شد) محرك قوي ساخته مي‌شود كه قدرت تاثير گذاري بر نيروي حياتي آشفته را براي بازگشت به سلامتي دارد و چون دارو مي‌تواند تصويري از نشانه‌ها، مشابه آنچه كه در بيماري رخ مي‌دهد ظاهر كند، پس توانايي تحريك نيروي حيات در بروز واكنش مناسب را نيز خواهد داشت.
با خوردن داروي هوميوپاتي نيروي حيات فرد به روشي مشابه آنچه كه در روند بيماري طبيعي پديد مي‌آيد، دچار اختلال شده و همزمان، محرك واكنشهاي بعدي نيروي حيات مي‌شود. و چون دارو توان‌دار شده است، قوي‌تر از روند بيماري طبيعي محرك نيروي حياتي مي‌باشد، ولي چون طول مدت اثر دارو كوتاه است، واكنشي كوتاهتر ايجاد مي‌كند، و اين حالت به بازگشت سريعتر سلامتي كمك مي‌نمايد.
در مقدمه كتاب بيماريهاي مزمن هانمن مثالي جالب از اين قانون بيان شده است كه گفتن آن در اينجا خالي از لطف نيست. فرض كنيد دختري با پدرش دعوا كرده و در اثر اين نزاع از خانه فرار كرده و به خانه دوستش مي‌رود. در آنجا دوستش براي از بين بردن حالت غم‌زدگي دختر و تقويت روحيه وي سعي در فراهم كردن شرايط شادي وي با بيان شوخي و بردن وي به گشت و گذار مي‌كند.
تا موقعي كه اين شرايط فراهم است، حال دختر نيز خوب است، اما به محض اتمام گشت و گذار و تفريح، مجدداً افكار ناراحت كننده قبلي سراغ دختر آمده و اين دفعه بدتر از دفعه قبل نيز مي‌شود. اما فرض كنيد كه دختر به خانه دوست ديگري مي‌رفت كه او تازه پدرش را از دست داده بود، و در معرض مشكلات و ناراحتيهاي خانواده در نبودِ پدر قرار مي‌گرفت، نه تنها مشكل خودش را فراموش مي‌كرد، بلكه خدا را از بابت سلامتي پدرش شكر مي‌كرد و با بازگشت به خانه آن نزاع و دعواي اوليه را نيز فراموش مي‌كرد
قانون داروي منفرد single remedy :
قانون داروي منفرد اشاره به استفاده از يك دارو در هر بار تجويز بر اساس وضعيت (State) آن لحظه بيمار دارد. اخيراً برخي از كارخانجات داروسازي هوميوپاتي با مراجعه به كتب Repetory تمام داروهايي كه مثلاً تحت روبريك سردرد موجود است را مخلوط كرده و به عنوان داروي سردرد به فروش مي‌رسانند و با توجه به اينكه يكي از اين داروها نيز داروي similimum شخص دچار سردرد مي‌باشد
حتي ممكن است سردرد مريض نيز خوب شود، اما مي‌دانيم با توجه به تاثيري كه نيروي حيات از ساير داروها (بردارهاي انرژي) خواهد گرفت، دچار مشكل شده و به تدريج به داروهاي هوميوپاتي مقاوم و به شدت تضعيف مي‌شود. بنابراين همواره اين اصل در تمامي درمانهاي هوميوپاتي بايد مدنظر قرار گيرد.
قانون غلظت كم minimal dose :
قانون غلظت كم اشاره به استفاده از حداقل potence و دوز داروها بر روي بيماران دارد، زيرا همان طور كه در فصل آينده درباره آن توضيح خواهيم داد، استفاده از دوزهاي بالا(كه معمولاً سيستمهاي kentian از آن پيروي مي‌كنند) در حقيقت يك Primary reaction(aggrevation) شديد به نيروي حيات وارد آورده، باعث بدتر شدن شديد علايم بيمار خواهد شد.
البته در روش Kent و پيروان آن از اين بدتر شدنها به عنوان بيرون‌ريزي تعبير شده و نكته‌اي مثبت در درمان محسوب مي‌شود. در حاليكه از نظر هانمن اين بدتر شدن اوليه فشار شديدي به نيروي حياتي وارد آورده و چه بسا كه باعث عوارض جبران‌ناپذيري شود.
(ميازم دارويي) به همين جهت طبق اصل درمانيِ مشابه و اندكي قويتر، ميزان نيروي وارد به سيستم حيات بايد فقط اندكي از نيروي بيماري اصلي قويتر باشد. بنابراين عملاً aggrevation چنداني به وجود نخواهد آمد و آنطور كه پيروان روش كنت مي‌گويند نكته‌اي مثبت در درمان به حساب نمي‌آيد، البته بدتر شدن علايم اوليه بيماري اين نويد را به پزشك خواهد داد كه داروي انتخابيش دارويي درست منتهي با نيروي بسيار قوي بوده است.
بنابراين بر طبق پاراگراف دوم ارگانون كه تاكيد بر درماني gentle و ملايم شده است، استفاده از كمترين دوز و پوتنسي مي‌تواند جلوي بدتر شدن علائم كه گاهي نيز خسارات جبران‌ناپذيري به سيستم حياتي وارد مي‌آورد را بگيرد.(در هوميوپاتي منظور از potence همان قدرت دارو و دوز اثر كميت يا مقدار دارو مي‌باشد.) البته حساسيت و آستانه تحريك افراد مختلف در قبال داروها نيز متفاوت مي‌باشد. بدين معني كه بعضي اشخاص به دوزهاي كمتر حساسند و بعضي به دوزهاي بالاتر نيز واكنشي نمي‌دهند.

قانون اثبات اثر دارويي proving :
قانون اثبات اثر دارويي روشي است كه بر اساس آن داروها براي تشخيص اثرات درمانيشان مورد آزمايش قرار مي‌‌گيرند. بدين صورت كه به يك گروه از افراد سالم روزانه دوزي از آن ماده دارويي داده مي‌شود و سپس نشانه‌هاي ظاهر شده(Artifical disease) مطابق روش استاندارد (Double blind) به دقت ثبت مي‌شود. بعد از پايان دوره اثر دارو، همه نشانه‌ها به عنوان تصوير خاص آن دارو در مجموعه اطلاعات دارويي(Materia medica) ثبت مي‌شود.
براي درمان يك بيمار در شرايط حاد و چه در شرايط مزمن، پزشك هوميوپات نشانه‌هاي وي را با تصاوير داروهاي موجود در Materia Medica مطابقت نموده و سپس طبق قانون «همانندها» دارويي را كه تصويرش بيش از بقيه داروها با نشانه‌هاي بيمار جور درمي‌آيد، انتخاب مي‌كند.
براي تسهيل كار، هر علامت تحت عنوان يك صنعت(روبريك) جداگانه نوشته شده و سپس مجموعه داروهايي كه علايم گوناگون(روبريكهاي متفاوت)را در proving خود نشان مي‌دهند، در كتب Repertory ثبت مي‌شوند. پزشك هوميوپات با مراجعه به كتب Repertory مجموعه علايم(روبريكهاي) بيمار را جمع‌آوري نموده و با اشتراك داروهاي موجود در همه روبريكهاي بيمار به داروي مورد نظر مي‌رسد.

روش كار در proving به اينگونه است كه 100-50 نفر از افراد داوطلب را انتخاب نموده و به هريك از آنها تعدادي قرص، قطره يا گلبول مي‌دهند(دارو مي‌دهند) و مي‌گويند روزي سه بار مصرف نمايند(TDS) تا اينكه نشانه‌ها در آنها ظاهر شود و به مجرد پديد آمدن نشانه‌ها دارو را قطع مي‌نمايند كه بر حسب قدرت و حساسيت فرد زمان بروز نشانه‌ها فرق خواهد نمود.

ریپورتر
10th May 2009, 11:39 AM
پذيرش فرهنگ درماني هوميوپاتي


نگرش بيماران و انتظار آنان از درمان همواره ناشي از چگونگي و کيفيت درماني بوده و در عين حال فرهنگ ايجاد شده در مردم خود در امر درمان تاثير مي گذارد. براي نمونه تجويز آمپول و تزريق سرم که در ايران از قديم رايج بوده است باعث شده است تا اکثر مردم يک درمان کامل و خوب توسط پزشک ( بصورت سرپايي) را منوط به نسخه اي با داروهاي زياد و گران قيمت که حتما شامل تعداد متنابهي آمپول و حتي سرم باشد مي دانند و فاجعه واقعي زماني است که متاسفانه اين فرهنگ غلط خود را بر تصميم گيريهاي پزشکان تحميل مي کند آنجايي که پزشک مجبور است براي حفظ رضايت بيماران و بنا بر اين تعريف غلط عامه از پزشک خوب ( يعني پزشکي که داروهاي زياد و قوي بنويسد و خيلي زود درمان کند) چاره اي جز تن دادن به اين فرهنگ درماني ندارد که در غير اينصورت بايستي به خيل بيکاران باسواد بپيوندد و از طرفي خود بر اين درمان نابجا صحه بگذارد و اين دور باطل همچنان ادامه مي يابد.
از طرف ديگر بيماران عادت کرده اند تا با اولين دارويي که خوردند بلافاصله التيام بيابند بدون آنکه به عوارض بعدي بينديشند به عبارت ديگر حاضرند به هر قيمتي که شده از درد خلاصي يابند البته در کشورهاي اروپايي اين وضع چندان مصداق ندارد بطوريکه در آنجا فرهنگ درمان کسي را پزشک خوب مي داند که با حداقل دارو و با ارزانترين داروي ممکن و با کمترين عوارض بتواند بر بيماري غلبه کند.
براي مثال اگر فردي مبتلا به سرماخوردگي شديدي شود مگر در موارد خاص تنها يک مسکن ساده دريافت مي کند و در عوض پزشک به او چندين روز استعلاجي مي نويسد و در موارد به ظاهر خطرناک نيز ابتدا با آزمايش هاي مناسب با تشخيصهاي احتمالي ( و نه يک چک آپ کلي بي هدف و پر هزينه!) به تشخيص قطعي مي رسند و آنگاه در صورت نياز به درمان بيشتر اکثرا در بيمارستان ويا کلينيک ( آن هم با خرج دولت!) درمان کاملي صورت مي گيرد. و خود مقايسه کنيد که ميان ماه من تا ماه ....
حال در چنين فرهنگي که ما داريم مشکلات بسياري در مقابل گسترش هوميوپاتي ايجاد مي شود .
?) در هوميوپاتي اندازه و مقدار دارو بسيار کم است و کمتر از آن دفعات تکرار دارو ، بسيار براي بيماران سخت است که قبول کنند با اين مقدار دارو مي توانند درمان بيابند و چه بسيار مواردي بوده است که بيمار هوميوپاتي سرخود مقدار بيشتري از دارو را مصرف نموده و موجب اختلال در درمان شده است
?) نحوه درمان در پزشکي عادي به گونه اي است که مشکلات مختلف بيمار بايستي جداگانه و حتي توسط پزشکان مختلف معاينه شود و در نهايت داروهاي مختلف ( در حد يک داروخانه سيار!) تجويز شود . حال براي بيماران گاه قبول اين مسئله که اکثر اين مشکلات و يا بيماريها در واقع تنها يک بيماري ( با ابعاد وسيع ) هستند بسيار دشوار است
?) بيماران در درمان هاي رايج عادت کرده اند که علائم و ناراحتيهاي خود را بطور کلي ذکر کنند و پزشکي رايج نيز روز به روز تکيه بيشتري بر نتايج آزمايشگاهي دارد تا جائيکه تقريبا هيچ تشخيصي را بدون ثبوت آزمايشگاهي (يا راديولوژي) قبول ندارد و حتي علائم باليني مشخص نيز نمي توانند در موارد قانوني معيار خوبي براي درمان باشند.
حال در چنين شرايط اجتماعي ، هوميوپاتي مجبور است تنها با تکيه بر علائم و خصوصيت دقيق بيماران و آنچه آنان عنوان مي کنند درمان کند و تنهاآزمايشگاه واقعي ، خود بيمار است .
در نتيجه علاوه بر اينکه بيماران معمولا به راحتي نمي توانند جزئيات ضروري از آلام خود را بيان کنند از طرف ديگر در صورت هر گونه عدم موفقيت و يا احيانا مسائل قانوني پزشک هوميوپات محکوم مي شود که بدون نتايج آزمايشگاهي درمان نموده است و بدتر از همه زماني است که پزشک هوميوپات موفق به درمان کامل بيماران صعب العلاجي مي شود که اصولا اين بيماريها تغييرات آزمايشگاهي خاصي ندارند( ميگرن، بيماريهاي عصبي و روحي و خلقي، انواع دردهاي مزمن، ....) که در اين حال اکثرا اين نتايج موفقيت آميز از طرف همکاران پزشکي رايج با ديده ترديد نگريسته مي شود!
?) داروهاي پزشکي کلاسيک به گونه اي طراحي شده اند تا بتوانند با سرعت ايجاد آرامش و رهايي از درد کنند گرچه که اکثريت اين داروها فقط نقش مسکن دارند. اما در هوميوپاتي از آنجا که با تحريک سيستم ايمني در بيماريهاي مزمن زمان زيادي بايد صبر کرد تا نتيجه حاصل شود قبول اين شرايط از طرف بيماران ممکن است سخت باشد . گاه لازم است تا براي شروع درمان هفته ها صبر کرد که پذيرش اين موضوع با در نظر گرفتن اندازه و مقدار ناچيز داروها گاه بسيار دشوار مي شود
?)بيماران عادت کرده اند که بعد از قطع مصرف داروي شيميايي بيماري قبلي باز نگردد و ناخودآگاه فراموش مي کنند که براي بيماريهاي مزمن ( فشار خون بالا، سردردهاي مزمن، روماتيسم، بيماريهاي اعصاب ، بيماري قند، ... و خلاصه تمام بيماريهاي مزمن) ناچارند تقريبا تا پايان عمر از دارو استفاده کنند و با وجود چنين شرايطي فکر نمي کنند که بيماري بازگشته است.
اما در هوميوپاتي زماني که بيمار با مصرف گاه يک عدد داروي هوميوپاتي بهبودي تا حدود يک ماه پيدا مي کند و بعد در انتهاي ماه علائم تا حدودي برگشت مي يابند ناراحت شده و گاه اذعان مي کنند که بيماري ام که برگشت ! در صورتي که هر بار خوردن دارو را بايد با هر بار خوردن داروي شيميايي مقايسه کرد در اولي ( هوميوپاتي) ماهي يک عدد و در دومي هر چند ساعت يک عدد دارو استفاده مي شود! و اين جداي اين فرق اساسي مي باشد که در درمان هوميوپاتي بعد از چند ماه يا حداکثر دو سال ( در موارد نادر) بيمار کاملا خوب خواهد شد و ديگر نيازي به مصرف هيچگونه دارو حتي هوميوپاتي ندارد
?) ظلم ديگري که بر پزشکان هوميوپات مي شود زماني است که بيماري با اولين مراجعه به يک هوميوپات نتيجه نمي گيرد که در اين حالت اکثرا کل طب هوميوپاتي را زير سوال مي برند و نه آن هوميوپات را. در صورتيکه در پزشکي رايج عدم درمان توسط يک پزشک تنها به معناي عدم موفقيت پزشک مربوطه است و نه کل پزشکي !
با تمام شرايط فوق و با وجود فرهنگ غلط درماني که حتي با معيارهاي پزشکي معمول نيز قابل قبول نمي باشد هوميوپاتها کار خود را ادامه مي دهند و آرزويي به جز شفاي دردمندان ندارند . اميدوارم روزي برسد که اين نگرشهاي سطحي به درمان تصحيح شود و ارزش و کرامت انسانها ارج خود را بازيابد.

ریپورتر
10th May 2009, 11:46 AM
پارادایم در هومیوپاتی ( قسمت اول)


vital force
The Homoeopathic Paradigm
By the time of Samuel Hahnemann's birth in the late 18th century, the practice of medicine was divided into two major schools, the materialist and the vitalist. The materialist schools discarded the Hippocratic teachings of the vital force, the use of similars, and the idea of an inner essence in medicinal substances. Instead, they relied on the iatrophysical and chemical theories coupled with Methodic schools idea of radical interventionism. This was combined with the Galenic theory that "opposites cure opposites" and the use of strong mixtures of heroic medicines in large doses.
The vitalist schools, on the other hand, upheld the tradition of the vital force and continued to view the human body as a dynamic microcosm of the universal energies. The physicians of the neo-Hippocratic movements rejected the iatrophysical methods and demanded a reintegration of anatomy, physiology, and pathology into the Hippocratic theory of the vital force (physis) or dynamism.
It is only natural that the centuries old medical college at Montpellier, would lead the vitalist's revolution against the chemical-mechanical schools. It was Georg Ernst Stahl (1660-1734), who first reintroduced the ancient theory of the vital force in the form of the anima sensitiva, which is derived from the Greek term for the sensitive soul. Stahl proposed that the immaterial spirit is the creative power that animates the human body, and therefore, it is the source of an individual's vitality.
Stahl's theory is called mono-dynamism because he postulates that the anima is the sole force behind all the activities of the organism in the state of health and disease. Not only was Stahl a great theorist, he was also an astute clinical observer and an innovative chemist. The 1977 Nobel Prize winner in chemistry, Dr. Ilya Prigogine, who is a leader of the new science movement, remarked that Stahl was the father of modern vitalism, as well as the inventor of the first consistent chemical systematics.
Another influential physician was Dr. Friedich Hoffman (1660-1742), a classmate of Dr. Stahl's with whom he remained a life-long friend. His medical theory was based on the belief that a vital substance that is finer than all matter pervades the universe. He postulated that the inflow and outflow of the vital substance was responsible for maintaining the body in a "tonic" state of balance. Therefore, it is an excess or deficiency of this vital tonus that produces the various signs and symptoms known as disease. Hoffman's work inspired further development of the concept of hyper and hypoactive biological states and their relationship to the excess or deficiency of the vital energy.
The theory of the vital substance reappeared in the 19th century in the philosophy of James Kent and his concept of the vital force as the simple substance. based his ideas on the philosophy of Immanuel Swendenborg (1688-1772 AD.), who was an influential philosopher-scientist during the 18th century. Hering, and Boericke were all interested in the Swendenborgian philosophy and it is possible that Hahnemann was also familiar with his works.
Stahl's theories were developed further at Montpellier by Joseph Barthez (1734-1806) whose principal works were published in 1798. Stahl introduced the modern doctrine of the "force vitale" and placed its seat in the brain and solar plexus. Stahl taught that the vital force was transmitted though the nervous system to the various centers of the body. Barthez maintained that the vital force was not the same as the conscious soul (anima) because its functions are automatic, instinctive, and subconscious.
Barthez's theory is called duo-dynamism because he separated the activity of the conscious mind from the autonomic functioning of the vital force. He observed the constitution from the viewpoint of synergism and sympathy, which he called "a concourse of simultaneous successive actions of forces". According to Barthez it is the synergistic activity of all the bodies dynamic systems that form a complete human being. Barthez's balanced his view of synergetic vitalism with careful clinical observations in the spirit of Hippocrates and the Greek naturalists.
The Three Vital Principles
Samuel Hahnemann view of the vital force was in complete harmony with the teachings of the Montpellier school and comes very close to the ideas put forward by Barthez. Hahnemann elucidates the homeopathic version of the vital force and explains its activities during the normal state of health in aphorism 9 of the Organon of the Healing Arts. In harmony with the ancient naturalists he bases his system of the vital force on the "dynamis" which is derived form the Greek term that means the sovereign or the supreme power. Vide aphorism 9.
The State of Health
"In the health condition of a human being it is the spiritual vital force, the dynamis, animating the material organism which reigns supreme and retains all the parts of the organism in admirable, harmonious vital operations as regard to its sensations and functions, so that our indwelling reason-gifted spirit can freely employ this living healthy instrument for the higher purposes of our existence".
In aphorism 9 Hahnemann offers his vision of a human organism as a trinity manifesting on three synergistic levels. In this system the conscious spirit (Gr. Geist), the instinctive vital force, and the physical organism represent the three levels of being. Through this synergetic activity all of human experience is dedicated to the evolution of the individual and the species. The source of these interdependent levels is the immaterial being (anima, soul, pneuma), the innermost essence of the experience. It is the energy of the immaterial being that circulates from the inner realms of the spirit to the dynamic level of the vital force and the outer material organism.
In the homoeopathic paradigm the creative forces come "from within to without", and as James Kent said, offers the homeopath knowledge of those things which come first. The vital energy also flows from the higher brain centers to the lower somatic structures. This is observed in the maxim "from above to below" and "from the more important to the lesser important". This establishes the principles of natural healing that have become known as Hering's Laws. He elucidated three principles by which homeopaths may observe the direction of cure. These three principles represent principles innate in the evolution of the human species.
1. A permanent cure takes place from WITHIN TO WITHOUT. This is observed when the mental and general symptoms of a patient are the first to ameliorate after the administration of the proper homeopathic remedy. This process sometimes takes place almost immediately and is a sign that the physical symptoms will get better even if they seem worse for the moment.
2. The second maxim is that a cure takes place from ABOVE TO BELOW AND FROM THE MORE VITAL ORGANS TO THE LESS IMPORTANT AREAS. This manifests when the mind, brain and nervous respond to a remedy before the organs and somatic structures. It has also been noticed that the symptoms will ameliorate from the top of the body toward the lower extremities.
3. The third maxim states that the vital force heals the symptoms in THE REVERSE ORDER OF THEIR CHRONOLOGICAL DEVELOPMENT. This means that the vital energy heals the body by reversing the chronological order that the symptom followed as they first developed. In this way the most recent symptoms will be the first to leave and the last symptoms to heal will be those that came first.
The direction of cure reflects the way that the three vital levels, the conscious spirit, the instinctive vital force, and the physical organism are created. The voluntary nervous system acts as the medium for the free will of the conscious mind The vehicle of the instinctive vital force is the autonomic nervous system. The physical organism houses both the instinctive and conscious aspects of a human being. In the aphorism 10 of the Organon Hahnemann points out the life force is the source of human life

ریپورتر
10th May 2009, 11:48 AM
پارادایم در هومیوپاتی ( قسمت دوم)


vital force
The Vital Principle
"Without the vital force the material organism is capable of no sensation, no function, no self-preservation as it derives all sensation and performs all the functions of life solely by means of the immaterial being (the vital principle) which animates the material organism in health and in disease.

Footnote: It is dead, and now only subject to the power of the external physical world, it decays, and is again resolved into its chemical constituents."
Every living creature represents billions of years of the evolutionary growth by the vital force through the cellular organism. On this basis the principle of self-awareness developed to the point where it became able to employ the physical structure for its own purposes. This establishes the principle of free will that has reach its highest biological development in the conscious mind of a human being. The vital force and the physical organism are a functional polarity of the life principle. Vide Organon.
Unity of the Life
"The organism is indeed the material instrument of life but it is not conceivable without the animation imparted to it by the instinctively perceiving and regulating dynamis, just as the vital force is not conceivable without the organism, consequently the two together constitute a unity, although our thinking mind separates this unity into two distinct conceptions for the sake of easy comprehension".
Hahnemann's biomedical model is in complete harmony with his view of metaphysics and philosophy. Until as late as 1930 many biologists upheld the vitalist theory so it is only natural that they have reintroduced this idea into the modern scientific field. The electrodynamic aspect of a biological organism has been validated by modern research into the bioelectrical fields of the body. It has been found that the subtle electromagnetic fields of living organisms are very complex and are an important factor in controlling growth and morphogenesis. The electrodynamic fields are as force that help maintain a stable pattern during the constant flux of the physio-chemical transactions that take place in the organism. The interdependence of the electrodynamic field and the atomic components of molecules are such that one can not be conceived without the other. In biology there can be no doubt that the electromagnetic phenomenon a medium for unity, integration and continuity.

Over the years the theory of the vital force has fallen out of favor with the materialistic minded who long ago separated the mind and body into independent categories. These existentialist scientists interpreted the Darwinian theory of evolution as the final proof that all spiritual myths were dead. Little known to many of these individuals, Darwin 's also studied metaphysics and philosophy. The new materialist scientists asked, "What type of human soul could there be if humans evolved from monkeys?" Many proudly refuted Biblical creation and stated "God is dead". To them human beings are nothing more than the fittest and most dominant of the animals. Evolution of species is nothing more than a battle than human beings won by conquering nature. Metaphysics and science were presented as enemies rather than as complementary inquiries. Are the Christian fundamentalist's creation story or the atheist's interpretation of the -Darwinian theory the only way to view our origins? Fortunately not!
In Search of the Vital Force
The early Greek philosopher, Xenophanes (520 BC.), taught that the universe was overseen by a Supreme Being who operated the universe by the power of thought. He felt that the human consciousness reflected the creative thought of the universal mind because they were One. He also discovered fossils of prehistoric sea creatures in the hills and postulated that all life had evolved out of the sea. From this we can see that modern humans are not the first people to think about such things! Where can a today's vitalist look for a balanced understanding of evolution, divinity, and the nature of the vital force?
The great Anaxagoras taught that a supreme mental force organizes the matter of the universe in a system comparable to a living organism.. In this way our cells, our bodies, our minds, our planet, our solar system, and the entire universe are all organisms within organisms linked interdependent through the oneness of the vital force. The ancient Greek myth that our planet is a living organism has been resurrected as the "Gaia Hypothesis", formulated by British atmospheric scientist, James Lovelock, and the American microbiologist, Lynn Margulis. In this theory the microorganisms, plants and animals that inhabit the Earth control its climate and surface environment. In living Earth theory all the functions of our planet are part of an intricate web of self-regulating activities that maintain a constant state of balance. Within our environment all inorganic and organic substances are considered to be part of one large planetary organism. In the same way that our inner world is made up of many symbiotic organisms, human beings are living within a larger planetary organism
The origin of life was in the ancient Precambrian seas around four billion years ago. It was in an atmosphere with no oxygen that the first single cellular organisms developed as a simple form of blue green algae cell called the prokaryote. They were the first organisms to develop the ability to adapt to their environment and provide their own life force and procreative power. They developed the ability to use carbon dioxide and other gases in the primitive atmosphere by photosynthesis, and in the process they gave off oxygen into the environment of the planet. These first cells had no nucleus and multiplied themselves by cellular division. After two billion years of adaptation these plant organisms created the biological and ecological conditions necessary for the next stage of evolution.
As the oxygen in the oceans and air began to reach the present day levels there appeared another single cellular organism called eukaryotes that have a nucleus containing chromosomes with genetic material. The symbiotic merging of the prokaryotes with certain spiral shaped bacteria created the new living cell. Within the eukaryotes the prokaryotes became the organelles with the bacteria acting as the flagella of a new photosynthetic cell, the chloroplast.
Thus the experience of two billion years of adaptation by the prokaryotes was integrated into the new life of the eukaryotes, yet the prokaryotes still retained their own separate DNA, RNA and self-replicating abilities. In the chloroplasts of today's plants the prokaryotes still carrying out the same function of exchanging carbon dioxide for oxygen that their ancient relatives did 4 billion years ago. For one billion years these symbolically synthesized organisms lived together and multiplied through cellular division oxygenating the planet and making it ready for the next spontaneous leap of evolution.
About one billion years ago when the ancient seas were teaming with plant plankton a new species of animal organisms arose through symbiosis. In animal plankton the cholorplasts were replaced with the mitochondria found in all animal cells. The functions of the mitochondria are complementary to the plant choloroplasts as they breathe oxygen and give off carbon dioxide as a waste. The animal plankton feed on plant plankton and breathed the oxygen in the oceans. Slowly animal new cells formed more complex multicellular organisms and began to proliferate through ***ual reproduction. This caused the rapid development of the genetic material of these organisms and by the dawn of the Cambrian period six hundred million years ago the oceans were full of animal life. The most common fossils of the sea creatures of this period are of the Trilobites.
Chloroplasts and mitochondria are the outcome of a symbiotic process that began billions of years ago. They act as regulators of the bioenergetic requirements of all the living things on this planet and exist all around us in the cells of every plant and animal of this world. They live in every cell in our bodies where they breathe for every cell we have by activating the cellular energy cycle. The mitochondria were once thought to be the most dynamic part of our cells, but in reality, they have their own DNA and are a separate life form that lives in our body. It is a very interesting to know that a good part of what we though were "our bodies" is really a separate form of life with its own genes. Actually, without these ancient guests in our cells "we" wouldn't even exist!
The human mitochondria are passed on primarily through the egg of the maternal lineage as very few are found in the sperm of a male. In this way women are the custodians of the ancient Earth Mother symbiotic unity as they pass on life within life from within their own bodies. As it is true in the outer environment, it is equally true for the inner ecology of a human being, there are no separate entities because life is based on interdependent origin. Every creature is an integral part of the living environment in which they choose situations that are beneficial for the evolution of the planetary organism. In this way all of creation joins together to regulate the various life forms within the planetary organism and the biosphere. The archetypal image of life being made up of smaller organisms living symbiotically within larger organisms has been in the collective consciousness of humanity since the beginning of time.
The Consciousness Principles
Free will became a primary principle when the self-regulating vital force provided the background for individual experience. The individual manifests as the self-awareness that experiences comfort or distress and possesses the intelligence to transform their environment for the better. From the simplest organism to the most evolved species the vital energy present in a life form is dedicated to the preservation and evolution of life and passing on the best qualities to the next generations. In this way over long periods of time the evolutionary process guides the development of all life within the planetary organism in the direction of maximum potential.
With the arrival of the human consciousness we enter the most recent phase of evolution as this heightened awareness allows individuals and social groups to make conscious decisions. Now the slow and careful changes of evolutionary time have given birth to the creative time within the minds of human beings. Unfortunately, the ecological disasters caused by humanity have begun to look similar to another archetypal myth of the ancient Greeks, the story of the opening of Pandora's Box. Fortunately, what Pandora found in the bottom of the box after her curiosity led her to release all manners of things into the world was the spirit of hope. For without a child-like curiosity there is no experience, and without experience there is no growth, and without growth there is no hope.

STUDY GUIDE: The evolution of the life force through the three worlds is a complementary study to the Genus Materia Medica. Pura The mineral, plant and animal remedies reflect the evolution of the life force within our greater planetary body and the human organism. The inorganic and organic worlds make up a functional polarity that regulates the life principle in the outer and inner worlds. The study of natural sympathies and harmonies form the basis of singatura rerum, the doctrine of signatures. Hahnemann did not consider the signatures associated with the old folk traditions as satisfactory material to be entered in the homoeopathic materia medica. A hypothesis based on the doctrine of signatures must be tested by provings and clinical confirmations to be included homoeopathic materia medica. Areas of future investigation should be entered into the commentaries as a hypothesis rather than as rubrics.
Our study of the Hahnemann's Advanced Methods, Volume 1, Clinical Practice, is closely related to the Genus Materia Medica. These two textbooks are complementary works that can be applied directly to clinical practice. I am beginning a new study of Mother Nature and reading all about the minerals, plants and animals found in our materia medica. I have been investigating the geology, botany and zoology of the Himalayas . Under special observation is the monkey tribe and their temperaments and habits. The close relationship to human beings makes them special. Perhaps, there is a remedy here. If we observe the natural world around us the study of the materia medica will come alive

ریپورتر
10th May 2009, 11:52 AM
تاريخچه كامل هوميوپاتي در قالب زندگينامه هانمن


تاريخچه هوميوپاتي قدمت هوميوپاتي به حدود 3500 سال قبل برمي‌گردد، اما از دو قرن پيش مجدداً به صورت رسمي شكل گرفت و به خصوص از حدود 40 سال پيش تا كنون دوباره مورد توجه جدي قرار گرفته است، به طوريكه از جانب WHO به رسميت شناخته شده و داروهايش نيز مورد تائيد FDA قرار گرفته‌اند. اصول اوليه هوميوپاتي را به بقراط(460-350 قبل از ميلاد) نسبت مي‌دهند. وي در اين باره مي‌نويسد : «همانگونه كه يك بيماري توسط موارد مشخص ايجاد مي‌شود، با استفاده از اين موارد مي‌توان آن بيماريها را درمان نمود.»
پس از بقراط، جالينوس و در قرن 15 و 16 يك پزشك سوئيسي با نام مستعار پاراسلسوس اصل مشابهت را در درمان بيماريها بيان نمودند.
داستان بسيار جالبي از ابو علي سينا نقل شده است كه وي براي درمان مادري كه در اثر وحشت از دست دادن بچه‌اش دچار فلج اندام فوقاني شده بود، از وحشتي شديدتر كه برايش فراهم نمود، استفاده كرد.
روايتي نيز از امام رضا عليه السلام در قرن 3 هجري قمري نقل شده است كه ايشان به مامون براي رفع حساسيتش به آب شهرهاي ديگر، فرموده بود كه ظرف آبي از پايتخت در سفر همراه ببرد و هنگام نوشيدن، آب شهر غريب را با آن مخلوط نمايد و مصرف كند، كاري شبيه به پايه تجويز دارو در هوميوپاتي - كه در قرن 18 بنيان نهاده شده - چرا كه هر دو بر اين اصل استوارند كه خاصيت مواد بدون نياز به حضور مادي آنها در محلولشان حفظ مي‌شود.
تولد هوميوپاتي نوين را به يك پزشك آلماني به نام ساموئل هانمن منتسب مي‌دانند كه در سال 1755 در شهر من‌سن(missen) آلمان متولد شد. تحصيلات خود را در همين شهر شروع كرده و بعد از اتمام دوره دبيرستان در سال 1775 وارد دانشكده پزشكي ليپزيگ(leipzig) شد. ولي پس از مدتي تحصيل در اين رشته را رها كرد و به تحصيل در رشته شيمي و سپس زبان پرداخت و بعد از دو سال نيز در آن رشته فارغ‌التحصيل شد.
پس از آن در وين و ترانسلوانيا(transylvania) به تحصيل در رشته زبان پرداخت.(وي قادر بود علاوه بر زبان آلماني به زبانهاي لاتين، يوناني، انگليسي، فرانسه و اسپانيولي به رواني صحبت كند.) سپس وي تحصيلات پزشكي خود را در دانشگاه ارلانگن(Erlangen) در باواريا(Bavaria) كامل نمود و در دهم اگوست 1779 درجه دكتراي پزشكي خود را دريافت نمود.
طبابت آن زمان بر اساس اين نظريه استوار بود كه بايد بيماري را از بدن خارج نمود. كتابهاي پزشكي آن زمان به راحتي براي بيماريهايي شبيه سرفه و بارداري، بر خونگيري مكرر و زياد و نيز تنقيه كردن بيماران در حجمي وسيع و همچنين اجبار بيماران به بلع مقدار زيادي از داروهاي تركيبي از جمله مسهلها و قي‌آورها - كه حدس زده مي‌شد در بهبود شكايات و مشكلات بيماران مفيد واقع شوند - اصرار مي‌ورزيدند.
هانمن از اين مساله رنج مي‌برد كه با وجود چنين درماني افراد بيشتري فوت مي‌نمايند تا از خود بيماري! وي در اواخر سال 1781 پست رياست اداره بهداشت گومين را در نزديكي مگدبورگ به دست آورد. در طي سه سال كه او آنجا بود با دختر خوانده يك داروفروش ازدواج كرد. وي از طريق ترجمه كتاب كسب درآمد مي‌كرد، زيرا كه افراد شهر هنگام بيماري داروهاي خانگي را ترجيح مي‌دادند تا اينكه به يك دكتر جوان مراجعه كنند.
وي در اين هنگام اولين مقاله خود را تحت عنوان «مسير درمان بيماريهاي كهنه» نوشت كه در لايپزيگ در سال 1784 انتشار يافت كه در اين مقاله به وضوح عقايد هانمن مشخص مي‌باشد. هانمن سپس به شهر درسدن مهاجرت نمود و شروع به ترجمه كتابهاي زيادي به زبانهاي فرانسه، انگليسي، لاتين و يوناني نموده و به مدت 4 سال در بيمارستانهاي آنجا كار كرد.
سپس در سال 1789 به منظور نزديكي به مركز علوم به لايپزيگ عزيمت نمود و در سال 1795 در لايپزيگ كتابي با عنوان «دوست سلامتي» نوشت. وي در اين زمان مقالات زيادي در مورد طب و شيمي نوشت كه در آنها عدم اطمينان وي به داروهاي آن زمان به طور كامل مشخص است.
وي در اين زمان دو كتاب ديگر منتشر نمود كه يكي در مورد مسموميت با آرسنيك و ديگري درموردتشخيص و درمان بيماريهاي مقاربتي بود. در طي اين زمان سخت هانمن طبابت را كنار گذاشته بود و از طريق ترجمه كتب امرار معاش - به شيوه‌اي سخت و فقيرانه - مي‌نمود. در سال 1791 هنگامي كه مشغول ترجمه از انگليسي به آلماني يك كتاب تحت عنوان رساله اطلاعات داروئي «cullen's treatis on Materia Medica» به نويسندگي يك پزشك مشهور اسكاتلندي به نام ويليام كولن (William cullen) بود، به شدت با عقيده وي مبني بر توجيه علت اثر كنيين در درمان مالاريا به علت تلخي و اثرات تونيك آن بر معده مخالفت كرد.
او براي اثبات اين مدعا مواد تلخ بسيار قوي را به همراه چند نوع ماده قابض مخلوط نمود. اما اين مخلوط عليرغم اينكه از نظر هر دو خاصيت فوق بر كنيين ارجح بود، قدرت از بين بردن تب را نداشت. او اين مساله را بدين ترتب ادامه داد كه موادي نظير قهوه پررنگ، فلفل و آرسنيك تبهاي منقطعي ايجاد كرده و همزمان در مقابله با همان علائم مي‌توانند بكار روند.
دكتر كولن در زمان خود استاد بسيار محترمي بود و بنابراين حملة هانمن به نظريات او بسيار بحث‌انگيز شد و اين درست همان حالتي است كه فرض كنيدكسي به اصولي‌ترين قوانين پزشكي عصر حاضر ايرادات اساسي وارد كند. هانمن به آزمايشات خود با كنيين ادامه داد و يك انس از آن را مصرف كرد و در همان روز دچار حملات تب سرد شد و علائمي مانند مالاريا از خود بروز داد. او اينطور استنباط كرد پوست درخت سين‌كونا(كنيين) كه براي درمان تب نوبه(مالاريا) استفاده مي‌شود به اين دليل بيماري را شفا مي‌دهد كه همان نشانه‌هايي را كه شبيه تب برگشتي يا نوبه‌اي است در يك فرد سالم ايجاد مي‌كند.
او در مقالاتش بارها مخالفت خود را با شيوه درمان پزشكي رايج در آن زمان ابراز نمود و همچنين به فعاليت علمي خود در اين باره، به خصوص پس از انتصاب و عضويت در جامعه اقتصادي لايپزيگ و آكادمي علمي مينز(Meinz) در سال 1791 ادامه داد و همزمان با آن بر تعداد مخالفانش نيز افزوده شد. در طول سالهاي 1793-1805 مصائب زيادي بر هانمن وارد شد كه از آن جمله‌اند مرگ پسر و دو دخترش در حوادث مختلف و رواني شدن تنها پسر باقيمانده‌اش.
زندگي سرگردان وي به مدت 13 سال طول كشيد و در بيست شهر مختلف زندگي نمود. با اين وجود در اين مدت نيز چند مقاله ارزشمند نوشت كه از آن جمله است : «اصول جديد براي اثبات قدرت شفادهي داروها» كه در مجله پزشكي هوفلاند(Hufeland) در سال 1796 منتشر شد. بسياري اين سال را سال تولد هوميوپاتي مي‌دانند ، چرا كه در اين سال هانمن قانون مشابهتها را انتشار داد و براي اولين بار اصطلاح هوميوپاتي را به كار برد.
او مي‌نويسد :‌«آزمايشگر بايد عقلاني و عملي تا آنجا ممكن است دارو را بر روي بدن انسان آزمايش كند تنها از اين طريق است(Proving) كه مي‌توان تاثير حقيقي دارو را كشف نمود»شركت در اين آزمايش (proving) آگاهانه بوده و شركت كنندگان پس از طلاع از مراحل آن، داوطلبانه به اين امر مبادرت ورزيده كه به طور معمول پزشكان هوميوپات يا دانشجويان علاقمند مي‌باشند. از نامي‌ترني اين افراد، هوميوپات برجسته و معروف، جيمز كنت مي‌باشد. او proving را تا مراحل بحراني بيماري حتي تا خونريزي مغزي ادامه مي‌داد.
از سال 1790 تا 1805 روش درماني جديد او به تدريج تبلور يافت و در سال 1810 كتاب ارگانون كه حاوي انديشه‌هاي هانمن در روش جديد درماني بود و در آن به طور واضح و دقيق، اصول و قوانين حاكم بر هوميوپاتي شرح داده شده است را انتشار داد. اين كتاب تا زمان مرگ هانمن 6 بار تجديد چاپ شده وبه 15 زبان دنيا ترجمه گرديده است. وي اصل بنيادين هوميوپاتي را چنين بيان مي‌نمايد :
«Similia similibus currentur يا مشابه، مشابه را درمان مي‌كند» و در ادامه بيان مي‌نمايد كه هر دارويي بتواند در بدن يك فر دسالم همان نشانه‌هايي را توليد كند كه يك بيماري مي‌تواند به وجود آورد، قابليت درماني را به آساني، كامل‌ترين و پايدارترين حالت دارد. مهمترين تاثيرات هوميوپاتي را در اپيدمي سالهاي 1801 Scarlet fever و 1813 تيفوس مي‌بينيم كه در آن كارآيي هوميوپاتي به شدت اثبات شد، بطوريكه در اپيدمي تيفوس فقط دو بيمار از مجموع 180 بيمار مداوا شده به روش هوميوپاتي فوت كردند، در حالي كه ميزان فوت بيماراني كه با پزشكي رايج آن زمان درمان شده بودند، بيش از 50% بود.
در طي چند سال بعدي او دارو‌ها و مواد مختلف زيادي را امتحان كرد و براي هر دارو يك ليست طولاني از اثرات ثبت شده روي بدن(Proving) تهيه كرد. او فهميد كه برخي از محلولها آنقدر قوي هستند كه در تعدادي از بيماران اثرات سمي توليد مي‌نمايند. لذا جهت كاهش سميت اين مواد محلوهاي رقيق‌تر را امتحان نمود و كشف كرد كه رقيق شدن آنها نه تنها اثرات سمي را حذف مي‌نمايد، بلكه قدرت و عمق عملكرد داروها را افزايش مي‌دهد.
نتايج اين بررسيها در طول زندگي او منجر به ثبت اثر كامل 99 دارو بود.(شاگردان وي تا پايان قرن 19 بر روي 600 ماده كار كردند. كتاب مهم فرهنگ دارويي (Materia Medica pura) وي در 6 جلد بين سالهاي 1812-1811 چاپ شد كه در آن علاوه بر اطلاعات دقيق در مورد هر داروي هوميوپاتي و نحوه كاربردش در درمان بيماري، هانمن نحوة درمان شخصي خود را نيز آورده است.
وي مي‌نويسد : «علاوه بر درمان بيماري، شناخت دقيق خصايص هر بيمار از وظايف پزشك است.» اين خصايص در هر مورد فرق مي‌كند(مخصوص فرد مي‌باشد) و به جزداروهاي با دوز مناسب(minimal dose) هاميوپاتي، هيچ روش مناسبي براي درمان نمي‌باشد كه بتواند هر فرد بيمار را با سرعت و به صورت پايدار درمان نمايد.
در سال 1818 آخرين كتاب مهم و اساسي هانمن منتشر شد(بيماريهاي مزمن، طبيعت ويژه و درمان به روش هوميوپاتي اين بيماريها). جلد اولين اين كتاب به اصول و مباني طبابت به روش هوميوپاتي و ديدگاه كل‌گرايانه به فرد بيمار كه در حقيقت درمان (جسم، روان، ذهن) است، اشاره دارد. جلد دوم اين كتاب به نيروي حيات(vital force) اشاره داشته و توانايي اين نيرو را در بدن انسان توضيح مي‌دهد.
امروزه نيز اين كتاب به همراه ارگانون و فرهنگ دارويي در سراسر دنيا به عنوان مرجع و پايه مطالعات هوميوپاتي به حساب مي‌آيد و تعداد زيادي هوميوپات همه روزه مطالب جديدي از زواياي جملات هانمن در اين كتابها كشف مي‌كنند. مقالات متعدد هانمن نيز در كتابي به نام lesser writing جمع‌آوري شده كه حاوي نقطه نظرات وي در باره جنبه‌هاي گوناگون متدولوژي هوميوپاتي مي‌باشد.
در طول زندگي هانمن و بعد از مرگ وي، پزشكان ديگر به شدت درصدد مخالفت با هوميوپاتي و از اعتبار انداختن آن برآمدند. بسياري از دانشجويان هانمن او را به علت ترس از بودن با او و هوميوپاتي كه ممكن بود باعث از بين رفتن شانس اخذ درجه دكتراي ايشان و يا صدمه به وجهة پزشكيشان شود، ترك نمودند. مقالاتي كه هوميوپاتي را به تمسخر مي‌گرفتند، در روزنامه‌ها و مجلات مرتباً چاپ مي‌شد.
در كنار هانمن ديگر پزشكان و شاگردان او نيز مورد آزار قرار گرفتند. افرادي همچون دكتر كارل فرانز(Karl Franz) مجبور به بازنشستگي شد و داروهاي هوميوپاتي كريستين هورن بورگ(christian Hornburg) مصادره و به صورت نمادين در قبرستان يك كليسا دفن شد. او اولين قرباني اثبات درستي عقايد هوميوپاتي شد، زيرا قبل از دادگاه به عناوين مختلف مورد ضرب و شتم قرار گرفت و سرانجام محاكمه و زنداني شد و پس سه روز فوت نمود.
پس از فوت هانمن هوميوپاتي به گسترش خود ادامه داد تا آنجا كه در انتهاي قرن نوزدهم به روش هوميوپاتي در بيش از 60 كشور جهان طبابت مي‌شد. تخمين زده مي‌شود تاكنون حدود 400 ميليون نفر تحت درمان هوميوپاتي قرار گرفته‌اند و در تمام اين كشورها بيمارستانهاي هوميوپاتي وابسته به دانشكده‌هاي آن تاسيس شده، جمعيتها و گروه‌هاي پزشكي هوميوپاتي تشكيل شده است.
در بسياري از كشورها مانند آلمان، انگلستان، سوئد، فرانسه و آمريكا داروهاي هوميوپاتي در فارماكوپه(دارونامه) رسمي آن كشور وارد شده است و در برخي كشورها مانند فرانسه و انگلستان داروهاي هوميوپاتي تحت پوشش بيمه قرار دارند. همچنين تمامي داروخانه‌هاي فرانسه موظف به فروش داروهاي هوميوپاتي مي‌باشند.

ریپورتر
10th May 2009, 11:55 AM
جایگاه پزشکی هومیوپاتی در نظام خدمات بهداشتی درمانی



تلفیق روش های هومیوپاتیک با پزشکی رایج مانند دیگر رشته های پزشکی کل نگر که وارد حوزه پزشکی مکمل شده اند می تواند به توسعه پژوهش، آموزش و درمان هومیوپاتیک کمک نماید و اعتبار علمی و همکاری های بین المللی در این میدان را افزایش دهد.
البته این رویکرد تلفیقی تنها با نگرشی بدون تعصب به محدوده ی توانمندی های درمانی هومیوپاتی میسر می شود. به هر حال هومیوپاتی مسیرهای گوناگونی در سیستم های بهداشتی کشورهای مختلف برای هماهنگی پژوهشی و بالینی با پزشکی رایج طی کرده است و در نظام ارجاع جایگاه های متفاوتی را به خود اختصاص داده است.
هومیوپاتی در برخی از بیماریها اثربخشی بیشتری در مقایسه با پزشکی رایج داشته است و در برخی از بیماریها کمتر موثر بوده و یا زمان طولانی تری برای درمان نیاز داشته است. یک نظام هماهنگ سلامتی در پی شناخت و استفاده از همه روش هایی است که می توانند اثرات مثبتی برسلامتی داشته باشند. در این راستا، سیستم های بهداشتی، درمانی برخی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه با استراتژی های زیر سعی در شناسایی و بهره وری از درمان های هومیوپاتی داشته اند :
- شناخت دقیق هزینه اثر بخشی
- شناخت تداخل اثر با درمان های پزشکی رایج
- آموزش و اطلاع رسانی علمی
- تنظیم یک نظام ارجاع هماهنگ هومیوپاتی- آلوپاتی
- توسعه ی امکانات آزمایشگاهی که ویژگی ها و اثرات داروهای هومیوپاتی را عینی نمایند. (مانند دستگاه های اسپکتروفتومتری که شکلهای متفاوت کریستالی محلولهای هومیوپاتیک را نمودار می سازد.)
- استفاده از روش های تحلیل کیفی در کنار مطالعات کمًی تحقیقات در هومیوپاتی در زمینه های زیر صورت می گیرد.
- اثبات اثر داروها
- مطالعات همه گیر شناختی
- شناخت ساز و کارهای داروهای هومیوپاتی
- میزان تأثیر داروهای هومیوپاتی در بهبود بیماری ها
- مقایسه اثر داروهای هومیوپاتی با دارونما و داروهای رایج در درمان بیماریها
- مطالعات جامعه شناختی در مقبولیت و میزان استفاده از هومیوپاتی به عنوان یک روش درمانی جدول های 1 و 2 در پایان همین مقاله نمونه هایی از کار آزمایی های بالینی معتبر در زمینه ی اثر بخشی درمانهای هومیوپاتیک را نشان می دهند.
البته باید اقرار نمود که تحقیق در هومیوپاتی به دلایل زیر دارای مشکلاتی است :
- متأسفانه تحقیقات در هومیوپاتی و کلاً شاخص های ارزیابی کارایی tm/cam به علت ماهیت کل نگران با پزشکی متعارف متفاوت است.
- همسان نبودن طبقه بندی بیماری ها و داروها در پزشکی متعارف و هومیوپاتی
- وابستگی شدید نتایج به دانش و مهارت هومیوپات
- احتمال بروز تشدید علایم در مراحل اولیه ی درمان
- نیاز به پیگیری طولانی در بیماریهای مزمن
- نیاز به استفاده از داروهای مختلف برای درمان یک بیماری در افراد مختلف.
اینها مواردی هستند که چالش هایی برای یک محقق هومیوپاتی ایجاد می نماید و روشهای تحقیق کیفی در آن اهمیت بیشتری می یابند.
طرح های پیشنهادی who برای ورود هومیوپاتی به سیستم های تندرستی
1- کسب اطلاعات بیشتر در مورد؛ عمومیت روش ها، منافع حاصله و روش های کاربردی هومیوپاتی
مطالعاتی از این نوع در آمریکا و استرالیادرباره ی اثرات روش درمانی، کارایی، ایمنی، هزینه- اثربخشی صورت گرفته است.
2- کسب اطلاعات در مورد انگیزه بیماران در استفاده از روش درمانی و الگوی مصرف
3- بهبود کیفیت هومیوپاتی در عمل
خصوصاً از طریق اشاعه ی دانش هومیوپاتی به ویژه نشانه شناسی آن، لازم است امتحانات دارویی جدید روی افراد سالم انجام شود تا یافته های سم شناسی و حساسیت سنجی برای داروهای تعیین شده، به روز شده و نشانه ها قابل اعتمادتر گردد.
4- انجام تحقیقات بیشتر در زمینه ی سازوکارهای فیزیوپاتولوژیک داروها و چگونگی پاسخ دهی به درمان
5- مقایسه روش های مختلف درمانی در هومیوپاتی
به خصوص برای فراهم کردن استانداردهای درمانی مشخص لازم است.
6- توسعه تحقیقات کلینیکی
با گشایش بیمارستان هایی که درمان هومیوپاتی در آنها انجام می شود، عملکرد این طب به وضوح مشخص شده و مورد سنجش قرار می گیرد. انجام کار آزمایی های بالینی و متاآنالیزها بر اساس
روش شناسی کلاسیک تحقیقاتی با کمترین هزینه و توجه به تأثیرات آن در کیفیت زندگی و افزایش طول عمر .
7- توسعه تحقیقات پایه ای
شروع کار روی موضوعات تحقیقاتی و ساز و کارهای دارو که باید با همکاری مراکز دانشگاهی و معتبر تحقیقاتی و امکانات کامل آزمایشگاهی صورت گیرد. این آزمایشات بخصوص در مورد خاصیت محلول های با رقت بالا از نظر فیزیکوشیمیایی می تواند در پذیرش نتایج تحقیقات بالینی بسیار موثر باشد و در تفسیر نظریات دانشمندانی که داروهای هومیوپاتی را فاقد ملکول دارویی و اثربخشی آنها را صرفاً اثر دارونما می دانند، بسیار مؤثر باشد.
8- گسترش آموزش و تحصیل در هومیوپاتی
خصوصاً زیرنظر مراکز دانشجویی معتبر و تشکیل مقاطعی که در آن پزشکان تحت آموزش قرار گیرند.
9- تحقیق در مورد نحوه استقرار و اثرات ناشی از روش درمانی هومیوپاتی در نظام خدمات سلامت
10- ایجاد رابطه ای نزدیکتر بین هومیوپات ها و بیماران از طریق آموزش آنها
مشاوره های بیشتر، درک احساس بیماری آنها، کمک برای کنترل وضعیت بیماران و طی کردن مسیر درست درمانشان.
هومیوپاتی با قدمت دویست ساله میراثی است که به همه تعلق دارد. چرا که هزینه برای آن کم است، تجویز، به شرطی که به تشخیص بیماری نزدیک باشد، بی خطر است و تکنولوژی زیادی به خاطر سادگی آماده سازی داروهای آن طلب نمی کند، گر چه این رشته نیازمند سطوح بالایی از علم و تجربه می باشد.
منافع درمان درست به بیماران، پزشکان، کارخانه های تولید کننده دارو، مراکز توزیع دارو، محققین و سیستم های بهداشتی که هزینه ها، فوائد و خطرات این فعالیت ها را برآورد می کنند، خواهد رسید. بهبود رابطه ی بین مراکز هومیوپاتی و سیستمهای ملی سلامت خصوصاً از طریق آموزش، تحقیق و ارزشیابی،‌خیلی دور از دسترس به نظر نمی رسد به شرطی که همکاری های وسیع تر و صمیمانه تر ایجاد شود.

ریپورتر
10th May 2009, 11:56 AM
تاريخچه هوميوپاتي در ايران




History of homeopathy in Iran can be classified into two time periods. In the first period, some homeopaths were involved in medical practice discretely, and undoubtedly the late Dr. Baharmand can be counted as the first Iranian homeopath. He, in 1924, began homeopathic medical practice in an office adjacent to the British embassy. After him, we can name the late Dr. Tabibi who continued the practise of homeopathy in the vicinity of Karimkhan Street in Tehran and delivered homeopathic medications to the patients with cooperation of the Red Crescent. The last one of the previous generation of homeopaths is Professor Jam who is one of the founders of Tabriz faculty of medicine. He facilitated the familiarization of homeopathy by holding several seminars in this faculty. Long retired now at the age of 90+, Dr Jam is living in Tehran.
The second generation of homeopaths is indebted to Dr. Naaseri (Ph D in Aerospace Studies). The movement begun by him in Iran led to free homeopathy classes at the School of Medicine of Tehran Islamic Azad University, and also at Uromia University. He also treated many patients without any fee. But because he was not a physician, he was treated unkindly by Health authorities and consequently he returned to England.
Dr. Mirzazadeh was invited by the authorities of Ministry of Health and came from Germany to Iran. He also held free classes to train a small group of homeopaths. He continues to practise in Tehran.
Some students of Dr Naaseri and Dr Mirzazadeh progressed and themselves became experts in homeopathy and teachers - some now have International fame.
Here, we must name Mr. Gholam-Hossein Beheshti who has always played an effective role in the promotion of homeopathy. He played an important role in arranging homeopathy classes as well as teaching in particular the philosophy of homeopathy. In this way, he paved the path for the development and extension of homeopathy throughout the country via different seminars held in various culture centers.
On October 26th in 1995, the Supreme Council of Assessment of the Ministry of Treatment and Medical Education recognized Homeopathy as a therapeutic method, and finally in January 16th 1999 the regulations related to
homeopathic physicians were communicated by the Minister of Health, Dr. Farhadi, to the education deputy of the Ministry and it was communicated to the medical sciences universities for immediate action. After this official recognition, nine physicians decided to establish a homeopathic association and they submitted a request to the Ministry of Interior. After a while, Ministry of Health and Treatment and Medical Education replied positively to the inquiry from Ministry of Interior by the letter No.: A/10001, and eventually the permit for commencing activities of the association was issued.
The association’s founding board composed of Dr. Mazaherinezhad, Dr. Movaffagh, and Dr. Yousefizadeh was formed. Commencing work on December 20th, 2001 members under the supervision of an official representative of the Ministry of Interior, as an initial task they prepared the Articles of the Association and organised and held the first general assembly of the founding members in October 2002. At this meeting, a 5-member administrative board was elected by 130 homeopathic physicians in for first time as follow:
Dr. Ardavan Shahrdar as president
Dr. Mehdi Movafaghsharif as vice president
Dr. Ali Mazaherinezhad as General Secretary
Dr. Faranak Farzad as Treasurer
Dr. Siamak Youssefizadeh

The first IHA board of director 2002-2005 had lots of correspondence with national and international organizations and played an active role in the legalization of homeopathy in Iran. During this period IHA had many contacts with international organizations such as ICCH and AHML and at last became a member of LMHI. IHA owes Dr Shahrdar for his great effort on international contacts. On the other hand the directorial board was active in national accreditation of homeopathy by corresponding with The Ministry of Health, and Health Commission of parliament. During this period, Tehran University begin a 2 year course of Homeopathy through the endless efforts of Dr. Bijan Radmehr and Dr. Amirabbas Jafary. This course still continues to date.
On July 2005 the 2nd administrative board was elected by IHA members as follow:
Dr. Ali Mazaherinezhad as president
Dr. Fazel Hamidbehnam as vice president
Dr. Farbod Rahnamaie-Chitsaz as General Secretary
Dr. Arash Ahmadi as Treasurer
Dr. Behnoosh Nooshee

ریپورتر
10th May 2009, 11:57 AM
داروسازي در هوميوپاتي


ساختن داروهاي هوميوپاتي توسط پروسه‌هاي خاصي صورت مي‌گيرد كه به شرح مختصر آنها مي‌پردازيم :
1 ) Maceration :
در مورد گياهان اين فرايند را Maceration مي‌نامند . در طي آن كل گياه را - بدون گرم و سرد كردن خرد مي‌نمايند . ( البته بسته به نوع گياه و دارويي كه مي‌خواهد توليد شود مي‌توان از برگ ، ساقه ، جوانه ، ريشه ، گل و يا حتي گرده گياه به طور مجزا جهت ساخت دارو استفاده نمود . ) هميشه سالمترين گياه و سالمترين قسمت آنرا انتخاب مي‌نمايند و نيز سعي مي‌شود تا قسمتهاي انتخابي آنقدر كه ممكن مي‌شود عاري از ميكروارگانيسم باشد.
اول با آب سرد و سپس با آب مقطر آنرا شستشو مي‌دهند و سپس روي يك صفحه شيشه‌اي آنرا خرد مي‌نمايند و بعد آنرا به داخل يك لوله آزمايش انتقال مي‌دهند و البته سعي مي‌شود اين لوله تيره باشد تا نور به آن نرسد .
روي اين گياه خرد شده آب مقطر اضافه مي‌نمايند ( آب دوبار تقطير شده ) ، و بسته به نوع گياه آنرا براي مدتي ( معمولا 2 - 1 ماه ) در اين حالت قرار مي‌دهند تا تبادلات لازم صورت پذيرد . و نيز 20 - 5% الكل به آن اضافه مي‌نمايند كه ميزان الكل افزوده به آن بستگي به درصد الكل خود گياه دارد .
محصول به دست آمده حداقل 2 هفته در درجه حرارت ( 30 - 15 ) معمولي و در محيط بسته ( پوشيده ) و تاريك مي‌ماند و پس از آن آنرا با صافي صاف مي‌نمايند . داروي بدست آمده داروي شماره‌ي صفر مي‌باشد كه به آن محلول مادر يا Mother Tincture M.t مي‌گويند كه هنوز توان‌دار نشده . ( هر چند كه در برخي موارد جهت درمان نيز از آن استفاده مي‌شود. ) پس از اين مراحل نوبت به توان‌دار كردن ( potertization ) مي‌رسد كه به سه روش صورت مي‌پذيرد :
الف - يك سي سي از M.t را برداشته و نه ميلي ليتر آب مقطر همراه با مقدار كمي الكل ( حلال ) - و يا حتي با 9cc الكل خالص - مخلوط مي‌نمايند و سپس آنرا داخل يك لوله آزمايش به ميزان 3/2 ارتفاع آن ريخته و پس از بستن درب لوله ، آنرا براي 100 - 50 بار به شدت تكان مي‌دهند ( shaking ) و يا به شكل ضربه زدن به اجسام نيمه سخت مانند جلد چرمي كتاب اين كار را انجام مي‌دهند .
حال داروي به دست آمده ما 1X يا 1D كه به طور معمول به شكل X1 يا D1 نوشته مي‌شود و در واقع حروف اول « يك دهم » = Decimal يا X/1 = 1/10 مي‌باشد . براي تهيه D2 = X2 يك سي سي از X1 يا D1 برداشته و آنرا با 9cc حلال مخلوط نموده و مراحل Shaking را دوباره انجام مي‌دهند كه داروي حاصله را D2 = X2 ( با رقت ملكولي 2- 10 = 100/1 ) مي‌نامند و به همين ترتيب 3- 10= D3 به دست مي‌آيد .
( در هوميوپاتي به طور معمول از داروي D5 يا X5 به بالا استفاده مي‌شود .)
ب - در روش ديگر 1cc از M.t را با 99cc حلال حل كرده و محلول حاصل را C1 (حرف اول Centimal) مي‌نامند كه داراي رقت ملكولي ( 2- 10 = 100/1 مي‌باشد و اگر 1cc از C1 را با 99cc محلول مخلوط نموده و Shaking را انجام دهيم ، داروي حاصل C2 با دقت 4- 10 = 10000/1 به دست مي‌آيد . از نظر علم شيمي C3 = X6 است چون رقت ملكولي آنها برابر است ، ولي از نظر هوميوپاتي اين دو با هم فرق داشته و شايد اثرات مشابهي را داشته باشند ، اما در جزييات متفاوت خواهند بود ، چون در اين دو روش ميزان انتقال فركانس در هر بار متفاوت از هم است .
از نظر شيمي هم با توجه به عدد آوو گادرو ( 23- 10 × 02/6 ) ، داروي C12 به بالا آب مقطر محض مي‌باشد ، لذا نمي‌توان اثر شيميايي براي آن قائل بود .
2 ) روش LM :
در اين روش فرايند داروسازي با رقت 50000/1 شروع مي‌شود كه در واقع از لحاظ علم شيمي از همان ابتدا هيچ گونه chemical effect اي را نمي‌توان براي آن منظور نمود . لكن هوميوپاتهايي كه با اين روش كار مي‌نمايند معتقدند كه با اين روش aggrevation (تشديد موقت نشانه‌هاي بيماري موجود ) بيمار بسيار ملايمتر بوده و مدت زمان بسيار كوتاهتري را دارد . ولي دفعات مصرف دارو توسط بيمار در آن افزايش مي‌يابد .
3 ) روش trituration : ( ساخت دارو بدون استفاده از آب مقطر و الكل ) به منظور ساخت دارو از مواد جامد از روش ابداعي هانمن كه بعضي آنرا شاهكار وي مي‌پندارند بهره مي‌برند . به اين صوت كه يك گرم از ماده جامد را انتخاب نموده ( براي مثال مغز پوسته صدف دريايي براي ساختن ( Calcaria carbonica ) و سپس آنرا در هاون ريخته و نه گرم ( 9gr ) پودر شير خشك به آن اضافه كرده و حداقل يك ساعت به هم مي‌زنند . ( ده بار در جهت عقربه‌هاي ساعت و ده بار در خلاف جهت آن ) و نام آنرا X1 مي‌گذارند و به اين فرآيند Trituration مي‌گويند.
در هوميوپاتي تهيه دارو در حقيقت تنها يك فرايند انتقال مي‌باشد و داروي هوميوپاتي غيرمادي بوده و در واقع انرژي دروني آزاد شده‌اي است كه در اين بين مسووليت درمان بيماري را عهده‌دار مي‌باشد .
اينكه از بعضي مواد جهت ساخت شكل ظاهري دارو بهره‌گيري مي‌شود تنها حكم يك Medium ( واسطه ) و يك انتقال دهنده‌ي اثرات درماني را دارد و نه اينكه خود عامل درمان كننده باشد ، چرا كه ماده زمينه ( قرص يا گلبول يا ... ) در تمامي داروها يكسان مي‌باشد و نمي‌تواند گستره وسيع اثرات داروهاي هوميوپاتي را به هيچ وجهي توجيه نمايد ، درك اين اكتشاف گيج كننده مي‌باشد .
اين پديده نمي‌تواند به طور واضحي توسط آناليز شيميايي معمولي و رايج توضيح داده شود . اين داروها به قدري رقيق شده‌اند كه حتي يك ملكول از ماده‌ي اصلي در آنها وجود ندارد ولي با اين حال اثرات آنها بسيار واضح و حقيقي است و جاي هيچ گونه شكي را باقي نمي‌گذرد . حتي اثرات آن به گونه‌اي است كه يك فرد بيمار را به سرعت درمان كرده و هيچ عارضه‌اي نيز از خود بر جاي نمي‌گذارد . هانمان كشف كرد كه حتي افرادي كه از امراض مزمن و عميق رنج مي‌برند نيز اگر داروي هوميوپاتي مناسبي دريافت نمايند پيشرفت چشمگيري از نظر درماني خواهند نمود .
با اين تفاسير ، هانمن حدس زد كه به داروي « انرژي » دست يافته زيرا از نظر آناليز شيميايي هيچ ماده‌اي در داروي ساخته شده توسط او وجود نداشته است . او به اين نتيجه رسيد كه بايستي يك اصل انرژي‌زا براي انسان وجودداشته باشد كه به بدن و كالبد فيزيكي او انرژي و روح مي‌دهد و هر گاه اين اصل انرژي بخش متاثر شود ، علائم بيماري نمايان مي‌شود و در اين سطح است كه درمانهاي تقويت شده اثر اوليه خود را نشان مي‌دهند و ما به اين سطح ، سطح ديناميك ( dynamic level ) گفته و به اين اصل انرژي‌زا نيروي حياتي ( Vital force ) اطلاق مي‌كنيم .

ریپورتر
10th May 2009, 11:58 AM
داروشناسي در هوميوپاتي



قانون اثبات اثر دارويي Proving : قانون اثبات اثر دارويي روشي است كه بر اساس آن داروها براي تشخيص اثرات درمانيشان مورد آزمايش قرار مي‌گيرند . بدين صورت كه به يك گروه از افراد سالم روزانه دوزي از آن ماده دارويي داده مي‌شود و سپس نشانه‌هاي ظاهر شده ( Artificial disease ) مطابق روش استاندارد ( Double blind ) به دقت ثبت مي‌شود . بعد از پايان دوره اثر دارو همه نشانه‌ها به عنوان تصوير خاص آن دارو در مجموعه اطلاعات دارويي ( Materia Medica ) ثبت مي‌شود .
براي درمان يك بيمار چه در شرايط حاد و چه در شرايط مزمن ، پزشك هوميوپات نشانه‌هاي وي را با تصاوير داروهاي موجود در Materia Medica مطابقت نموده و سپس طبق قانون همانند دارويي را كه تصويرش بيش از بقيه داروها با نشانه‌هاي بيمار جور در مي‌آيد ، انتخاب مي‌شود.
براي تسهيل كار هر علامت تحت عنوان يك صفت ( روبر يك ) جداگانه نوشته شده و سپس مجموعه داروهايي كه علايم گوناگون ( روبريكهاي متفاوت ) proving خود نشان مي‌دهند در كتب Repertory ثبت مي‌شوند . پزشك هوميوپات با مراجعه به كتب Repertory مجموعه علايم ( روبريكهاي ) بيمار را جمع‌آوري نموده و با اشتراك داروهاي موجود در همه روبريكها به داروي مورد نظر مي‌رسد .
و بر اساس فرمول خاصي روش كار در Proving به اينگونه است كه 100 - 50 نفر از افراد داوطلب را انتخاب نموده و به هر يك از آنها تعدادي قرص ، قطره و يا گلبول مي‌دهند ( دارو مي‌دهند ) تا اينكه نشانه‌ها در آنها ظاهر شود و به مجرد پديد آمدن نشانه‌ها دارو را قطع مي‌نمايند كه بر حسب قدرت و حساسيت فرد زمان بروز نشانه‌ها فرق خواهد نمود .
قوانين كلي Proving :
1 - نشانه‌ها ( مواد ) بايد روي انسانهاي به نسبت سالم آزمايش شوند .
2 - نشانه‌ها بايد شامل هر سه قسمت جسم ، روان و ذهن باشند .
3 - هر دو شكل دارو را با هم ، هم به صورت توان دار ( Potentizes ) و هم به صورت خام استفاده نمايند .
4 - Proving شامل آن نشانه‌ها مي‌باشد كه در فرد مورد نظر بهبود يافته‌اند .
Proving افراد بايد در سه منطقه جغرافيايي متفاوت انجام شود كه عبارتند از :
1 - كنار دريا ( زندگي 3 - 2 ماهه )
2 - ارتفاع بالاي 2500 متري از سطح دريا
3 - مناطق كوهستاني و دشت
پيش از شروع آزمايش ، داوطلبان مي‌بايست حداقل به مدت يك ماه در محيط مورد نظر زندگي كرده و مستقر شوند ، تا با شرايط آن منطقه متعادل شده و خو بگيرند و افرادي به كار گرفته مي‌شوند كه شرايط زير را داشته باشند .
1 - با اصول هوميوپاتي آشنايي كامل داشته باشند . يعني بدانند هوميوپاتي چيست ؟ و چه چيزي را مي‌خواهيم پيدا كنيم ؟
2 - از سن بين 45 - 18 سال برخوردار باشند .
3 - شخصي را كه انتخاب مي‌كنيم بايد عاري از اضطراب و يا هر گونه از انواع اختلالات شخصيتي و يا خلقي باشد .
4 - افراد بايد جدي باشند و بدانند كه اين آزمايش علمي و منطقي است و آنرا سهل و سرسري نگيرند .
5 - كساني باشند كه در طول مدت آزمايش بتوانند زندگي عادي خود را ادامه بدهند . پس از آنكه Proving انجام و نشانه‌ها مثبت شد نشانه‌هايي كه از افراد زير بدست آمده است براي ما بي‌ارزش خواهد بود .
1 - افرادي كه بيش از حد به ريزه‌كاريهاي ذهن و روان پرداخته‌اند .
2 - افرادي كه فراموشكارند و فراموش مي‌كنند كه بيشتر نشانه‌ها را بگويند .
3 - افرادي كه بيماريهاي مثل آسم ، تب يونجه و آلرژي‌هاي مختلف و حساسيت‌هاي غذايي داشته باشند .
براي داروهاي غيرسمي از توانهاي ( پوتنسي ) پايين و براي داروهاي سمي از توانهاي بالاتر استفاده مي‌شود . در ضمن افراد مورد آزمايش نبايد با همديگر ارتباط داشته باشند تا تلقين به يكديگر ننمايند . افراد بايد روز پيدايش نشانه‌ها ، تغييرات به وجود آمده و نوع درد و محل و ساعت آنرا بنويسند .
از روزي كه نشانه‌ها آشكار مي‌شوند تا 5/2 ماه فرصت نوشتن به آنها داده شده و سپس دفاتر آنها جمع‌آور مي‌شود . لذا افرادي كه شرايط و قوانين بالا را رعايت نكرده‌اند يا دارو روي آنها اثر نكرده باشد از دور خارج شده و افراد باقيمانده وارد مرحله دوم مي‌شوند . در اين مرحله دوز بالا به آنها داده مي‌شود و باز به مجرد پيدايش نشانه‌ها مصرف دارو را قطع و مراحل پيشين را تكرار مي‌نمايند و مابقي افرادي را كه باقي مي‌مانند وارد دور سوم آزمايش مي‌كنند و پس از يك وقفه 6 - 5 ماهه داروي با توان بالاتر به آنها داده مي‌شود.
و به مدت يكسال منتظر بروز نشانه‌ها و تغييرات مي‌مانند . لذا كل يك دوره آزمايش دارويي ممكن است تا 5/2 سال طول بكشد . پس از آن تمام نوشته‌ها جمع‌آوري شده و پس از آناليز وارد كتب Materia Medica , Repertory مي‌شود .
در كتب Materia Medica . Repertory نشانه‌هاي مختلف داراي درجه‌بنديهاي سه‌گانه يا چهارگانه هستند . باين ترتيب نشانه‌اي سه خطي است كه دست كم در 90% از Proverها ( اثبات كننده‌ها ) ديده شده باشد . نشانه‌هايي كه دست كم در 60% از prover ديده شود . را دوخطي ( Type italic ) و نشانه‌هايي را كه در 30% آنها ديده شود.
يك خطي مي‌نامند ( معمولي Typr ) اخيرا نشانه‌هايي چهار خطي عنوان شده‌اند كه عبارتند از نشانه‌هايي كه تقريبا در تمام افراد مشاهده شده‌اند . ( حروف درشت با Typebold ) . البته بسياري از علايم ذكر شده در كتب Materia Medica مختلف موجود در حال حاضر دست آورد تجارب باليني ( clinical trial ) مي‌باشند .

ریپورتر
12th May 2009, 02:42 PM
سركوب علايم يا درمان ريشه اي« سركوب درحقيقت محو ساختن تظاهرات بيماري قبل از بهبودي از آن است ».
موضوع فرونشاني يا سركوب از نقطه‌نظر هوميوپاتي يكي از مهمترين مسائل مي‌باشد . اما يكي از موضوعاتي است كه ذهنيت پزشكي رايج كمترين آشنايي را با آن داشته و در عين حال در بسياري مواقع بيشترين كاربردي خود را از اين طريق دارد ( مانند اغلب درمانها در بيماري‌هاي پوست يا روماتيسمي ) انواع گوناگوني از سركوب وجود دارد كه به اختصار به آنها مي‌پردازيم .
1) سركوب‌هاي تصادفي و يا طبيعي : كه به هر علت ناشي از تجويز دارو نباشد ، مانند فرونشاني ناشي از احساسات شديد به دليل تنگناهاي غيرعادي زندگي . اين سركوب‌ها كمابيش آگاهانه است ، گرچه شدت اثرات آنها به طور معمول شناخته شده نيست و فرد به فرونشاندن اين احساسات مباهات زيادي مي‌كند و از آن اعتبار كسب مي‌كند.
نوع ديگري از فرونشاني تصادفي وجود دارد كه ناشي از شوك‌هاي بزرگ رواني مانند مرگ عزيز و يا اندوه است . نوع سوم آن در حيطة بدن است، مانند هنگامي كه خونريزي ماهانه با حمام كردن ناهنگام بند مي‌آيد و يا خون نفاس كه پس از زايمان با سرماخوردگي متوقف مي‌شود و يا تعريقي كه يكباره با لرز متوقف مي‌شود .
نوع ديگر فرونشاني تصادفي يا طبيعي ، فرونشاني يك بيماري بوسيله بيماري ديگر است كه از آن بارها در ارگانون سخن به ميان آمده است يعني ابتلاي به يك بيماري حاد در پي بيماري‌هاي حاد ديگري سبب بهبودي بيماري اوليه گردد. يا يك بيماري حاد كه سير يك بيماري مزمن را تا زماني كه بيماري حاد به مسير خود ادامه مي‌دهد متوقف سازد يا حتي وقتي يك بيماري مزمن باعث توقف مسير بيماري حاد شده و باعث ايجاد ايمني كامل يا نسبي عليه آن بيماري مي‌شود .
2) سركوبهاي دارويي : درمان علامتي يعني مبارزه با علائم بدون توانايي در رفع بيماري مثل بيماري ميگرن ، آسم و اگزما با مسكن ، برونكوديلاتور و كورتون كه اين نوع درمان در حقيقت نوعي سركوب مي‌باشد.
وقتي براي بيماري مبتلا به لوپوس منتشر شده (SLE) كورتيكوتيروئيد تجويز مي‌كنيم ، سيستم ايمني بدن وي را كه دچار اختلال شده و بصورت اتوايميون عمل كرده را تضعيف مي‌كنيم . پس نيروي حياتي وي سركوب مي‌شود . گرچه ممكن است بدون انجام اين‌كار پروسة بيماري ، او را تضعيف و نابود كند ولي اگر بتوانيم اختلال و عدم تعادل سيستم ايمني وي را برطرف كنيم توانسته‌ايم واقعاً سلامتي را به وي بازگردانيم .
بعلاوه ما پس از چند سال طبابت بيماراني را مشاهده مي‌كنيم كه اكنون از چند نوع بيماري رنج برده و به متخصصين رشته‌هاي مختلف ( قلب ، روانپزشكي ، اورولوژي و . . . ) مراجعه مي‌كنند ، ولي وقتي اولين مراجعه آنها را بياد مي‌آوريم تنها مثلاً بعلت سودرد مراجعه و با تشخيص Mild Hypertension تحت درمان قرار گرفته بودند و عوامل محيطي قابل ملاحظه‌اي هم در جهت گسترش بيماري آنها موجود نبوده است ، يا بيمارانيكه ابتدا با دوز كم دارو كنترل مي‌شدند و اكنون به هيچ وجه قابل كنترل نيستند . ( فشارخون ، آسم ، افسردگي مثالهايي از آن است ) .
اين مسئله به دو عامل بستگي دارد : اول سير دروني بيماري ، دوم سركوب ناشي از مصرف داروها مثال ديگر افرادي هستند كه با آنتي‌بيوتيك خوددرماني مي‌كنند . ابتدا براي يك سرماخوردگي ساده به غلط آنتي‌بيوتيك برايشان تجويز شده ، بعد هرگاه دچار سرماخوردگي شده‌اند خودشان خودسرانه آنتي‌بيوتيك مصرف كرده‌اند و اكنون مكرر دچار علائم مجاري تنفسي فوقاي شده و به درمانهاي طبي پاسخ نمي‌دهند ؛ و حتي علائم خلقي و جسمي ديگري نيز پيدا كرده‌اند و بعضاً ابراز مي‌كنند كه با مصرف آنتي‌بيوتيك همة اين علائم به طور نسبي كاهش يافته و به آن وابسته شده‌اند .
تسكين يك درد قابل علاج ، فرونشاني است و بنظر مي‌رسد كه فرونشاني بهرشكلي كه باشد ، باعث پيشرفت بيماري مي‌شود، نشانه‌ها را مي‌پوشاند و باعث پيچيده‌تر شدن شكل بيماري و مسدود نمودن خروجي طبيعي بيماري مي‌گردد .

ریپورتر
12th May 2009, 02:43 PM
شرح حال گيري در هوميوپاتيهمانطور كه در قسمتهاي قبل گفته ام نحوه مصاحبه هوميوپاتي كاملا متفاوت از ويزيت پزشكي رايج مي باشد دانستن تفاوتهاي موجود توسط بيمار مي تواند در نتيجه نهايي درمان بسيار موثر باشد چرا كه دريك جلسه مشاوره و ويزيت هوميوپاتي اطلاعات زيادي بايستي ثبت شودو عدم اشنايي بيمار با اين سوالها با توجه به وقت محدود مي تواند تشخيص را با مشكل روبرو كند شخصا مهمتريت عامل عدم توفيق در درمان هوميوپاتي را عادم توضيحات كافي از جانب بيمار مي دانم.
در ابتدا بايد ياد آوري كنم كه هوميوپاتي يك طب كل نگر مي باشد و اين به معناي ان است كه تمام خصوصيات و دردهاي ظاهرا بي ربط با يكديگر در يك فرد بيمار به احتمال زياد جزئي از بيماري اصلي مي باشند و بنابر اين ذكر انها بسيار مهم است بخصوص اگر همزماني خاصي با شروع درد اصلي داشته باشند مثلا از دوسال قبل كه سر درد شروع شده تقريبا از همان زمان هم دچار نفخ شكم شده است.
همچنين ذكر اتفاقات مهم زندگي كه با فاصله كم قبل و يا همزمان با بيماري اصلي رخ داده است بسيار مهم مي باشد اين رخدادها مي تواند شامل شكست عطفي - شكست كاري - فوت عزيزان - ازدواج - طلاق - شوك ناگهاني ناشي از ترس يا خبر بد - جراحي - تغيير محيط زندگي يا كار - ... باشد.
هر درد يا ناراحتي در هوميوپاتي بايستي با ذكر خصوصيات درد بيان شوند يعني آن درد يا ناراحتي آيا در زمانها (روز - ساعت ...) خاصي پيش مي آيد؟
با چه عواملي درد بهتر يا بدتر مي شود؟ (راه رفتن - دراز كشيدن سرما گرما صدا بوها فشار دادن محل ناراحتي ....)
كيفيت درد ها اميت دارد. مثلا سوزشي - فشار دهنده - مانند فرو رفتن جسم تيز - احساس خرد شدن يا شكستن ....
بنابراين بايستي بيمار در مورد خصوصيات ناراحتيهايش بسيار دقيق باشد.
از طرف ديگر علائمي براي پزشك هوميوپات ارزش دارند كه بطور مستمر و يا متناوبا تكرار شوند و علائمي كه به ندرت و يا در اثر عوامل مشخص ديگري ايجاد شده باشند اهميت چنداني ندارند مثلا در فردي كه روماتيم دارد ممكن است فراموش كند كه درد زانوي راست بعد از ضربه شديد به زانو ايجاد شده است و ربطي به درد مفاصل ديگر ندارد.
بيان خصوصيات روحي و عصبي جايگاه ويژه اي در درمان هوميوپاتي دارند هرچند كه بيمار تنها براي يك درد جسمي نزد هوميوپات امده باشد . مهمترين قسمت در اينجا زماني است كه بيمار به دلايل گوناگون واقعيات روحي و عاطفي و عصبي خود را بيان نكند(به علت: خجالت - بي اهميت دانستن موضوع - فراموش كردن موضوع - عدم اعتماد به پزشك - ....) بايد اين نكته را ياد اوري نمايم كه تمام گفته هاي بيمار جزو اسرار وي بوده و به هيچ وجه در جايي بازگو نخواهد شد و حفظ اسرار نزد پزشكان هوميوپات بسيار اهميت دارد.
اكثر مواقع بيماران در مقابل اين سوال هوميوپلات كه:؛ چه خصوصيا اخلاقي داريد؟ ؛ كاملا گيج مي شوند. شايد بهتر باشد قبل از مراجعه نزد هوميوپات ابتدا در مورد خصوصيا ت اخلاقي و روحي خود صادقانه با خودتان مشورت كنيد!
بايد توجه داشته باشيد كه تاريخچه بيماري شما تا آنجايي براي هوميوپا اهميت دارد كه شامل علائم بيماري شما باشد و تنها نام تشخيص قطعي بيماري شما (توسط چند پزشك ) ارزش دارد بيان سفرنامه بيمار از يك پزشك به پزشك ديگر گرچه شايد براي تسلي خاطر بيمار مفيد باشد اما در تشخيص هوميوپاتي نقش مثبت نخواهد داشت اصولا تمام بيماراني كه نزد هوميوپات مي آيند قبل از آن به تعداد زيادي پزشك رايج و انواع متخصصها مراجعه نموده اند كه ذكر تمام آنها ( با جزئيات) فايده اي براي درمان آنها ندارد.
پزشك هوميوپات بايستي از داروهايي كه بخصوص در حال حاضر استفاده مي كنيد آگاه شود تا با صلاحديد وي تا جاي ممكن داروها قطع يا كاهش يابند عكس راديولوژي و آزمايشات خود را حتي المقدور با خود داشته باشيد گرچه كه برخلاف پزشكي رايج اين آزمايشات نقش زيادي در تشخيص هوميوپاتي و درمان ندارند فقط گاهي مي توانند نكاتي را كمك كنند اصولا در هوميوپاتي ما با خود بيمار در تعامل هستيم و خصوصيات و علائم كليدي بيمار را با هيچ آزمايشي نمي توان پي برد مگر بيان خود بيمار.
در مورد خصوصيات اخلاقي بهتر است فرد ديگري كه اشنايي كامل با روحيات و خلقيات وي دارد بطور جداگانه مورد مصاحبه قرار گيرد.
در ضمن مشاوره هوميوپاتي تا جاي ممكن بطور انفرادي انجام مي شود تا بيمار به علت رازداري از گفتن مطالب كليدي امتناع نكند. گاه بيماران در ابتدا خواهان حضور همراه مي شوند اما در ادامه متوجه مي شوند كه به بسياري از سوالات پزشك هوميوپات به علت حضور همراه قادر به پاسخگويي نيستند هرچند كه وي بسيار صميمي باشد.
در انتها بايد اين اصل را در نظر بگيريد كه در درمان هوميوپاتي نتيجه درمان تا حد زيادي به همكاري متقابل بيمار و هوميوپات وابسته است و بيماران در امر درمان نقش فعالي دارند و برخورد انفعالي (پاسخ ندادن به سوالات و يا پاسخهاي كوتاه و كلي) در نهايت به ضرر بيمار تمام خواهد شد هر بيمار نزد هوميوپات همچون معمايي است كه بايد رمز آن را كشف كند خصوصيات بيمار كدهاي رمز آن مي باشند كه اگر به درستي پيدا شوند درمان قطعي همچون معجزه اي به حقيقت مي رسد. معجزه اي كه پزشكان هوميوپات هر روزه شاهد آن هستند.

ریپورتر
12th May 2009, 02:44 PM
فلسفه هوميوپاتيدر مورد اينکه دارو هاي هوميوپاتي چگونه عمل مي کنند و مکانيسم درمان چيست . نظرات بسياري وجود دارد . در اين نوشتار سعي شده است تا به غالب اين تئوريها پرداخته شود.
همانطور که در مباحث قبلي ذکر شد داروي هوميوپاتي خود در حقيقت توانايي ايجاد بيماري را دارد. بطوري که براي پي بردن به خواص دارويي آن بايستي عده اي آن را داوطلبانه به مقادير زياد استفاده کنند تا بروز حالات و علائم باليني به دقت بررسي و گزارش شود براي نمونه با مصرف داروي هوميوپاتي قهوه علائم بي خوابي .عصبي شدن . حساس بودن به درد و ناملايمتي .. در فرد ايجاد مي شود (البته موقت و بعد از چند روز فرد خود به خود به حالت اوليه باز مي گردد) بدين ترتيب خصوصيات داروي هوميوپاتي (قهوه )ثبت مي شود (اثبات داروييproving)
حال اگر بيماري داشته باشيم که مشکل بي خوابي به همراه عصبي بودن (با جزئيات شبيه اثبات دارويي قهوه )داشته باشد در آن صورت مصرف مقدار کمي از آين دارو بيمار را درمان مي کند .
آنچه در عمل رخ مي دهد تحريک سيستم ايمني و حياتي بيمار است( مانند آنچه در واکسيناسيون رخ مي دهد)
بيماري در واقع اثر برهم کنش عامل بيماريزا (ميکروب -شوک روحي و عاطفي- مواد غذايي مضر -شرايط بد زندگي...)با موجود زنده(بيمار) مي باشد بدين ترتيب در ايجاد بيماري هر دو عامل دخيلند به گونه اي که اثر گذاري بر هر يک از آنها مي تواند منجر به درمان (ويا احيانا وخامت بيماري )شود .
در پزشکي کلاسيک اصل بر نابودي عامل بيماريزا ست اين امر در صورت تحقق مي تواند منجر به بهبودي کامل شود چيزي که در درمان بيماريهاي عفوني ( باکتريها) توسط آنتي بيوتيکها شاهد آن هستيم اما اين شيوه عملا محدوديتهاي فراوان دارد چرا که نه تنها براي بعضي بيماريهاي ويروسي درمان موثري وجود ندارد (هپاتيت - ايدز...)بلکه اصولا در اکثريت بيماريهاي مزمن عامل بيماريزا قابل شناسايي نبوده يا نمي توان آن را نابود کرد در نتيجه تنها با از بين بردن علائم بيماري سعي در کنترل بيماري مي شود (مسکنها)
در هوميوپاتي قسمت دوم بيماري اهميت مي يابد يعني فرد بيمار . و اعتقاد بر اين است که سيستم حياتي بيمار (ايمني و ...) قدرت ذاتي حل بيماري را دارد اما در اثر شوک ناشي از عامل بيماريزا به درستي عمل نمي کند بنابر اين با تنظيم مجدد آن مي توان بر بيماري غلبه کرد .
و اين امر در هوميوپاتي با تحريکي مشابه بيماري اعمال مي شود و به عبارتي بدن هوشيار مي شود. بيماري از ديدگاه هوميوپاتي چيزي نيست جز توهم بدن نسبت به شرايط بيماري يعني بدن نمي تواند به درستي اشکال را تشخيص بدهد.
در ديدگاه هوميوپاتي کل سيستم حياتي فرد توسط يک نيروي حياتي حفظ مي شود (وايتال فورس)سيستم ايمني (آنگونه که پزشکي کلاسيک در نظر دارد)تنها قسمتي از اين نيروي حياتيست . در برخورد با عامل بيماريزا (ميکروب يا هر گونه استرس)اين نيروي حياتي به گونه اي تقويت مي شود تا بر غلبه بر بيماري بتواند سلامت را باز گرداند.
در بيماريهاي مزمن ( که به راحتي و به خودي خود خوب نمي شوند)اين نيروي حياتي نمي تواند خود را به سطح نيروي بيماريزا برساند و در نتيجه برآن غلبه نمي کند و تنها باعث بروز يکسري واکنشها در بدن مي شود که ما آنها را علائم بيماري تلقي مي کنيم .
به عبارت ديگر علائم بيماري و آلام ناشي از آن چيزي نيست جز واکنشهاي بدن براي غلبه بر بيماري که در صورت غلبه نکردن بر بيماري بصورت دائم باقي مي مانند عطسه -آبريزش بيني -اسهال -سرفه-... واکنشهاي بدن است براي دفع عامل بيماريزا . آه کشيدن -بيقراري-تميز کردن وسواس گونه-... تماما رفتارهايي است که وجود فرد با هدف رهايي از بيماري انجام مي دهد اما به علت پايينتر بودن سطح توان فرد (نيروي حياتي )اين حالات تنها باعث رنج بيمار مي شوند بي آنکه در بهبودي نقشي داشته باشند
داروي هوميوپاتي در واقع با ايجاد بيماري در ست مشابه بيماري طبيعي فرد نيروي حياتي را تحريک و افزايش مي د هد (که اين امر به صورت يک تشديد بيماري گذرا و کوتاه مدت خود را نشان مي دهد) و بعد در مدت بسيار کوتاهي به علت مصنوعي و گذرا بودن بيماري دارويي(هوميوپاتي) نيروي حياتي مي تواند بر بيماري واقعي غلبه کند.
در عمل با يک بيماري گذرا و کاملا کنترل شده سيستم ايمني بدن تقويت شده و بربيماري غلبه مي کند .
اين پديده تشديد را مي توان با واکنشهاي گذرا بعد از واکسيناسيون مقايسه نمود(تب و بي حالي ...)البته در اکثر موارد به قدري کوتاه و خفيف است که بيمار متوجه آن نمي شود.
از نظر هوميوپاتي در يک بدن فقط يک بيماري ايجاد مي شود سردرد - درد معده-عصباني شدن-بي خوابي-عرق زياد کف دست و ...در يک بيمار تنها علائم يک بيماري هستند و (نه آنچنان که پزشکي کلاسيک به آن آعتقاد دارد) مثلا ? بيماري مختلف در يک نفر ! و تمامي اين حالات بايد با يک دارو حل شوند .
در عمل هم ميبينيم که معمولا تمامي عوارض اصلي بيماري با همديگر (از لحاظ زماني) و به دنبال يک استرس يا اتفاق روحي يا جسمي حادث شده است . جالب اينکه با درمان صحيح هوميوپاتي نيز تمامي اين ناراحتيها با هم از بين مي روند که اين مطلب خود گواه به هم پيوستگي اين مشکلات است . جدا نمودن علائم بيماريها و محدود کردن آنها با نامهايي چون ميگرن-زخم معده-روماتيسم-افسردگي- درد سياتيک ... جز گم شدن راه اصلي درمان اثري ندارد.
علائم بيماريها و آنچه بيمار از آن شکايت مي کند آن چيزي است که بايد به آن توجه کافي نمود تکيه بيش از حد بر نتايج آزمايشگاهي و دقت در پاتولوژي حاکم بر بيماري عليرغم اينکه جزو واقعيت بيماري مي باشند ولي اکثر موارد تاثيري در درمان ندارند.
چه بسيار مواردي که پزشک بعد از انجام آزمايشات و عکسهاي مختلف و رسيدن به تشخيص(تشخيص با معيارهاي کلاسيک) تنها با گفتن يک نام عجيب(ام اس-پارکينسون-لوپوس-پسورياسيس-...) و يا نا اميد کننده (انواع سرطانها-روماتيسم-ميگرن- ...) به بيمار او را ناچار از قبول نا علاج بودن بيماري اش مي کند. و اين سناريو هر روزه تکرار مي شود بي آنکه کسي به حق بپرسد که پس درمان کجاست؟‌ در نظر بگيريد که سنگ بزرگي در سر راه شما قرار دارد در بار اول شما براي حل اين مسئله سعي مي کنيد ابتدا آن را با زور تکان دهيد و بعد شروع مي کنيد ابتدا جنس سنگ سپس رنگ آنو منشا زمين شناسي آن. ... را تعيين مي کنيد!
اما هيچيک از اين اطلاعات در عمل نمي تواند در جابجا کردن آن نقشي داشته باشد (گرچه جزو حقايق آن سنگ هستند) در صورتيکه تنها با دانستن وزن سنگ و استفاده از يک اهرم مناسب و در نظر گرفتن شرايط زمين زير آن مي توان به راحتي آن را جا به جا کرد و اين همان نکته ايست که گاهي بيماران و پزشکان کلاسيک تعجب مي کنند که چطور اين همه آزمايش و بررسي نتوانسته بيماري را علاج کند در صورتي که يک داروي کوچک هوميوپاتي خط قرمزي بر روي تمام آلام بيمار مي کشد.

ریپورتر
12th May 2009, 02:45 PM
قوانين كلي پرووينگقوانين كلي Proving :
1. نشانه‌ها(مواد) بايد روي انسانهاي به نسبت سالم آزمايش شوند.
2. نشانه‌ها با يد شامل هر سه قسمت جسم، روان و ذهن باشند.
3. هر دو شكل دارو را با هم، هم به صورت توان‌دار(Potentonized) و هم به صورت خام استفاده نمايند.
4. proving شامل آن نشانه‌هايي باشد كه در فرد مورد نظر بهبود يافته‌اند.
proving افراد بايد در سه منطقه جغرافيايي متفاوت انجام شود كه عبارتند از :
1. كنار دريا (زندگي3-2 ماهه)
2. ارتفاع بالاي 2500 متري از سطح دريا
3. مناطق كوهستاني و دشت
پيش از شروع آزمايش، داوطلبان مي‌بايست حداقل به مدت يك ماه در محيط مورد نظر زندگي كرده و مستقر شوند، تا با شرايط آن منطقه متعادل شده و خو بگيرند و افرادي به كار گرفته مي‌شوند كه شرايط زير را داشته باشند :
1. با اصول هوميوپاتي آشنايي كامل داشته باشند. يعني بدانند هوميوپاتي چيست؟ و چه چيزي را مي‌خواهيم پيدا كنيم؟
2. از سنين بين 45-18 سال برخوردار باشند.
3. شخصي را كه انتخاب مي‌كنيم بايد عاري از اضطراب يا هرگونه از انواع اختلالات شخصيتي و يا خلقي باشد.
4. افراد بايد جدي باشند و بدانند كه اين آزمايش علمي و منطقي است و آن را سهل و سرسري نگيرند.
5. كساني باشند كه در طول مدت آزمايش بتوانند زندگي عادي خود را ادامه بدهند. پس از آنكه proving انجام و نشانه‌ها مثبت شد، نشانه‌هايي كه از افراد زير به دست آمده است براي ما بي ‌ارزش خواهد بود :
1. افرادي كه بيش از حد به ريزه‌كاريهاي ذهن و روان پرداخته‌اند.
2. افرادي كه فراموش‌كارند و فراموش مي‌كنند كه بيشتر نشانه‌ها را بگويند.
3. افرادي كه بيماريهايي مثل آسم، تب يونجه، و آلرژيهاي مختلف و حساسيت‌هاي غذايي داشته باشند.
براي داروهاي غير سمي از توانهاي( پوتنسي ) پايين و براي داروهاي سمي از توانهاي بالاتر استفاده مي‌شود. در ضمن افراد مورد آزمايش نبايد با همديگر ارتباط داشته باشند تا به يكديگر تلقين نمايند. افراد بايد روند پيدايش نشانه‌ها، تغييرات به وجود آمده و نوع درد و محل و ساعت آن را بنويسند.
از روزي كه نشانه‌ها آشكار مي‌شوند تا 5/2 ماه فرصت نوشتن به آنها داده شده و سپس دفاتر آنها جمع‌آوري مي‌شود. لذا افرادي كه شرايط و قوانين بالا را رعايت نكرده‌اند يا دارو روي آنها تاثير نكرده باشد، از دور خارج شده و افراد باقيمانده وارد مرحله دوم مي‌شوند.
در اين مرحله دوز بالا به آنها داده مي‌شود و باز به مجرد پيدايش نشانه‌ها مصرف دارو را قطع و مراحل پيشين را تكرار مي‌نمايند و مابقي افرادي را كه باقي مي‌مانند وارد دور سوم آزمايش مي‌كنند و پس از يك وقفه 6-5 ماهه داروي با توان بالاتر به آنها داده مي‌شود و به مدت يكسال منتظر بروز نشانه‌ها و تغييرات مي‌مانند.
لذا كل يك دوره آزمايش دارويي ممكن است تا 5/2 سال طول بكشد. پس از آن تمام نوشته‌ها جمع‌آوري شده و پس از آناليز وارد كتب Reperty و Materia Medica مي‌شود و در كتب Reperty و Materia Medica نشانه‌هاي مختلف داراي درجه‌بنديهاي سه‌گانه يا چهارگانه هستند. به اين ترتيب نشانه‌اي سه خطي است كه دست كم در 90% از Proverها (اثبات كننده‌ها) ديده شده باشد.
(حروف ريز با type bold) نشانه‌هايي كه دست كم در 60% از Prover ها ديده مي‌شود را دوخطي(Type Italic) و نشانه‌هايي را كه در 30% آنها ديده شود، يك خطي(type معمولي) مي‌نامند.
اخيراً نشانه‌هايي چهارخطي عنوان شده‌اند كه عبارتند از نشانه‌هايي كه در تمام افراد مشاهده شده‌اند(حروف درشت با type bold) البته بسياري از علايم ذكر شده در كتب Materia Medica مختلف موجود در حال حاضر دست‌آورد تجارب باليني (clinical trial) مي‌باشند.

ریپورتر
12th May 2009, 02:47 PM
كلياتي درباره هوميوپاتيهوميوپاتي يك روش پزشكي است كه بر چند اصل كلي استوار است. مهمترين اين اصول عبارتند از:
نگاه كل‌نگر: طبق اين ديدگاه بيماري به هيچ وجه يك امر موضعي نيست و مربوط به تماميت وجود فرد است. يعني براي مثال اگر فردي دچار زخم معده شده باشد، مشكل تنها مربوط به معده او نيست بلكه تمام وجود وي (ذهن و جسم) مختل شده است كه يكي از علائم آن اختلال زخم معده است.
با توجه به ديدگاه كل‌نگرانه، براي تشخيص دارو بايد تماميت فرد و علائم مختلف جسمي و ذهني وي بررسي شود و سپس دارويي كه كليت علائم وي را پوشش مي‌دهد تجويز گردد.يعني مثلا يبوست وسردرد وافسردگي به عنوان يك اختلال كلي در نظر گرفته شده وبراي همه اين علائم يك دارو تجويز ميشود. در حقيقت آنچه كه باعث بروز علائم بيماري است، اختلال در نيرويي است كه تمام وجود فرد را هدايت و كنترل مي‌كند و باعث يكپارچگي اعضاء مختلف ميشود و با تصحيح اختلال آن تمام علائم بيماري از بين مي‌روند.
بنابراين در هوميوپاتي «تخصص» مفهومي ندارد و يك هوميوپات حاذق قادر است انواع و اقسام بيماري‌هاي ذهني و جسمي را درمان نمايد، چرا كه او قادر به تصحيح اختلال نيروي حياتي يعني سرچشمه علائم بيماري گوناگون است.
قانون مشابهت : طبق قانون مشابهت، هر آنچه كه بتواند در انسان سالم مشكلي ايجاد كند، مي‏تواند همان مشكل را در يك فرد بيمار درمان كند. براي مثال اگر دارويي در افراد سالم حالت اضطراب ايجاد كند، افراد مضطرب را مي‏تواند درمان كند. اين قانون كه در نگاه اول بسيار عجيب به نظر مي‌رسد پايه تجويز دارو در هوميوپاتي است و تجربه و مطالعات متعدد و گسترده نشان داده است كه با استفاده از اين قانون مي‌توان بيماري‌هاي مختلف جسمي، رواني و ذهني را به خوبي درمان نمود. لغت «هوميوپاتي» نيز به معناي «مشابه بيماري» است كه با توجه به قانون مشابهت انتخاب شده است.
قانون فردگرايي : در هوميوپاتي آنچه درمان ميشود نام بيماري نيست بلکه وضعيت بيمارگونه بيمار است. يعني اهميتي ندارد که نام بيماري چيست. به همين دليل يک هوميوپات به صرف دانستن نام بيماري (مثلاً سرماخوردگي) نمي‌تواند داروي آن را پيدا کند. در هر مورد بيماري پزشک هوميوپات بايد کليت علائم بيمار را در نظر بگيرد و داروي مناسب با آن را تجويز کند.
به اين ترتيب چند بيمار با مشکل سرماخوردگي ممکن است چند داروي متفاوت دريافت کنند و بالعکس براي چند نفر با مشکلات مختلف يک دارو تجويز شود. در حقيقت در هوميوپاتي با هر بيمار به عنوان يک مورد جديد و متفاوت از تمام موارد ديگر برخورد مي‌شود.
قانون توانمندسازي: داروهاي هوميوپاتي بايد بتوانند روي نيروي حياتي اثر وسيعي بگذارند. كه اين امر با رقيق كردن‏ها و تكان دادن‌هاي متوالي ماده اوليه ميسر است. فرايند توانمندسازي (پرووينگ)در پايين توضيح داده شده است.
قانون حداقل مقدار و تکرار دارو : اگر داروي هوميوپاتي صحيح تشخيص داده شود، با حداقل مقدار و تكرار مي‌تواند اثرات عميقي بر نيروي حياتي داشته باشد. بنابراين در هوميوپاتي ممكن است كه تنها يك بار مصرف دارو شخص را براي چند ماه از هرگونه دارويي بي‌نياز كند و سلامت وي را مداوماً افزايش دهد.
چنانكه گفته شد در هوميوپاتي اختلال نيروي حياتي تصحيح مي‌شود و بدين ترتيب بيماري به طور كلي «درمان» مي‌شود. اين امر بخصوص در بيماري‌هاي مزمن كاملاً مشهود است و در اين موارد، بيمار پس از طي دوره درمان بطور كلي از مشكل خود رهايي مي‌يابد.
هوميوپاتي يك روش كاملاً علمي و مبتني بر اصول روشن است كه بر اساس تجربه، مشاهدات، و آزمايش‌هاي بسيار دقيق و تكرارپذير بدست آمده است.Double blind clinical trials) علمي بودن اين روش چنان است كه تا به امروز اكثر كتابهايي كه توسط هوميوپاتهاي برجسته از 200 سال پيش تا كنون نوشته شده هنوز مورد مراجعه و استناد هستند و اين خود گواهي بر استحكام كم‌نظير مباني و روشهاي اين علم است. در حقيقت با پيشرفت هوميوپاتي، معمولاً به آن اضافه شده اما چيزي كم نشده است.
خير. در طب هوميوپاتي از مواد گوناگوني از جمله گياهان، مواد معدني، و مواد حيواني استفاده مي‌شود و علاوه بر اين، اصول اين طب با طب گياهي متفاوت است.
در حال حاضر در فارماكوپه هوميوپاتي بيش از 3000 دارو درج شده است كه از منابع مختلف گياهي، معدني، جانوري، و غيره تهيه مي‌شوند. اين داروها معمولاً به صورت خام (مادي) به كار نمي‌روند بلكه توانمند مي‌شوند. توانمندسازي داروها به اين شكل انجام مي‌شود كه ماده اوليه در مقداري آب حل مي‌شود و شديداً تكان داده مي‌شود (تكان‌هاي ضربه‌اي). سپس مقداري از اين محلول در ظرف ديگري ريخته شده و پس از افزودن آب دوباره تكان داده مي‌شود. بدين ترتيب رقيق كردن‌ها و تكان دادن‌ها متوالياً ادامه پيدا مي‌كند.
اين فرايند اگرچه مقدار ماده موجود در دارو را به صفر نزديك مي‌كند اما اثر شفابخش آن را افزايش مي‌دهد، بطوري كه هرچقدر اين عمل بيشتر تكرار شود محلول نهايي اثر دارويي قوي‌تري خواهد داشت! اين فرايند توانمندسازي خوانده مي‌شود.
اين داروها به طور مستقيم روي نيروي حياتي كه كنترل‌كننده تمام فعاليتهاي ذهني و جسمي است اثر مي‌گذارد. از آنجا كه اختلال در نيروي حياتي باعث بروز انواع مشكلات و علائم بيماري است، تصحيح اختلال آن مي‌تواند منجر به از بين رفتن كليه نشانه‌هاي بيماري گردد. در هر حال تأثير عميق داروهاي هوميوپاتي در درمان انواع بيماري‌هاي حاد و مزمن كاملاً طي مطالعات آماري متعدد و تجارب كلينيكي ثابت شده است و روشن است كه اثر آن هيچ ارتباطي به تلقين ندارد. جالب است كه امروزه داروهاي هوميوپاتي حتي در دامپزشكي و كشاورزي مورد استفاده قرار گرفته است.
چنانكه گفتيم اگر بيماري ناشي از اختلال نيروي حياتي باشد، با هوميوپاتي قابل درمان است. اما برخي بيماريها منشأ فيزيكي دارند (صدمات ناشي از تصادفات، شكستگي‌ها، كمردرد ناشي از نشستن نادرست، مشكلات ناشي از تغذيه نادرست، و غيره) كه در اين موارد مداخلات جراحي، شكسته‌بندي، تغيير روش زندگي، و غيره مي‏تواند مفيد واقع شود. همچنين در مواردي كه نيروي حياتي بيمار بسيار ضعيف شده باشد (مانند سرطانهاي پيشرفته) احتمال درمان چندان زياد نخواهد بود.
بطور كلي هوميوپاتي هم در درمان بيماريهاي مزمن و هم درمان بيماريهاي حاد بسيار مؤثر است.
از آنجا كه داروهاي اين پزشكي فوق‌العاده ارزان هستند (چند يا چندده تومان براي هر بيمار)، هزينه اصلي درمان را حق‌الزحمه پزشك تشكيل مي‌دهد. بنابراين هوميوپاتي از نظر اقتصادي مي‌تواند بسيار به صرفه باشد.
بايد توجه داشت كه استفاده از هوميوپاتي به هيچ وجه نفي كننده مراقبت‌هاي درماني نيست و بنابراين استفاده از امكانات بيمارستاني و نظاير آن در صورت لزوم ضروري است. همچنين در امر تشخيص، استفاده از ابزارهاي تشخيصي مانند تصويربرداري، آزمايش خون و غيره در صورت نياز مي‌تواند مورد استفاده قرار گيرد.
در كشورهاي زيادي از جمله انگلستان، آلمان، فرانسه، امريكا، و هندوستان، دانشگاهها و بيمارستانهاي زيادي مختص هوميوپاتي وجود دارد و چند صد ميليون نفر در کل جهان از اين روش استفاده مي‌كنند. طبق آمار، نزديك چهل درصد مردم فرانسه از داروهاي هوميوپاتي استفاده مي‌كنند. خانواده سلطنتي انگلستان از شش نسل پيش منحصراً از هوميوپاتي استفاده کرده‌اند و افراد سرشناس زيادي در کل جهان از اين شيوه استفاده مي‌کنند.
در آبان ماه سال 1374 در شوراي عالي ارزشيابي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي، هوميوپاتي به عنوان يك رشته علمي شناخته شده است. همچنين طبق مصوبه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي در دي ماه 1376 و اعلام اين وزارتخانه در بهمن‌ماه همان سال كليه پزشكاني كه دوره دوساله هوميوپاتي را در يك مركز معتبر گذرانده باشند، مي‌توانند از عنوان پزشك هوميوپات استفاده نمايند. البته طبق قوانين ايران، تنها پزشكان حق ارائه خدمات درماني را دارند (هوميوپاتي يا غير آن) و هيچ شخص غيرپزشك حق طبابت ندارد. در حال حاضر انجمن هوميوپاتي ايران با حدود 300 عضو رسماً مشغول فعاليت است.
در كميته سياست‌گذاري ورود و توزيع داروهاي هوميوپاتي كه در تابستان سال هشتاد و سه در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي تشكيل شد، مقرر شده است كه شركت‌هاي داروسازي مي‌توانند مانند ساير داروهاي پزشكي پس از اخذ مجوز لازم از وزارت متبوع داروهاي هوميوپاتي را وارد نمايند.

Links
Favorites Homeopathy Links:
Dr. Ardavan Shahrdar's website : Minutus
National Center For Homeopathy
abcHomeopathy
The Largest Portal on Homoeopathic Education & Research Developed by Postgraduate Homoeopaths
The Canadian Academy of Homeopathy (CAH)
The Net's Premier Site For All Things Homeopathic
Homeopathy 4 Everyone
George Vithoulkas
Homeopathic Online Education (HOE)
Homeopathy Software, Books and Articles
Homeopathic website for cured cases
HOMEOPATHE International
Homeopathic website for cured cases
Homeopathic website for cured cases

ریپورتر
12th May 2009, 02:48 PM
كنش اوليه و متقابلبه خوبي روشن است كه داروها در صورتي تاثيرگذار خواهند بود كه قدرت تغيير وضعيت سلامتي و يا به عبارتي قدرت ايجاد يك بيماري مصنوعي را داشته باشند . هر قدرتي و هر دارويي كه روي حيات عمل مي‌كند، نيروي حياتي را كم و بيش تغييري مي‌دهد و در سلامت انسان اصلاحات مشخصي با دوام بيشتر يا كمتر ايجاد مي‌كند . ما اين را كنش اوليه ( primary reaction ) مي‌خوانيم.
گرچه اين محصولي مشترك از هر دو يعني نيروي دارويي و حياتي است ، با وجود اين كنش اوليه بيشتر متعلق به قلمرو دارويي است . نيروي حياتي ما تقلا مي‌كند تا انرژي خود را در مقابل اين نفوذ قرار دهد . اين واكنش محافظت از حيات ، فعاليت خود مداري است كه كنش ثانويه يا كنش متقابل ( Counteraction ) خوانده مي‌شود . همان گونه كه مثالهاي زير نشان مي‌دهند به نظر مي‌رسد كه در طي كنش اوليه‌ي عوامل بيماري مصنوعي ( داروها ) روي بدن سالم ما ، نيروي حياتي ما به گونه‌اي صرفا پذيرا و غيرفعال رفتار مي‌كند .
چنان است كه گويي براي پذيرش قوه مصنوعي كه از بيرون عمل مي‌كند تحت اجبار قرار گرفته باشد ، و لذا اجازه دهد كه حالت سلامتش تغيير كند . اما پس از آن به نظر مي‌رسد كه در پاسخ به اين تاثير ( كنش اوليه ) كه قبول كرده است دوباره خود را سرو ساماني مي‌دهد .
الف : يا شرايط دقيقا متضادي به وجود مي‌آورد : ( كنش متقابل ، كنش ثانويه ) ، در صورتي كه چنين شرايطي در طبيعت وجود داشته باشد . شدت اين واكنش متناسب است با علتي ( كنش اوليه‌اي ) كه به وسيله‌ي عامل بيماري مصنوعي اعمال شده است.
ب : يا اگر چنين شرايطي كه با كنش اوليه مستقيما متضاد باشد : در طبيعت وجود نداشته باشد ، مي‌كوشد تا به وسيله‌ي آرام كردن نوساناتي كه از خارج ( توسط دارو ) در او توليد شده است از اعتبار خود دفاع كرده و كاركرد طبيعي خود را دوباره برقرار سازد ( كنش ثانوي ، كنش درمانبخش )
مثالهاي الف فراوانند ، دستي كه در آب داغ فرو رفته ابتدا گرمتر از دست ديگر است ، كه در آب فرو نرفته ( كنش اوليه ) ، اما همين كه از آب داغ بيرون آورده و كاملا خشك شود به زودي سرد مي‌شود ، سپس سردتر از دست ديگر هم مي‌شود . ( كنش ثانوي ) .
كسي كه بر اثر ورزش شديد داغ شده است ( كنش اوليه ) ، بعداً مبتلا به سرما و لرز مي‌شود ( كنش ثانوي ) . از صرف قهوه قوي نشاط اضافي حاصل مي‌شود . ( كنش اوليه ) ، اما متعاقب آن بيحالي و چرت براي مدتي طولاني باقي مي‌ماند ( كنش متقابل ، ثانوي ) ، مگر آن كه با تكرار مصرف مقدار بيشتر قهوه آن را برطرف كند . ( تسكين‌هاي كوتاه ) .
خواب سنگين كرخت ترياك ( كنش اوليه ) در شب بعد با بيخوابي بزرگتري دنبال مي‌شود . ( كنش ثانوي ) يبوست ترياك با اسهال دنبال مي‌شود ، و روان كردن روده با استفاده از داروهايي كه روده‌ها را تحريك مي‌كنند ( كنش اوليه ) با يبوستي كه روزهاي متمادي به طول مي‌انجامد دنبال مي‌شود.
( كنش ثانوي ) . بنابراين نيروي حياتي ما ، هميشه در پاسخ به كنش اوليه هر ماده‌اي كه در مقادير زياد شرايط يك بدن سالم را به شدت دگرگون مي‌كند با ايجاد كنش ثانويه شرايط دقيقا ضد آن را فراهم مي‌كند ( وقتي ، چنان كه در فوق بيان شد ، چنين شرايطي موجود باشد

ریپورتر
12th May 2009, 02:53 PM
گزارش یک مورد درمان ناباروری با استفاده از روش هومیوپاتیخانم 35 ساله ای با شکایت از ناباروری بعد از 10 سال ازدواج و 5 سال عدم پیشگیری مراجعه کرده است.
در بررسی های بعمل آمده سابقه پریودهای دیر به دیر که اخیراً 5 ماه گذشته آمنوره داشته است را گزارش می کند.
مشخصات آزمایشگاهی : اسپرموگرام کاملاً نرمال
DHEAS SO4 -elisa 250 Microgr/dl NL(40-220)
17 OH- progesterone elisa 0.31 ng/ml NL(Follicular phase)
Prolactin-elisa 10/7 ng/ml NL(5-35)
FSH elisa 27 mIU/ml NL(Follicular phase) (2/4-12)
LH-elisa 40 mIU/ml NL(Follicular phase) (1/5-8)
Testosterone 0/67 ng/ml NL(0/1-0/4)
در سونوگرافی بعمل آمده کیستهای متعدد تخمدان (PCO) گزارش شده است.
با توجه به PCO و LH/FSH > 1 و میزان بالای FSH , LN و اینکه PCO از تظاهرات دیگر مقاومت به انسولین می باشد داروهای هومیوپاتی 1) Apis 2) Calc و 3)lyc با potence های C30 هر کدام به میزان 10CC از لیوان اول و هر کدام 2 بار جمعآً‌ 6 بار در مدت 6 ماه تجویز شد بعد از این مدت بیمار پریود شد (3 بار پیگیری هر بار سر 28 روز) در سونوگرافی مجدد PCO همچنان گزارش شد ولی تستهای آزمایشگاهی به شرح زیر بود :
DHEAS- SO4 205 Mic/dl
17 OH- progesterone 0.37 ng/ml
Prolactin 22 ng/ml
* FSH 11 mIU/ml
* LH 10 mIU/ml
Testosterone 0/54 ng/ml
بعد از یکسال پیگیری مریض باردار شد.

ریپورتر
12th May 2009, 02:57 PM
متدولوژي رپرتوريزيشن در هوميوپاتياين مقاله توسطدكتر فرشاد شاددل نوشته شده است.
Repertorization
رپرتوري­ها در حقيقت اندكسي براي استفاده از كتب داروشناسي (Materia Medica) مي­باشند. اساس كار هوميوپاتي، ضبط تمام علائم و خصوصيات ويژه فرد و سپس يافتن داروي مشابهي مي­باشد كه تمايم اين علائم را بپوشاند. همان‌طور كه قبلا گفته شده است، داروها داراي تصويري مي­باشند كه شامل علائمي است كه از راه Proving، تجربيات كلينيكي و اطلاعات سم­شناسي به­دست آمده­اند.
اين علائم در كتب داروشناسي به­ صورت تصوير دارويي جمع­آوري شده­اند. وظيفه هوميوپات كشف مشابهت حداكثر ميان تصوير يك دارو با تمامي علائم بيمار مي­باشد كه در صورت صحيح‌بودن آن، براي بيمار شفا­بخش خواهد بود.
يك راه براي كشف اين مشابهت، يادگرفتن تصوير تمام داروها و در ذهن نگه­داشتن آنها هنگام ويزيت بيماران مي­باشد؛ اگر چه اين روش توسط بسياري از هوميوپات­ها و خصوصا در موارد حاد مورد استفاده قرار مي­گيرد، اما به دو دليل داراي محدوديت­هاي بسيار است:
1- زيادبودن تعداد داروها و همچنين متنوع بودن علائم داروها :
در حال حاضر متجاوز از 3000 داروي هوميوپاتي وجود دارد كه هركدام تصوير خاص خود دارند و مثلا داروي Phos حدود چهار هزار و اندي علامت متفاوت را مي­­تواند پوشش دهد. شما با توجه به اين دو عدد حجم محفوظاتي را كه هوميوپات بايد به­ خاطر بسپارد و در عين حال هنگام ويزيت بيمار در ذهن داشته باشد تخمين بزنيد.
2- پارادوكس­بودن علائم داروها :
بدين معني كه اگر چه داروها تعدادي علامت معروف و مشخص دارند كه در كتب داروشناسي بر روي آنها تكيه مي­شود، اما در بسياري موارد اين داروها توانايي بروز و همچنين درمان علائم برعكس اين حالات را نيز دارا مي­باشد.
به ­عنوان مثال Puls دارويي است كه به تشنه­نبودن معروف است، اما در عين حال اين دارو در زير علامت بسيار تشنه هم ديده مي­شود و بنابراين ما Puls تشنه هم داريم. فكر تهيه اندكسي براي كتب داروشناسي اولين بار در ذهن كاشف بزرگ اين رشته يعني هانمن شكل­ گرفت و اقدام به تهيه مقدمات آن کرد، ولي به­ دليل تنگي وقت، انجام اين كار را بر عهده شاگردانش نهاد. اما در زمان حيات وي، رپرتوري مناسبي تهيه نشد و تنها بعد از مرگ وي، شاگردش بونينگ هاوزن كه پدر رپرتوري مي­باشد توانست كتاب جامعي تدارك ببيند.
كلمه رپرتوري (Repertory) به­ معني انبار و مخزني براي اطلاعات مي­باشد. كتب رپرتوري در واقع اندكسي براي كتب داروشناسي مي­باشند كه در آن براي هر علامت مي­توان داروهاي مناسب و فراواني آن را به­دست آورد. سپس با مقايسه داروهاي تحت هر علامت و با روشي خاص، بهترين دارويي كه حداكثر پوشش را براي علائم بيمار ايجاد مي­كند به­دست مي­آيد. در حقيقت رپرتوري پل رابطي است ميان دو درياي مربوط به علائم بيمار و تصوير دارويي.
استفاده مناسب از رپرتوري وابسته به عوامل زير است :
1- هنر پزشك در گرفتن شرح حال Case taking
2- شناخت كامل رپرتوري شامل
الف ) فلسفه زمينه­اي ب ) ساختار
ج ) محدوديت­ها د ) قابليت­هاي تطابق
3- استفاده هوشمندانه از نتايج تجزيه و تحليل­ها
كلاس­هاي ما در جلسات آينده عمدتا به شناخت رپرتوري­ها و نحوه استفاده از آنها مي­پردازد. به گفته دكتر «پ. اشميت»: «هيچ­كس نمي­تواند همه­چيز بداند و به اين دليل است كه هيچ پزشك هوميوپات باوجدان و صادقي، نمي‌تواند بدون رپرتوري با يك روش عملي و جدي به­كار بپردازد.»
كاربردهاي رپرتوري :
1- پيداكردن مشابه: بعد از ويزيت بيمار،‌پزشك و خصوصا افراد تازه­كار، با انبوهي علامت مواجه هستند كه بايد آنها را طبقه­­بندي كرده و به­ ­وسيله آن تصوير كاملي از بيمار بسازند. علائمي كه اين تصوير كامل را مي­سازند، به روبريك تبديل شده و پس از بررسي و انجام عملياتي به ­وسيله رپرتوري، داروي مشابه به­دست مي­آيد.
2- به­عنوان يك كتاب مرجع:
الف) گاهي اوقات پزشك به علامتي برمي­خورد كه نمي­تواند داروهايش را به ياد­ بياورد. با مراجعه به رپرتوري، تمام داروها سريعا قابل دسترسي مي­باشند.
ب) بعضي پزشكان عادت به تجويز بر اساس نكات كليدي دارند و براي هركدام آنها يك يا دو دارو مي­شناسند؛ مثلا «احساس بهتر بودن هنگام پيوست»، «خوب هستم و نيازي به دكتر ندارم»، اغلب فرد را به­ ياداروي Calc و Arn مي‌اندازد. اما مراجعه به رپرتوري، تعداد زيادي دارو را در جلوي اين علائم نشان مي­دهد.
ج) گاهي در موارد حاد تعداد كمي علائم شاخص وجود دارد كه با رجوع به رپرتوري مي­توان سريعا داروي مناسب را پيدا كرد.
3- كمك به­ مطالعه كتب داروشناسي:
الف) مي­توان يك دارو را انتخاب كرد و تمام علائمي را كه دارو در مقابل آنها نوشته شده در كتاب پيدا كرد.
ب) مي­توان با بررسي دو دارو به­روش بالا، داروها را با هم مقايسه كرد.
ج ) از آنجا كه علائم داروها با فراواني­شان ثبت مي‌شوند (3 در رپرتوري كنت و 4 در رپرتوري Synthesis)، در انتخاب نهايي و ساخت تصوير يك دارو مي­تواند موثر باشد.
4- به استخراج كامل علامت كمك مي­كند. زيرا در رپرتوري علائم به­ طور كامل و با تمام موارد همراه در يك­جا جمع­آوري شده است.
5- با استفاده از آن اطلاعات داروشناسي پزشك دائما تازه مي­شود.
6- با استفاده از آن داروهاي نزديك نيز به­دست مي­آيد كه مي­تواند در تجويزهاي بعدي بسيار مفيد باشد.
مراحل رپرتوريزاسيون :
رپرتوريزاسيون تنها يك عمل مكانيكي بر روي علامت­ها (Rubricها) نيست؛ بلكه راه­حل منطقي براي افتراق ميان داروها با­كمك كتب داروشناسي (Materia Medica) مي­باشد. رپرتوريزاسيون با Case taking شروع مي‌شود و با يافتن داروهاي مشابه (Simillimum) پايان مي­يابد و شامل:
1- شرح حال هوميوپاتي (Case Taking)
2- ثبت و تفسير (Recording and Interpretation)
3- مشخص‌كردن مشكل (Defining the Problem)
4- طبقه‌بندي و ارزيابي علائم (Classification & Evaluation of Symptoms)
5- ساختن تصوير بيمار (Erection of Totality)
6- انتخاب رپرتوري و رپرتوريزيشن مناسب
(Selection of Repertory & Proper Repertorization)
7- به دست آوردن نتيجه رپرتوريزيشن (Repertorial Result)
8- تجزيه و تحليل و تجويز (Analysis & Prescription)
1- شرح حال هوميوپاتي : كنت گفته است: «علائم زيادي در مريض وجود دارد، ولي تمام آنها case ما نمي­باشد.» پس case واقعي كدامست؟ case يا شرح حال هوميوپاتي شامل علائمي است كه تصوير كاملي (Totality) از مشكل و رنج بيمار را بسازد. در هر تغيير وضعيت سلامتي، يك كليت و تصويري وجود دارد كه قابل شناسايي و تشخيص مي­باشد.
برداشتن شرح حال اولين گام است و نتيجه درمان، كاملا وابسته به موفقيت در اين قدم نخستين است. شرح‌حال هوميوپاتي يك كار مكانيكي نوشتن حرف‌هاي بيمار نيست، بلكه كاري است كاملا فعال و دقيق كه شامل به­حرف درآوردن بيمار،‌انتخاب علائم واقعي و جمع­آوري اطلاعات از بيمار مي­باشد. اين علائم در هر سطحي شامل جسم، احساس، فكر مي­تواند باشد و هدف از جمع­آوري آن علامت‌ها، درك خصوصيات فرد و بيماري وي مي­باشد.
توضيحات و راهنمايي­هاي بي­شماري توسط هوميوپات­هاي بزرگ دررابطه با نحوه برداشتنCase Taking داده شده است؛ اما در واقع اين امر يك هنر است و مهارت و استعداد فردي، نقش مهمي در استفاده از قوانين آن دارد.
در هنگام شرح­حال­گيري، لازم است كه پزشك از تمامي مهارت­ها و قابليت­هاي خود درارتباط­برقراركردن با بيمار استفاده كند و مانند يك شكارچي، گوش­به­زنگ دريافت نكات غير­طبيعي در بيمار خود باشد. اين نكات شامل وضعيت ظاهري، راه­رفتن، نشستن، حرف­زدن يا شكايت خود بيمار و گاه، سوال­هايي است كه از بيمار پرسيده مي­شود.
روش­هاي مختلفي براي شرح­حال­گيري پيشنهاد شده است كه شامل پرسش­نامه، سوال­هاي چندجوابي و ثبت با شكل و ساختار ثابت مي­باشد. اما شايد بهترين روش، خصوصا در افراد كافي نبودن بيمار را با سؤال «ديگر چه؟‌»، «چرا؟» و يا «چه مشكل ديگري داري كه دوست داري حل شود؟» ترغيب به توضيحات بيشتر نمود.
شرح­حال هوميوپاتي جدا از جمع­آوري اطلاعات، در بسياري مواقع اثر درماني دارد و فرد پس از بيان مشكلاتي كه شايد سال­ها آنها را پنهان­­كرده­ بود، ‌احساس بهبودي نسبي مي­نمايد كه بهبود با درمان هوميوپاتي تكميل مي­شود.
در پايان مصاحبه، پزشك بايد تصوير روشني از مشكل بيمار داشته باشد. اما اين امر هميشه راحت به­دست­ نمي­آيد. اگر پزشك در برداشتن Case Taking سردرگم باشد، مسلما نتيجه مناسبي از رپرتوريزاسيون به­دست­ نمي­آيد.
2- ثبت و تفسير :
تقريبا غير­ممكن است كه تمام اطلاعات و جزئيات، به­طور صحيح و بدون اشتباه در ذهن نگه ­داشته ­شود؛ لذا لزوم ثبت مناسب آنها، شديدا احساس مي­گردد. هدف از ثبت شرح حال، نگه­داري تمام اطلاعات به­طور صحيح و مناسب براي ارجاع به آنها در آينده است. ثبت بايد كاملا بيانگر تصوير بيماري باشد و اين تنها هنگامي ممكن است كه پزشك علائم را بدون هرگونه برداشت شخصي ثبت­ نمايد.
هانمن بزرگ تاكيد بسياري بر لزوم بدون­قضاوت‌بودن (Unprejudiced) و غلبه بر تمايل پزشك به­دخالت­دادن برداشت­هاي شخصي خود دارد. در بسياري موارد متوجه مي­شويم كه تمام علائم بيمار ثبت نشده و پزشك به­طور انتخابي بعضي علائم را مورد تاكيد قرار مي­دهد. هنگام ثبت -خصوصا افراد تازه­كار- بايد توجه­ داشته ­باشند که تحت­تاثير علائمي كه در كتب داروشناسي خوانده­اند قرار نگيرند.
استفاده از اصطلاحات فني هوميوپاتي، مي­تواند گيج‌كننده باشد. لذا بهتر است احساسات از زبان خود بيمار ثبت شود؛ اما در عين حال بايد اشتباهات عاميانه را اصلاح كرد. مثلا بيمار ناحيه زير شكم را نشان مي­دهد و مي­گويد: «معده ام درد مي­كند»؛ در حالي كه نفخ كرده است­.
اگرچه بسيار به ­اجتناب از پيش­داوري توصيه ­شده، اما اين واقعيت محرز است كه بي­نظرماندن تقريبا غير­ممكن است. بنابراين براي دوري از عوارض پيش­داوري، ‌بايد به آن آگاه باشيم. زيرا در اين­حالت شانس اشتباه در تفسير و ثبت به حداقل مي­رسد.
يك روش بسيار مفيد،‌خصوصا براي مبتديان آن است كه براي هر علامت نسبت به شدت آن از اعداد 1 تا 3 در نظر بگيرد. تمايل به نمك بسيار شديد (3)، شديد (2) و متوسط (1). همچنين در مقابل علائم فكري حرفM ، علائم عمومي G، پاتولوژي Path، علائم خاص P و مشاهدات پزشك O بگذارد. همچنين زير علائم بسيارشاخص با خط قرمز علامت­گذاري نمايد. تجزيه و تحليل و طبقه­بندي علائم، يك شماي مناسب از بيماري دراختيار ما قرار ­مي­دهد. سپس ارزيابي آنها به روش­هاي گوناگون انجام مي­شود.
نكته ديگري كه در ثبت علائم كمك بسيار مي­كند، سابقه بروز يك علامت در فرد است كه بايد دقيقا‌نوشته­شود.
3- مشخص­كردن مشكل : بعد از گرفتن شرح­حال و ثبت آن نوبت به مشخص­كردن مي­رسد. مشكل شامل ناخوشي­هايي فرد در سطوح مختلف كه جلسه قبل بيان شده مي­باشد. بايد از جمع­كردن آنها در كنار هم تصوير كاملي ايجاد كرد و داروي مشابه آن را به دست آورد. براي انتخاب علائم مهم كه بيانگر مشكل بيمار است به ياد داشتن اين جمله هانمن بسيار موثر است:
«در نظر بگيريد كه چه چيزي بايد در بيمار درمان گردد. آن همان چيزي است كه در فرد بيماري خوانده مي­شود.» بحث مفصل اين قسمت را در فلسفه هوميوپاتي بيان خواهيم كرد.
4- طبقه­بندي و ارزيابي علائم : كاملا واضح است كه تمام علائم در بيمار به يك اندازه مهم نمي­باشند. علائم بايد از دو جهت دسته­بندي شوند: 1- اهميت 2- قدمت
اهميت :
مهم‌ترين ملاكي كه اهميت يك علامت را براي ما مشخص مي‌كند‌،‌شدت آن علامت در بيمار مي‌باشد. شدت هر علامت،‌با ارزيابي سه خصوصيت بارزبودن (Predominance)، ثبات‌داشتن (Persistence) و كنوني‌بودن (Present) مشخص مي‌شود. بدين معنا كه هرچه علامتي بارزتر،‌دائمي‌تر و مربوط به زمان حال باشد علامتي شديدتر و لذا مهم‌تر مي‌باشد.
هر علامتي كه هر يك از اين سه پارامتر را نداشته باشد،‌از شدت و اهميت كمتري برخوردار است. نكته‌اي كه بايد بدان توجه داشت اين است كه معني دائمي‌بودن به معني حضور هميشگي علامت نيست. بلكه به معني امكان حضور هميشگي علامت مي‌باشد. به طور مثال، كسي كه هرسال بهار دچار آلرژي فصلي مي‌گردد، با آن كه علامتش تنها سالي يك بار ظاهر مي‌شود اما علامت آلرژي فصلي او داراي ثبات بوده، لذا Persistant است.اما فردي كه گاهي بعد از خوردن غذا دچار دل‌درد مي‌شود با آن كه ممكن است اين علامت هفته‌اي چندبار نيز اتفاق بيفتد يك علامت غيرPersistant است.
همين امر در مورد خصوصيت Present هم صادق مي‌باشد و لازم نيست كه يك علامت،‌براي Presentبودن در لحظه حضور بيمار نزد پزشك وجود داشته باشد.
پس از مرتب‌كردن علائم،‌به ترتيب شدت، مي‌توان علائم هم‌شدت را با استفاده از هرم كنت، بيشتر مرتب نمود.
روشي كه كنت توصيه كرده و مورد استفاده ما نيز مي­باشد، به شرح زير است: (به ترتيب اهميت)
1- علائم فكري (Mind)
- خواسته­ها (احساسات) (Emotions) Wills
- فهم Understanding
- هوش Intellect
2- علائم جسمي عمومي : مانند زمان، دما، رطوبت، وضعيت. حركت، تحريكات خارجي، خوردن، نوشيدن، خواب، لباس‌پوشيدن و حمام‌كردن.
1- علائم خاص : موداليته­هاي عجيب، نادر، خاص و شاخص
قدمت :
با توجه به قدمت علائم و حوادث مهمي كه فرد در زندگي خود به آنها اشاره مي­كند، بايد علائمي را كه از نظر زماني با هم مطابقت دارند، در كنار هم قرار داد. مثلا‌بيمار مي­گويد بعد از مرگ فرزندم، مرتب گريه مي­كنم و سردرد نيز پيدا كرده­ام. در حالي­ كه از قديم به شيريني علاقه داشته است. بايد هنگام طبقه­بندي اين علائم را از هم جدا كرد.
5- ساختن تصوير بيماري : تصوير بيماري، معادل مجموع علائم نيست، بلكه يك انتخاب هوشمندانه و منطقي از علائم است تا كل مشكل بيمار را بيان كند. از طبقه­بندي و ارزيابي علائم، هرم اهميت آنها معلوم شده است. اما اين كه كدام­يك در انتخاب دارو به­‌كار رود هنوز قطعي نيست.
گاهي بعضي علائم پوشاننده علائم ديگر مي­باشند. مثلا فرض كنيد بيمار احساس تنهايي مي­كند (Forsaken Feeling) زيرا احساس مي­كند محبت و توجه دوستانش را از دست داده است. (Delusion Friend affection of, has lost) در اين حال علامت دوم عمقي­تر و پوشاننده علامت اول است و لذا در انتخاب دارو بايد به­كار گرفته شود.
اين انتخاب بايد نظم و ترتيب منطقي و مشخصي داشته باشد. اگر بيمار بيشتر علائم عمومي و كمتر علائم خاص و موداليته دارد، بايد به گونه­اي متفاوت از فردي كه بيشتر علائم خاص و نادر و موداليته­هاي عجيب دارد، مورد بررسي قرار گيرد. معمولا در بيشتر موارد، در پايان اين مراحل و طبق روش كنت 4-3 علامت مهم فكري،‌علامت عمومي و 3-2 موداليته و علامت خاص براي بيمار به دست مي­آيد كه از كنار هم گذاردن آنها داروي مشابه كشف مي‌گردد.
6- انتخاب رپرتوري و رپرتوريزاسيون مناسب : پس از ساختن تصوير بيماري اگر فرد بيشتر علائم عمومي (شامل فكري/جسمي) داشته باشد، رپرتوري كنت بهترين انتخاب است و در بيماري كه علائم پاتولوژيك عمومي دارد، رپرتوري بوگر و اگر علائم خاص (Particular) (شامل محل Location، احساس Sensation، موداليته Modalities، عوامل همراه Concomitant) زياد دارد، Therapeutic Pocket Book ارجح است.
رپرتوري مورد استفاده ما اكثرا رپرتوري سينتسيس (Synthesis) است كه بر مبناي روش كنتي مي­باشد. پس از انتخاب رپرتوري مناسب، قدم بعدي تبديل علائم تصوير بيماري به زبان آن رپرتوري يا اصطلاحا ‌Rubric مي­باشد. اين كار نياز به آشنايي با رپرتوري دارد كه در ادامه به آن مي­رسيم. بهتر است علائم و روبريك مربوطه و علت و صفحه آن در پرونده ثبت گردد:
دليل صفحه Rubric Symp
سپس با استفاده از دو تكنيك رپرتوريزاسيون كه بعدا توضيح داده مي­شود،‌داروهاي مناسب را به دست مي­آوريم.
7- به‌دست آوردن نتيجه رپرتوريزاسيون : داروهاي نزديك به‌‌دست آمده را بر حسب تعداد علائمي كه مي­پوشاند مي­نويسيم. مثلا‌Lyc 7هفت علامت را با 18 خط مي‌پوشاند، Calc 6 علامت را با 13 خط …
Result : lyc (---). Calc (---) …
دارويي كه بالاترين اعداد را به خود اختصاص دهد، داروي مورد نظر ماست.
8- تجزيه و تحليل و تجويز : دارويي كه بيشترين امتياز را آورده است، لزوما در تمام موارد، داروي نهايي نيست. به دو دليل :
1- عليرغم تمام دقت­ها، باز هم امكان اشتباه هوميوپات در انتخاب علائم وجود دارد.
2- هيچ رپرتوري كامل و بدون نقص وجود ندارد و گاه اشتباهاتي نيز در آنها ديده مي­شود. لذا بايد داروهاي به‌دست‌آمده را از روي كتاب­هاي داروشناسي Materia Medica با تصوير بيمار مطابقت داد و بهترين دارو را انتخاب كرد.
داروي انتخاب شده، نهايتا بايد از شاخص‌هاي خاصي مانند استعداد، حساسيت سركوب (اگر وجود دارد)، سطح شباهت، تغييرات كاركردي و ساختماني، ميزان نيروي حيات و ميازم عبور كند تا به جدول dose و potencyصحيح برسد.
تكنيك­هاي رپرتوريزاسيون : از هر وسيله­اي كه براي رپرتوريزاسيون استفاده شود،‌چه به صورت دستي بر روي كاغذ نوشته شود و يا با استفاده از صفحات رپرتوريزيشن يا كامپيوتر اين كار انجام گيرد، دو روش منطقي براي آن وجود دارد:
الف) روش جمعي كلي : ‌تمام داروهاي مقابل روبريك­ها در نظر گرفته مي­شوند و در نهايت تعداد علائم و خطوطي را كه مي­پوشانند محاسبه مي­كنند. دارويي كه بيشترين امتياز را بياورد، داروي انتخابي است. مزيت اين روش آن است كه احتمال حذف دارو بسيار كم است، اما در عوض بسيار وقت­گير مي­باشد.
ب) روش حذفي : مهمترين علائم فرد را كه ترجيحا از علائم عمومي باشد انتخاب مي­كنيم. اين علائم در بالا و ساير علائم مانند يك فهرست به ترتيب اهميت زير آن نوشته مي­شود در هنگام رپرتوريزاسيون تنها داروهايي كه علائم اوليه و اصلي را مي­پوشانند در نظر مي­گيريم و ساير روبريك­ها تنها در رابطه با همين داروها در نظر گرفته مي­شوند و سپس دارويي كه بيشترين علامت و خط را بپوشاند انتخاب مي­شود. بعضي تا آخرين روبريك از روش حذفي استفاده مي­كنند كه به آن روش حذفي متوالي مي­گويند. براي استفاده از اين روش بايد احتياط­هايي را رعايت كرد.
1- تنها از علائم مطمئن استفاده كرد؛ زيرا اگر علامتي نادرست باشد، روش حذفي باعث خطاي فاحش مي­گردد.
2- فهرست و ترتيب اهميت بايد كاملا دقيق باشد.
3- حتي اگر يك علامت مهم داراي يك يا چند داروي محدود باشد، نبايد در روش حذفي به كار رود.
4- ترجيحا علائم عمومي (General) براي اين منظور به كار رود.
اگر اين احتياطات اعمال شود،‌روش حذفي بهترين روش رپرتوريزاسيون است. كم وقت مي­گيرد، آسان است و سردرگمي ايجاد نمي­كند.
در عمل، در اكثر موارد مجبور به استفاده از دو روش به طور هم‌زمان هستيم كه بعدا خواهيم ديد. در پايان بحث آشنايي با رپرتوري لازم است كه اشاره­اي نيز به محدوديت­هاي رپرتوري داشته باشيم. رپرتوري اصولا‌يك اندكس است و تنها مي­تواند براي مقاصد خاص به كار رود و انتظار بيش از حد از آن مي­تواند موجب نااميدي گردد. بايد به ياد داشت رپرتوري تنها يك وسيله است و موفقيت در استفاده از آن عمدتا وابسته به دانش، مهارت و كار فكري پزشك مي­باشد.
محدوديت­هاي رپرتوري عبارتند از :
1- راهي براي رسيدن به نتيجه است، اما به‌تنهايي كار را به پايان نمي­رساند و در خاتمه رپرتوريزاسيون بايد با مقايسه داروهاي به‌دست‌آمده از روي كتب داروشناسي بهترين آنها را انتخاب كرد.
2- رپرتوري­هاي مختلف با فلسفه­ها و منظورهاي خاصي نوشته شده­اند و لذا محدوديت خاص خود را دارند. اين وظيفه پزشك است كه با توجه به شرايط بهترين رپرتوري را انتخاب كند.
3- متاسفانه هيچ­كدام از رپرتوري­ها كامل نيستند و حاوي تمام مطالب كتب داروشناسي نمي­باشند كه اين خود يك محدوديت براي آنها مي­باشد.
4- تعداد زيادي روبريك وجود دارد كه به‌خوبي بيان نشده و لذا قابل استفاده در كلينيك نمي­باشد­.
5- اشتباه پزشك در انتخاب علامت در روبريك، خصوصا در روش حذفي، مي­تواند منجر به اشتباهات فاحش در انتخاب دارو گردد.
6- رپرتوري هيچ­گونه كمكي در انتخاب Dose و Potencyنمي­نمايد.
7- در رپرتوري­ها، نوسودها (Nosodes) به‌خوبي بيان نشده­اند.
با اين وجود عليرغم تمام اين محدوديت­ها، رپرتوريزاسيون علمي­ترين، مطمئن­ترين و سريع­ترين راه براي رسيدن به داروي صحيح، خصوصا براي افراد تازه‌كار مي­باشد.

ریپورتر
12th May 2009, 02:58 PM
مروري بر تحقيقات انجام شده در هوميوپاتياز سال 1943 تا سال 1990 ، 106 كارآزمايي باليني (Clincal trial) كه اكثراً Double-blind (دوسويه‌كور) بوده‌اند . بر روي روش هوميوپاتي انجام شده است كه عناوين اين مطالعات بهمراه سال پژوهش ، مجله‌اي كه در آن تحقيق چاپ شده است ، زبان نگارش ، امتياز مطالعه از نظر كيفي و نتايج تحقيقات به طور خلاصه در زير مشاهده مي‌كنيد . با دقت در اين مطالعات متوجه مي‌شويم كه از مجموع 106 بررسي ، 81 مطالعه اثربخشي هوميوپاتي را در درمان بيماري‌هاي مختلف نشان داده‌اند.
نتايج متاآناليزهاي (Meta Analysis) مختلف از سال 1995 - 1943 در مقاله‌اي در مجله ( Lanced ( 11 نيز بررسي شده است كه حتي با اشاره‌اي اجمالي به نتايج در زمينه‌هاي مختلف مي‌توان به كارايي هوميوپاتي در درمان بسياري از بيماري‌ها پي برد.
اخيراً نيز مقاله‌اي از Phill Hall در زمينة تحقيقاتي كه بر روي درمان بيماران مبتلا به AIDS از طريق هوميوپاتي صورت گرفته ، چاپ شده است . در اين مطالعه كه توسط يك مؤسسه تحقيقاتي در هفر با همكاري آزمايشگاه‌هاي WHO صورت گرفته 129 بيمار + HIV بدون علامت (120 مرد به همراه 9 زن ) در طي يك زمان 3 تا 16 ماهه كه فقط بيماران داروهاي هوميوپاتيك دريافت مي‌كردند انتخاب شدند.
13 نفر از اين جمع در آزمايشات سريال (-) HIV گشتند . Dana Vllman هوميوپات آمريكايي در اين مورد مي‌گويد : « جالب اينجاست كه بدانيد وقتي در سال 1994 يك نوزاد + HIV- ، HIV شد خبري بسيار داغ بود و ماهها محافل علمي بر روي آن بحث مي‌كردند . »
با بررسي MEDLINE از سال 1994 تا 1998 مقالاتي در زمينة اثربخشي هوميوپاتي در موارد زير نيز موجود مي‌باشد :
1) Meningo coccal septicemia
2) pediatric oncology
3) female reproductive health care
4) meno pausal symptom
5) asthma
6) infertility
7) breast cancer
8) painful muscle spasm associated with malignant spinal cord compression
9) Depression
10) mastodynia - premenstraul syndrom
11) arthritis
12) blood coagulation
در كشور ما نيز چندين مقاله تحقيقاتي در اين زمينه موجود است كه به چند مورد از آنها اشاره مي‌شود :
1 - بررسي تأثير هوميوپاتي در وزوزگوشهاي با علت ناشناخته مقاوم به درمان‌هاي رايج كه اثربخشي اين شيويه درماني را در كاهش شكايت بيماران نشان داده است .
2- تأثير درمان به روش هوميوپاتي در دوران بارداري ، زايمان و پس از زايمان
3- طب پيشگيري هوميوپاتيك كه اثر بخشي اين شيوه را در جلوگيري از ابتلا به بيماري‌هاي مختلف در كودكان اعم از عفونت‌هاي اطفال - آنوماليهاي نوزادان - استعداد به سرماخوردگي مكرر - لوتتيهاي مكرر - گلو دردهاي راجعه و سينوزيت و رنسيت و پنومونيهاي راجعه و گاستروانتريتها با استفاده از داروهاي مناسب بنيادي (constitutional) و نيز آنتي ميازماتيك نشان مي‌دهد .
بهر حال اين روزها دامنه تحقيقات در زمينه‌هاي مختلف هوميوپاتي اعم از clinicaltrial - meta - angalysis طريقة كاركرد داروها - تغييرات باليني توليد شده توسط داروها - proving - اثرات بيوملكولي داروها در بدن - رضات بيماران و . . . در حال انجام گرفتن است . كه اميدواريم شاهد توسعه و پيشرفت روزافزون اين مطالعات در كشور خودمان در سالهاي آتي باشيم .

ریپورتر
12th May 2009, 03:00 PM
معرفي چند مورد بيمار درمان شده با روش هوميوپاتيCase 1-
بيمار خانم 38 ساله‌اي است خانه‌دار كه با شكايت نفخ شديد شكم همراه با التهاب معده و اسهال و استفراغ دائم مراجعه كرده است . بيماز از ده سال پيش به ناراحتي گوارش مبتلا بوده است كه در آن زمان آندوسكوپي شده و براي بيمار تشخيص گاستريت را مي‌دهد . نفخ هم دارد.
هنگام مراجعه مي‌گويد . اصلاً حال طبيعي ندارم . هر روز اسهال دارم و شبها حالت مسموميت بهم دست مي‌دهد (بشكل اسهال و استفراغ) كه هرچه خورده‌ام بالا مي‌آورم و مجبورم يك چيز ساده مثل كوشت آپز يا كته بخورم تا استفراغ نكنم و به همين خاطر هم گاهي با تشخيص مسموميت در بيمارستان بستري مي‌شوم . ميوه به هيچ‌وجه نمي‌توانم بخورم .
براي بيمار Sepia 30 تجويز شد . در مراجعه 15 روز بعد مي‌گويد كه در اين مدت هيچ موردي از حالت مسموميت نداشته‌ام و در كل مشكلاتم بهتر شده است. ولي حالت نفخم فرقي نكرده است . براي بيمار Sepia 200 تجويز شد و دو ماه بعد تكرار شد . پس از آن ابراز نمود ديگر مشكلي از لحاظ روده و معده و مسموميت ندارم و بطور كامل خوب شده‌ام . ولي پس از سه سال تحت درمان‌هاي مختلف بودن و نتيجه نگرفتن شگفت‌زده شده بود .
Case 2-
آقاي 33 ساله ، شغل آزاد ، با شكايت درد شديد مفاصل بخاطر آرتروز مراجعه كرده است . بيمار 12 سال پيش از مراجعه پاي راستش زيرماشين مي‌ماند و دچار شكستگي از دو محل مي‌شود ، همچنين مهره‌هاي كمري‌اش هم دچار شكستگي مويي (Houry line Fracture) مي‌شود . پس از يك دوره دمان دچار ورم كف پا بعلاوه درد خفيف عضلاني مي‌شود.
سه ماه پيش از مراجعه به دنبال ايستادن طولاني با پاي راست دچار درد خيلي شديد مي‌شود به گونه‌اي كه مي‌گويد روزي كه پايم شكست اينقدر درد نكشيدم . درد از پاي راستش به كمر مي‌زند و در ناحيه دنبالچه پخش مي‌شود و مي‌گويد انگار كه ميخ مي‌زنند و ذوق‌ذوق مي‌كند . گرافي مهره‌هاي كمري آرتروز دژنراتيو در خلف C4 را نشان مي‌دهد .
مي‌گيد 3-2 سال است كه درد گردن هم دارم كه به كتفهايم مي‌زند و با مصرف مسكن و كورتون آرام مي‌شود. Nat-mc30 براي بيمار تجويز مي‌گردد و در مراجعه بعدي وي اظهار مي‌كند كه ايندومتاسين را هميشه به عنوان زيادي براي تسكين دردش مصرف مي‌كرده است و در حال حاضر آن را كم كرده و تنها شب‌ها يك قرص آنهم از ترس اينكه مبادا دردش شروع شود مي‌خورد . پس از دوره درمان نه تنها خود بيمار ، بلكه اطرافيان او نيز از بهبودش بسيار رضايت داشتند كه گزارش كردند بيمار اواخر اسفند حتي به اسكي رفته است.
Case 3-
خانم 33 ساله با شكايت infertility مراجعه كرده است . نامبرده در حدود 13 سال پيش ازدواج كرده و تاكنون بچه‌دار نشده است . تمامي آزمايشات و معاينات توسط چندين بار مراجعه به پزشكان متخصص زنان صورت گرفته و يافتة تشخيص بدست نيامده است . شوهر وي نيز در چندين بار اسپرموگرام بعمل آمده مشكلي نداشته است . پس از شرح حال‌گيري Nat-mc30 و سه هفته بعد نيز Nat-mc200 تجويز شد . يك نور Lyc c30 نيز براي شوهر وي تجويز شد . 6 ماه بعد آزمايش BHCG مثبت گزارش شد.
موارد بالا تنها نمونه‌‌هايي از بيماران درمان شده به اين روش در ايران كه به پزشكان هوميوپات مختلف مراجعه كرده‌اند مي‌باشد . مدت درمان بيماري‌هاي مزمن در هوميوپاتي بسته به مدت شروع ، سير بيماري ، ميزان مداخلات سركوبگرانه و . . . متفاوت است و گاهي حتي در مدت چند سال لازم است از داروهاي متفاوتي بسته به لايه‌هاي مختلف بيماري (ميازم) استفاده شود ، و بعضي مواقع نيز با يك يا دو دوز دارو بيماري به سرعت به سمت بهبودي مي‌رود .

ریپورتر
12th May 2009, 03:01 PM
مفهوم قانون تك دارويي در هوميوپاتي كلاسيكدر هومیوپاتی هر فرد بعنوان یک بیمار جدید بررسی می شود زیرا علائم در هر فرد با فرد دیگر متفاوت است. داروئی که برای هر فرد در هومیوپاتی تجویز می شود دقیقترین انتخابی است که با علائم منحصر بفرد هر شخص مطابقت دارد.
به همین دلیل در برابر واکنش افراد مختلف به واکسن داروهای متفاوتی وجود دارد و نمی توان انتظار داشت که براي مثلا از بين بردن عوارض واکسیناسیون داروی هوميوپاتي تویا برای همه افراد تجویز شود و در همه مواقع خوب کار کند زیرا کلید درمان بیماریهای مزمن با هومیوپاتی پیدا کردن داروی واحد و منحصر بفردی است که وقتی به افراد سالم داده شده دقیقا" علائمی دیده شده که در بیماران وجود داشته است و تصویر علامت یک دارو شناخته شده وبه اینصورت هنر درمان هومیوپاتی که پیدا کردن منحصر بفرد ترین دارو که مشابه ترین دارو با علائم بیمار است مشخص می شود .
در یک خانواده والدین ممکن است یک میازم ارثی را به فرزندان انتقال دهند اما هر کدام از فرزندان این میازم را به گونه ای متفاوت بروز میدهند یکی ممکن است با عفونت گوش مواجه باشد دیگری با مشکلات پوستی و یا مشکلات روحی روانی. ممکن است تعدادی از فرزندان در طی نسل کاملا" خوب و سالم بنظر برسند تا اینکه با مشکلاتی از قبیل استرس و یا تکرار واکسیناسیون ( یا فقط یکبار واکسیناسیون اگر فرد به آن حساس باشد)
و همینطور با یکسری از بیماری ها مواجه شود و بعد این افراد شروع به نمایش دادن این بیماریها بصورت منحصر بفرد در خود میکنند. در این زمان یک پزشک هومیوپات خوب میتواند با یک داروی صحیح بیشتر مشکلات آنها را که با آن متولد شده اند از بین ببرد.
البته امروزه میازمهای پیچیده و لایه لایه در انسانها دیده می شود که پزشک با کمک بیمار آگاه و دقیق خود آنرا درمان می کند. مشکل وقتی پیچیده تر و وخیمتر می شود که فرد با چندین میازم متولد می شود و در طول زندگی خود تحت تاثیر شرایط نامناسبی قرار میگیرد و فرد در این محیط رشد می کند و این میازم گسترده شده را به نسلهای آینده منتقل می کند ولی با جلوگیری از ساپرس کردن علائم و واکسیناسیون و با استفاده از درمان هومیوپاتی نسلها سالمتر از قبل میشوند.

ریپورتر
12th May 2009, 03:02 PM
منتقدين هوميوپاتيروزي که هوميوپاتي به عنوان يک طب معرفي شد همواره مخالفتهاي بسيار بر عليه آن شده و مي شود . اين مخالفتها تا آن حد بود که دکتر هانمان را وادار به جلاي وطن نمود و در دوره معاصر هم به طرق مختلف اين علم مورد نقد و مخالفت قرار مي گيرد البته پيشرفت ارتباطات باعث مشخص شدن حقايق نه تنها براي دانشمندان بلکه حتي مردم عادي شده است در اين جا به بررسي بعضي ايراد هاي مطرح شده بر هوميوپاتي مي پردازيم
متاسفانه اکثريت انتقادها و مخالفتها بدون کمترين بررسي علمي و باليني صورت مي گيرد در موارد بسياري که منتقدين به شکل علمي مسئله را بررسي نموده اند خود به اين طب ايمان آورده و هوميوپات شده اند !
نمونه آن دکتر هرينگ در آمريکاست اين پزشک معروف در ابتدا مقالات و سخنرانيهاي تندي عليه هوميوپاتي تر تيب مي داد تا اينکه به پيشنهاد مدير انتشاراتي که آن نيز از مخالفان هوميوپاتي بود تصميم گرفت تا از نزديک با اين روش آشنا شود تا بتواند بهتر آن را زير سوال برده و به زعم خود آن را رسوا نمايد.
وي از يک هوميوپات خواست تا از نزديک و در مطب نحوه درمان را ببيند بعد از مدتي با شگفتي متوجه شد که واقعا عده بيشماري درمان مي شوند سپس وي از آن هوميوپات درخواست نمود که زخم کهنه اي را که وي سالها به آن مبتلا بود را معالجه نمايد و با کمال تعجب آن زخم در مدت کوتاهي بهبود يافت! بعد از اين بود که دکتر هرينگ با مطالعه اين طب به جايگاهي از آن رسيد که وي را پدر هوميوپاتي آمريکا مي دانند و تحقيقات وي از معتبر ترين تحقيقات در هوميوپاتي مي باشد
اما نظرات مخالفان : عده اي معتقد هستند که با توجه به رقتهاي بسيار پايين داروهاي هوميوپاتي عملا نبايد اثري از اين داروها حادث شود ! در اين جا بايد گفت که آنچه بايد مورد توجه قرار بگيرد تنها و تنها تجربه علمي بر اساس آزمايش و خطاست نه آنچنان که عنوان مي شود استنتاج زياضي چرا که علم بشر به هيچ وجه نمي تواند ادعا کند که به تمامي علوم دست يافته است.
واقعيات را با -بودن يا نبودن - بايستي ارزيابي نمود نه با -بايد يا نبايد- اثر داروهاي هوميوپاتي براساس نتايج باليني دقيق و با شرکت عده بسياري داوطلب (که اثبات دارويي نموده اند )بدست آمده و در عين حال هر بار که مورد آزمايش دوباره قرار بگيرند نتايج يکسان ايجاد مي کند و متاسفانه اين دسته از منتقدان به هيچ وجه زحمت امتحان داروها و يا حداقل مشاهده اثر آن را نکشيده اند و تنها بر اساس بعيد بودن آن را انکار مي کنند.
در اين مورد اشاره به کشف خواص فيزيکي آب و کريستالها ي محلول در آب (رجوع شود به بخش داروهاي هوميوپاتي) مي تواند جوابگو باشد هر چند که براي اثبات اثر نيازي به دانستن چگونگي آن نيست. چه بسيار داروهاي شيميايي که بعد از سالها استفاده هنوز مکانيسم اثر آنها کشف نشده اما کماکان استفاده مي شوند
عده اي ديگر معتقد هستند که اثر اين داروها با دارونما ( ماده اي که تنها شباهت دارويي دارد ولي هيچ اثري ندارد و بهبودي با آن صرفا براساس تلقين است) فرقي ندارد.

در جواب بايد گفت اين مورد به راحتي در تحقيقات بي طرفانه قابل اثبات مي باشد بطوريکه مشاهدات دقيق بسيار در اقصا نقاط جهان اثر داروهاي هوميوپاتي را به اثبات رسانده و مهمتر از آن تعداد بيشمار افرادي که توسط هوميوپاتها درمان شده اند (در صورتيکه اکثر آنها از طريق پزشکي کلاسيک جوابي نگرفته بودند) بهترين گواه است و اگر اين همه اثر تلقيني و دارونما بوده پس چه بهتر که به جاي داروهاي شيميايي از اين ببعد فقط از دارونما استفاده شود. انکار واقعيت از طريق فتوا دادن ممکن نيست.
عده اي ديگر پا را از اين فراتر نهاده و ادعا مي کنند که داروهاي هوميوپاتي داراي عوارض است . معلوم نيست که چگونه دارويي که اصلا ماده نيست و از نظر ايشان دارونماست مي تواند عوارض داشته باشد. البته مصرف داروي هوميوپاتي بنا به خصلت درماني خود (تحريک سيستم دفاعي و حياتي بدن ) گاهي ايجاد ناملايماتي مي کند که گذرا بوده و به هيچ وجه اثر پايداري نمي گذارد و اين مقدار در مقايسه با داروهاي شيميايي و عوارض شناخته شده و شناخته نشده آنها بسيار ناچيز است
اما چرا با هوميوپاتي مخالفت مي شود :
علل مختلفي وجود دارد در وحله اول نفس پيدايش يک ايده جديد که در تضاد با حقايق قبلي باشد خود مخالفت زاست به خصوص وقتيکه با منافع افرادي را نيز به خطر بيندازد.
حقيقت اين است که در صورت گسترش هوميوپاتي صنايع داروسازي و رشته هاي تابعه آن ضرر بسياري را متحمل مي شوند چرا که درآمد ناشي از فروش داروهاي شيميايي با آن حجم عظيم را از دست مي دهند و داروي هوميوپاتي با مقدار کم و ساخت آسان و کم هزينه به هيچ وجه جبران اين ضرر را نمي کند
از طرفي يک حقيقت تلخ بيانگر اين است که با گسترش اين علم بسياري از درمانهاي طب رايج زير سوال رفته و بسياري از متخصصين متضرر مي شوند و از طرفي قبول اين هوميوپاتي نيازمند شجاعت بسيار از طرف يک پزشک است چرا که بايد در عقايد و ديدگاه هاي خود تغييرات زيادي را بپذيرد به خصوص که در بسياري از موارد از نظر نحوه و هدف درماني در تعارض با پزشکي کلاسيک قرار مي گيرد.
البته در اينجا بايد گفت عده بسياري از مخالفين صرفا از سر دلسوزي و به نيت ممانعت از شيادي احتمالي مخالفت مي کنند که بايد ب?ه اين دسته از دوستان و همکاران عرض نمايم که بهتر است اين مخالفت را با تحقيق و مطالعه انجام دهند که خداي نکرده روزي به عنوان مخالفين علم از آنان ياد نشود
آنچه مسلم است اگر ما خود به پيشواز حقيقت نرويم او در نهايت خود را بر ما تحميل خواهد کرد

ریپورتر
12th May 2009, 03:03 PM
منشا داروهاي هوميوپاتيدر حال حاضر در حدود 4000 عنوان دارو در هوميوپاتي استفاده مي‌شود و از نظر تئوري هر ماده يا نيرويي مي‌تواند يك داروي هوميوپاتيك باشد . ( به شرط گذراندن پروسه‌هاي لازم پرووينگ )
روز به روز نيز از كار و تلاش محققين داروشناس هوميوپاتي بر تعداد آنها افزوده مي‌شود .
كلا اين داروها را مي‌توان در موارد زير تقسيم‌بندي كرد :
1 - داروهاي گياهي ( مشتق شده از گياه ) مانند Arnica كه حدود 60% الي 70% داروهاي هوميوپاتي را تشكيل مي‌دهند .
2 - داروهاي معدني شامل عناصر و فلزات مانند Zincum ( روي ) يا phosphprm ( فسفر ) يا مواد مركب ، نمكها و غيره كه 10% الي 12% از داروهاي هوميوپاتي را تشكيل مي‌دهند .
3 - داروهاي مشتق شده در عناصر حيواني - مانند sepia - Lachesis و ... كه 10% الي 14% از داروهاي هوميوپاتي را تشكيل مي‌دهند .
4 - نوسودها Nosodes كه داروهاي مشتق شده از ترشحات متفاوت و يا بافتهاي انساني مي‌باشند . مانند توبركولينوم ( Tuberculinum ، عصاره‌ي چرك آبسه‌ي سلول ) و يا كارسينوسين ( Carcinosin ) كه از بافت سرطان ( تومور ) پستان تهيه مي‌شود و يا گونه‌اي ديگر از آن به نام ( Bowel nosodes ) كه از فلور طبيعي باكتريهاي روده تهيه مي‌شود و درصد كمي از داروهاي هوميوپاتي را تشكيل مي‌دهند ( حدود 2 - 1% )
5 - ساركودها ( Sarcodes ) كه از داروهاي مشتق شده از بافتها و ترشحات سالم حيواني هستند مانند اسيد اوريك و داروهاي هورموني اين گروه درصد بسيار كمي از داروها را تشكيل مي‌دهند .
6- حساسيت‌زاها مانند گروه گلها درصد بسيار كمي از داروها را تشكيل مي‌دهند .
7 - عصاره داروهاي رايج مانند آسپيرين ، پني‌سيلين ، كلرامفنيكل.
8 - از ويروسها و باكتريهاي بيماري‌زا ( Isopathy ) مثل Scarlatioum يا Vibrinum و يا Medorrhinum كه در حقيقت جزء نوسودها به حساب مي‌آيند .

ریپورتر
12th May 2009, 03:05 PM
نزول و ترقي هوميوپاتيسوالي كه در اينجا مطرح است اين است كه با توجه به اين فلسفه محكم و علمي و نتايج جالب‌توجه در درمان بيماري‌ها چرا هوميوپاتي به وسعت پزشكي رايج شناخته شده نيست و علل افول آن را بايد در چه زمينه‌هايي جستجو كرد؟
كشف آنتي‌بيوتيكها كه به نام انقلاب دارويي معجزه‌آسا خوانده مي‌شود در سال 1909 و توسعه آن از سالهاي 1940 به بعد يكي از مهمترين اين علتهاست چرا كه در پزشكي هوميوپاتي براي تشخيص بيماري (غير از موارد خاص در بيماريهاي حاد) نياز به وقت زياد و تلاشهاي هوشمندانه مي‌باشد و با توجه به اينكه پنداشته مي‌شد با كشف آنتي‌بيوتيك ديگر مي‌توان چشم بسته به درمان تمام بيماريهاي عفوني پرداخت، بسياري از افراد ترجيح مي‌دادند تا وقت خود را صرف شرح حالهاي دقيق و زمان‌گير هوميوپاتي ننمايند.
بررسي عوامل ديگر را مي‌توان به طور جامع در مقاله دكتر سندو(Dr. C. Sandhu) هوميوپات معاصر هندي با عنوان pollutants in Homeopathic Atmosphere جستجو كرد.
متاسفانه اختلاف عقايدي كه بين پزشكان هوميوپات پيرو آموزشهاي دكتر هوگز(Richard Haughes) در انگليس كه پيرو توجه دقيق به نظريات و عقايد هانمن و استنتاج مطالب از كارهاي وي بودند با افرادي كه پيرو دكتر جيمز تيلو ركنت (Dr. James Tylor Kent) در آمريكا بودند، باعث به وجود آمدن نگرش‌هاي Hahnemannian و Kentian در هوميوپاتي شد و موجب كاهش توسعه و گسترش هوميوپاتي در بسياري زمينه‌ها گرديد.
افرادي مانند هوگز و بونينگهاوزن(Baron Von Boeninghausen) معتقد به گسترش تئوري ميازم هانمن كه نظر به انتقال و گسترش اپيدميهاي بيماريهاي عفوني به نسلهاي بعد دارد، بودند و در درمان كلينيكي بيماران از تئوري ميازم به صورت ملموس استفاده كرده و با طبقه‌بندي داده‌هاي آنتي سوريك - آنتي سايكوتيك و آنتي سيفليتيك بر اساس ميازهاي سورا - سايكوز - سيفليس معتقد به استفاده از داروهاي آنتي سوريك به عنوان خط اول درمان در بيماريهاي مزمن گشتند.
در نگرش Hahnemann نشانه‌هاي(Symptom) بيماري در درمان مهمتر از علائم سرشتي و ذهني فرد(Constitution) هستند و اكثراً داروهايي با پوتنسي(قدرت اثر) پايين(Minimal dose) تجويز مي‌شود، لكن در نگرش Kentian توجه به علائم سرشتي و ذهني فرد(Constitution) در درمان بيشتر بوده و پوتنسهاي بالاتر نيز به راحتي تجويز مي‌شوند. در اين نگرش تئوري ميازم ريشه در بحثهاي فلسفي - عرفاني پيدا كرده كه عملاً در درمان مريض نقش مهمي ندارد.
به طور خلاصه در نگرش Kentian ، Totality of symptom of patient و در نگرش هانمن Totality of sympton of miasm كه در قالب توجه دقيق به كليت علائم بيماري در شخص بيمار مي‌باشد، مدنظر قرار مي‌گيرد. اين اختلاف نظر تا عصر كنوني نيز ادامه يافته و طرفداران دو روش نيز در اين زمينه استدلالهايي مي‌آورند. به هرحال اين اختلاف‌نظرها به خصوص در آمريكا كه زماني قطب هوميوپاتي دنيا محسوب مي‌شد بهانه بيشتري به دست پزشكان رايج براي از اعتبار انداختن هوميوپاتي داد.
حتي در سال 1846 (American Medical Association) به شدت شروع به مبارزه عليه هوميوپاتي كرد و در اين راستا بنا به گزارش Flexner ، برنامه‌هاي آموزشي هوميوپاتي فاقد كيفيت مطلوب تشخيص داده شد و پس از آن هوميوپاتي به تدريج حاميان دولتي و غيردولتي خود را در آمريكا كه يكي از مراكز گسترش و پشتوانه‌هاي مهم هوميوپاتي بود، از دست داد.
عامل مهم بعدي در اين زمينه كه شايد از همين اختلاف نظرها ناشي مي‌شد، و باعث افول هوميوپاتي بود، كم بودن اساتيد برجسته در عصر حاضر و در تبع آن كم بودن هوميوپاتهاي مجرب و كارآزموده بود، زيرا به شدت مدارس هوميوپاتي در آمريكا رو به كاهش گذاشت و به تدريج هوميوپاتي بي‌اعتبار شد. لذا هوميوپاتهاي مجرب كه واقعاً در اين زمينه علاقه داشتند، پشتوانه علمي مالي براي دسترسي به منابع معتبر را از دست داده و سواد علميشان به شدت رو به كاهش نهاد و به همين جهت شكستهاي آنان در درمان به حساب هوميوپاتي گذاشته شد و حربه مناسبتري به دست مخالفين مي‌داد.
چرا كه نوشته‌هاي هانمن واقعاً و به درستي مورد تفسير و تحليل قرار نگرفت و حتي بسياري از هوميوپاتها به تحليلهاي غلطي بر اساس برداشتهاي شخصي خودشان از هوميوپاتي دست زدند كه واقعاً ضربات سنگيني بر پيكر هوميوپاتي وارد كرد.
هانمن در طول عمر 89 ساله خود بارها اين مطالب را گوشزد كرده بود كه تا وقتي در اثر آزمايشات و تجربياتش به روشني مطالبي را به اثبات نرساند، آن را بازگو نخواهد كرد. و به شدت در اين زمينه وسواس داشت. به همين جهت ما مي‌بينيم كه بسياري از مطالبي كه وي در سالهاي آخر عمرش به كشف آنها نائل شد، فرصت انتشار پيدا نكرد و بعدها نزديكانش آن مطالب را انتشار دادند.
همين مشكل در مورد چاپ ارگانون 6 پيش‌آمد كه بسياري از تجربيات گرانبهاي هانمن در آن قرار دارد. استناد بسياري از هوميوپاتهاي Kentian به ارگانون 4 هانمن بود كه در آن به دقت ارگانون 6 در مورد مطلب بسيار مهم Dose and potency in Homeopathy يا مطالب مورد اختلاف ديگر(مثل ميازم و ...) صحبت نكرده بود.
عامل ديگر كه به هوميوپاتي لطمه زد، اين بود كه كمپانيهاي عظيم چند مليتي و صاحبان كارخانجات داروسازي به دليل سوددهي فراوان داروهاي رايج، به شدت از پزشكي رايج حمايت كرده و ميلياردها دلار را صرف پروژه‌هاي تحقيقاتي آن مي‌نمودند، در حالي كه هوميوپاتي چنين پشتوانه‌اي نداشت.
خوشبختانه در چندين سال اخير همزمان با تجديد حيات هوميوپاتي و گسترش ارتباطات، اساتيد بزرگ هوميوپاتي در درنيا رو به سمت بازنگري دست‌نوشته‌هاي هانمن در كتب و مقالات مختلفش آوردند و برداشتها و تحليلهايي درست از صحبتهاي خود هانمن و شاگردان هم عصر او در حال گسترش و انتشار است كه نتيجه مستقيم اين نگرشها، درمانهايي بسيار نتيجه بخش و اميدوار كننده مي‌باشد.
حتي در چندساله اخير مطالعات تحقيقاتي بسيار وسيعتري دراين زمينه در حال انجام است كه در بخشهاي بدي توجه خوانندگان را به نتايج درخشان آنها بر اساس منابع و مجلات معتبر پزشكي دنيا جلب مي‌كنيم. در نيمه دوم قرن بيستم رويكرد جديدي به هوميوپاتي در دنيا به وجود آمد و باعث شد اين روش درماني جايگاه حقيقي خود را در پزشكي پيشرفته كنوني به دست آورد. عوامل زيادي باعث تجديد حيات هوميوپاتي گرديدند كه از آن جمله‌اند :
1) عوارض جانبي جدي بسياري از داروهاي امروزي
2) طبيعت اعتياد آور بسياري از داروها
3) برخي از اعضايي كه دچار بيماري مي‌شودند را نمي‌توان تحت تاثير مستقيم دارويي قرار داد.
4) مقاوم شدن بسياري از عوامل بيماريزا به داروهاي رايج پس از مدتي از مصرف آنها.
5) افزايش بيماريهاي جديد كه بسياري از آنها در اثر زندگي متمدن امروزي است و پزشكي رايج قادر به درمان موثري براي آنها نمي‌باشد مانند ايدز و بسياري از موارد سرطانها، بيماريها قلبي و ... كه موجب مي‌شود بيماران به شيوه تواناي ديگري كه بتواند حداكثر كمك را به آنان بنمايد روي آورند.
6) با افزايش آگاهي بهداشتي مردم، جامعه به غذاهاي بهداشتي، رفع آلودگيها از محيط و استفاده از درمانهاي طبيعي علاقمند شده است.
7) افزايش گروه‌هايي از مردم كه آزمايش بر روي جانوران را غيرانساني و غيراخلاقي دانسته و بهره‌گيري از حيوانات در تحقيقات دارويي را نفي مي‌كنند.
8) افزايش تقاضاي مردم براي درمان به عنوان يك انسان و نه يك حامل بيماري.
در بسياري از كشورهاي پيشرفته دنيا نيز اگر دانشكده مجزاي هوميوپاتي(انگليس و آمريكا) وجود نداشته باشد، بيشتر دانشگاه‌ها و دانشكده‌هاي پزشكي داراي كرسي(گروه) هوميوپاتي مي‌باشند. در بيشتر كشورهاي اروپايي و آمريكايي و حتي آسيايي مانند هند و پاكستان، داروخانه‌هاي مستقل هوميوپاتي وجود دارد و يا اينكه داروخانه‌هاي رسمي اين كشورها موظف به تهيه و توزيع داروهاي هوميوپاتي مي‌باشند.

ریپورتر
12th May 2009, 03:05 PM
نگرش ديناميك و نگرش استاتيك به بيمارينگرش ديناميك به بيماري نگرشي است كه در سيستم پزشكي رايج به آن عملا توجهي نمي‌گردد . در نگرش ديناميك توجه به علل و عوامل روحي و جسمي مرتبط با شروع بيماري - روند شكل‌گيري آن ، توجه كامل و دقيق به نشانه‌ها و احساسات روحي و جسمي بيمار در ارتباط با بيماري پروسه‌هاي بدتر يا بهتر شدن بيماري و مداليتي‌هاي مرتبط با آنان به شدت مورد توجه قرار مي‌گيرد ؛ در صورتي كه در نگرش استاتيك توجه به علائم و نشانه‌ها و سپس برچسب زدن يك نام بيماري به عنوان تشخيص بر اساس اين علائم بدون توجه به تفاوت علائم كلينيكي در اشخاص مختلفي كه يك نام بيماري واحد تحت عنوان تشخيص براي آنها گذارده شده است مد نظر قرار مي‌گيرد.
آيا واقعا تظاهرات باليني دو پنوموني درست شبيه به هم در دو فرد مختلف مي‌توان يافت ؟ آيا مثلا در كسي تب و سرفه و استخوان درد بارزتر نيست و در شخص ديگر تب و بيحالي و عدم هشياري .

آيا تفاوتهاي فردي در تظاهرات كلينيكي موثر نيست ؟ آيا در اپيدميها اشخاصي وجود ندارند كه عليرغم تماس مستقيم با عامل بيماريزا به آن مبتلا نمي‌شوند ؟ آيا در نگرش استاتيك با بدن انسان صرفا مكانيكي برخورد نمي‌شود . اينها سوالاتي است كه بايد بيشتر روي آنها تعمق شود . هوميوپاتي معتقد به نفوذ نيروي حياتي در كليه اعضا ، جوارح ، ارگانها مي‌باشد. در اين نگرش هر اندامي معرف كليت وجودي انسان است. پس در برخورد با بيماري هر عضو بايد به اعضاي ديگر نيز توجه نمود.
چرا كه بيماري چيزي جز اختلال در نيروي حياتي نيست كه آن نيز در كليت انسان نمودار است . همه ما شاهد شروع بيماريهاي مزمن پس از ترسها ، سوگها ، غصه‌هاي بزرگ جداييها بوده‌ايم . همه ما خصوصيات منحصر به فردي داريم كه جزء ذات وجوديمان بوده و بقيه ما را با اين خصوصيات مي‌شناسند .
در نگرش استاتيك چه توضيحي مثلا براي طپش قلب ناشي از خوابيدن در سمت راست وجود دارد ؟ يا چه توضيحي براي سردردي كه خوابيدن بدتر و با راست نشستن بهتر مي‌شود وجود دارد ؟ چه پاسخي براي مريضي كه عنوان مي‌كند گاهگاهي بجاي پريود شدن دچار خون دماغ مي‌شوم وجود دارد ؟
اينجاست كه هوميوپاتي نگرشهاي خود را به خوبي نشان داده و تاثيرات ديناميك خود را براي بيماريهاي مزمن كه آنها نيز ماهيتي ديناميك دارند اثبات مي‌كند

ریپورتر
12th May 2009, 03:06 PM
وضعيت هوميوپاتي در جهان1995 Dana Ulman MPH
از ??? سال قبل که هوميوپاتي متولد شد ، بسياري ازمردم سطوح بالاي اجتماعي در اروپا از افراد خانواده هاي سلطنتي گرفته تا نخبگان تحصيلکرده و هنرمندان مشهور همواره پشتيبان هوميوپاتي بوده اند.جاي تعجب نيست که يکي از گرانترين نقاشي هايي که تا به حال فروخته شده است تصوير يک پزشک هوميوپات (Dr Gachet ) است که توسط بيمار و دوست وي ، ونسان ون گوگ نقاشي شده است .
به نظر مي رسد که اگر چه هوميوپاتها از داروهاي بسيار کم ( دوز دارو) و بسيار ارزان قيمت براي درمان استفاده مي کنند اما مردم حاضر هستند براي تصوير هوميوپاتها قيمت زيادي را بپردازند!!!. در اين مورد نقاشي دکتر گچت به قيمت 8?.5$ Million دلار فروخته شده است. هوميوپاتي اينک با سرعتي زياد در سراسر جهان در حال گسترش مي باشد
گسترش هوميوپاتي در اروپا : بر اساس آخدين مطالعات در فرانسه ، حدود ??? از مردم فرانسه از هوميوپاتي براي درمان بهره مند مي شوند و ??? از پزشکان داروي هوميوپاتي تجويز مي کنند ، حداقل در ? کالج پزشکي ،کلاسهاي هوميوپاتي ارائه مي گرددو اين ميتواند بيانگر گسترش شگفت انگيز هوميوپاتي در فرانسه باشد.در فرانسه بيشتر داروهاي مورد مصرف براي درمان سرماخوردگي و آنفولانزا داروي هوميوپاتي هستند و نه داروهاي شيميايي رايج.
هوميوپاتي در انگلستانبه اندازه فرانسه مردمي نيئت اما بر اساس يک نظرسنجي که در British Medical Journal چاپ شده است ??? از پزشکان انگليسي بيماران صعب العلاج خود را به هوميوپاتها ارجاع مي دهند. تحقيق ديگر نشان مي دهد که ??? از فارغ التحصيلان پزشکي در انگلستان ( در سالهاي اخير) علاقه مند به يادگيري هوميوپاتي ، طب سوزني، هيپنوتيزم هستند.
اسکاتلنديها همواره از اينکه زير سايه انگلستان باشند متنفر بوده اند و اين در مورد هوميوپاتي هم صدق مي کند. هوميوپاتي سريعترين رشد را در بين طب هاي جايگزين در اسکاتلند داشته است و تعداد اسکاتلنديهايي که به هوميوپاتها مراجعه نموده انداز سال ???? تا ????دو برابر شده است ( از ?? به ??? رسيده است). در سال ???? فقط ??? از اسکاتلنديها که مورد مصاحبه قرار گرفته بودند معتقد به درمان هوميوپاتي بطور جدي بودند که اين رقم در سال ???? به ??? رسيد
هوميوپاتي در آلمان بسيار مردمي مي باشد، ??? از پزشکان آلماني ( گاه به گاه) از درمان هوميوپاتي براي بيماران خود استفاده مي کنند (هوميوپاتي غير کلاسيک) .در حال حاضر شايعترين روش درماني حساسيت فصلي(hay fever ) در آلمان درمان هوميوپاتي مي باشد و داروهاي هوميوپاتي جزو ?? داروي اصلي مورد مصرف در سرماخوردگيها و گلو درد در آلمان هستند. در رشد هوميوپاتي در آلمان رئيس جمهور اسبق آلمان (کارل کارستنز) و همسرش که يک پزشک هوميوپات است ( دکتر ورونيکا کارستنز) نقش زيادي دارد چرا که در دوران وي اساس تحقيقات اساسي در مورد هوميوپاتي نهاده شد ، بسياري از تحقيقات هوميوپاتي در آلمان در حال حاضر بر اساس پايه گذاريهاي آن تلاشها صورت مي گيرد.
نکته جالب توجه آن است که هوميوپاتي آنچنان اعتباري در عرصه پزشکي تجاري در آلمان دارد که يکي از موسسات هوميوپاتي آلمان متعلق به شرکتي مي باشد که از اجزاي کارخانه اتوموبيل سازي BMW است
هوميوپاتي در هندوستان : هوميوپاتي در هندوستان بسيار مردمي تر از اروپا مي باشد. در حال حاضر بيش از ?????? پزشک هوميوپات و بيش از ??? کالج هوميوپاتي ( با دوره هاي ? تا ? ساله) در اين کشور وجود دارد. هوميوپاتي در هندوستان آنچنان مورد توجه قرار دارد که در سال ???? دولت هندوستان کلينيکهاي هوميوپاتي را براي درمان اعتياد به مواد مخدر در ? ايستگاه پليس ( اورژانس) در دهلي نو تاسيس کرد اخيرا کنفرانسي در مورد ترک اعتياد توسط هوميوپاتي در هندوستان توسط وزارت سلامت و خانواده و وزارت دارائي و دادگستري کل برگزار شد . علاوه بر اين دولت از تحقيقات هوميوپاتي و همچنين از بيمارستانها و کلينيکهاي هوميوپاتي حمايت مي کند.
مادر ترزا ( برنده جايزه صلح نوبل) که براي چندين دهه به فقيران هندي کمک مي نمود ، درمان هوميوپاتي بيماران را در اهداف خيرخواهانه خود قرار داد ايشان به علت اثرات درماني فوق العاده و همينطور ارزاني ، توجه خاصي به هوميوپاتي داشتند. در حال حاضر ? موسسه خيريه که تحت مديريت مادر ترزا قرار دارند در حال کمک به مردم فقير هندوستان مي باشندبا توجه به فقر فزاينده و مشکلات فراوان درماني در هندوستان، هوميوپاتي معجزه اي براي درمان بيماران هندي است. مادر ترزا گاه خودش به بيماران شخصا داروي هوميوپاتي تجويز مي کند.
هوميوپاتي در روسيه : هوميوپاتي در روسيه اخيرا مورد توجه زيادي قرار گرفته است اگرچه تا سال ???? تنها ??? هوميوپات در آنجا وجود داشت . با توجه به اينکه تا چندي قبل تمام هزينه درماني بيماران در درمانگاههاي دولتي بدون هزينه براي بيماران بود توجه به اين نکته که هوميوپاتها در اين کشور با دريافت وجه درماني از بيماران قادر به تامين مخارج خود بودند بايد موفقيت بزرگي را براي هوميوپاتي در آنجا قائل شد بنابر يک تحقيق که در روزنامهIsvestia چاپ شدتاسيس يک کلينيک هوميوپاتي براي کارگران يک کارخانه در سال ???? منجر به کاهش ??.?? در روزهاي کاري هدر رفته به علت بيماري کارگران شد . دکتر دميان پوپوف براي خدماتي که در جهت گسترش هوميوپاتي در اتحاد جماهير شوروي انجام داد ، مفتخر به دريافت مدال لياقت از دست رئيس جمهور وقت ، ميخائيل گورباچف شد.
هوميوپاتي در آمريکاي جنوبي :
هوميوپاتي در آمريکاي جنوبي رشد قابل توجهي داشته است بخصوص در برزيل و آرژانتين.
در آرژانتين هوميوپاتي با تاريخ اين کشور ارتباط پيدا کرده است بطوريکه قهرمان ملي آرژانتين در قرن نوزدهم، ژنرال سان مارتين ، هر بار که به سفر مي رفت ، همواره يک کيف داروهاي هوميوپاتي را با خود همراه داشت!
هوميوپاتي در مکزيک نيز کاملا شناخته شده است بطوريکه ? کالج هوميوپاتي در آن کشور وجود دارد که در مکريکوسيتي قرار دارند.
هوميوپاتي در ايالت متحده آمريکا : اما در آمريکا در نتيجه يک تلاش و برنامه ريزي هماهنگ که توسط انجمن پزشکي آمريکا و شرکتهاي داروسازي انجام شد هوميوپاتي در اين کشور سالها سير نزولي را طي کرد بطوريکه در سال ???? کمتر از ??? هوميوپات در آمريکا وجود داشت. اگر چه هوميوپاتي در حال حاضر در آمريکا بسيار عقب تر از باقي جهان قرار دارد اما آمريکاييها هميشه از اينکه دوم باشند متنفرند!
خوشبختانه هوميوپاتي در حال يک رشد بسيار سريع در آمريکا مي باشد بر اساس آمار FDA فروش داروهاي هوميوپاتي ????? افزايش را از سال ???? تا ???? نشان مي دهد و بر اساس گزارش واشنگتن پست تعداد متخصصين هوميوپاتي از سال ???? تا ???? دو برابر شدند. تحقيقات جديد در اين زمينه ، به سرعت رشد هوميوپاتي افزوده است و کتابهاي جديدتري در مورد هوميوپاتي انتشار مي يابند
{{ مقاله فوق به قلم دکتر دانا المن در سال ???? نگاشته شده است که ايشان از هوميوپاتهاي مطرح آمريکا مي باشند. هوميوپاتي در سالهاي اخير يعني بعد از ???? داراي رشد بسيار بيشتري بوده است بطوريکه طبق آمار WHO هر سال تعداد هوميوپاتهاي جهان تقريبا دوبرابر مي شود

ریپورتر
12th May 2009, 03:07 PM
هوميوپاتي ، درمان طبيعي بيماري هابيماريهاي Iatrogenic
ساموئل هانمن پس از اتمام تحصيلات پزشکي خود به کار طبابت مشغول شد . اين کار براي او به تجربه اي به شدت دلسرد کننده تبديل گشت تا آنجا که پزشک جوان سرانجام به اين نتيجه رسيد که هيچ روش درماني بهتر از روشي که وي مدعي آن بود وجود ندارد.
اين مسـاله سبب شد که وي در برخورد با بيماران بسيار محتاط عمل کند . به اين ترتيب وي هر فرد بيمار را از طرق مختلفي همچون مشاوره ، روان شناسي،رژيم غذايي ،بهداشت ، ورزش وبرخي داروهاي طبيعي با غلظت کم درمان ميکرد .هانمن بر اساس آموزه هاي بقراط درصدد بازگشت به طبيعت و دوري جستن از داروهاي شيميايي قوي برآمد و براساس يک چنين اقدام ساده اي طب هوميوپاتي را بنيان نهاد .
" تاکنون درمان هاي صورت گرفته توسط پزشکان آلوپات آ ن زمان ، صـرفا درد ورنج ناشي از بيماري را افزايش داده است چــرا که اين نوع درمــان ،مقدار زيادي ترکيبات مهوع ( اين ترکيبات توسط داروسازان و از داروهايي با تاثير درماني شديد وبا غلظت زياد ساخته ميشد در حاليکه اين افراد از تاثيرات حقيقي مجزاي اين داروها بي اطلاع بودند) به همراه استفاده از حمام هاي چند بخشي ، داروهاي معرق وداروهاي ترشح کننده بزاق ، مخدر هاي درد زدا (مسکن ) ، عمل تزريق ، کمپرس آب گرم ، تدخين ، ضماد گذاري ، exutories(?) و فونتانل ، خصوصا استفاده مکرر از داروهاي ملين ، زالو ، شيوه هاي بادکش کردن وامساک از خوراک ويا هر عنوان ديگري که بر اين نوع شيوه هاي رنج آور و دردناک گذاشته شود را در بر مي گرفت . شيوه هايي که همچون مد روز دايما تغير ميکردند .
" چنين روش هايي روند بيماري را تشديد کرده وباعث ميشدند نيروي حيات عليرغم بکارگيري به اصطلاح تونيکها (تقويت کننده) هايي که گهگاه استفاده ميشد بيش از پيش تحليل رود ويا چنانچه احتمالا هر گونه تغير قابل ملاحظه اي توسط دارو ايجاد ميشد به جاي درمان بيماري اوليه ، بيماري نامشخص حادتري را ايجاد مي کرد که سخت تر و لا علاج تر از بيماري طبيعي اوليه بود.
حال آنکه در همان زمان پزشک بيمار خود را اينگونه تسلي مي داد : " خوشبختانه بيماري اوليه برطرف شده ولي متاسفانه بيماري جديد ديگري ظاهر شده است ، با اينحال اميدوارم در از بين بردن اين بيماري به اندازه مورد اول موفق عمل کنم ! "
مشخصه اساسي مدل درماني هانمن ، Lebenskraft يا Vigor Vitae( نيروي حيات ) ميباشد . هانمن بر اين مدعا بود که منشا بسياري از اختلالات دژنراتيو مزمن ، بيماري هاي مصنوعي يا بيماري هايي است که پزشک عامل آن مي باشد . هانمن ضمن تلاشهاي خود در بکارگيري اصول و قواعد آلوپاتي متوجه شد که يکي از عوارض جانبي اين شيوه ، تحليل نيروي حيات در بيماران است .علاوه بر اين وي ، جهش بيماري ها به سمت اختلالات پيچيده تر را ثبت نمود .
اگر چه هانمن به راه وروش پزشکان آلوپات خرده مي گرفت ، با اين حال ضعف و نارسايي وعوارض جانبي سيستم درماني خود را نيز از نظر دور نمي داشت . وي مشاهده ميکرد که گاه به جاي آنکه درصدد درمان بيماري در طي دوره اي طولاني باشد تنها در حال سرکوب کردن علايم موجود است .اين موضوع تمناي يافتن شيوه اي بهتر جهت درمان بيماري هاي مزمن را در وي بيدار کرد .
جزء نگران ( پيروان ديدگاه تغييرپذيري ) تصور مي کنند که هر بحران ايجاد شده تازه اي يک بيماري کاملا جديد بوده ، بي آنکه هيچ گونه ارتباطي با وضعيت پيشين و درمان آن داشته باشد .از ديد هانمن اين به اصطلاح بيمار يها چيزي نبود مگر جهش هايي که به سبب درمان نا مناسب بيماري طبيعي به وجود آمده بود .
" به اين ترتيب وقتي همان بيماري به اشکال ديگري تظاهر ميکرد و در شرايطي که بيماري هاي جديد به دليل استفاده نا مناسب و مضر داروها به بيماري اوليه اضا فه شده بود ، درد وناراحتي بيمار پيوسته تشديد ميگشت تا اينکه سرانجام ناله و زاري رقت انگيز وي با واپسين دم محتضر براي هميشه خاموش ميشد و آن وقت بستگان او با سخناني دلگرم کننده تسلي داده ميشد ند : « هر کاري که تصورش را بکنيد براي متوفي انجام داديم !»
هانمن از موفقيت زود هنگام شيوه درماني خود خشنود به نظر مي رسيد با اين حال هنوز نتوانسته بود به راه حلي جهت درمان منسجم ميــــازم هاي دژنراتيو مزمن د ست يابد . از آنجا که وي داروهاي خود را صرفا بر اساس مشابهت تجويز ميکرد ، به تدريج پي برد که برخي بيماران در ابتدا بهبود يافته و سپس در طي مدت زمان طو لاني تري دچار تحليل مي شوند.
اين وضعيت براي او بسيار دردسر ساز بود زيرا وي را متوجه اين حقيقت ساخت که مدل درماني اش هنوز کامل نيست . هانمن در تلاش براي دگرگون ساختن اين وضعيت به استفاده از داروهاي مشابه جداگانه براي هر فرد ادامه داد با اينحال پي برد که داروهايش واقعا کارگر نيستند . بسياري از داروها به جاي آنکه واقعا به درمان بيماري بپردازند تنها باعث تخفيف و تسکين آن مي شدند . اين موضوع اسباب ناراحتي وي را فراهم کرد .
هانمن که شاهد تحليل رفتن سلامتي بيمارانش بود به تدريج متوجه رگه هاي مشترکي در علايم ونشانه هاي گروهي از آنها شد . سيکوز وسيفيليس جزءاولين نمونه ميازم هاي مزمن بودند و هانمن مي دانست که بيماري هاي آميزشي عفونت هايي هستند که از طريق تماس جنسي فرد را مبتلا مي سازند . با شناخت علائم مشترک بيماري هاي آميزشي ، وي به کشف دارو هايي نائل آمد که براي هر فرد بيمار به طور جداگانه مناسب بود . با آغاز واکنش بيماري هاي آميزشي وثبات تدريجي درمان ، قرائن ونشانه ها نويد بخش کشفي مهم وموفقيتي تازه بود . هانمن برخلاف پزشکان آلوپات به مطالعه طبيعت پرداخت و شيوه خود را در پيش گرفت .
" پزشکان هوميوپات با بکارگيري اين روش درماني طبيعي غالبا توانسته اند بر اساس نشانه هاي محسوس و با استفاده از ابزار هاي در ماني مناسب و انتخاب مناسب ترين دارواز ميان تمامي دارو هاي موجود – داروهايي که تاثيرات حقيقي و خالص آن به اثبات رسيده است – و تجويز آن در دوز مناسب ، در طي مدت زماني کوتاه ، بيماري هاي مزمني که پيش رويشان قرار داشته را از ميان بردارند و اينهمه بدون آنکه بيمار را ناتوان وبي رمق سازد صورت مي گيرد ، و نه به گونه اي که پزشکان آلوپات در شيوه درماني خود عمل مي کنند . در اين روش ،فرد بيمار کاملا درمان شده و مي تواند دوباره روز هاي شادي را تجربه کند . درمان هاي صورت گرفته توسط اين شيوه ،در حقيقت از تمامي آنچه پزشکان آلوپات تا اين زمان با اتکاء به جعبه هاي دارويي شان انجام داده اند- مگر در موارد استثنائي - پيشي گرفته اند .
کليد ورود اطلاعات جديد به کتاب material medica ، آزمايش مواد درماني وتاثيراين مواد بر داوطلبان سالم است . اين روش پرووينگ ( proving ) ناميده مي شود . هوميوپاتي در آغاز بر اساس قانون مشابهت (similia) و تطبيق علائم بيمار با نزديک ترين علائم موجود در materia medica قرار داشت . هانمن از اينکه از ديگر پزشکان هم عصر خود بهتر عمل مي کرد خشنود بود اما اين ميزان موفقيت هم او را راضي نمي کرد. او با گروه نسبتا قابل ملاحظه اي از بيماران مبتلا به بيماريهاي دژنراتيو مزمن مواجه بود که واقعا بهبود نيا فته بودند .
" عوارض بيماري عمدتا ناشي از دوز کم دارويي بود که توانايي خود را در بروز مجموعه نشانه هاي مرضي در شخص سالم به اثبات رسانده بود . چنانچه بيماري رويهمرفته چندان مزمن و ريشه دار نبود ويا اينکه به شيوه آلوپاتي تا حد زيادي به اشتباه درمان نشده بود ، غالبا در مدت زماني کوتاه خود را آشکار مي ساخت به گونه اي که شخص بيمار را به اين باور ميرساند که وي براي دريافت آن ميزان کمک به روش هوميوپاتي بسيار خوش شانس بوده است . به اين ترتيب فرد بيمار در ارزيابي وضعيت بهبود يافته فعلي در قياس با موقعيت دردناک قبل از درمان هوميوپاتي غالبا خود را در شرايطي رضايتبخش مي يافت . "
زمانيکه هانمن اصول مشابهت وشخصي سازي درمان (individualization ) را به کار بست متوجه شد که برخي مبتلايان به بيماري هاي مزمن بهبود مي يابند اما درمان آنها از ثبات لازم برخوردار نيست . پس از آن وي ملاحظه کرد که گروه معدودي از بيماري هاي غير آميزشي مزمن که توسط وي درمان شده بود نيازمند داروهايي است که بعدا به عنوان آنتي پسوريازيس از آنها استفاده شد . چنين تمايزي ميان داروهاي apsoric وantipsorics مهم ترين جنبه فلسفه مد يريت درمان(case management philosophy) هانمن است . هانمن به هنگام منعکس کردن اقدامات خود در درمان سورا از طريق اصل مشابهت در پانوشت چنين اظهار مي کند :
" نمونه هايي از اين دست ، مداواي بيماري هايي است که به علت پسوريازيس نه چندان منتشر شده ايجاد شده وتوسط شاگردان من درمان شده بود . اين داروها در رديف آن دسته از داروهايي که بعدا اثر درماني شان به عنوان داروي اصلي antipsora به اثبات رسيد ،قرار نگرفتند چرا که تا آن زمان هنوز شناخته شده نبودند . اين بيماران صرفا با چنين داروهايي درمان مي شدند چرا که اين داروها از نقطه نظر هوميوپاتي بهترين پوشش دارويي را داشته و موقتا علائم جزئي را که بعدا آشکار ميشدند برطرف کرده ودر نتيجه باعث نوعي درمان مي شدند که سبب ميشد سوراي تحت شرايطي پنهان مجددا احيا شود و به اين ترتيب به نوعي شرايط سالمي را به ويژه در افراد جوان وسالم به وجود مي آورد طوري که اين وضعيت براي هر فرد مشاهده کننده اي که حتي به طور دقيق به معاينه نمي پرداخت به وضوح قابل درک بود و اين وضعيت اغلب سال هاي زيادي ادامه داشت . اما درصورتي که بيماري مزمن بواسطه پسوريازيسي که قبلا به طورکامل منتشر شده بود ، ايجاد مي شد داروهاي شناخته شده تا آن زمان، جوابگوي درمان کامل نبود ."
طبقه بندي داروها به دو دسته apsoric وantipsoric جهت شکل گيري يک استراتژي case management کامل که براي درمان مبتلايان به psora تحت هر شرايطي به ميزان کافي موثر واقع شود ضروري به نظر مي رسيد .درمان بيماري هاي دژنراتيو مزمن همچون جاده اي است پر پيچ وخم وپراز دست انداز که تصادفات و موانع در آن اختلال ايجاد مي کنند . پزشک هوميو پات بايد آمادگي مواجهه با هر نوع پيشايند غيرمنتظره و ناگهاني را داشته ودر عين حال هدف نهايي درمان را از نظر دور ندارد . بيماري مزمن در حقيقت الگويي است براي کنترل بيماران مبتلا ، که به هوميو پات کمک ميکند تا در عين حال که خود رابراي هر گونه بحران فوري آماده مي سازد برنامه درماني بلند مدت خود را به اجرا در آورد .
استرس منفي و برگشت علائم :
در پيگيري علت تحليل مبتلايان به بيماري هاي مزمن هانمن دريافت که هر نوع رژيم غذايي نامناسب، مواجهه با هواي سرد نامتناسب با فصل ،شوک، جراحت خارجي ويا فعاليت شديد فيزيکي يا ذهني به برگشت نشانه ها منجر خواهد شد . عقده هاي هيجاني يا ذهني که به دليل رويداد هاي غم انگيز شکل ميگيرند ، اندوه ، وحشت و هراس ، عصبانيت و رنجش وديگر شرايطي که سبب آزردگي روح و روان ميشوند، مهم ترين عوامل تشديد کننده بيماري اند . چنين مواردي غالبا باعث برگشت بيماري اي مي شوند که تصور ميرود درمان شده باشد .همگي اين موارد هانمن را بر آن داشت تا به جستجوي علت اساسي چنين وضعيتي برخيزد .
" حتي برخي خطا هاي فاحش در رژيم غذايي ، مواجهه با هواي سرد به ويژه هواي بد ، باراني يا سرد و طو فاني ، نزديک شدن فصل پاييز- حتي اگر ملايم ومعتدل باشد- ودرعين حال فصل زمستان يا بهار سرد ويا برخي تلاشهاي شديد ذهني يا بدني به ويژه شوک هايي که به سبب جراحتهاي خارجي عميق ويا رويداد هاي بسيار غم انگيز که باعث آزردگي روح و روان مي شوند ، ايجاد مي شود ترس هاي مکرر، اندوه و عصبانيت مستمر، اغلب در يک جسم تحليل يافته باعث بروز مجدد يک يا چند بيماري اي خواهد شد که گمان مي رود قبلا برطرف شده باشند و اين وضعيت جديد غالبا همراه برخي موارد ديگر تو ام با آن تشديد ميشد ، به گونه اي که اين موارد جديد اگراز بيماري اوليه اي که به شيوه هوميو پاتي درمان شده بود تهديد کننده تر نبو دند به همان اندازه بغرنج و مسا له ساز به شمار مي آمدند . "
هانمن متوجه شد که چنين رويداد هايي علائم پيشين و وضعيت همراه با آن را در بيماراني که ظاهرا در مان شده بودند آشکار مي کند . در ميان تمامي اين نشانه هاي اميد بخش ، گروه نسبتا بزرگي از بيماران وجود داشت که کماکان در برابر درمان کامل مقاو مت مي کرد . هانمن به هنگام مطالعه چنين case هاي مقاومي با اين پرسش مواجه شد که آيا ممکن است يک بيماري اوليه نا شناخته در اساس تمامي چنين case هايي وجود داشته باشد ؟ با مروري بر گذشته هانمن چنين مي نو يسد :
" اين case به ويژه در مواردي مشاهده مي شود که بيماري به ظاهر درمان شده در اساس واجد سوراي منتشر شده باشد ، در شرايطي که چنين بازگشتي رخ مي دهد ، پزشک هو ميو پات از ميان دارو هاي شناخته شده موجود مناسب ترين دارو را تجويز مي کند به گو نه اي که انگار وي بيماري جديد را نشانه گرفته واين کار مجددا با موفقيتي توا م ميشود که ديگر بار تا مدتي فرد بيمار را در وضعيتي مناسب قرار مي دهد . "
متاسفانه بسياري از مراجعان مبتلا به بيماري هاي مزمن به دلايل هيجاني متعدد دچار عود علائم مي شدند و اين در حالي بود که هانمن راه حل اين مسا له را نمي دانست .وي ، بار ها و بارها در مورد چنين case هاي مقاومي اصول مشابهت و شخصي سازي درمان را به کار بست با اين حال اين طور به نظر مي رسيد که دارو هايي که در بدو امر موثر واقع ميشدند ، به تدريج تاثير خود را از دست مي دهند .حتي زمانيکه بيمار تمامي دستور العمل هاي مر بوط به پرهيز و رژيم غذايي را رعايت مي نمود باز در طول زمان به آرامي دچار افت ميشد .
دومين وسومين دوره تجويز دارو هاي هانمن با اقبالي نا مساعد مواجه شدند . افزون بر اين بيماراني که تو صيه هاي وي را به کار نمي بستند از افت شديد تري رنج مي بردند . اين پديده خارق العاده بر چه مبنايي استوار بود ؟
" در حالت نخست که طي آن بيماريهاي به ظاهر درمان شده مجددا عود مي کردند دارويي که نخستين بار موثر واقع شده بود ديگر چندان تاثيري نداشت وزماني که دارو تکرار ميشد همچنان بي تاثير باقي مي ماند . به اين ترتيب ، حتي تحت عملکرد دارو هاي هو ميو پاتي ودر شرايطي که شيوه زندگي کاملا صحيح به نظر ميرسيد ، علائم جديد بيماري اي که به شکلي نا مناسب و ناقص درمان شده بود به بيماري اوليه اضا فه مي گشت . اين علايم جديد گهگاه به هيچ وجه بهبود نيافته بود به خصوص زماني که برخي موارد ذکر شده فوق، روند بهبودي را به تعويق مي انداخت . "
استرس مثبت وبهبود موقت :
هانمن همچنين دريافت که شرايط مفيد ومساعدي چون اتفاقات خوشايند ، يک دوره بهبودي، تغييرات مفيد در اوضاع بيروني ، سفري دلچسب ويا يک دوره شرايط آب و هوايي مساعد ، ظا هرا موجب بهبود وضعيت برخي بيماران ميشود . اين حقيقت که استرس منفي باعث تشديد روند بيماري شده حال آنکه استرس مثبت مي تواند به بهبود آن کمک کند بعدا به مديريت بيماري هاي مزمن اضافه شد .
" برخي رويداد هاي مطلوب يا بهتر شدن تصادفي شرايط بيروني ، سفري دلپذير ، فصلي مساعد و يا هواي خشک يکنواخت ،گهگاه وقفه اي چشمگير- خواه کوتاه يا بلند مد ت- در وضعيت بيماري فرد به وجود مي آورد که در طي آن پزشک هو ميو پات ممکن است وضعيت بيمار را بهبود يا فته در نظر بگيرد وچنانچه شخص بيمار نيز با از خود گذشتگي برخي درد هاي جزيي قابل قبول را ناديده بگيرد احتمال آن ميرود که سلامت خود را باز يافته تلقي کند . "
در نهايت ، حتي شرايط مساعد هم اساسا نمي توانست از فرد بيمار در برابر يک چنين بيماري مزمن مرموزي محافظت کند . مدت زمان بهبود کوتاه بوده و بيماري هاي در مان نشده مجددا بروز مي کرد . هانمن هر چه بيشتر مي کوشيد نتيجه باز هم تحليل تدريجي آن چيزي بود که در گروه مشابهي از بيماران رخ مي داد .
" چنين وقفه مطلوبي هم مدت زيادي دوام نداشت و باز گشت هاي مکررعوارض ، سر انجام داروهاي هوميوپاتي را که به بهترين نحو ودر دوز هاي مناسب انتخاب ميشدند را به کناري مي گذاشت طوريکه هر چه اين دارو ها بيشتر وبيشتر تجويز مي شد تاثير کمتري به همراه داشت . نهايتا اين داروها ديگر به ندرت حتي به عنوان مسکن هاي ضعيف مورد استفاده قرار گرفت . با اين حال پس از تلاش هاي بسيار براي مغلوب ساختن بيماري اي که همواره تا حدي به صورت تغيير يافته تظاهر مي کرد عوارض باقيمانده اي ظا هرميشدند و داروهاي هوميو پاتي که تا آن زمان اثرشان به اثبات رسيده بود – هر چند اندک – بي آنکه باعث تخفيف بيماري شوند غالبا بيماري را به شکل ريشه کن نشده باقي مي گذاشتند. "
حتي زمانيکه بيمار نگرشي فلسفي نسبت به اين شيوه داشت و تمامي دستور العمل هاي هانمن را به طور کامل به کار مي بست بيماري جديد وي ، سر انجام علائم شديد تري به همراه داشت . عاقبت هانمن به اين نتيجه رسيد که هنر درماني او ناقص است و اين وضعيت به شدت وي را نگران ساخت .
" به اين ترتيب همواره عوارضي متعدد وبغرنج تر از قبل به وجود مي آمد که با گذشت زمان حتي بيش از پيش تهديد آميز به نظر مي رسيد و اين در حالي بود که شيوه زندگي متناسب بوده و دستور العمل ها به موقع اجرا ميشد. عليرغم تمام تلاشهاي انجام شده بيماري هاي مزمن همچنان وجود داشت و تنها پيشرفت بيشتر آن توسط هوميوپات اندکي به تعويق مي افتاد و اين وضعيت سال به سال وخيم تر مي گشت . اين فرايند تاثير تدريجي يا فوري در درمان کليه بيماري هاي غير آميزشي مزمن ادامه داشت و
حتي زمانيکه بيماران در تطابق کامل با شيوه هوميوپاتي درمان مي شدند نيز وضعيت بر همين منوال بود . آغاز درمان رضايتبخش ، ادامه آن نه چندان مطلوب ونتيجه مايوس کننده بود ."
بسياري از افرادي که به اين شيوه درماني روي مي آورند بر اين باورند که قانون مشابهت به تنهايي براي کنترل سيستماتيک بيماري هاي مزمن کفايت مي کند . اگر چه مشابهت نخستين اصل در هوميو پاتي است اما تنها اصل آن نيست . بکار گيري قانون مشابهت بدون استفاده از اصل داروي منفرد ، اصل غلظت کم و اصل توان دهي خطر ساز است . درمان بيماري هاي مزمن بدون شناخت نيروي حيات ، ميازم ها، سرکوب علائم ، لايه هاي غير مشابه و بدون آگاهي از سمت وسوي درمان غير ممکن است . برخورد با بيماران مبتلا به به بيماري هاي مزمن بدون هيچگونه درکي از علت بيماري يا الگوهاي طبيعي يا تصادفي آن بسيار دشوار است .
گاهي اوقات آنچه هانمن در مورد آن سخن مي گويد به وضوح قابل مشاهده است . در آغاز درمان به نظر ميرسد اولين دارو به سرعت وارد عمل ميشود اما به مرور زمان تاثير آن کمرنگ مي شود . تاثير نسخه دوم کمتر بوده و سومين نسخه به عنوان مسکن و فقط براي چند روز وارد عمل ميشود . نسخه چهارم عملا بي تاثير بوده و بيماري به سمت يک پاتولوژي جديد تغيير موضع ميدهد . آيا در ميان ما شخصي وجود دارد که با چنين case اي برخورد نکرده باشد ؟ وآيا اين موارد ،همان case هايي نيستند که در نيمه شبهايي که بيخوابي به سراغمان آمده فکرما را به خود مشغول ساخته اند ؟ با اينهمه ، اصول مشابهت حقيقي بوده وزمانيکه به طرزي مناسب و مطابق شرايط به کار گرفته شوند راه حلي جهت درمان مجموعه بيماري هاي مزمن فراهم ميکنند .
" با اين همه ، هوميو پاتي شيوه اي مبتني بر واقعيت بوده و پيوسته نيز خواهد بود . اثبات برتري ولغزش ناپذيري اين شيوه ( تا آنجا که اين امر ازرفتار هاي انساني قابل پيش بيني است ) از طريق حقايق مسلم در معرض ديد جهانيان قرار گرفته است .
هانمن تا آن زمان مي دانست که بيماري هاي اپيدميک ماهيتي جمعي داشته و اختلالات جمعي ، گرو ههاي مشابه را درگير مي سازد . آيا اين گروه مرموز از مبتلايان به بيماري هاي مزمن نيز از چنين ميازم نا شناخته اي رنج مي بردند ؟آيا چنين چيزي امکان داشت که او در حال بررسي بيماري مشترک مزمني چون سيکوز يا سيفيليس باشد ؟ هو ميوپاتي ، پيشاپيش داروهايي جهت درمان بيماري هايي چون مخملک وحصبه از طريق علامت گيري گروهي يافته و روش هاي پيشگيري و درماني آن را مهيا ساخته بود . اين بيماري ها همگي يک جنبه مشترک داشتند :
آنها بيماري هايي جمعي با علتي مشترک وعلايمي مشابه بوده که گروهي از افراد با زمينه و استعداد مشابه را مبتلا مي سازند . اين امر هانمن را مطمئن ساخت که او قادر است علت چنين ميازم مزمن ومقاومي را بيابد .
" هوميوپاتي ، به تنهايي ، قبل از هر چيز مدعي درمان بيماري هاي ايد يوپاتيک مشخصي چون ، مخملک كره Sydenham ،ليكن پلان، سياه سرفه ، کروپ ( خناق ) ، سيکوز و ديسانتري پا پيسي از طريق دارو بود . حتي هم اکنون نيز اين امکان وجود دارد که بيماري هايي چون پلورزي حاد و تيفوس توسط دوز هاي اندک از داروهايي که به درستي انتخاب شده اند درمان گردد.
)STUDY GUIDE راهنماي مطالعه ) هانمن اين قابليت را داشت تا به طور پيوسته اغلب ميازم هاي شناخته شده توسط خود را درمان کند . به اين ترتيب ،ميازمهاي حاد ، سيکوز و سيفيليس بهتر از هر زمان ديگري واکنش نشان دادند . با اين حال ، هانمن کماکان با گروه زيادي از caseهاي دژنراتيو مزمن مواجه بود که در مقابل شيوه درماني او مقاومت نشان مي دادند.

ریپورتر
6th August 2009, 11:23 AM
مکانیسم اثر داروهای هومیوپاتی


خیلی از پزشکان تصور می کنند وقتی با داروهای هومیوپاتی مواجه می شوند باید از دوز یا مکانیسم و نقطه اثر آنها اطلاعاتی کسب کنند و تا با داشتن این اطلاعات بتوانند دارو را درک کنند. این تصور از آنجا ناشی می شود که در طب امروز تمامی داروها با این روش شناسایی می شوند. اما واقعیت اینست که داروهای هومیوپاتی را از این طریق نمی توان شناسایی کرد.

فوتبالیست شطرنج باز
بگذارید یک مثال بزنم. فرض کنید شما یک فوتبالیست حرفه ای هستید. در یک مهمانی خانوادگی به شما پیشنهاد می شود شطرنج بازی کنید. شما که شطرنج بلد نیستید برای اینکه به درخواست باجناغتان پاسخ منفی نداده باشید از او می خواهید که قوانین شطرنج را برای شما بگوید و بعد بازی را شروع کند. شما که تمامی این قوانین برایتان تازگی دارد برای اینکه زودتر و بهتر قوانین شطرنج را متوجه شوید سعی می کنید متناظر هر قانون شطرنج را در فوتبال پیدا کنید. مثلا وقتی سربازی به جلو حرکت می کند شما تصور شروع حمله را دارید یا وقتی فیلی از شاه محافظت می کند شما احساس یک دروازه بان را در ذهنتان تداعی می کنید. تا اینجای کار بد نیست اما وقتی باجناغتان برای شما کیش دادن را توضیح می دهد شما هیچ متناظری در فوتبال پیدا نمی کنید و بی درنگ از این قضیه گله می کنید. شما در واقع با یافتن متناظرهای قبلی این ذهنیت را پیدا کرده اید که لزوما باید برای هر حرکتی در شطرنج متناظری در فوتبال هم وجود داشته باشد و این منجر به بروز چنین اشکالی شده است.

E
Remedy در برابر Drug
در واقع داروهای هومیوپاتی هیچ شباهتی با داروهای طب امروز ندارند. اساسا تنها نام دارو را یدک می کشند. جالب اینکه در واژگان انگلیسی به آنها Remedy اطلاق می شود که با واژه Drug کاملا متفاوت است. ممکن است این سوال مطرح شود که درست است ایندو هم نام نیستند اما بالاخره هردو دارو هستند یعنی ما یک بیماری داریم و یک دارو برای درمان آن.
در واقع در دانش هومیوپاتی داروها به معنای طب امروز وجود ندارند. چراکه داروهای هومیوپاتی خود ایجاد کننده بیماری هستند. آری بهتر است بگوییم علائمی که در زیر هر داروی هومیوپاتی لیست شده در واقع توسط آن دارو در افراد ایجاد شده است.
بدین ترتیب این سوال مطرح می شود که آیا هومیوپات با تجویزدارو برای فرد بیمار او را بیمار تر می کند؟
پاسخ طبیعتا منفی است. درست است که داروهای هومیوپاتی خود بیمار کننده هستند اما طریقه تجویز این داروها با طب امروز تفاوت زیادی دارند. در واقع وقتی فردی دچار بیماری سرماخوردگی می شود و علائمی مانند گلو درد چرکی، سوزش گلو، درد عضلات و استخوانها و آب ریزش بینی دارد، یک هومیوپات سعی می کند دارویی را پیدا کند که اگر یک فرد سالم آن را مصرف کند دقیقا همین علائم را پیدا کند. در صورتیکه در طب رایج پزشک داروهای مخالف این وضعیت مانند آنتی بیوتیک، آنتی هیستامین و ضد التهاب را تجویز می کند. بنابراین مکانیزم درمان مسیری کاملا جداگانه را طی می کند.
در طب امروز داروها سعی می کنند علائم بیماری را تسکین دهند و اینکار را تا حدود زیادی با سرکوب سیستم ایمنی به انجام می رسانند. در صورتیکه در هومیوپاتی دارو منجر به تشدید علائم می شود. ممکن است این سوال مطرح شود که اینکار چه نتیجه ای دارد؟
پاسخ اینست که هومیوپات با اینکار منجر به تحریک سیستم ایمنی فرد می شود.
ممکن است سوال کنید که سیستم ایمنی فرد در روند بیماری به اندازه کافی تحریک شده و چه لزومی دارد که بیش از این تحریک شود؟
در پاسخ باید گفت سیستم ایمنی افراد معمولا خوب عمل کرده و پاسخ غالبا بی نقص است اما در چنین مواردی پاسخ سیستم ایمنی یا منجر به بهبودی کامل بیماری می شود و یا اساسا در همان ابتدا اجازه شروع بیماری را نمی دهد. آمارها نیز حکایت از این دارد که عوامل عفونی و ویروسی در درصد ناچیزی از افرادی که آلوده می شود منجر به بروز بیماری می شود. این بدان معناست که سیستم ایمنی کار خود را خوب بلد است. بدین ترتیب بروز بیماری معنایی جز این ندارد که سیستم ایمنی کارش را درست انجام نداده است. البته این سهل انگاری علل متنوعی دارد که از بین آنها می توان به قوی بودن عامل بیماریزا، ناگهانی بودن، عدم موفقیت سیستم ایمنی در شناسایی کامل عامل بیماریزا، تغییر مرتب و سریع آلرژن ها یا مخفی شدن این محرکها و عدم امکان دسترسی به آنها و در مواردی فعالیت بیش از حد و غیر ضروری عومل ایمونولوژیک اشاره کرد.
بدین ترتیب روشن است که هوشیار کردن سیستم ایمنی تا چه حد می تواند دردرمان بیماریها موثر باشد.
شاید به همین دلیل باشد که طول اثر داروهای هومیوپاتی به مراتب بیشتر از داروهای طب امروز است.
با این وجود این سوال همچنان مطرح است که فرد بیمار که در شرایط بحرانی به سر می برد چگونه می تواند استرس مجددی که توسط داروی هومیوپاتی به بدنش وارد می شود را نیز تحمل کند؟
در پاسخ باید گفت اتفاقا این شوک می تواند در مواردی که ناشیانه وارد می شود بسیار کشنده باشد. به همین دلیل در هومیوپاتی روی این مسئله دقت زیادی شده و البته راه حلهای خوبی ارائه شده است. بهترین راه حل که توسط موسس هومیوپاتی برای اولین بار ارائه شد، کم کردن دوز داروها بود. او به تجریه دریافت اگر داروها را در میزان مشخصی آب و الکل حل کند نتایج بهتر خواهد بود. شاید او در ابتدا نمی دانست که تاثیر بهتر داروها به چه دلیل انجام می شود. اما ما امروزه می دانیم داروهای رقیق شده قادر هستند سیستم ایمنی افراد را تحریک کنند ضمن اینکه تاثیرات شیمیایی و توکسیکولوژیکشان تا حد امکان کاهش پیدا کرده و عملا برای بدن خطری ندارند. نکته جالب تر اینکه او باز به تجربه به داروهایش را در حین رقیق کردن ضرباتی وارد می کرد. که البته خیلی ها اینکار هانمان را تقلیدی کورکورانه از کیمیاگران می دانند اما واقعیت اینست که اینکار به طریقه معجزه آسایی تاثیرات داروها را عمیق تر می کند. که البته در این مورد نیز در شماره های آتی به تفصیل توضیح خواهم داد.

داروهای ایمونوژیک نسل جدید:
در پارگراف قبل به این موضوع اشاره کردیم که اغلب داروهای طب رایج سعی در کنترل علائم فعالیت سیستم ایمنی هستند. به طور مثال آنتی بیوتیک ها سعی در نابود کردن باکتریها به عنوان مواد اصلی محرک برای سیستم ایمنی بدن دارند. آنتی هیستامینها، آنتی فلوژستیک ها و خلاصه اغلب این دارو ها چنین وضعیتی دارند. حتی برخی اعمال جراحی نیز مانند عمل جراحی اسپلنکتومی در بیماری ITP برای نیل به چنین هدفی انجام می شود. اما گویی طب پیشرفته امروزی کمتر تمایل دارد این سربازان وفادار را سرکوب کند. دستور العملهای جدید سازمان بهداشت جهانی و به تبع آن وزرات بهداشت اغلب کشور های دنیا برای درمان سرماخوردگی تاکید زیادی بر عدم مصرف دارو در طی حملات سرماخوردگی دارد. این بدان معناست که فرد سعی می کند در طول بیماری به سیستم ایمنی خود فرصت دهد تا با تجهیز عمومی و ساخت پادتنهای مورد نیاز نه تنها بر بیماری خود غلبه کند بلکه این فرصت را پیدا کند که سیستم ایمنی خود را در یک مانور نظامی تمرین دهد. تا این سیستم در موارد بعدی بتواند با هوشیاری بیشتر و کم نقص تر ظاهر شود.

چشم انداز آینده:
تاکید این سازمان بر روی انواع واکسیناسیون را نیز باید تلاشی در جهت هماهنگی با سیستم ایمنی دانست. نکته جالب اینکه برخی از متخصصان ایمنی شناسی پا را از این هم فراتر گذاشته و اقدام به تولید برخی فراورده های هورمونی واسط سیستم ایمنی نموده اند. آنها اعتقاد دارند با تجویز این فراورده ها در زمان بیماریها سیستم ایمنی فرد را از حالت خفته بیرون آورده و فعال تر می کنند. یکی از این فراورده ها که امروزه طرفداران زیادی هم دارد اینترفرون است. همانگونه که می دانیم این ماده واسط در سیستم ایمنی انسان نقش فعال سازیس سیستم ایمنی هومورال و سلولی را به عهده داشته و از این جهت بسیار کلیدی است. ایمونولوژیستها تجویز این ماده را در بیماران مبتلا به MS بارها و باها آزموده اند. نتایج بسیار شگفت آور و البته قابل پیش بینی بود. بیمار پس از تجویز دچار علائمی شبیه سرماخوردگی می شود و پس از اتمام این وضعیت فرد در شرایط بهتری از نظر روند بیماری قرار می گیرد. این آزمایشات هرچند هنوز کامل نشده اما تاثیر مثبت اینترفرون بر روند بیماری MS آنقدر خوب بوده که این دارو هم اکنون جزو داروهای این بیماری پذیرفته شده است.

www.homeopathy.blogfa.com (http://www.homeopathy.blogfa.com/)

نرمين
17th December 2009, 02:39 PM
سازمان جهاني بهداشت هشدار داده كه كساني كه مبتلا به بيماري هايي مانند مالاريا و سل بوده و يا آلوده به ويروس اچ آي وي كه موجب بيماري ايدز مي شود هستند، نبايد براي درمان از هوميوپاتي استفاده كنند.
هشدار سازمان جهاني بهداشت در پاسخ به پژوهشگران و پزشكان جواني است كه بيم دارند استفاده فزاينده از هوميوپاتي در كشورهاي در حال توسعه، ممكن است جان بيماران را به خطر بياندازد.
اين پزشكان كه بريتانيايي و آفريقايي هستند، در ماه ژوئن گذشته نامه اي به سازمان جهاني بهداشت نوشته و از اين نهاد خواسته بودند استفاده از هوميوپاتي در درمان بيماري هايي مانند سل، اسهال نوزادان، آنفلوآنزا، مالاريا و نيز آلودگي به ويروس اچ آي وي، را محكوم كند.
در اين نامه همچنين گفته شده هوميوپاتي در پيشگيري از اين بيماري ها و مداواي آن هيچ نقشي ندارد و ممكن است موجب مرگ بيمار شود.
دكتر رابرت هاگان، پژوهشگر دانشگاه سنت آندروز، كه يكي نويسندگان اين نامه است مي گويد: " دولت هاي سراسر جهان بايد با خطرات استفاده از هوميوپاتي براي بيماري هايي كه جان بيمار را تهديد مي كند، آشنا شوند. ما اميدواريم كه هشدار سازمان جهاني بهداشت و موضع اين نهاد در برابر هوميوپاتي، سبب شود كه توسل به درمان هايي كه مي تواند بالقوه فاجعه آميز باشد، ممنوع شود."
يك سخنگوي بخش بهداشت كودكان و نوجوانان در سازمان جهاني بهداشت مي گويد: "ما تا امروز هيچ دليلي در باره مفيد و موثر واقع شدن روش درمان از طريق هوميوپاتي به دست نياورده ايم. هوميوپاتي در پيشگيري و درمان اسهال هيچ نقشي ندارد و با دستور العمل هاي علمي و توصيه هاي ما براي مداواي اسهال مغايرت دارد."
متخصصين مبارزه با ايدز در سازمان جهاني بهداشت نيز مي گويند هوميوپاتي جايي در مداواي بيماري سل ندارد.

ریپورتر
19th April 2010, 03:18 PM
هوميوپاتي چيست؟

طب هوميوپاتي روش درماني خاصي است كه در آن با تحريك دقيق سيستم ايمني و حياتي بيمار توسط داروهاي خاص هوميوپاتي بيماران را مي توان به شفا رساند. بر اساس اصول اوليه هوميوپاتي هر ماده اي ( يا عاملي) كه بتواند در بدن سالم ايجاد يك سري علائم بيماري كند مي تواند در صورت تجويز به فردي بيمار با همان علائم بيماري وي را درمان نمايد به شرط آنكه علائم موجود در بيمار و علائمي كه آن ماده دارويي مي تواند ايجاد كند تا حد ممكن مشابه باشند. به عبارت ديگر در اين طب از داروهايي براي درمان استفاده مي شود كه بتوانند دقيقا علائم بيمار را پوشش دهند تا با تحريك مناسب سيستم ايمني و حياتي بيمار و در نتيجه هوشيار نمودن سيستم دفاعي بدن بيماري را درمان نمايند. اين به معناي آن است كه در هوميوپاتي تكيه بر درمان بيمار توسط قواي حياتي و درماني خود بيمار است .

از چه موقع؟

هوميوپاتي توسط دكتر ساموئل هانمان پزشك الماني (1843-1755) كشف و سيستم درماني مبتني بر آن به جهانيان ارائه شد. در طي 200 سال اخير هوميوپاتي با اقبال هر چه بيشتر بيماران و توجه پزشكان به اين طب روند صعودي خود را طي نموده بخصوص در 20 سال اخير كه مورد توجه شاياني قرار گرفته است

چه داروهايي؟

داروهاي هوميوپاتي عموما منشا طبيعي دارند كه بيش از 70% از گياهان 20% از عناصر وكانيها مواد طبيعي (فلزات نمكها اسيدها ...)

و باقي از منابع حيواني (سموم مار زنبور ...) تهيه مي شوند اما نكته قابل توجه در مورد داروهاي هوميوپاتي اين است كه اين داروها از غلظت بسيار اندك ماده اوليه برخوردارند بعبارت ديگر بسيار رقيق شده اند اما از سوي ديگر توسط روشهاي خاص داروسازي هوميوپاتي از خواص دارويي فوق العاده اي برخوردار مي باشند بطوريكه داروهاي هوميوپاتي عموما در اندازه اي بسيار كوچك و مقادير و دفعات بسيار كم تجويز مي شوند اما اثرات درماني فوق العاده زيادي را دارا مي باشند. آخرين تحقيقات بعمل آمده مبين اين امر است كه خواص بنيادي مواد توسط روشهاي داروسازي هوميوپاتي به مولكولهاي آب منتقل مي شود و تغيير آرايش مولكولهاي آب همچون نسخه برداري از ماده اوليه عمل مي نمايد. به عبارت ساده تر خواص ماده اوليه كه دارو از آن تهيه مي شود همچون تصويري بر روي مولكولهاي آب نقش مي بندد

داروهاي هوميوپاتي از نظر ظاهري اكثرا بصورت دانه هاي ريز از جنس قند مي باشند كه در تعداد محدود در فواصل زماني مشخص ( چند روز تا يك ماه) بايستي مصرف شوند و هيچ طعم و بوي نامطلوبي ندارند

چگونه؟

در هوميوپاتي اعتقاد بر اين است كه ساختار بدن( جسمي و رواني) داراي قدرت ترميم بيماري مي باشد و آنچه باعث عدم بهبودي و مزمن

شدن بيماري مي شوند اشكال در ساز و كار سيستم حياتي (ايمني ) بدن است كه در صورت حل اين مسئله براحتي مي توان بر بيماري غلبه نمود . داروهاي هوميوپاتي از آنجايي كه خود قدرت تحريك نقاط مختلف سيستم حياتي بدن را دارند قادرند فيزيولوژي بدن را به نحو مطلوبي در جهت رسيدن به سلامت تحريك و تقويت نمايند.يك تفاوت عمده هوميوپاتي با پزشكي كلاسيك ( رايج) در اين است كه در هوميوپاتي سعي در باز گرداندن تعادل به بدن است در صورتيكه در پزشكي رايج درمان عموما از طريق از بين بردن عامل بيماريزا به دست مي آيد ( كه متاسفانه اين عوامل بيماريزا را در اكثريت موارد نمي توانيم از بين ببريم و يا حتي شناسايي كنيم ( بجز باكتريها) مثلا اگر عوامل بيماريزا از جنس استرسهاي زندگي باشند چه كاري مي توان براي آنها نمود ؟ از سوي ديگر حتي قادر به نابودي ويروسها نيز نيستيم.

يك مثال: داروي هوميوپاتي تهيه شده از پياز از داروهاي مهم درمان آلرژي فصلي و سرماخوردگي مي باشد چرا كه پياز همانطور كه مي دانيد مي تواند ايجاد آبريزش بيني و چشم كند ( موقع پوست كندن) با اين شباهت خصوصيت كه بين پياز و سرماخوردگي وجود دارد مي توان از داروي هوميوپاتي پياز براي درمان استفاده نمود. مثال ديگر داروي هوميوپاتي قهوه است كه در هوميوپاتي براي درمان بي خوابي استفاده مي شود ! ( در نظر بگيريد كه قهوه خود ايجاد بي خوابي مي نمايد) تمامي داروهاي هوميوپاتي ابتدا روي افراد داوطلب امتحان شده و تمامي خواص آنها بر روي انسان سالم ثبت شده است و سپس با داشتن اطلاعات مربوط به هر دارو پزشك هوميوپات در مواجهه با هر بيمار دارويي را تجويز مي كند كه بيشترين پوشش علائم را داشته بلاشد و شبيه ترين علائم را بتواند ايجاد نمايد. البته در هوميوپاتي تنها بر اساس يك علامت نمي توان دارو داد حتما بايد تمام علائم جسمي و روحي بيمار با خواص دارو پوشش داده شوند. در عمل بيماري كه نزد پزشك هوميوپات مي آيد نه تنها از بابت درد اصلي به دقت مورد سوال قرر مي گيرد بلكه تمامي ناراحتيهاي به ظاهر بي ربط جسمي و روحي مورد توجه قرار مي گيرند و تجويز دارو بر اساس مجموعه نارحتيهاي بيمار صورت مي گيرد و از سوي ديگر تمام ناراحتيهاي بيمار بايستي برطرف شود

هوميوپاتي يك طب كل نگر مي باشد به اين معنا كه يك بيماري كل بدن را درگير مي كند و هيچ بيماري موضعي ( آنگونه كه در پزشكي كلاسيك در نظر گرفته مي شود) وجود ندارد منتها ممكن است ناراحتيها در يك قسمت خود را بيشتر نشان دهند علائم مختلف در يك بيمار هريك تكه اي از پازل بيماري اصلي مي باشند كه در هوميوپاتي به دقت بررسي شده و با كنار هم گذاشتن اين جزئيات پراكنده و به ظاهر مختلف به يك تشخيص ريشه اي مي رسيم ( مثلا سردرد و نفخ شكم بي خوابي عرق كردن بيش از اندازه و افسردگي در يك بيمار همگي تنها به عنوان علامت يك بيماري كه تمام اين خصوصيات را شامل مي شود محسوب مي گردد و تنها با يك داروي هوميوپاتي تمامي آنها بر طرف مي شود). تاكيد هوميوپاتي بر مصرف حداقل دارو و نيل به درماني بدون عوارض در بهترين شكل ممكن است و انسان سالم كسي مي باشد كه نه تنها از درد جسمي رنج نبرد بلكه فارغ از هر گونه آزار رواني و روحي بي هيچ مانعي از زندگي لذت برد و هدف درمان در هوميوپاتي رساندن هر بيمار به اين نقطه ايده آل است.

چه بيماريهايي؟

هوميوپاتي يك طب كامل مي باشد و تقريبا براي اكثر قريب به اتفاق بيماريهاي رايج راه حل درماني دارد از بيماريهاي جسمي همچون سردرد كمر دردها دردهاي مزمن مشكلات گوارشي تنفسي روماتيسمي بيماريهاي با منشا هورموني و پوستي تا بيماريهاي روان همچون افسردگيها اظطرابها ترسها و حتي رفتارها و عادات ناپسند . اما بايد توجه نمود كه در هوميوپاتي هر بيمار براي درمان شدن بايد به دقت تشخيص داده شود امري كه هميشه رخ نمي دهد پزشكان هوميوپات مجرب در برخورد با بيماريهاي مختلف موفقيتي بيش از 60% موارد دارند كه بسته به علم و تجربه هوميوپات و نوع و شدت بيماري و اينكه در چه مرحله اي از بيماري مراجعه نموده اند متفاوت خواهد بود در كل اكثر بيماران مي توانند به درماني كامل برسند بدون آنكه نياز باشد تا آخر عمر از داروهاي شيميايي براي كاهش آلام خود استفاده كنند. طب هوميوپاتي براي تمام سنين قابل توصيه مي باشد بطوريكه از نوزادان تا افراد كهنسال مي توانند از درمان هوميوپاتي منتفع شوند.

پزشك هوميوپات ؟

پزشكان هوميوپات افرادي هستند كه بعد از پايان دوره عمومي پزشكي دوره هوميوپاتي ( حداقل دو ساله) را طي نموده اند و علاوه بر تبحر كافي بر پزشكي رايج از علم و تجربه كافي در زمينه طب هوميوپاتي برخوردارند. متاسفانه بعصي از افراد بدون داشتن تحصيلات لازم و طي دوره هاي آموزشي كافي مبادرت به درمان مي نمايند كه نتايج ضعيف درماني اين عده گاه به كل جامعه هوميوپاتي منتسب مي شود .

كجا؟

هوميوپاتي در حال حاضر دومين طب از نظر وسعت بيماران تحت پوشش در جهان است و ميليونها نفر در سراسر جهان براي درمان نزد هوميوپاتها مراجعه مي نمايند در انگلستان بيش از 50% پزشكان بيماران خود را در صورت لزوم نزد پزشكان هوميوپات ارجاع مي دهند در فرانسه بيشترين فروش داروها براي سرماخوردگي و آلرژي مربوط به داروهاي هوميوپاتي مي باشد در هندوستان بيش از 100000 پزشك هوميوپات فعاليت مي كنند هوميوپاتي در بيش از 40 كشور جهان شناخته شده است و روز به روز بر طرفداران اين علم افزوده مي شود اكثر كشورهاي اروپايي بخصوص انگلستان آلمان فرانسه كشورهاي آمريكايي همچون كانادا ايالات متحده آرژانتين و حتي كشورهاي افريقايي همچون غنا افريقاي جنوبي همگي شاهد گسترش هوميوپاتي هستند.

سازمان بهداشت جهاني با حمايت از هوميوپاتي از كشورهاي عضو در جهت ارتقا هر چه بيشترجايگاه اين طب كمك مي نمايد

در ايران نيز هوميوپاتي تقريبا از 12 سال قبل به همت اساتيدي همچون دكتر ناصري و دكتر ميرزازاده و تشكيل كلاسهاي درس در دانشگاه تهران ودانشگاه آزاد تهران اغاز شد و اكنون دوره كامل آموزش هوميوپاتي در محل دانشكده دامپزشكي دانشگاه تهران برگزار مي شود در حال حاضر انجمن هوميوپاتي ايران با بيش از 100 عضو رسمي فعاليت خود را از 2 سال قبل اغاز نموده است هوميوپاتي از نظر وزارت بهداشت و درمان ايران به رسميت شناخته شده است و پزشكان هوميوپات با رعايت ظوابط مي توانند درمان بيماران را انجام دهند

كلام آخر؟

هوميوپاتي اميدي دوباره به درمان را به ميليونها بيمار در سرتاسر جهان باز گردانده است آنجا كه طب كلاسيك از پاسخ به بيماران ناتوان مي ماند و توصيه اي جز داروهاي تسكين دهنده ( و نه شفا دهنده) ندارد هوميوپاتي با نگرشي ديگر به بيمار و بيماري تجربه سلامت را بار ديگر به دردمندان نشان مي دهد

دكتر فاضل حميدبهنام

عضو انجمن هوميوپاتي ايران

ریپورتر
19th April 2010, 03:19 PM
چه بيماريهايی از طريق هوميوپاتی درمان می شوند؟
هوميوپاتی يک طب کامل می باشد و محدوده عمل آن نه تنها شامل بيماريهای طب رايج بلکه مشکلاتی را هم که حتی به ظاهر بيماری تلقی نمی شوند را هم در بر می گيرد( اخلاق نامناسب-عرق کردن بيش از اندازه ...)
ديدگاه اصلی در اين طب بازسازی و هوشيار کردن سيستم حياتی بدن به گونه ايست که خود بدن با امکاناتی که در اختيار دارد بيماری را حل کند( در مورد چگونگی اين درمان در نوشته های بعدی توضيح داده خواهد شد)
نمونه ای از بيماريهايی که از طريق هوميوپاتی می توان به درمان قطعی رسيد در ذيل ارائه می شود
پوست: جوشهای صورت و بدن (مقاوم به داروهای شيميايی) .پسو ريازيس.-خارش -کهير...
گوش و حلقو بينی: -آلرژی فصلی-زخم و آفتهای مکرر دهان-بدبويی مزمن دهان-سينوزيت مزمن-ترشحات پشت حلق دائم-صدا های اضافه در گوش-کاهش شنوائي -گرفتگيهای مزمن بينی
سر و گردن: سردردهای مزمن-ميگرن-احساس های خاص در سر (سنگينی.بزرگی .سوزش...)
سينه و قلب:دردهای مزمن-طپش قلب-دردهای قلبی-مشکلات قلبی مقاوم به درمان-سرفه های مزمن-نفس تنگی- آسم
گوارش:درد و زخم معده- نفخ معده و روده-یبوستو يا اسهالهای مزمن-تهوع و استفراغهای مکرر(مانند دوران بارداری)...
اعضا بدن: دردهای مزمن در دست و پا- روماتيسم-سرد يا داغ بودن غير طبيعی دست و پا- عرق زياد و غير طبيعی در کف دست و پا-خواب رفتن دست و پا- کمر دردها- درد سياتيکی-فلجيها
زنان: دردهای قائدگی شديد-مشکلات جنسی-خونريزيهای زياد -عفونتهای زنانگی مزمن و مکرر
اعصاب و روحيه: افسردگيها-اضطرابها-ترسها-اخلاق و عادات نامناسب-عصبانيتهای شديد و سريع -فراموشکاری-آزردگی از افکار گذشته يا حال- تيک عصبی-خجالتی بودن-...
تومورها-سرطان ها(با توجه به شرايط بيمار)- پارکينسون-ام اس -بيماريهايی که در پزشکی کلاسيک حتی اسمی ندارند!
ليست فوق تنها نمونه ای از قدرت عمل هوميوپاتی می باشد و شايد بهتر باشد بيماريهای خاصی در اين زمينه نام برده نشود
اما در تمام موارد فوق رسيدن به تشخيص هوميوپاتی شرط اول درمان است چرا که يک هوميوپات بايستی با دقت بسيار علائم مختلف را در کنار يکديگر قرار دهد و تنها با يک دارو بيمار را به شفا برساند که در عمل اين مسئله به فاکتور هايی بستگی داردهمچون: همکاری کامل بيمار در دادن شرح حال (حتی ريزترين مسائل)و عدم مخفی کردن خصوصيات جسمی و اخلاقی-دقت و تجربه و علم بالای هوميوپات ...
فراهم شدن شرايط فوق در صد موفقيت را بسيار بالا می برد
البته در مورد بيمارانی نيز که داروهای بسيار استفاده می کنند(به خصوص داروهای کورتون دار نظير پردنيزولون- دگزامتازون-...)روند درمان سخت می شود که بايد بسته به شرايط اقدام به درمان نمود (مشورت قبلی با هوميوپات)

ریپورتر
19th April 2010, 03:20 PM
ميزان موفقيت درمان در هوميوپاتی
شايد اولين سوالی که برای يک بيمار در مراجعه به هوميوپات مطرح می شود ميزان موفقيت و احتمال بهبودی وی است .
بصورت يک اصل می توان گفت که هر بيماری که نيروی حياتی وی از بين نرفته باشد می تواند از هوميوپاتی انتظار بهبودی داشته باشد. در حقيقت با توجه به اينکه هوميوپاتی با تحريک سيستم ايمنی بدن عمل می کند اگر سيستم ايمنی و کلا ساختار بدن دچار نابودی مفرط و غير قابل برگشت شده باشد اميد به بهبودی به شدت کاهش می يابد مانند مراحل انتهايی سرطان-و يا بيمارانی که عضو يا اعضايی‌از بدن را از دست داده اند و به عبارتی ناقص شده اند (کليه-کبد-...) که تشخيص آن وابسته به نظر پزشک هوميوپات است گرچه در اين موارد هم از طريق هوميوپاتی می توان با کاهش دردها و ايجاد آرامش و کاستن از داروهای شيميايی عملا به بيمار کمک بسيار می توان کرد
اما در عمل موانع ديگری نيز ممکن است پيش بيايد که البته قابل برطرف نمودن هستند
۱)همانطور که در فصل مصاحبه هوميوپاتی ذکر شد نحوه گرفتن اطلاعات مربوط به بيماری اهميت زيادی دارد و هر عاملی که در آن اختلال ايجاد کند باعث کاهش درصد موفقيت می شود
بيمار بايستی تمامی نکات مربوط (و بعضا غير مربوط از نظر خودش)را صادقانه عنوان کند تا هوميوپات به نزديکترين تشخيص برسد مشکل زبان(گويشهای متفاوت)-خجالت کشيدن از گفتن واقعيات-بی اعتمادی به پزشک هوميوپات-کم حرف بودن ذاتی بيمار-حضور اطرافيان بيمار در مصاحبه-و عدم آشنايی کافی بيمار از آنچه که هوميوپات بايد بداند .همگی باعث کاهش موفقيت می شوند چه بسيار پيش می آيد که بيمار به علل فوق مطلبی را در جلسات اول نمی گويد و بعد از گذشت چندين جلسه ناموفق(يا بهبودی کم) با گفتن نکات کليدی در تشخيص تازه به درمان کامل می رسد که اين امر باعث طولانی شدن درمانش شده است
۲)داروهای شيميايي: در بسياری از بيماران به علت درمان آلوپاتی بيمار در حال مصرف داروهای شيميايی می باشد در اين حال هوميوپات بايستی تا جای ممکن اين داروها را قطع و يا کاهش دهد چرا که با درمان هوميوپاتی ايجاد اختلال می کند در مواردی که داروها مسکن هستند و بيمار وابستگی حياتی به دارو ندارد(انواع ضد دردها-داروهای اعصاب-...)عموما از ابتدا قطع می شوند ولی در مواردی که بيمار به شدت وابسته به دارو شده و قطع آن می تواند خطرناک و يا غير قابل تحمل باشد ناچارا درمان هوميوپاتی همزمان با داروی شيميايی شروع می شود (داروهای فشار خون-داروهای قلبی-تشنج-آسم-...)تا با نتيجه گيری تدريجی بتوان داروی شيميايی را کاهش و در نهايت قطع نمود
در اين حال واضح است که موفقيت درمان کاهش و طول درمان افزايش می يابد
در نظر بگيريد که مصرف داروی هوميوپاتی مانند يک موسيقی ملايم باشد که فقط در صورت شنيده شدن اثر ميکند در اين حال اگر سروصدای ديگری در محيط باشد(داروی شيميايی)مطمئنا مانع از شنيده شدن موسيقی ملايم می شود( هر چند که شنيده شدن نيز غير ممکن نيست)گاهی بيماران تصور می کنند که با وجود مصرف داروهای شيميايی که به شدت به آن وابسته هستند امکان درمان هوميوپاتی وجود ندارد اما با يد گفت عليرغم سخت تر شدن درمان می توان با نظر پزشک معالج درمان را شروع کرد و در نهايت نتيجه گرفت
نکته مهم ديگر اينکه به دلايل مختلف ممکن است پزشک هوميوپات در جلسه اول درمان به نتيجه نرسد و در دفعات بعد با کامل کردن اطلاعات به تشخيص درست برسد و لذا بيمار نبايد با اولين نتيجه منفی از هوميوپاتی نا اميد شود و گاهی نيز ممکن است مانند هر پزشک ديگری پزشک هوميوپات شما . به تشخيص نرسد در اين هنگام معمولا هوميوپاتها نظر مشورتی خود را در مورد بيماران از يکديگر می پرسند. همانگونه که با شکست درمانی مثلا در درمان بيماری استخوان توسط يک ارتوپد نمی توان ارتوپدی را زير سوال برد همانگونه نيز نمی توان به صرف شکست درمانی بيمارانی معدود. کل هوميوپاتی را بی اعتبار دانست چه بسا با مراجعه به پزشک هوميوپات ديگری مسئله به آسانی حل شود
۳) انتظار درمان در نزد بيماران نيز نکته مهم ديگريست که گاه به اشتباه شکست درمانی تلقی می شود. در واقع بسياری از بيماريها با توجه به سير کند شکل گيری آنها مدت طولانی برای حصول به درمان نياز دارند و گاه شروع اثر درمانی حتی چند هفته بعد شروع می شود و يا به کندی و در ابتدا به شکل نامحسوس است که همين امر باعث می شود تا بيمار از درمان نااميد شود .بارها برای من پيش آمده که برای اثبات بهبودی در بيمار ناچار به يادآوری مشکلات بيمار (با مرور پرونده وی) شده ام که در اين حال تازه بيمار متوجه تغييرات و بهبودی خود می شود
طول درمان در هوميوپاتی بسيار متغيير می باشد و بسته به نوع بيماری و حاد يا مزمن بودن آن از چند ساعت تا چند سال متغير است . شايد به عنوان يک معيار کلی بتوان مدت زمان در گيری بيماری را برای حدس زدن در مورد طول درمان در نظر گرفت. به عبارت ديگر هر چقدر که بيماری فرد مدت طولانيتری وی را در گير کرده باشد مدت مورد لزوم برای درمان طولانی تر است برای نمونه بيماری با قدمت بيش از ده سال احتمالا چندين ماه برای درمان نياز داردالبته شدت بيماری و همينطور مصرف يا عدم مصرف داروهای شيميايي نيز در تعيين اين مدت اهميت دارند. البته بايد گفت که بيمار با اولين بار مصرف دارو(تشخيص صحيح) بهبودی را مشاهده می کند که اکثرا تا حد رهايي کامل از آلام بيماريست اما با گذشت زمان اثر دارو (حدودا يک ماه ) علائم بيماری باز می گردد البته با شدتی کمتر از قبل با تکرار داروی هوميوپاتی و تغييرات لازم در قدرت دارو بيمار با مصرف بار دوم دوباره خوب می شود و اين تجويز مرتب صورت می گيرد (مثلا ماهانه) و در هر بار برگشت بيماری خفيفتر می شود و بعد مدت اثر درمان طولانی تر می شود برای مثال بيمار دو ماه يا چهار ماه خوب است و در نهايت ديگر بيماری عود نمی کند. عدم مصرف داروی روزانه آنگونه که در پزشکی کلاسيک معمول است باعث می شود که بيمار حتی اين مدت را چندان حس نکند و در طی اين مدت از زندگی لذت ببرد(در هوميوپاتی معمولا داروها در فواصل طولانی مدت و بيشتر ماهيانه مصرف می شوند)
۴) شرايط زندگی بيماران نيز نقش مهمی در سرعت و کيفيت درمان دارد بدين شکل که اگر بيمار بطور مداوم تحت تاثير اثرات سو بيماريزا باشد واضح است که درمان به کندی پيش می رود و گاه عود می کند عواملی همچون محيط پراسترس در خانه يا محل کار و حضور مستمر مسائل روحی و يا آب و هوايي نامساعد همچون مانعی در مقابل روند درمان عمل می کنند و بايد همزمان سعی در کاستن و دوری از آن شرايط داشت
در نظر بگيريد که شما يک ماشين را که تصادف نموده است کاملا تعمير کنيد و خيلی زود دوباره آن ماشين تصادف کند و هر بار تعمير آن تصادف ديگری را شاهد باشد در اين حال حتما بايد قبل از پرداختن تنها به خرابی ماشين در پی علت آسيبهای مکرر به آن و رفع علت برآمد
بطر کلی ميزان موفقيت هر هوميوپات بسته به تجربه و علم وی متفاوت است ولی بطور کلی از ۵۰٪ تا۹۰٪ متغير است که با توجه به اينکه عموم بيمارانی که نزد هوميوپاتها می آيند عملا از پزشکی کلاسيک جوابی در خور نگرفته اند و لذا بيماران صعب العلاج محسوب می شوند می توان اين درصد موفقيت را بسيار قابل توجه دانست
من وهمکارانم هر روزه شاهد شفای بيمارانی هستيم که اکثرا هيچ اميدی به درمان قطعی نداشته اند . هيچ چيز به اندازه نجات جسم وروان يک انسان از درد و مشقت ارزشمند نيست

ریپورتر
19th April 2010, 03:22 PM
فلسفه هوميوپاتی
در مورد اينکه دارو های هوميوپاتی چگونه عمل می کنند و مکانيسم درمان چيست . نظرات بسياری وجود دارد . در اين نوشتار سعی شده است تا به غالب اين تئوريها همراه تمثيلاتی پرداخته شود
همانطور که در مباحث قبلی ذکر شد داروی هوميوپاتی خود در حقيقت توانايی ايجاد بيماری را دارد. بطوری که برای پی بردن به خواص دارويی آن بايستی عده ای آن را داوطلبانه به مقادير زياد استفاده کنند تا بروز حالات و علائم بالينی به دقت بررسی و گزارش شود برای نمونه با مصرف داروی هوميوپاتی قهوه علائم بی خوابی .عصبی شدن . حساس بودن به درد و ناملايمتی .. در فرد ايجاد می شود (البته موقت و بعد از چند روز فرد خود به خود به حالت اوليه باز می گردد) بدين ترتيب خصوصيات داروی هوميوپاتی (قهوه )ثبت می شود (اثبات دارويی)
حال اگر بيماری داشته باشيم که مشکل بی خوابی به همراه عصبی بودن (با جزئيات شبيه اثبات دارويی قهوه )داشته باشد در آن صورت مصرف مقدار کمی از آين دارو بيمار را درمان می کند
آنچه در عمل رخ می دهد تحريک سيستم ايمنی و حياتی بيمار است( مانند آنچه در واکسيناسيون رخ می دهد)
بيماری در واقع اثر برهم کنش عامل بيماريزا (ميکروب -شوک روحی و عاطفی- مواد غذايی مضر -شرايط بد زندگي...)با موجود زنده(بيمار) می باشد بدين ترتيب در ايجاد بيماری هر دو عامل دخيلند به گونه ای که اثر گذاری بر هر يک از آنها می تواند منجر به درمان (ويا احيانا وخامت بيماری )شود
در پزشکی کلاسيک اصل بر نابودی عامل بيماريزا ست اين امر در صورت تحقق می تواند منجر به بهبودی کامل شود چيزی که در درمان بيماريهای عفونی ( باکتريها) توسط آنتی بيوتيکها شاهد آن هستيم اما اين شيوه عملا محدوديتهای فراوان دارد چرا که نه تنها برای بيماريهای ويروسی درمان موثری وجود ندارد (هپاتيت - ايدز...)بلکه اصولا در اکثريت بيماريهای مزمن عامل بيماريزا قابل شناسايي نبوده يا نمی توان آن را نابود کرد در نتيجه تنها با از بين بردن علائم بيماری سعی در کنترل بيماری می شود (مسکنها)
در هوميوپاتی قسمت دوم بيماری اهميت می يابد يعنی فرد بيمار . و اعتقاد بر اين است که سيستم حياتی بيمار (ايمنی و ...) قدرت ذاتی حل بيماری را دارد اما در اثر شوک ناشی از عامل بيماريزا به درستی عمل نمی کند بنابر اين با تنظيم مجدد آن می توان بر بيماری غلبه کرد
و اين امر در هوميوپاتی با تحريکی مشابه بيماری اعمال می شود و به عبارتی بدن هوشيار می شود. بيماری از ديدگاه هوميوپاتی چيزی نيست جز توهم بدن نسبت به شرايط بيماری يعنی بدن نمی تواند به درستی اشکال را تشخيص بدهد
شهري را در نظر بگيريد که دچار حمله دشمن شده (شروع بيماری حاد)در ابتدا نيروهای دفاعی شهر به درستی عمل می کنند اگر اين دفاع کامل و درست باشد خطر حمله رفع خواهد شد (بهبودی بعد از يک بيماری حاد همچون سرماخوردگی- ضرب ديدگی-...) اما اگر دفاع شهر کامل نباشد و يا به هر شکل ضعيفتر از دشمن باشد شهر به اشغال در خواهد آمد در اين حال عدم هماهنگی و انسجام نيروها باعث تحليل رفتن ساکنين شهر می شود(بيماری مزمن. يعنی بيماری که به خودی خود بهبود نمی يابد)
در اين حال دو راه برای نجات شهر موجود است ۱) استفاده از حمله هوايی و بمباران شهر و احيانا رساندن آذوقه به اهالی ( پزشکی کلاسيک که با داروهای شيميايی عمل می کنند)
اگر فرض را بر اين بگيريم که بمبارانها بسيار دقيق باشد (انتخاب صحيح داروی شيميايی)در بهترين حالت علاوه بر نابودی دشمن کل شهر يا اکثر آن ويران می شود و تمام تاسيسات حياتی شهر آسيب می بيند و هر گونه دفاع داخلی سخت می گردد. گر چه در عمل هيچگاه از اين طريق تمام نيروهای دشمن از بين نمی روند و هر بار با قطع بمباران تجديد قوا می کنند ( برگشت بيماری بعد از هر بار قطع داروی شيميايی). از طرف ديگر اگر هم موفق به نابودی کامل دشمن شويم و فرض کنيم آسيبهای شهر هم غير قابل جبران نباشد در نهايت چون نقطه ضعفهای شهر جهت نفوذ دشمن هنوز وجود دارد( استعداد ژنتيکی يا اکتسابی ابتلا به بيماري)لذا همواره اين شهر در معرض خطر دشمن قرار دارد و دير يا زود دوباره اشغال می شود(عود مجدد بيماری)
۲)روش دوم فرستادن يک عده افراد زبده به شهر است که اين افراد نقاط ضعف شهر و همچنين دشمن را به خوبی می دانند همچون خود دشمن (هوميوپاتی)اين افراد با آگاهی دادن به نيروهای دفاعی شهر و بازسازی آنها در يک نبرد داخلی و تنها با کمک امکانات داخل شهر بر دشمن فائق می آيند در اين روش در صورت خبره بودن و آگاه بودن آنها از شرايط موجود (انتخاب صحيح داروی هوميوپاتی براساس علائم بيماری) دشمن نابود شده بدون آنکه شهر (سيستم حياتی فرد) آسيب ببيند و در عين حال با شناسايی و ترميم نقاط ضعف آن شهر عملا راه نفوذ های بعذی گرفته می شود
اين تشبيه ساده می تواند در درک نحوه عمل هوميوپاتی و مقايسه آن با طب کلاسيک راه گشا باشد البته مسائل ديگری مطرح می شود که در قسمتهای بعدی به آنها خواهم پرداخت



در ديدگاه هوميوپاتی کل سيستم حياتی فرد توسط يک نيروی حياتی حفظ می شود (وايتال فورس)سيستم ايمنی (آنگونه که پزشکی کلاسيک در نظر دارد)تنها قسمتی از اين نيروی حياتيست . در برخورد با عامل بيماريزا (ميکروب يا هر گونه استرس)اين نيروی حياتی به گونه ای تقويت می شود تا بر غلبه بر بيماری بتواند سلامت را باز گرداند
در بيماريهای مزمن ( که به راحتی و به خودی خود خوب نمی شوند)اين نيروی حياتی نمی تواند خود را به سطح نيروی بيماريزا برساند و در نتيجه برآن غلبه نمی کند و تنها باعث بروز يکسری واکنشها در بدن می شود که ما آنها را علائم بيماری تلقی می کنيم
به عبارت ديگر علائم بيماری و آلام ناشی از آن چيزی نيست جز واکنشهای بدن برای غلبه بر بيماری که در صورت غلبه نکردن بر بيماری بصورت دائم باقی می مانند عطسه -آبريزش بينی -اسهال -سرفه-... واکنشهای بدن است برای دفع عامل بيماريزا . آه کشيدن -بيقراری-تميز کردن وسواس گونه-... تماما رفتارهايی است که وجود فرد با هدف رهايی از بيماری انجام می دهد اما به علت پايينتر بودن سطح توان فرد (نيروی حياتی )اين حالات تنها باعث رنج بيمار می شوند بی آنکه در بهبودی نقشی داشته باشند
داروی هوميوپاتی در واقع با ايجاد بيماری در ست مشابه بيماری طبيعی فرد نيروی حياتی را تحريک و افزايش می د هد (که اين امر به صورت يک تشديد بيماری گذرا و کوتاه مدت خود را نشان می دهد) و بعد در مدت بسيار کوتاهی به علت مصنوعی و گذرا بودن بيماری دارويی(هوميوپاتی) نيروی حياتی می تواند بر بيماری واقعی غلبه کند
در عمل با يک بيماری گذرا و کاملا کنترل شده سيستم ايمنی بدن تقويت شده و بربيماری غلبه می کند
اين پديده تشديد را می توان با واکنشهای گذرا بعد از واکسيناسيون مقايسه نمود(تب و بی حالی ...)البته در اکثر موارد به قدری کوتاه و خفيف است که بيمار متوجه آن نمی شود
از نظر هوميوپاتی در يک بدن فقط يک بيماری ايجاد می شود سردرد - درد معده-عصبانی شدن-بی خوابی-عرق زياد کف دست و ...در يک بيمار تنها علائم يک بيماری هستند و (نه آنچنان که پزشکی کلاسيک به آن آعتقاد دارد) مثلا ۵ بيماری مختلف در يک نفر ! و تمامی اين حالات بايد با يک دارو حل شوند .
در عمل هم ميبينيم که معمولا تمامی عوارض اصلی بيماری با همديگر (از لحاظ زمانی) و به دنبال يک استرس يا اتفاق روحی يا جسمی حادث شده است . جالب اينکه با درمان صحيح هوميوپاتی نيز تمامی اين ناراحتيها با هم از بين می روند که اين مطلب خود گواه به هم پيوستگی اين مشکلات است . جدا نمودن علائم بيماريها و محدود کردن آنها با نامهايی چون ميگرن-زخم معده-روماتيسم-افسردگی- درد سياتيک ... جز گم شدن راه اصلی درمان اثری ندارد.
علائم بيماريها و آنچه بيمار از آن شکايت می کند آن چيزی است که بايد به آن توجه کافی نمود تکيه بيش از حد بر نتايج آزمايشگاهی و دقت در پاتولوژی حاکم بر بيماری عليرغم اينکه جزو واقعيت بيماری می باشند ولی اکثر موارد تاثيری در درمان ندارند . چه بسيار مواردی که پزشک بعد از انجام آزمايشات و عکسهای مختلف و رسيدن به تشخيص(تشخيص با معيارهای کلاسيک) تنها با گفتن يک نام عجيب(ام اس-پارکينسون-لوپوس-پسورياسيس-...) و يا نا اميد کننده (انواع سرطانها-روماتيسم-ميگرن- ...) به بيمار او را ناچار از قبول نا علاج بودن بيماری اش می کند. و اين سناريو هر روزه تکرار می شود بی آنکه کسی به حق بپرسد که پس درمان کجاست؟‌ در نظر بگيريد که سنگ بزرگی در سر راه شما قرار دارد در بار اول شما برای حل اين مسئله سعی می کنيد ابتدا آن را با زور تکان دهيد و بعد شروع می کنيد ابتدا جنس سنگ سپس رنگ آنو منشا زمين شناسی آن. ... را تعيين می کنيد!
اما هيچيک از اين اطلاعات در عمل نمی تواند در جابجا کردن آن نقشی داشته باشد (گرچه جزو حقايق آن سنگ هستند) در صورتيکه تنها با دانستن وزن سنگ و استفاده از يک اهرم مناسب و در نظر گرفتن شرايط زمين زير آن می توان به راحتی آن را جا به جا کرد و اين همان نکته ايست که گاهی بيماران و پزشکان کلاسيک تعجب می کنند که چطور اين همه آزمايش و بررسی نتوانسته بيماری را علاج کند در صورتی که يک داروی کوچک هوميوپاتی خط قرمزی بر روی تمام آلام بيمار می کشد.

ریپورتر
19th April 2010, 03:23 PM
خطرات هوميوپاتی
بسیاری از کسانی که علاقه مند به هومیوپاتی هستند مهمترین علت گرایش خود به این طب را بی ضرر بودن آن می دانند . گرچه که هومیوپاتی بسیار کم خطر است اما در واقع نباید آن را کاملا بی خطر دانست. اصولا هر ماده دارویی که خاصیت درمانی دارد خاصیت سمی نیز دارد! ماده بی خطر ماده ای است که هیچ خاصیتی نداشته باشد .

در پزشکی کلاسیک همانگونه که قبلا اشاره کرده ام ازیِک ماده دارویی خاص تنها خواص شفابخش آن اختیار می شود و سایر خواص دارو را بطور قراردادی آثار سوئ دارو حساب می کنند و سعی بر این است که خواص درمانی بر خواص سمی برتری داشته باشد . اما در هومیوپاتی تمام خواص داروها با هم در نظر گرفته می شود تقریبا هیچ خصوصیتی از دارو بی توجه نمی ماند

ِیک داروی شیمیایی اگر بطور متوسط 3 تا 5 برابر دوز درمانی استفاده شود اثرات سمی خود را نشان می دهد که این مقدار در بسیاری از موارد تنها 1.5 تا 2 برابر دوز درمانی داروست یعنی اگر شما به جای یک قرص دو تا بخورید عوارض دارو که گاه غیر قابلا جبران است بروز می یابد اما در مورد داروی هومیوپاتی دوز آسیب رساننده صدها برابر مقدار درمانی است که باید در فاصله های کوتاه و مکررا مصرف شود. واضح است که تقریبا هِچ هومیوپات مجربی چنین تجویزی نمی کند . اما گاه اتفاق می افتد که بیماران از روی کنجکاوی ویِا به خیال آنکه دارو هیچ اثر ندارد به اینگونه دارو را مصرف می کنند ( مقدار و تکرار دارو به مقدار بسیار زیاد) در اینصورت اتفاقی که می افتد این است که دارو علائم خود را در بدن به شکل شدیدی نشان می دهد . گاه قطع مصرف دارو برای برطرف شدن علائم دارویی کافی می باشد اما گاهی نیاز است تا با داروهای خاص هومیوپانی عمل خنثی سازی صورت بگیرد. به هر صورت اگر این نحوه غلط دارو ادامه یابد می تواند مانند هر درمان دارویی دیگری عوارض جدی داشته باشد. بنابراین بایستی داروهای هومیوپاتی از دسترس کودکان و همینطور افراد روان پریش (که امکان مصرف بی رویه در آنها وجود دارد) دور نگاه داشته شود . لازم به ِادآوری می باشد که این عوارض متفاوت از تشدید دارویی است که در این پدیده (تشدید) هیچ آثار سو در بدن باقی نمی ماندو قسمتی از روند درمان محسوب می شود.

خطر دیگری که در هومیوپاتی ممکن است پیش آید در رابطه با بیماریهای خطرناک است که اگر هومیوپات& پزشک نباشد به عدم توجه به خطرات احتمالی ممکن است بِیمار آسیب ببیند( عده ای تنها با گذراندن دوره کوتاه هومیوپاتی بدون داشتن مدرک پزشکی اقدام به درمان می نمایند). برای نمونه گاهی داروی بیماران آسمی ویِا بیِماران قلبی بدونه در نظر گرفتن شرایط بیمار( وابستگی دارویی) قطع شده است که دچار ضایعات ناشی از قطع داروها شده است که این اتفاق تنها در مواردی پیش آمده است که هومیوپات معالج اطلاعی از خواص داروهای شیمیایی و شرایط داخلی بیمار نداشته است و این لزوم داشتن تحصیلات کامل پزشکی در نزد هومیوپاتها را نشان می دهد. در کشورهایی که هومیوپاتی به رسمیت شناخته شده است برای اجازه طبابت باید هومیوپات قبلا پزشکی خوانده باشد در غیر اینصورت باید دروس سالهای اولیه پزشکی را گذرانده باشد.

اما نگرانیهایی نیز در بین بیماران در رابطه با درمان هومیوپاتی وجود دارد که اکثرا بیمورد هستند:

1) گاهی بیماران با توجه به اینکه در مدت زمانهای خاص اثر داروی هومیوپاتی از بین رفته و بیماری باز می گردد نگران این مسئله می شوند که شاید به داروهای هومیوپاتی اعتیاد پیدا کنند ! در صورتیکه داروهای هومیوپاتی به هیچ وجه اعتیاد آور نبوده و بیمارانی که به چندین بار تکرار و ادمه طولانی مدت دارو نیاز دارند بعد از مدتی کاملا درمان شده و نیازی به استفاده دارو نخواهند داشت (امری که در مورد اکثر داروهای شیمیایی مورد استفاده در طب رایج رخ نمی دهد و بیماران بایستی گاه تا پایان عمر وابسته به دارو باشند همچون داروهای اعصاب-فشارخون- داروهای قلبی- تشنج-...)

2) گاه بیماران نگران هستند که اگر درمان هومیوپاتی را ادامه ندهند ممکن است مشکلی برای آنان ایجاد شود که این مورد نیز کاملا بی مورد است و اگر بیماری به هر دلیل در حین درمان از ادامه آن منصرف شود هیچ مشکلی ایجاد نخواهد شد بلکه احتمالا با وجود آنکه درمان کامل بدست نیامده است اما موارد جزئی بسیاری احتمالا حل شده اند و گاهی بیمار به درمانهای طب رایج که قبلا پاسخ مناسب نداشته است بهتر جواب می دهد(بعلت بازسازی نسبی سیستم ایمنی

ریپورتر
19th April 2010, 03:24 PM
اشکال داروهای هوميو پاتی
اشکال داروهای هومیوپاتی:

داروهای هومیوپاتی از نظر شکل ظاهری به گونه های مختلفی عرضه می شوند

1)محلول الکلی: در اِن حالت داروی هومیوپاتی در محلولی که شمل آب و الکل سفید (اتیلیک) می باشد حل شده است (با نسبتهای مختلف که معمولا در صد الکل کمتر از 40% می باشد) اِن شکل دارویی کمتر به بیماران ارائه می شود و اگر هم استفاده شود توسط خود هومیوپات و در مطب به مقدار چند قطره در دهان بیمار چکانده می شود. در ضمن از این محلول برای تهیه فرمهای گلبولی داروهای هومیوپاتی استفاده می شود

2)قرص: این نوع داروهای هومیوپاتی شباهت زیادی از نظر ظاهری با قرص های پزشکی کلاسیک دارد . این فرم از داروی هومیوپاتی در ایران بسیار کم یِافت می شود

3)گلبول: در اِن شکل دارویی که رایجترین فرم داروی هومیوپاتی نیز می باشد از قند شیر (لاکتوز) که بصورت گلوله های کوچک فرم گرفته است استفاده می شود ااندازه گلوبولها از قطر 1 میملیمتر تا 10 میلیمتر متفاوت می باشد که معمولا از اندازه های استاندارد 1- 3-5 میلیمتر اسفاده می شود. گلوبولهای کروی همانطور که گفته شد از جنس قند می باشند و داروی هومیوپاتی بر روی آنها چکانده شده است و بعبارت دیگر با محلول هومیوپاتی مرطوب شده اند. این گلبولها بسته به سبک کاری پزشک هومیوپات به گونه های مختلف ممکن است تجویز شود عده ای از هومیوپاتها اعتقاد به مصرف مستقیم داروهای گلوبولی دارند یعنی بیمار یک یا چند عدد از گلوبولها زا باید زیر زبان قرار دهد تا در دهان حل شوند.

عده ای دیگر از همکاران هومیوپات معتقدند که با حل داروی هومیوپاتی در مقداری آب و مصرف کمی از آب مورد نظر دارو نه تنها بهتر عمل می کند بلکه خاصیت تشدید علائم نیز کاهش می یابد. هر یک از این دو شیوه طرفداران خاص خود را دارند. لازم به ذکر است که اندازه گلوبولها برخلاف ظاهر آنها تغغیر زیادی در قدرت دارو ایجاد نمی کند به خصوص در شیوه محلول کردن در آب اِن تفاوت بسیار کم خواهد شد. از طرف دیگر خرد شدن داروی هومیوپاتی خواص آن را کاهش نمی دهد .

4)پماد- کرم هومیوپاتی: بعضی از شرکتهای دارویی از تعدادی از داروهای هومیوپاتی که قدرت زیادی در درمان یک بیماری موضعی (عمدتا پوستی دارند) کرم و پماد تهیه نموده اند که مورد مصرف گاهی قرار می گیرد . البته لازم به ذکر است که بسیاری ازاساتید هومیوپاتی اِن نحوه تجویز را مردود می دانند چرا که معتقدند دارو باید کل سیستم را درمان نماید و چنین تجویزی در صورت موثر بودن نیز ممکن است اثر سرکوبگرانه و پوشاننده بر روی علائم بیماری داشته باشد


نگهداری داروی هومیوپاتی:

داروهای هومیوپاتی به علت خواص خاص خود ممکن است در شرایط خاصی بی اثر شوند. سرما و گرمای زیاد محیط می تواند یکی از علل خراب شدن داروها باشند. از سوی دیگر قرارگرفتن در میدان مغناطیسی وسایل برقی (تلویزیون - یخچال...) نیز در بی اقثر شدن دارو نقش دارد. نور زیاد و مستقیم خورشید نیز از عوامل موثر شناخته شده است. عطر و ادوکلن نیز نباید در کنار داروهای هومیوپاتی نگهداری شوند

در مقادیر زیاد دارو نیز اگر داروهای هومیوپاتی در کنار هم نگهداری شوند دیده شده است که می توانند بر روی خواص هم (بصورت الکترومغناطیسی) اثر بگذارند البته این موضوع کاملا اثبات نشده است.

در ضمن داروهای هومیوپاتی بایستی از دسترس بچه ها ( مانند هر داروی دیگر) دور نگه داشته شود و همینطور از مصرف دارو از روی کنکاوی بپرهیزید گرچه هِچ خطر جدی وجود ندارد اما ممکن است با داشتن حساسیت به دارو خاطه بدی را تجربه کنید!

ریپورتر
19th April 2010, 03:25 PM
مقاله : همه چيز درباره هوميوپاتي
تا چند قرن پيش كه هنوز داروهاي شيميايي اينقدر فراگير نشده بودند مردم خود را با خوردن دارو هاي گياهي يا خوردن غذاهاي مكمل درمان مي كردند. در آن زمان عطاري ها هم محل فروش ادويه و بعضي مواد غذايي بودند هم داروخانه.

انواع عرقيات گياهي هم در طب سنتي ايران جايگاه خاصي دارند. از همين جا مي توان به اهميت غذا در بازيابي سلامت از دست رفته پي برد. با اين حال امروز بيشتر ما در صورت ابتلا به بيماري هاي جزئي يا حاد به پزشكان معمولي مراجعه مي كنيم و از خودمان با داروهاي شيميايي پذيرايي مي كنيم.

اما راه هاي ديگري هم براي درمان بيماري هاي تازه از راه رسيده يا مزمن وجود دارد. يكي از فراگيرترين روش هاي درماني در سراسر دنيا هوميوپاتي است كه اتفاقاً پزشكان معمولي خيلي به سختي مي توانند آن را جايگزين مناسبي براي كار خود بدانند.

در هوميوپاتي ماده اي كه نشانه هاي بيماري خاصي را ايجاد كرده با دوز پائين به مريض مي خورانند كه باعث فعال شدن سيستم ايمني خود بدن مي شود و بدن به طور طبيعي خود را درمان مي كند.

هوميوپات ها تقريباً فلسفه اي مشابه دكتر تغذيه را دنبال مي كنند كه سركوب نشانه هاي بيماري با دارو به هيچ وجه قلب بيماري را هدف نمي گيرد و تا زماني كه منشاء عدم تعادل در بدن باقي مانده باشد، بيماري ادامه پيدا مي كند.

ممكن است پس از مصرف دارو هاي شيميايي نشانه هاي بيماري ناپديد شوند اما در بيشتر موارد عدم تعادل پس از مدتي به شكل ديگري ظاهر مي شود.

هوميوپات ها تمامي مشكلات و ناراحتي هايي را كه بيمار دارد با انجام آزمايش هاي وقت گير و دقيق در نظر مي آورند.

اين كار در عصر تخصص ها- كه هر متخصص فقط به يك ناراحتي خاص مي پردازد- هنر گمشده اي است و عجيب به نظر مي رسد. آنها سپس درمان هوميوپاتي واحد و جامعي را كه با كل نشانه هاي بيماري همخواني داشته باشد انتخاب مي كند.

اين درمان هاي طبيعي از گياهان، مواد معدني و ساير تركيبات طبيعي تشكيل شده اند كه طي فرآيندي مرحله به مرحله با رقيق كردن مكرر و تكان دادن محلول آماده شده اند.

در اين روش تركيباتي ارائه مي شود كه سيستم ايمني خود بدن را تحريك مي كند. معمولاً دارو را تنها يك بار به بيمار مي دهند و صبر مي كنند تا تاثير درازمدت آن آشكار شود.

امروزه هوميوپاتي در بسياري كشورها مانند انگلستان، فرانسه، سوئيس، آلمان و هند پذيرفته و رايج است با اين حال هوميوپاتي هم مانند تغذيه درماني در بسياري كشورها هنوز شناخته شده نيست.

اگرچه به علت موفقيت بسيارش در درمان بيماري ها به سرعت در حال رشد است به خصوص كساني كه داروهاي مرسوم به آنها كمكي نكرده هر روز بيش از پيش به هوميوپاتي روي مي آورند.

معمولاً هوميوپاتي براي افرادي كه بيماري هاي مزمن دارند بسيار تاثيرگذار است كه بيماري هاي جسمي طولاني مدت يا مشكلات عاطفي و نيز بيماري هايي كه دوباره و چندباره بازگشته اند را هم دربرمي گيرد. اينكه پزشكي، بيماري را درمان ناپذير تشخيص داده باشد باعث نمي شود كه هوميوپاتي نتواند همان بيماري را علاج كند.

هوميوپاتي حتي به كساني كه بيماري خاص آنها دقيقاً تشخيص داده نشده هم كمك مي كند.
هوميوپاتي بر پايه سه اصل عمل مي كند:

اول آنكه مشابه، مشابه اش را درمان مي كند؛ مثلاً اگر نشانه هاي سرماخوردگي در بيمار شبيه به مسموميت با جيوه باشد، جيوه بهترين درمان هوميوپاتي است.
دوم دوز حداقل؛ درمان بسيار بسيار رقيق به كار گرفته مي شود كه معمولاً يك واحد از ماده درماني و يك ميليارد واحد آب است.
سوم درمان واحد است يعني مهم نيست كه چند نشانه در بيمار وجود دارد تنها يك درمان به كار گرفته مي شود و آن درمان تمامي نشانه هاي بيماري را هدف مي گيرد.
همين اصول پايه در درمان هاي پيچيده آلرژي هم ديده مي شود كه در آن ماده ايجادكننده آلرژي در دوز پائين به بيمار داده مي شود يا در واكسيناسيون كه مهمترين بخش ويروس به بيمار تزريق مي شود تا سيستم ايمني او را در برابر آن ويروس خاص فعال كند.

چرا هوميوپاتي؟
هوميوپاتي دومين سيستم دارويي پرطرفدار در جهان است. محبوبيت اين روش در آمريكا در دهه اخير سالانه ۲۵ تا ۵۰ درصد رشد كرده است. توجه به اين روش از چند عامل سرچشمه مي گيرد:
- هوميوپاتي به شدت موثر است، هنگامي كه درمان درست اعمال شود نتيجه سريع، كامل و هميشگي است.
- هوميوپاتي كاملاً مطمئن است. حتي كودكان خردسال و زنان باردار هم مي توانند بدون ترس از عوارض جانبي از آن استفاده كنند. حتي درمان هاي هوميوپاتي را مي توان همراه با ساير داروها بدون ايجاد عوارض جانبي ناخواسته مصرف كرد.
- هوميوپاتي طبيعي است. در درمان هاي هوميوپاتي معمولاً مواد طبيعي به كار گرفته مي شوند.
- هوميوپاتي در هماهنگي با سيستم ايمني بدن عمل مي كند برعكس داروهاي شيميايي پيچيده كه سيستم ايمني بدن را سركوب مي كنند. مثلاً داروهاي ضدسرماخوردگي، عطسه كه عكس العمل طبيعي بدن به سرماخوردگي و تلاش بدن براي پاكسازي ريه ها است را مختل مي كنند.
- درمان هاي هوميوپاتي اعتيادآور نيستند. هنگامي كه بيمار احساس بهبودي كرد مي تواند از مصرف آنها دست بكشد. اگر هم بهبودي حاصل نشد به اين معني است كه احتمالاً درمان هوميوپاتي اشتباهي را در پيش گرفته است.
- هوميوپاتي روشي جامع است. همه نشانه هاي بيماري را يك باره برطرف مي كند به عبارت ديگر علت بيماري را هدف مي گيرد نه نشانه هاي آن را. همچنين مي توان مطمئن بود نشانه هايي كه با هوميوپاتي درمان مي شوند دوباره باز نمي گردند.

اما مشكلي هم هست
دو مانع عمده، به كارگيري هوميوپاتي را براي درمان بيماري ها محدود مي كند: نسخه دادن براي درمان درست و دقيق هوميوپاتي كمي بيشتر از مداواي عادي طول مي كشد.

از طرفي فقط درمان دقيق مي تواند نشانه هاي بيماري را برطرف كند. هيچ درمان هوميوپاتي استانداردي مثلاً براي سردرد وجود ندارد.

درماني كه پي مي گيريد بايد دقيقاً با سردرد مشخص شما همخواني داشته باشد اينكه كجاي سرتان درد مي كند، چه چيزي باعث آن شده، چه جور دردي دارد، چه چيزي آن را تشديد مي كند، چه چيزي آن را بدتر مي كند، حالت روحي شما و چه نشانه هاي ديگري احساس مي كنيد همه و همه دخيل هستند.

نكته ديگر اينكه معمولاً در محدوده خاصي از درمان هوميوپاتي به كار گرفته مي شوند و پيدا كردن درمان خارج از اين محدوده كمي مشكل است؛ همانطور كه اگر داروي شيميايي لازم يكي از ۳۰ داروي رايج نباشد داروخانه دار به سختي مي تواند آن را پيدا كند.
تئوري درمان مشابه با مشابه به سال ۴۶۸ تا ۳۷۷ قبل از ميلاد باز مي گردد اما تا پيش از كارهاي ساموئل هانه مان (۱۸۴۳ ۱۷۵۵) كاربرد عملي نداشت.
هانه مان در آزمايش هاي خود دوزهاي مختلف از تركيبات مختلف را روي خود و داوطلب سالمش امتحان و تاثير آن را جزء به جزء يادداشت مي كرد.

او براي اطمينان بيشتر تركيبات را به شكل بسيار بسيار رقيق درست مي كرد و به اين ترتيب به يكي از جنبه هاي شگفت انگيز هوميوپاتي پي برد. هر چه درمان هوميوپاتي رقيق تر باشد درمان بيماري موثرتر خواهد بود.
هوميوپاتي درماني جامع است. براي همين براي آنها كه به درمان هاي معمولي عادت كرده اند كمي عجيب به نظر مي رسد چون آنها براي مشكل پوستي يك دارو مي گيرند، براي سردردشان دارويي ديگر و براي بي خوابي هم دارويي ديگر.
مثلاً سرماخوردگي معمولي ويروسي دارد كه اثرات بي شماري به وجود مي آورد و در افراد مختلف تفاوت جزيي دارند. پس افراد مختلفي كه دچار همان ويروس مي شوند ممكن است نشانه هاي كاملاً متفاوتي داشته باشند. به همين دليل است كه براي هر بيمار بايد با تحليل خاص و دقيق خود تجويز شود تا از همه نشانه ها يك باره خلاص شود.
سيميليوم ماده منحصر به فردي است كه اگر به شخص سالم داده شود درست همان نشانه هاي بيماري را در او به وجود مي آورد كه بيمار دارد.
علاوه بر نشانه هايي كه بايد در هر مورد براي يافتن درمان هوميوپاتي درست باشد دقت هم بسيار مهم است. مثلاً حدود ۵۰۰۰ نوع سردرد داريم كه درمان هر يك براساس اينكه چه موقع درد بروز كرده، نوع درد، درد در كجاي سر است، چه چيزي آن را تشديد مي كند و چه نشانه هاي ديگري همراه آن است، فرق مي كند.

دوز و قدرت درمان

همه هوميوپات ها بر دوز و قدرت درمان براي تشخيص خاص توافق نظر ندارند و تشخيص دوز درمان به حساسيت بيمار و خود آن درمان خاص بستگي دارد.
اما اصل كلي اين است كه بيماري هاي مزمن بايد با دوز بالاتر بين ۳۰ تا ۲۰۰ و بيماري هاي تازه با دوز كمتر حدود ۶ درمان شوند. به هر حال استثناهايي هم وجود دارد به خصوص وقتي نشانه هاي بيماري با رويداد خاصي آغاز شده اند لازم است ابتدا بدن با وارد كردن دوز بالا تحريك شود و سپس درمان با دوز پايين تر ادامه يابد. دوزهاي پايين بيش از دوز بالا در هوميوپاتي كاربرد دارند.
قانون عمومي ديگر اينكه داروهاي قوي هوميوپاتي تنها هنگامي بايد به كار گرفته شوند كه اطمينان داشته باشيم درمان صحيح است بنابراين هميشه درمان با دوز پايين تر شروع مي شود و سپس اگر بهبود آغاز شود ولي كامل نباشد قدرت درمان را بالا مي برند.
داروهاي هوميوپاتي بايد به بدن پاك وارد شوند. مثلاً در زمان درمان با هوميوپاتي بايد از بوهاي تند مانند نعنا (حتي در خميردندان) و قهوه پرهيز شود. هر وقت احساس كرديد نشانه هاي بيماري بهتر شدند خوردن داروهاي هوميوپاتي را قطع كنيد.
نشانه هاي مهم
از آنجا كه هوميوپاتي براساس مجموعه نشانه هاي بيماري عمل مي كند بايد تمامي اين نشانه ها را در نظر آورد. بيشتر ما ناراحتي هايي داريم كه مدت ها با ما بوده اند و حتي ديگر به آنها توجهي نداريم مثل سردي پاها.
بايد به همه اين نشانه ها توجه كرد حتي بايد مواردي را كه بيماري تلقي نمي شود هم در نظر گرفت مثل خارش مداوم پشت گوش.

در كنار ناراحتي ظاهري كه داريد (مثل سردرد) بايد به موارد زير هم توجه كنيد:
- حالت روحي (مثل ترس و هيجان)
رنگ، حالت و ترتيب دفع
- چه چيزي نشانه خاص را بهتر يا بدتر مي كند
- هر نشانه دقيقاً كجا واقع شده
- هر نشانه براي نخستين بار چه موقع شروع شد و چه چيزي باعث آن شد
الگوي خواب
- به چه چيزي حساس هستيد (مثل نور، سرما، گرما، باد، لمس، انتقاد)

هوميوپاتي در خانه
به كار گرفتن درمان هاي هوميوپاتي در خانه بي خطر است چرا كه هيچ عوارض جانبي خطرناكي به دنبال ندارد. تصوري درباره ساير درمان هاي جايگزين مثل طب گياهي، مكمل هاي غذايي يا طب گياهي چيني هم هست كه همه اينها در خوددرماني كاملاً بي خطر هستند چون «طبيعي» هستند.
اما در مورد هوميوپاتي موضوع فرق مي كند. در اين مورد چون همه چيز بسيار بسيار رقيق است خطري بيمار را تهديد نمي كند در حالي كه اگر بعضي درمان هاي گياهي يا مكمل هاي غذايي با دقت به كار گرفته نشوند خطرات طولاني مدت به جا مي گذارند.

ریپورتر
19th April 2010, 03:29 PM
هوميوپاتيhttp://forum.p30world.com/images/New-smile/N_aggressive%20(26).gif


روزي که هوميوپاتي به عنوان يک طب معرفي شد همواره مخالفتهاي بسيار

بر عليه آن شده و مي شود . اين مخالفتها تا آن حد بود که دکتر هانمان را

وادار به جلاي وطن نمود و در دوره معاصر هم به طرق مختلف اين علم مورد

نقد و مخالفت قرار مي گيرد البته پيشرفت ارتباطات باعث مشخص شدن

حقايق نه تنها براي دانشمندان بلکه حتي مردم عادي شده است در اين جا

به بررسي بعضي ايراد هاي مطرح شده بر هوميوپاتي مي پردازيم
متاسفانه اکثريت انتقادها و مخالفتها بدون کمترين بررسي علمي و باليني

صورت مي گيرد در موارد بسياري که منتقدين به شکل علمي مسئله را

بررسي نموده اند خود به اين طب ايمان آورده و هوميوپات شده اند !

نمونه آن دکتر هرينگ در آمريکاست اين پزشک معروف در ابتدا مقالات و

سخنرانيهاي تندي عليه هوميوپاتي تر تيب مي داد تا اينکه به پيشنهاد مدير

انتشاراتي که آن نيز از مخالفان هوميوپاتي بود تصميم گرفت تا از نزديک با

اين روش آشنا شود تا بتواند بهتر آن را زير سوال برده و به زعم خود آن را

رسوا نمايد . وي از يک هوميوپات خواست تا از نزديک و در مطب نحوه درمان

را ببيند بعد از مدتي با شگفتي متوجه شد که واقعا عده بيشماري درمان

مي شوند سپس وي از آن هوميوپات درخواست نمود که زخم کهنه اي را که

وي سالها به آن مبتلا بود را معالجه نمايد و با کمال تعجب آن زخم در مدت

کوتاهي بهبود يافت! بعد از اين بود که دکتر هرينگ با مطالعه اين طب به

جايگاهي از آن رسيد که وي را پدر هوميوپاتي آمريکا مي دانند و تحقيقات

وي از معتبر ترين تحقيقات در هوميوپاتي مي باشد
اما نظرات مخالفان:

عده اي معتقد هستند که با توجه به رقتهاي بسيار پايين داروهاي

هوميوپاتي عملا نبايد اثري از اين داروها حادث شود ! در اين جا بايد گفت که

آنچه بايد مورد توجه قرار بگيرد تنها و تنها تجربه علمي بر اساس آزمايش و

خطاست نه آنچنان که عنوان مي شود استنتاج زياضي چرا که علم بشر به

هيچ وجه نمي تواند ادعا کند که به تمامي علوم دست يافته است . واقعيات

را با -بودن يا نبودن - بايستي ارزيابي نمود نه با -بايد يا نبايد-

اثر داروهاي هوميوپاتي براساس نتايج باليني دقيق و با شرکت عده بسياري

داوطلب (که اثبات دارويي نموده اند )بدست آمده و در عين حال هر بار که

مورد آزمايش دوباره قرار بگيرند نتايج يکسان ايجاد مي کند و متاسفانه اين

دسته از منتقدان به هيچ وجه زحمت امتحان داروها و يا حداقل مشاهده اثر

آن را نکشيده اند و تنها بر اساس بعيد بودن آن را انکار مي کنند
در اين مورد اشاره به کشف خواص فيزيکي آب و کريستالها ي محلول در آب

(رجوع شود به بخش داروهاي هوميوپاتي) مي تواند جوابگو باشد هر چند که

براي اثبات اثر نيازي به دانستن چگونگي آن نيست. چه بسيار داروهاي

شيميايي که بعد از سالها استفاده هنوز مکانيسم اثر آنها کشف نشده اما

کماکان استفاده مي شوند
عده اي ديگر معتقد هستند که اثر اين داروها با دارونما ( ماده اي که تنها

شباهت دارويي دارد ولي هيچ اثري ندارد و بهبودي با آن صرفا براساس

تلقين است) فرقي ندارد
در جواب بايد گفت اين مورد به راحتي در تحقيقات بي طرفانه قابل اثبات مي

باشد بطوريکه مشاهدات دقيق بسيار در اقصا نقاط جهان اثر داروهاي

هوميوپاتي را به اثبات رسانده و مهمتر از آن تعداد بيشمار افرادي که توسط

هوميوپاتها درمان شده اند (در صورتيکه اکثر آنها از طريق پزشکي کلاسيک

جوابي نگرفته بودند) بهترين گواه است و اگر اين همه اثر تلقيني و دارونما

بوده پس چه بهتر که به جاي داروهاي شيميايي از اين ببعد فقط از دارونما

استفاده شود. انکار واقعيت از طريق فتوا دادن ممکن نيست
عده اي ديگر پا را از اين فراتر نهاده و ادعا مي کنند که داروهاي هوميوپاتي

داراي عوارض است . معلوم نيست که چگونه دارويي که اصلا ماده نيست و

از نظر ايشان دارونماست مي تواند عوارض داشته باشد. البته مصرف داروي

هوميوپاتي بنا به خصلت درماني خود (تحريک سيستم دفاعي و حياتي بدن )

گاهي ايجاد ناملايماتي مي کند که گذرا بوده و به هيچ وجه اثر پايداري نمي

گذارد و اين مقدار در مقايسه با داروهاي شيميايي و عوارض شناخته شده و

شناخته نشده آنها بسيار ناچيز است
اما چرا با هوميوپاتي مخالفت مي شود :

علل مختلفي وجود دارد در وحله اول نفس پيدايش يک ايده جديد که در تضاد

با حقايق قبلي باشد خود مخالفت زاست به خصوص وقتيکه با منافع افرادي

را نيز به خطر بيندازد
حقيقت اين است که در صورت گسترش هوميوپاتي صنايع داروسازي و رشته

هاي تابعه آن ضرر بسياري را متحمل مي شوند چرا که درآمد ناشي از

فروش داروهاي شيميايي با آن حجم عظيم را از دست مي دهند و داروي

هوميوپاتي با مقدار کم و ساخت آسان و کم هزينه به هيچ وجه جبران اين

ضرر را نمي کند
از طرفي يک حقيقت تلخ بيانگر اين است که با گسترش اين علم بسياري از

درمانهاي طب رايج زير سوال رفته و بسياري از متخصصين متضرر مي شوند و

از طرفي قبول اين هوميوپاتي نيازمند شجاعت بسيار از طرف يک پزشک

است چرا که بايد در عقايد و ديدگاه هاي خود تغييرات زيادي را بپذيرد به

خصوص که در بسياري از موارد از نظر نحوه و هدف درماني در تعارض با

پزشکي کلاسيک قرار مي گيرد .البته در اينجا بايد گفت عده بسياري از

مخالفين صرفا از سر دلسوزي و به نيت ممانعت از شيادي احتمالي مخالفت

مي کنند که بايد ب۹ه اين دسته از دوستان و همکاران عرض نمايم که بهتر

است اين مخالفت را با تحقيق و مطالعه انجام دهند که خداي نکرده روزي به

عنوان مخالفين علم از آنان ياد نشود
آنچه مسلم است اگر ما خود به پيشواز حقيقت نرويم او در نهايت خود را بر

ما تحميل خواهد کرد
در قسمت بعدي به علل گسترش نيافتن در خور هوميوپاتي عليرغم اثر فوق

العاده آن در جهان مي پردازيم

مطالب از سايت دكتر فاضل حميد بهنام برداشت شده است.

ریپورتر
19th April 2010, 03:31 PM
هومیوپاتی و سرطان!!!

هومیوپاتی در درمان بسیاری از بیماریها موثر است
هومیوپاتی یا مشابه درمانی یکی از شیوه های درمانی است که امروزه مورد توجه بسیاری افراد قرار گرفته و قادر به کنترل و درمان بسیاری از بیماریهای مزمن می باشد.
به گزارش خبرنگار مهر به نقل از هلت دی نیوز این شیوه درمانی در درمان بسیاری از اختلالات گوارشی و دردهای مزمن مانند میگرن بسیار مفید واقع می شود.
در این شیوه درمانی از علائم بیماری می توان به علت اصلی پی برد وبه درمان پرداخت. اغلب داروهای هومیوپاتی طبیعی هستند و از موادی مانند گیاهان، مواد معدنی و فر آورده های حیوانی تهیه می شوند.
این شیوه در حال حاضر در بسیاری از کشورهای دنیا مورد قبول و پذیرش بوده و وارد سیستم بهداشتی اکثر کشورها شده است.
البته لازم به ذکر است که هومیوپاتی می‌تواند مجموعه‌ای از بیماری‌ها را درمان کند اما در بیماری‌هایی مانند سرطان، ایدز، هپاتیت و بیماری‌هایی کشنده نیاز به شیوه های درمانی دیگر با استفاده از مواد شیمیایی قوی تر می باشد.
در ضمن داروهای هومیوپاتی با قیمتی بسیار ارزانتراز داروهای شیمیایی به بازار عرضه می شوند و عموماً نیز بی ضرر بوده و عوارض جانبی خاصی ندارند.

ترديد درباره تاثير هوميوپاتي در درمان بيماري هاجام جم آنلاين: محققان مي گويند فوائد کلينيکي هوميوپاتي مشابه با تاثير پلاسبو (ماده بي اثر) است.هوميوپاتي بر مبناي اين باور است که درمان بيماري با عاملي که نشانه هاي مشابهبيماري را توليد مي کند امکان پذير است و درمان به اين روش مستلزم تجويز مقاديراندک داروهائي است که به مقدار زياد باعث ايجاد نشانه هائي مانند علائم بيماري کهبيمار از آن رنج مي برد ، مي شوند.
به گزارش مدلاين پلاس ، نتايج يک مطالعهارائه شده در مجله لنست نشان مي دهد مدرک متقاعد کننده اي وجود ندارد مبني بر اينکههوميوپاتي بر پلاسبو ارجحيت دارد در حاليکه درمان داروئي رايج تاثير قابل ملاحظه ايرا نشان داده است.
محققان دست اندر کار اين مطالعه مي گويند مطمئنا زمان ارزيابيهاي انتخابي ، گزارشهاي مغرضانه يا سرمايه گذاري هاي بيشتر براي پايدار کردنهوميوپاتي در مقابل آلوپاتي (درمان رايج کلينيکي) گذشته است.
آنها مي گوينداکنون پزشکان بايد جسارت و صداقت لازم را براي گفتن عدم تاثير هوميوپاتي به بيماران و با خودشان درباره شکست پزشکي نوين براي رويارويي با نيازهاي بيماران برايمعالجه شخصي داشته باشن
هوميوپاتي در يك نگاه
وقتي مشابه، مشابه را درمان مي‌كند
شهرزاد عبدیه : «داروي هر زهري خود آن زهر است» اين جمله در نوشته‌هاي بقراط نشان مي‌دهد هوميوپاتي از زمان‌هاي دور در يونان باستان رواج داشته است. در باورهاي مردم هم به صورت تدوين نشده استفاده از مشابه درماني (هوميوپاتي) وجود دارد.



به طور مثال وقتي كسي را كه بر اثر ترس دچار عارضه‌اي شده است به اميد بهبود دوباره مي‌ترسانند، در واقع از هوميوپاتي استفاده مي‌كنند. اما پايه‌گذاري هوميوپاتي به شكل علمي، مدون و قانونمند نخستين بار توسط ساموئل هانمن انجام شد.
اين پزشك آلماني در كتابي به درمان بيماري مالاريا به وسيله تلقي گياه گنه‌گنه برخورد كرد و طي پژوهش‌ها و آزمايش‌هاي خود متوجه شد خوردن گياه گنه گنه باعث ايجاد علائم خاص بيماري مالاريا (تب، لرز و تعريق) مي‌شود. او در تكرار مشاهدات و آزمايشات خود به اين نتيجه رسيد كه مشابه، مشابه را درمان مي‌كند. در واقع دارويي مي‌تواند يك بيماري را درمان كند كه خواص دارويي آن مشابه با آن بيماري باشد. اين نظريه اساس هوميوپاتي را تشكيل مي‌دهد. نتايج سال‌ها كار و تحقيق دكتر هانمن در كتابي به نام ارغنون پزشكي آورده شده است. اين كتاب‌ حاوي اصول و روش‌هاي درمان هوميوپاتي است كه شش بار توسط اين پزشك نابغه تكميل و به روز شده است.
آشنايي با هوميوپاتي
هوميوپاتي در لغت از دو واژه «هوميو» به معناي «مشابه» و «پاتي» به معني‌ «درد يا بيماري» است. اساس اين شيوه درماني از طب كل نگر برپايه مشاهده و تجربه است.
هوميوپاتي با استفاده از داروهاي ويژه‌اي سيستم ايمني و حياتي بيمار را در جهت بهبودي تحريك مي‌كند. در اين شيوه از درمان بدون اينكه از يك ماده خارجي براي مبارزه با عوامل بيماري‌زا استفاده شود، بدن فرد وادار به حل مشكلش مي‌شود. يكي از ويژگي‌هاي هوميوپاتي، نگرش كلي آن به انسان‌ها از سه ديدگاه جسم، ذهن و احساس است.براساس هوميوپاتي عامل حفظ حيات، بقا، رشد، ترميم، تامين سلامتي و مبارزه باعوامل بيماري‌زا وجود نيرو يا قدرتي در بدن است كه هانمن آن را «نيروي حياتي» ناميد و طب مدرن از آن تحت عنوان «سيستم ايمني» بدن ياد مي‌كند. در واقع سلامت و بيماري به نوعي موازنه اين دو نيرو (عامل بيماري‌زاي بيروني و نيروي حياتي) است. هنگامي كه تعادل بين اين دو نيرو به هر دليلي مختل شود، مجموعه‌اي از علائم و عوارض در فرد بروز مي‌كند كه هشداري است بر اختلال نيروي حياتي فرد بيمار.هوميوپاتي در شناخت عوامل بيماري‌زا و دور نگه داشتن آنها از افراد سالم تلاش مي‌كند . اين شيوه درماني بيماري را منحصر و محدود به يك عضو و يا اندام نمي‌داند و معتقد است بيماري مجموعه علائمي در ذهن و جسم فرد به وجود مي‌آورد كه براي شناخت و درمان آن بايد به همه تغييرات بيمارگونه فرد توجه كرد و بيماري فرد را با توجه به بروز مجموعه اختلالات در سه سطح جسم، ذهن و احساس مورد بررسي قرار داد. به همين منظور يك هوميوپات (پزشك هوميوپاتي) به جز پرسش و پاسخ در مورد بيماري و درد و علائم آن در رابطه با خصوصي‌ترين ويژگي‌ها، احساسات تا علايق و نفرت‌ها و روابط اجتماعي بيمار سوال مي‌كند تا بتواند به يك شناخت كلي از او دست پيدا كرده و براساس آن با تجويز دارو به او در بهبود علائم بيماري و برقراري تعادل بين دو نيروي حياتي و بيماري‌زا كمك كند.
طبيعت و هوميوپاتي
منشا داروهاي هوميوپاتي طبيعت است. گياهان، مواد معدني (جيوه، كلسيم و فسفر و...) مواد جانوري (سم مار، نيش زنبور و...) موادي هستند كه از آنها در ساخت انواع داروهاي هوميوپاتي استفاده مي‌شود. حدود 75 درصد از داروهاي هوميوپاتي از گونه‌هاي مختلف گياهان در سراسر دنيا تهيه مي‌شوند. براي تهيه اين داروها، ماده معدني جانوري و يا قسمت‌هاي مختلف گياه را در حلال‌هايي كه شامل آب و الكل است خيس مي‌كنند و طبق دستور‌العمل‌هاي خاص هر دارو، بعد از مدتي كه گياه در حلال ماند، باقي‌مانده آن را با روش‌هاي فيزيكي صاف و سپس با شيوه‌هاي مختلف به شدت رقيق مي‌كنند و در هر بار رقيق كردن ضربات و تكان‌هاي شديدي به محلول ‌وارد مي‌كنند تا جايي كه گاه بعد از چندين بار رقيق كردن و ضربه زدن به دارو هيچ مولكولي از ماده اوليه در حلال باقي نخواهد ماند. هوميوپات‌ها معتقدند در اين روش بعد مادي دارو گرفته مي‌شود و آنچه مي‌ماند نيرويي است كه از آن در درمان بيماري استفاده مي‌شود. هوميوپات‌ها با توجه به ويژگي‌هاي هر ماده روي بدن از آنها دارو تهيه مي‌كنند. به طور مثال پياز در حين خرد كردن و پوست كندن در خود علائمي شبيه بيماري سرماخوردگي ايجاد مي‌كند يعني چشم فرد اشك‌آلود و قرمز شده و به خارش و سوزش مي‌افتد. هوميوپات‌ها با توجه به همين علائم و تاثيرات و به عبارتي همانندي از آن در تهيه دارويي براي درمان علائم سرماخوردگي‌هايي از این نوع استفاده مي‌كنند.
چه بخوريم، چه نخوريم
در طول مدت درمان با كمك هوميوپاتي مانند بسياري از شيوه‌هاي درماني ممنوعيت‌ها و پرهيز‌هاي غذايي وجود دارد.در اين دوران پزشكان هوميوپات به بيماران توصيه مي‌كنند موادي مانند قهوه و تركيباتي كه در آنها نعناع، سير و سركه وجود دارد مصرف نكنند و از خوردن برخي داروهاي شيميايي مانند آنتي‌بيوتيك‌ها و كورتن به جز در موارد ضروري خودداري كنند، چون اين مواد باعث كمرنگ شدن تاثير داروهاي هوميوپاتي در فرد مي‌شود و شانس بهبودي را كاهش مي‌دهد. عدم استعمال هرگونه دخانيات و مواد مخدر پرهيز از ماندن در اتاق‌هاي گرم و خودداري از پوشيدن لباس‌هاي پشمي از ديگر مواردي است كه رعايت آنها در تسهيل و تسريع روند بهبود موثر است.ساموئل هانمن شروط رسيدن به درماني موفق را در اصول بنيادي زير مي‌داند: سرعت در درمان، آرامش رواني، دوام و ادامه.
جايگاه هوميوپاتي در جهان
هوميوپاتي از سوي سازمان بهداشت جهاني يك روش درماني پذيرفته شده است. در حال حاضر كاربرد هوميوپاتي در شبكه بهداشتي و درمان بسياري از كشورها، ازجمله كشور ما از سوي وزارت بهداشت و درمان مورد قبول قرار گرفته است و به اين پزشكان مجوز طبابت داده مي‌شود. سازمان غذا و داروي آمريكا fda كليه داروهاي هوميوپاتي را به رسميت شناخته و در بسياري از كشورها مانند: انگليس، آلمان، فرانسه، هلند، سوئد، كانادا، آمريكا، هندوستان، پاكستان و برزيل خدمات درماني هوميوپاتي به بخش زيادي از بيماران ارائه مي‌شود. دو‌سوم مردم فرانسه يا به طور مستقيم از هوميوپاتي استفاده كرده‌اند و يا با آن آشنايي دارند و تعداد هوميوپات‌ها در هندوستان بسيار بيشتر از طب مدرن است. در بسياري از كشورها هوميوپاتي يك مقوله كاملا جدا از پزشكي است و لزومي وجود ندارد كه يك هوميوپات حتما پزشك باشد.
هومیوپاتی موفق در درمان سرطان
شايد نام سرطان يکی از نااميد کننده ترين کلماتی باشد که می توان به يک بيمارعنوان کرد.بيماری که خود را مبتلا به اين بيماری می بيند با توجه به علاج ناپذيربودن آن ( عليرغم اينکه واقعا نبايد تمام سرطانها را به يک اندازه خطرناک دانست) تمام اميد به زندگی را از دست می دهد . درمان سرطان در پزشکی کلاسيک پيشرفتهایقابل توجهی نموده است و در بسياری از موارد با کشف بيماری در مراحل اوليه خطر را تاحد زيادی می توان برطرف نمود اما هنوز تا درمان کامل آن، راه طولانی باقيست ودرمانهای رايج به صورت جراحی های وسيع شيمی درمانی، راديوتراپي حتی در صورت موفقيتنسبی عوارض بسياری را بر بيماران تحميل می کنند که گاه از خود سرطان مشکل سازتر ودردآور تر است، چه بسيار افرادی که ترجيح داده اند تا چنين درمانی را برای سرطانخود انجام ندهند و به مرگ طبيعی بميرند! حقيقت تلخ اين است که اکثر بيماران سرطانیبلافاصله بعد از مطلع شدن از بيماری خود دچار افسردگی می شوند که با کاهش توان بدنآنها ، سرعت رشد سرطان را چندين برابر می کند.اين درمانها عليرغم افزايش کميت زندگیبيماران و طولانی کردن عمر آنان ، کيفيت زندگی را کاهش داده وخود، جسم و روان بيماررا بيمار می کنند.
اما سرطان چيست؟ سلولهای بدن در حالت عادی دارای يک رشدمتناسب با نيازهای بدن هستند اما در سرطان اين رشد به صورت بيمارگونه ای افزايش میيابد و سلولهای بدن تبديل به سلولهای سرطانی می شوند و اين روند به سرعت گسترش میيابد و با حمله به ارگانهای سالم ديگر ، کل سيستم بدن را مختل می کنند.به زبان سادهتر يک عصيان و شورش در ابعاد سلولی بدن را فرا می گيرد و ادامه اين هرج و مرج بهمرگ بيمار ختم می شود.


علت بروز اين حالت دقيقا مشخص نيست اما مواد سرطان زای بسياری شناخته شده اند وهر روز بر ليست اين مواد افزوده می شوند. بدن هر فرد همانطور که در فصول قبلی ذکرشد با داشتن استعداد ذاتی بيماری به صورت نهفته ، در اثر يک استرس ( به هر شکل) دچار بيماری می شود که اين امر در مورد سرطان هم صدق می کند که عوامل بيماريزا درارگانهايی که دارای نقطه ضعف در اين زمينه هستند باعث بروز بيماری سرطان می شوندالبته در هوميوپاتی عوامل سرطانزا بسيار وسيعتر از پزشکی کلاسيک در نظر گرفته میشوند و مشکلات روحی و عاطفی نقش بسيار مهمتری نسبت به عوامل غذايي و محيطی ايفا میکنند. در کلينيک ، در درصد بالايي از موارد ابتلا به سرطان ، با بررسی شرايط زندگیبيماران رد پای مسائل روحی و عاطفی به وضوح قابل مشاهده است و از طرف ديگر بهبوداين شرايط ناگوار در درمان سرطان نقش بسيار مهمی را ايفا می کنند.به جرات می توانگفت که اگر انسان از يک زندگی متعادل و بدون استرس برخوردار باشد و از غذاهای طبيعیو به مقدار لازم (ونه بيشتر يا کمتر) استفاده نمايد احتمال ابتلای وی به سرطان و ياهر بيماری خطرناک ديگریبه شدت کاهش می يابد.
درمان سرطان در هوميوپاتی ، مانند هر بيماری ديگری صورت می گيرد و با شناسايیچگونگی اختلال بدن و با توجه به علائم ظاهری بيمار و تحريک سيستم ايمنی و حياتیبيمار به سمت درمان حرکت می کنيم.در بدن لوازم و توان لازم برای غلبه بر سرطاننهاده شده است به گونه ای که وجود سلولهای خونی که اختصاصا مسئول نابود کردنسلولهای سرطانی هستند ثابت شده است که همواره مراقب بروز چنين وضعيتی هستند.
اعتقاد من اين است که احتمالا هر انسانی در طول زندگی خود ، چندين بار دچارسرطان در سطح سلولی می شود که سيستم ايمنی بدن آن را به راحتی کنترل و درمان می کند، و فرد هيچگاه متوجه چنين اتفاقی در خود نمی شود. مشکل، زمانی خود را نشان می دهدکه سيستم دفاعی و حياتی انسان به علت عوامل سرطانزا نتواند وظيفه خود را به درستیاتنجام دهد و اين شورش سلولی کنترل نشود ، در اين زمان است که ما پی به بيماریسرطان می بريم که البته تا حد زيادی هم دير شده است . بنابراين به راحتی می توانقبول کرد که درمان هوميوپاتی با بازسازی توان بدن، بر سرطان هم غلبه کند.
امادرمان بيماريهای مختلف با يکديگر چندان قابل مقايسه نيست چرا که هر کدام به همريختگی و پيچيدگی خاصی را در بدن ايجاد نموده است. درمانهای سرکوب گرانه در آلوپاتینيز با تحليل بردن نيروی حياتی بيمار ، درمان هوميوپاتی را سخت تر می کنند. در نظربگيريد که بيماری مانند يک يا چند گره در يک ريسمان باشد و درمان هوميوپاتی بازنمودن اين گره ها ست درمان آلوپاتی را می توان کشيدن زياد ريسمان ( شيمی درمانی،راديوتراپی...) و يا بريدن ريسمان ( جراحی) در نظر گرفت در اين حال باز کردن گرههای ريسمان در حالتی که يک يا چند گره تنها وجود دارد کار راحتی است که با دقت میتوان آن را انجام داد اما اگر تعداد بسيار زيادی گره وجود داشته باشد و از طرفیقبلا با بريده و يا کشيدنهای بيمورد گره ها سفت تر شده باشند انتظار اينکه بتوان بهآسانی اين کلاف در هم پيچيده را باز نمود دشوار است گرچه به صورت تئوری هنوز همانجام شدنيست.يک سرطان پيشرفته مصداق اين کلاف است ، به همين علت است که بسياری ازهوميوپاتها درمان کامل سرطان از اين طريق را عملا غير ممکن می دانند اما واقعيت ايناست که بسته به شدت و مرحله سرطان اين درمان انجام پذير است.
البته حتی در موارد پيشرفته سرطان نيز می توان از هوميوپاتی سود برد چرا کههوميوپاتی می تواند علاوه بر کم کردن دردها و آلام بيمار ، از نظر روحی و عصبیآرامش و رهايی به بيمار بدهد و افسردگی او را تا حد زيادی بر طرف نمايد و همينطوردر کسانی که تحت درمانهای شيمی درمانی قرار دارند می تواند با کاهش قابل ملاحظهعوارض شيمی درمانی (ريزش موها، درد های مختلف جسمی، تهوع، بی اشتهايي،افسردگی...) کيفيت بسيار بهتری به زندگی آنها بدهد و در عمل نيز طول عمر آنان را افزايش دهد ( گرچه انتظار درمان قطعی را در اين موارد پيشرفته نداشته باشيم) .
بطور خلاصه هوميوپاتی در درمان سرطانها بسيار موفق می تواند عمل کند به خصوص اگراين سرطانها در مراحل اوليه باشند و با درمانهای سرکوب گرايانه آلوپاتی پيچيده نشده باشند

نازخاتون
19th July 2010, 10:10 AM
طب هوميوپاتي یک سیستم درمانی موثر و فلسفه‌ای برای زندگی .طب هوميوپاتي روش درماني خاصي است كه در آن با تحريك دقيق سيستم ايمني و حياتي بيمار توسط داروهاي خاص هوميوپاتي بيماران را مي‌توان به شفا رساند. بر اساس اصول اوليه هوميوپاتي هر ماده‌اي ( يا عاملي) كه بتواند در بدن سالم ايجاد يك سري علائم بيماري كند مي‌تواند در صورت تجويز به فردي بيمار با همان علائم بيماري وي را درمان نمايد به شرط آنكه علائم موجود در بيمار و علائمي كه آن ماده دارويي مي‌تواند ايجاد كند تا حد ممكن مشابه باشند. به عبارت ديگر در اين طب از داروهايي براي درمان استفاده مي‌شود كه بتوانند دقيقا علائم بيمار را پوشش دهند تا با تحريك مناسب سيستم ايمني و حياتي بيمار و در نتيجه هوشيار نمودن سيستم دفاعي بدن بيماري را درمان نمايند. اين به معناي آن است كه در هوميوپاتي تكيه بر درمان بيمار توسط قواي حياتي و درماني خود بيماراست . HOMEOPATHY در زبان یونانی متشکل از دو کلمه HOMOIOS بمعنی مشابه و PATHOS بمعنی بیماری میباشد ◊ هومیوپاتی از زمان بقراط( پدر علم پزشکی) در یونان باستان رواج داشته است. در نوشته‌های بقراط آمده است: داروی هر زهری خود آن زهر است (مشابهین مشابهین را درمان میکنند)و هر عاملی که بیماری ایجاد کند با استفاده از مشابه آن قابل درمان است. همچنین مشابه درمانی بصورت تدوین نشده در باور مردم وجود دارد. بطور مثال کسی را که بر اثر ترسیدن دچار بیماری روانی یا یرقان می‌شود دوباره می‌ترسانند با بیماری او درمان گردد. ◊ اما قانونمند کردن و پایه گذاری هومیپوپاتی به شکل علمی مدون توسط ساموئل هانمن - Samuel Hahneman - صورت گرفت. دکتر ساموئل هانمن در 10 آوریل 1755 در شهر میسن آلمان متولد گردید و از همان کودکی با تربیت سخت‌گیرانه پدرش آموخت که هیچ چیز را بیهوده نپذیرد بلکه با منطق و استدلال پدیده‌ها را بشناسد. ساموئل استعداد فراوانی در تحصیل داشت. وی در رشته‌های پزشکی، شیمی و زبان تحصیل نمود و به بیش از 5 زبان دنیا تسلط کامل داشت. او بیشتر وقت خود را به ترجمه متون و تحقیق می‌گذراند. روزی در کتابی چنین خواند که گیاه گنه‌گنه، مالاریا را به این علت درمان می‌کند که تلخ است. برای متفکر موشکافی چون هانمن این جمله قابل قبول نبود. هانمن مقداری گنه‌گنه خورد و در کمال شگفتی مشاهده کرد که علائم خاص بیماری مالاریا (تب، لرز و تعریق) بدون اینکه با پشه آنوفل گزیده شود در وی ایجاد شد. وی با تکرار مشاهدات و آزمایشات خود به این اصل طلائی هومیوپاتی دست یافت که همواره (مشابه است که مشابه را درمان می‌کند). یعنی داروئی می‌تواند یک بیماری را درمان کند که خواص داروئی مشابه با آن بیماری داشته باشد. بطور مثال: علت اینکه گیاه گنه‌گنه مالاریا را درمان می‌کند این است که اگر شخص سالمی آن را مصرف کند مثل افراد مبتلا به مالاریا علائم خاص بیماری مالاریا را نشان می‌دهد. در مثال دیگر: اگر شخص یبوست داشته باشد هیچگاه با خوردن مسهل خوب نمی‌شود. چرا که پاسخ فیزیولوژیک بدن به مسهل ایجاد یبوست است. ( بعبارتی فیزیولوژی بدن برعکس اثر دارو واکنش نشان می‌دهد) پس با قطع داروی مسهل یبوست بدتر خواهد شد. پس داروئی می‌تواند یبوست را خوب کند که در فرد سالم دقیقاً همان نوع یبوست را ایجاد کند. ◊ اساس کار واکسیناسیون نیز بر مشابه درمانی است. (درمان بیماری با خود بیماری-که البته اینگونه درمان به ایزوپاتی مشهور میباشد.ISOPATHY) که این نیز دلیلی بر صحت هومیوپاتی است. البته نحوه اثر واکسیناسیون و داروهای هومیوپاتی کاملاً متفاوت است. ◊ دکتر هانمن روزهای متوالی دوزهای بزرگی از یک دارو را مصرف می‌کرد تا علائم ایجاد شده توسط دارو را ثبت نماید. نتایج تحقیقات وی علی‌رغم مخالفت‌ها، دنیای علم پزشکی را متحول ساخت. بعدها گروهی از پزشکان جوان به دور او گرد آمده علاوه بر آموختن این علم او را در تکمیل تحقیقاتش یاری دادند. نتایج تحقیقات در مورد خواص و اثرات داروهای هومیوپاتی در کتاب Materia Medica گردآوری شده و چاپ شده است. ◊ از هانمن کتب و دست-نوشته‌های زیادی بجای مانده. کتاب Organon of Medicine که شاهکاری بی‌نظیر از نبوغ اعجازآور او در علم هومیوپاتی و مرجع اصلی تمام هومیوپات‌ها می‌باشد. هانمن حدود نیم قرن تلاش بی‌وقفه خود را در این کتاب جمع آوری نموده و در طول حیات خود شش بار آن را مورد بازبینی قرار داده است. دیگر اثر بزرگ بجای مانده از او، کتاب بیمار‌ی‌های مزمن و درمان هومیوپاتیک آنها می باشد. وی در اواخر عمر همراه همسر خود به پاریس رفت و تا آخرین روز حیات خود به بشریت خدمت کرد و بالاخره در 2 ژانویه 1843 فوت نمود. وی هنگام مرگ با افتخار گفت: من بیهوده نزیستم. او را مردم فرانسه با تجلیل فراوان در آرامگاه مشاهیر و مفاخر ملی فرانسه دفن کردند. ◊ موفقیت و اطمینان هانمن در درمان بیماری‌ها به حدی بود که روی درب مطبش نوشته بود «ویزیت در برابر درمان» یعنی تا کسی را درمان نمی‌کرد پولی نمی‌گرفت. بعد از هانمن پزشکان هومیوپات بزرگی به ظهور رسیده‌اند و اثرات داروهای زیادی (بیش از 4 هزار دارو) را به اثبات رساندند و جوامع هومیوپاتی مختلفی را تاسیس نمودند. در حال حاضر هومیوپاتی بعنوان علمی بی‌بدیل در دانشگاه‌های آمریکا و کشورهای اروپائی و برخی کشورهای آسیایی تدریس می‌گردد. چه داروهايي؟ داروهاي هوميوپاتي عموما منشا طبيعي دارند كه بيش از 70% از گياهان 20% از عناصر وكانيها مواد طبيعي (فلزات نمكها اسيدها ...) )و باقي از منابع حيواني (سموم مار زنبور ...) تهيه مي شوند اما نكته قابل توجه در مورد داروهاي هوميوپاتي اين است كه اين داروها از غلظت بسيار اندك ماده اوليه برخوردارند بعبارت ديگر بسيار رقيق شده اند اما از سوي ديگر توسط روشهاي خاص داروسازي هوميوپاتي از خواص دارويي فوق العاده اي برخوردار مي باشند بطوريكه داروهاي هوميوپاتي عموما در اندازه اي بسيار كوچك و مقادير و دفعات بسيار كم تجويز مي شوند اما اثرات درماني فوق العاده زيادي را دارا مي باشند. آخرين تحقيقات بعمل آمده مبين اين امر است كه خواص بنيادي مواد توسط روشهاي داروسازي هوميوپاتي به مولكولهاي آب منتقل مي شود و تغيير آرايش مولكولهاي آب همچون نسخه برداري از ماده اوليه عمل مي نمايد. به عبارت ساده تر خواص ماده اوليه كه دارو از آن تهيه مي شود همچون تصويري بر روي مولكولهاي آب نقش مي بندد داروهاي هوميوپاتي از نظر ظاهري اكثرا بصورت قرص دانه هاي ريز از جنس قند مي باشند كه در تعداد محدود در فواصل زماني مشخص ( چند روز تا يك ماه) بايستي مصرف شوند و هيچ طعم و بوي نامطلوبي ندارند چگونه؟ در هوميوپاتي اعتقاد بر اين است كه ساختار بدن( جسمي و رواني) داراي قدرت ترميم بيماري مي باشد و آنچه باعث عدم بهبودي و مزمن شدن بيماري مي شوند اشكال در ساز و كار سيستم حياتي (ايمني ) بدن است كه در صورت حل اين مسئله براحتي مي توان بر بيماري غلبه نمود . داروهاي هوميوپاتي از آنجايي كه خود قدرت تحريك نقاط مختلف سيستم حياتي بدن را دارند قادرند فيزيولوژي بدن را به نحو مطلوبي در جهت رسيدن به سلامت تحريك و تقويت نمايند.يك تفاوت عمده هوميوپاتي با پزشكي كلاسيك ( رايج) در اين است كه در هوميوپاتي سعي در باز گرداندن تعادل به بدن است در صورتيكه در پزشكي رايج درمان عموما از طريق از بين بردن عامل بيماريزا به دست مي آيد ( كه متاسفانه اين عوامل بيماريزا را در اكثريت موارد نمي توانيم از بين ببريم و يا حتي شناسايي كنيم ( بجز باكتريها) مثلا اگر عوامل بيماريزا از جنس استرسهاي زندگي باشند چه كاري مي توان براي آنها نمود ؟ از سوي ديگر حتي قادر به نابودي ويروسها نيز نيستيم. يك مثال: داروي هوميوپاتي تهيه شده از پياز از داروهاي مهم درمان آلرژي فصلي و سرماخوردگي مي باشد چرا كه پياز همانطور كه مي دانيد مي تواند ايجاد آبريزش بيني و چشم كند ( موقع پوست كندن) با اين شباهت خصوصيت كه بين پياز و سرماخوردگي وجود دارد مي توان از داروي هوميوپاتي پياز براي درمان استفاده نمود. مثال ديگر داروي هوميوپاتي قهوه است كه در هوميوپاتي براي درمان بي خوابي استفاده مي شود ! ( در نظر بگيريد كه قهوه خود ايجاد بي خوابي مي نمايد) تمامي داروهاي هوميوپاتي ابتدا روي افراد داوطلب امتحان شده و تمامي خواص آنها بر روي انسان سالم ثبت شده است و سپس با داشتن اطلاعات مربوط به هر دارو پزشك هوميوپات در مواجهه با هر بيمار دارويي را تجويز مي كند كه بيشترين پوشش علائم را داشته بلاشد و شبيه ترين علائم را بتواند ايجاد نمايد. البته در هوميوپاتي تنها بر اساس يك علامت نمي توان دارو داد حتما بايد تمام علائم جسمي و روحي بيمار با خواص دارو پوشش داده شوند. در عمل بيماري كه نزد پزشك هوميوپات مي آيد نه تنها از بابت درد اصلي به دقت مورد سوال قرر مي گيرد بلكه تمامي ناراحتيهاي به ظاهر بي ربط جسمي و روحي مورد توجه قرار مي گيرند و تجويز دارو بر اساس مجموعه نارحتيهاي بيمار صورت مي گيرد و از سوي ديگر تمام ناراحتيهاي بيمار بايستي برطرف شود هوميوپاتي يك طب كل نگر مي باشد به اين معنا كه يك بيماري كل بدن را درگير مي كند و ناراحتيها شاید در يك قسمت خود را بيشتر نشان دهند. علائم مختلف در يك بيمار هريك تكه اي از پازل بيماري اصلي مي باشند كه در هوميوپاتي به دقت بررسي شده و با كنار هم گذاشتن اين جزئيات پراكنده و به ظاهر مختلف به يك تشخيص ريشه اي مي رسيم ( مثلا سردرد و نفخ شكم بي خوابي عرق كردن بيش از اندازه و افسردگي در يك بيمار همگي تنها به عنوان علامت يك بيماري كه تمام اين خصوصيات را شامل مي شود محسوب مي گردد و تنها با يك داروي هوميوپاتي تمامي آنها بر طرف مي شود). تاكيد هوميوپاتي بر مصرف حداقل دارو و نيل به درماني بدون عوارض در بهترين شكل ممكن است و انسان سالم كسي مي باشد كه نه تنها از درد جسمي رنج نبرد بلكه فارغ از هر گونه آزار رواني و روحي بي هيچ مانعي از زندگي لذت برد و هدف درمان در هوميوپاتي رساندن هر بيمار به اين نقطه ايده آل است. چه بيماريهايي؟ هوميوپاتي يك طب كامل مي باشد و تقريبا براي اكثر قريب به اتفاق بيماريهاي رايج راه حل درماني دارد از بيماريهاي جسمي همچون سردرد كمر دردها دردهاي مزمن مشكلات گوارشي تنفسي روماتيسمي بيماريهاي با منشا هورموني و پوستي تا بيماريهاي روان همچون افسردگيها اظطرابها ترسها و حتي رفتارها و عادات ناپسند . اما بايد توجه نمود كه در هوميوپاتي هر بيمار براي درمان شدن بايد به دقت تشخيص داده شود امري كه هميشه رخ نمي دهد پزشكان هوميوپات مجرب در برخورد با بيماريهاي مختلف موفقيتي بيش از 60% موارد دارند كه بسته به علم و تجربه هوميوپات و نوع و شدت بيماري و اينكه در چه مرحله اي از بيماري مراجعه نموده اند متفاوت خواهد بود در كل اكثر بيماران مي توانند به درماني كامل برسند بدون آنكه نياز باشد تا آخر عمر از داروهاي شيميايي براي كاهش آلام خود استفاده كنند. طب هوميوپاتي براي تمام سنين قابل توصيه مي باشد بطوريكه از نوزادان تا افراد كهنسال مي توانند از درمان هوميوپاتي منتفع شوند. كجا؟ هوميوپاتي در حال حاضر دومين طب از نظر وسعت بيماران تحت پوشش در جهان است و ميليونها نفر در سراسر جهان براي درمان نزد هوميوپاتها مراجعه مي نمايند در انگلستان بيش از 50% پزشكان بيماران خود را در صورت لزوم نزد پزشكان هوميوپات ارجاع مي دهند در فرانسه بيشترين فروش داروها براي سرماخوردگي و آلرژي مربوط به داروهاي هوميوپاتي مي باشد در هندوستان بيش از 100000 پزشك هوميوپات فعاليت مي كنند هوميوپاتي در بيش از 40 كشور جهان شناخته شده است و روز به روز بر طرفداران اين علم افزوده مي شود اكثر كشورهاي اروپايي بخصوص انگلستان آلمان فرانسه كشورهاي آمريكايي همچون كانادا ايالات متحده آرژانتين و حتي كشورهاي افريقايي همچون غنا افريقاي جنوبي همگي شاهد گسترش هوميوپاتي هستند. سازمان بهداشت جهاني با حمايت از هوميوپاتي از كشورهاي عضو در جهت ارتقا هر چه بيشترجايگاه اين طب كمك مي نمايد در ايران نيز هوميوپاتي تقريبا از 12 سال قبل به همت اساتيدي همچون دكتر ناصري و دكتر ميرزازاده و دکتر شهردار تشكيل كلاسهاي درس در دانشگاه تهران ودانشگاه آزاد تهران اغاز شد.
نويسنده:غضنفر قاسمي آذر (داراي ديپلم هوميوپاتي از انگلستان)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد