PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : نثر حکایاتی از تذکره الاولیا عطار



ثمین20
11th April 2013, 04:41 PM
تذكرة الاولیا از آثار منثور فریدالدین عطار نیشابوری در بیان مقامات و عارفان است كه مؤلف سرگذشت نود و شش تن از اولیا و مشایخ صوفیه را ذكر كرده است. در خلال كتاب حكایت های داستانی از مكارم اخلاق و حال ها و مجاهدت های صوفیه با نثری شیرین و روان نقل كرده است.

طاس پرآبروزی شیخ المشایخ نزد ابوالحسن خرقانی آمد. طاسی پرآب پیش شیخ نهاده بود. شیخ المشایخ دست در آب کرد و ماهی زنده بیرون آورد. ابوالحسن گفت؛ «از آب ماهی نمودن، آسان است، از آب، آتش باید نمود!»
شیخ المشایخ گفت؛ «بیا تا به این تنور فرو شویم تا زنده کی برآید».

شیخ گفت؛ «یا عبدالله. بیا تا به نیستی خود فرو شویم تا به هستی او که برآید».
شیخ المشایخ دیگر سخن نگفت.


گردوی پوکروزی شبلی می رفت دو کودک را دید که برای گردویی که یافته بودند نزاع می کردند شبلی آن گردو را از ایشان گرفت و گفت؛ «صبر کنید تا بر شما قسمت کنم».
چون آن را شکست تهی بود، خجل شد و گفت؛ «آن همه خصومت، بر گردوی تهی و این همه دعوی قسامی بر هیچ».



بایزید بسطامی و مادر
نقل است كه چون بایزید بسطامی را مادرش به دبیرستان(1) فرستاد چون به سوره ی لقمان رسید و به این آیت رسید: "ان اشكر لی ولو الدیك" خدا می گوید مرا خدمت كن و شكری گوی، و مادر و پدر را خدمت كن و شكر گوی، استاد معنی این آیت می گفت. بایزید كه آن را بشنید بر دل او كار كرد، لوح بنهاد و گفت: "استاد مرا دستوری (2) ده تا به خانه روم و سخنی با مادر بگویم."
استاد دستوری داد، بایزید به خانه آمد، مادر گفت: "یا طیفور (3) به چه آمدی؟ مگر هدیه یی آورده اند و یا عذری افتاده است." گفت "نه، كه به آیتی رسیدم كه حق می فرماید ما رابه خدمت خویش و خدمت تو، من در دو خانه كد خدایی (4) نتوانم كرد، یا از خدایم در خواه تا همه آن تو باشم و یا در كار خدایم كن، تا همه با وی باشم." مادر گفت: "ای پسر تو را در كار خدای كردم و حق خویشتن به تو بخشیدم، برو و خدای را باش."
شیخ بایزید گفت، آن كار كه بازپسین كارها می دانستم پیشین همه بود و آن رضای والده بود و گفت: آن چه در جمله ی ریاضت(5) و مجاهدت و غربت و خدمت می جستم در آن یافتم كه شب والده از من آب خواست، برفتم تا آب آورم. در كوزه آب نبود و بر سبو رفتم، نبود، به جوی رفتم آب آوردم. چون باز آمدم در خواب شده بود. شبی سرد بود، كوزه بر دست می داشتم، چون از خواب درآمد آگاه شد. آب خورد و مرا دعا كرد كه دید كوزه در دست من فسرده(6) بود گفت: "چرا از دست ننهادی."(7) گفتم: "ترسیدم كه بیدار شوی و من حاضر نباشم."



1- دبیرستان: محل تعلیم، مكتب، مدرسه
2- دستوری: رخصت، اجازه دادن
3- طیفور: نام بایزید بسطامی
4- كدخدایی: پیشكاری، متصدی امر بودن
5- ریاضت: تحمل رنج برای تهذیب نفس و تربیت توأم با عبادت
6- فسرده: یخ زده بود، منجمد شده بود.
7- از دست نهادن: زمین گذاشتن، فرو گذاشتن





خرقانی: ابوالحسن علی خرقانی(زادهٔ ۳۵۲-درگذشتهٔ ۴۲۵ق) عارف و صوفی نام‌دار ایرانی بوده‌است. ... به نقل از کتاب: «ابوالحسن خرقانی» تألیف دکتر جواد نوربخش


شبلی:ابوبکر شبلی عارف و صوفی قرن سوم ه.ق; همچنین شبلی نام (روستایی) است در استان آذربایجان شرقی .
برج شیخ شبلی (http://www.njavan.com/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%AC_%D8%B4%DB%8C%D8%AE_%D8%B4%D8%A8 %D9%84%DB%8C) در شرق دماوند


بسطامی:ابویزید طیقور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی معروف به بایزید بسطامی ملقب بهسلطان العارفین بزرگ‌ترین عارف قرن سوم هجری و از بزرگان اهل تصوف

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد