PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شاه دژ



اسماعیل س
26th July 2012, 09:47 AM
شاه دژ


نوشته: اسماعیل سپهوند دانشجوی ارشد تاریخ گرایش اسلام دانشگاه خوارزمی


چکیده :

شاهدژ – نزاریان – احمدبن عبدالملک عطاش – سلطان محمد


قلعه شاهدژ یکی از قلاع مهم در دوران سلاجقه واقع در پایتخت آنها، اصفهان، است که منابع ساخت آن را به ملکشاه نسبت می دهند بعد از شکل گیری نهضت حسن صباح در ایران که با عنوان اسماعیلیان نزاری بر علیه سلطه سلجوقیان و اهل سنت تداوم یافتند نزاریان قلاع متعددی از جمله قلعه شاهدژ را به وسیله احمدبن عبدالملک عطاش تسخیر کردند. به علت موقعیت حساس اینقلعه که بر اصفهان اشراف داشت سلجوقیان بعد از پایان درگیری بر سر جانشینی ملک شاه،در زمان سلطان محمد هِم خود را برای باز پس گیری این قلعه به کار بستند و سرانجام سلطان محمد قلعه را پس گرفته و احمدبن عبدالملک عطاش را به قتل رساند.









مقدمه :
قلعه شاهدژ واقع در اصفهان که بر این شهر اشراف داشت به گفته تعدادی از منابع به دستور سلطان ملکشاه سلجوقی ساخته شد. بعد از انشعاب در نضهت اسماعیلیه که مقر آن در مصر بود اسماعیلیانبه دو دسته مستعلوی و نزاری تقسیم شدند.سردمدار نزاریان حسن صباح بود که مقر خودرا در ایران و کوهستانهای شمالی آن
( رودبار در قزوین) قرار داد. سیاست حسن صباح مبارزه با ترکان سلجوقی و اهل سنت بود. سلاجقه که دراین زمان از حدود افغانستان تا ساحل دریای سیاه را در دست داشتند در نظراسماعیلیان نزاری ساکن ایران به سان قومی بیگانه بودند و به شدت به مبارزه با آنهابرخاستند نزاریان که با هدف مبارزه قلاع واقع در نقاط مرتفع و نفوذناپذیر را تسخیرو بر تداوم مبارزه خود می افزودند قلاع بسیاری را در شمال ایران و قهستان به تصرفدرآوردند. تا اینکه در زمان منازعه شدید جانشینان سلطان ملک شاه داعی آنها دراصفهان یعنی احمدبن عبدالملک بن عطاش که پدرش از داعیان بزرگ اسماعیلی در ایرانبود توانست قلعه شاهدژ را در اصفهان فتح کرده و به مبارزه با سلاجقه بپردازد.درگیری بر سر قلعه در زمان سلطنت محمدتپر به اوج خود رسید.





قلعه شاهدژ :
پیشینه : نام یا نامهای راستین کهن تر شاهدژ چه بوده است؟ ما نمی دانیم ! نوشته راست و درستی هم کهدارای آگاهی هایی از ساختمان اصلی دژ باشد به دست نداریم. آنچه به دست داریمداستانی است که جوینی، راوندی، ابن اثیر و دیگران آورده اند گزارش ابن اثیر را کاملترین گزارش دانسته اند اما نزدیک به 120 سال از نابود شدن شاهدژ نوشته شده است. ویمی نویسد :
(( باطنیان درایران چندین قلعه نظامی را گرفتند که از جمله آنها قلعه شاهدژ در اصفهان بود، اینقلعه کهن نبود و سلطان ملک شاه آن را ساخته بود و اینگونه پدید آمد، یکی از بزرگانروم در اصفهان به دیدار ملک شاه آمد، روزی با سگ تازی خوب آموزش یافته ای به شکاررفتند سگ از نزد آنان به کوه (اسپهان )گریخت آنان سگ را تا چکاد کوه دنبال کردند، گویا تا صفه کوه جایی که امروز ویرانههای دژ کنونی است. مرد رومی به پیرامون نگریسته به سلطان گفت : اگر من به چنینجایی بر چنین کوهی دشوار گذر داشتیم . قلعه نظامی بزرگی می ساختیم تا در هنگامه یپیشامدن خطرهای ناگهانی پناهگاه و رهایی بخش باشد. پادشاه اندیشه او را پسندید وبی درنگ فرمان داد تا در آن جایگاه دژی ساخته شود، وزیر بلندپایه او (( نظام الملک)) با آن طرح مخالفت نمود ولی ملک شاه نپذیرفت دژ ساخته شد و ملک شاه کوتوالی بر آن برگماشت ( شاهدژ ارگ بلند نام اسماعیلی صص65 – 64 ) در حوالی اصفهان قلعه دژکوه است کهملک شاه دستور ساختن آن را داده بود و آن را شاهدژ نامیده بود ( تاریخ اسماعیلیاندر ایران، ص 101 ).
در سال 1965 (1343)در اصفهان کتاب (( شاه دژ کجاست )) اثر محمد مهریار منتشر شد نگارنده آن بر اساساطلاعات برگرفته از ابن اثیر، راوندی، این بطوطه و دیگران شخصاً بقایای دژهایبسیار پیرامون اصفهان را بررسی کرده است (همان ص 115 ) در دو سه کیلومتری جنوباصفهان از باختر به خاور یک رشته کوه است که توده آن را کوه صفه می نامند. بر یالاین رشته استحکاماتی وجود دارد م. مهریار آنها را به ترتیب
می آورد : دژهایکله دیو یک، دو و سه، برجهای دیده بانی مستحکم، دژ تخت رستم، ویرانه دژهایی که
پایین تر درسراشیب قرار گرفته اند تعیین اینکه کدام یک از آنها شاهدژ بوده است آسان نیست! م.مهریار با برابر کردن دیده ها و اطلاعات منابع به این نتیجه رسیده است که کله دیوشماره دو (2) همان شاه دژ است؛ این دژ بر بلندترین صخره رشته کوه صفه قرار گرفتهاست ( همان ص ف115 و 116)
سلجوقیان ؛ ازآغاز تا سلطنت محمد تپر
طغرل بنیانگذار حکومت سلجوقیان توانست در دورانحکومتش بر گرگان، طبرستان، خوارزم ، همدان ، ری ، بلخ، اصفهان و دیگر سرزمین هایایران و کلیه بلاد غرب آسیا از حدودافغانستان فعلی تا مرزهای امپراتوری بیزانس (روم شرقی ) و مرزهای خلافت فاطمیان مصرمستولی گردد ( تاریخ دولت های اسلامی و خاندانهای حکومت گر، ص 260 )
البته مناسباتسیاسی سلجوقیان با بغدا د در سال 431 ق بعد از واقعه دندانقان آغاز گردید بعد ازاین پیروزی سلجوقیان فتح نامه ای رسمی تنظیم کردند و به بغداد فرستاند رهبرانسلجوقی در این نامه خود را مطیع و هواخواه دولت عباسی معرفی کردند و از خلیفهدرخواست کردند تا سرزمینهای تسخیر شده را طبق شریعت اسلام و فرمان امیرالمؤمنین ادارهکنند.( سلجوقیان ، ص 43)
سلجوقیان بر عراقو فارس دست یافتند و حکومت آل بویه را منقرض ساختند و شیعیان شرق را سرکوب نمودند( تاریخ تمدن اسلام، ج 4 ، ص 258).
چون طغرل وفاتیافت آلب ارسلان پسر چغری بیک به سلطنت رسید وی نظام الملک را به صدارت منصوب کرد.( مجمع النساب، صص 100 و 101 ).
دوره پادشاهی آلبارسلان و ملک شاه اوج قدرت امپراتوری سلجوقی محسوب می شود، لشکر در اصفهان پایتختملک شاه مستقر بود نظام الملک ، پسران و غلامان او اداره آن را برعهده داشتند.خوانین قراخانی در ماوراءالنهر و ترکستان خراجگذار سلطان سلجوقی شدند در شمال غربیحکمرانان اران،شروان و گرجستان تابعیت سلطان را پذیرا شدند.
( سلجوقیان، ص 78)
نظام سراسری که دراواخر پادشاهی ملک شاه به دست آمده بود با مرگ وی در سال 485 ق فرو پاشید در مدت11 سال و چندماه سلطنت برکیارق (498 – 487 ق )امپراتوری دچار تفرق و جنگ میان فرزندان نوجوان سلطان [ ملک شاه ] و سایرمدعیان سلطنت گردید ( همان ، ص 97 ).چون میان برکیارق و برادرش محمد که پسران ملکشاه بودند منازعت افتاد در ممالک اضطراب و آشوب ظاهر گشت (تاریخ جهانگشاه ، ص 113).
برکیارق در سال498 در سن 25 سالگی درگذشت ( سلجوقیان ، ص 106 ) . پس از مرگ برکیارق سلطان محمدبه سلطنت رسید وی فردی بلندقد و صاحب رأی و ثابت عهد بود. ( نهضت حسن صباح ص 32 ).
اسماعیلیان (فاطمیان )
اصل و نسب : بنی فاطمه که در دیار مغرب و مصر خلیفه شدند و ایشان را اسماعیلیه و عبیدیه نیز گوینددر زمان دولت بنی عباس 274 سال خلافت کردند. عده شان 14 تن می باشد، ابتدایدولتشان سال 297. ق از فرزندان اسماعیل بن جعفر صادق بودند ( تاریخ خلفای فاطمی ،ص 13 ) در بعضی تواریخ مسطور است اسماعیل را پسری بود محمد فرزندان محمد پس از ویدر خفا و ستر به سر بردند (همان ، ص 2 ).
منابع و مآخذموجود خبر می دهند که پسران محمدبن اسماعیل پس از آنکه وی در خوزستان ، در جنوبایران اختفا گزید زنده ماندند و یکی از آنها به نام عبدالله، بعدها خود را درسلمیه، شهری در سوریه ، مستقر ساخت و دعوتِ اسماعیلی را در آنجا پنهانی ادامه داد.پس از عبدالله پسرش احمد جانشین او می شود و پس از احمد یا پسرش حسین یا پسر دیگرشمحمد جای او را می گیرد، سپس عبدالله دوم ( در منابع غیر اسماعیلی عبیدالله ) کهپسر حسین و برادرزاده و داماد محمد بود جانشین وی می شود ( بین انقلاب و دولت ، ص17 ) عبیدالله مهدی نخستین خلیفه فاطمی در اواخر قرن سوم هجری در افریقیه قیام کردو از همان موقع بربرها به کمک وی شتافتند( تاریخ تمدن اسلام ،ج 4 ، ص 283 ) .
عبیدالله مهدی درسال 297 ق بر مسند حکمرانی استقرار یافت جانشینان او قائم بامرالله (322 . ق )منصور
(334. ق ) و المعز(341 . ق ) با کمک بربرها مأمورین عباسی را از آفریقا راندند. در زمان معز فاطمیانمصر را گشودند و شهر قاهره را ساخته و به پایتخت جدید منتقل شدند (همان، ص 284 )پس از مرگ المستنصر بالله هشتمین خلیفه فاطمی مصر در سال 487 . ق انشعاب بزرگی دراین فرقه پدید آمد. افضل بن بدر الجمالی وزیر فاطمی مانع شد تا نزار فرزند ارشدخلیفه به حق قانونی ولایت عهدی برسد و فرزند کوچکتر خلیفه ، المستعلی را که شوهرخواهرش بود به قدرت رساند پس از این گروهی مدعی امامت و خلافت مشروع نزار شدند ودر ایران و سپس شام و هند به فعالیت خود ادامه دادند، گروه دیگر با نام مستعلویاندر مصر و بخشهایی از شام بر جای ماندند، پایگاه نزاریان ایران بود که با رهبر جدیدحسن صباح توسعه یافت ( تاریخ مغرب اسلامی، ص 53 ) .
نهضت حسن صباح
حسن صباح که دعوت فاطمی را در قلمرو سلجوقیان در ایران تبلیغ می کرد تا سال 487 . ق به صورتبلامعارض اسماعیلیان ایران در آمده بود، حسن از خط مشی و سیاست مستقلی در مقابلهبا ترکان سلجوقی پیروی می کرد ( مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ص 165 ).
حسن در حدود سال469 از راه غیر مستقیمی عزم مصر کرد وی سرانجام از راه دریا در سال 471 به شهرامام (قاهره ) رسید. مهم ترین چیزی که حسن صباح را به مسافرت برانگیخت مربوط بهقدرت ترکان سلجوقی و اهل سنت و از هم گسیختن شیرازه حکومت آنان بود، حسن صباح به پشتیبانی از نزار اسماعیلیان مصر افتراق حاصل نمود ابن اثیر آورده است که مستنصرشخصاً به حسن گفت پس از او جانشین نزار است ( فرقه اسماعیلیه ، ص 60و 59 ).
در سال 437 . قحسن صباح را در مغرب ایران می بینیم که در جست و جوی مرکزی است تا ستاد جنبش نزاریرا در آنجا براه سازد (همان، ص 61 ).
در حقیقت گرفتنقلعه کوهستانی الموت در شمال ایران در سال 483 . ق صلای آغاز یک قیام علنی بر ضدسلجوقیان ونیز تأسیس آنچه در آینده یک دولت اسماعیلی نزاری می شد بود در چنیناوضاع و احوالی بود که حسن در مشاجره جانشینی مستنصر جانب نزار را گرفت و روابطخود را با حکومت فاطمی و پایگاه مرکزی دعوت در قاهره که از مستعلی پشتیبانی کردهبود قطع کرد. (مختصری در تاریخ اسماعیلیه ، ص 65 ) .
فتوحات اسماعیلیاننزاری
فتح قلاع :اسماعیلیان پس از تشکل یافتن برچندین دژ چیره شدند یکی از مهم ترین قلاعی که بهدست اسماعیلیان افتاد قلعه الموت بود که در نواحی رودبار قزوین قرار گرفته بود ( سال 438 ) . از جمله قلعه دیگری کهاسماعیلیان تصرف کردند قلعه لمبسر در رودبار و متصل به الموت واقع شده بود. قلعهدیگری که اسماعیلیان متصرف شدند گردکوه بود ( نهضت حسن صباح صص 80 و 79 ).
عبدالملک عطاش
ابن عطاش به سهمخویش مردی مبرز و برجسته است وی پیشوای جماعت نزاری در آغاز پیدایش آن بود بنابرآنچه رشیدالدین فضل الله آورده است، مرد دلیر و با عزم چون رئیس مظفر را به دیننزاری درآورد و به حسن صباح مقام رفیعی در امر دعوت اعطا کرد، سنی مذهبان او را بهدانش می ستودند و در جامعه ای که می زیست چنان نفوذ و قدرت داشت که پس از مرگ پسرشکه بنابر روایت ابن اثیر هرگز به پای پدر نمی رسید چانشین او شد ( فرقه اسماعیلیه، ص 68 و 67 ).
حسن صباح در موردابن عطاش می گوید :
در رمضان سنه اربعو ستین و اربعمائه عبدالملک عطاش که در آن هنگام داعی عراق بود به ری آمد مراپسندید و نیابت دعوت به من فرمود و گفت ترا به حضرت باید شد و خلیفه آن زمانالمستنصر بالله بود، پس شیخ به تاریخ سنه سبع و ستین و اربعمائه از ری انتقال کردوبه محروصه اصفهان رفت. عبدالملک پسر عطاش پیشوای اسماعیلیان در عراق و ایرانباختری و چونان یک مرد دانشمند ارجمند بود، وی اصفهانی بود ولی از رهگذر کشمکش هایفرقه ای مذهبی و ناخشنودی همگانی که به آشوب می انجامد به بدعت متهم وناچار به ریگریخت.( شاهدژ ص 63).
احمدبن عبدالملکعطاش
عبدالملک عطاشپسری داشت به نام احمد در زمان اقامت پدرش در اصفهان او به کار بازرگانی کرباساشتغال داشت به هنگامی که پدرش به علتپیگرد روحانیت دولتی از اصفهان به الموت گریخت او اعلام کرد که مذهب و باور پدرشرا رد می کند و از او می بُرد و به این دلیل از او چشم پوشیده شد. ( تاریخاسماعیلیان در ایران ، ص 100 )
احمد بن عبدالملکعطاش برای نگهبانی از هدف خود با دقت ، پیوند خویش با اسماعیلیان را پنهان کردهبود این به او کمک کرد که دولت به او بدبین نشود تا او بتواند زیر نقاب بازرگان درشرایط مناسب فعالیتی شدید را گسترده و رهبری کند. ( همن ، ص 101 ).
فتح شاهدژ توسطاسماعیلیان
از دیگر قلاع کهاسماعیلیان نزاری تصرف کردند شاهدژ اصفهان بود. این قلعه قدیمی نبود بلکه آن راسلطان ملک شاه ساخته بود. ( نهضت حسن صباح ، ص 81 ) .
در این میاناسماعیلیان ، در میان ایرانیان شهرها ونیز در بین ایرانیانی که در قشون سلجوقیان خدمت می کردند ، پشتیبانان روز افزونییافتند اسماعیلیان که از پیروزی های خود تشجیع شده بودند اینک توجه خود را بهنواحی نزدیک تربه مقر قدرت سلجوقی در اصفهان معطوف داشتند در این ناحیه که رهبری آنان بااحمدبن عبدالملک عطاش بود او با تصاحب قلعه شاهدژ در سال 494 پیروزی در خشانی بهدست آورد، گویند احمد نزدیک به 30000 تن را در ناحیه اصفهان به کیش اسماعیلیدرآورده بود ( مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ص 176 ) .
اسماعیلیان پس ازتصرف شاهدژ شروع به جمع آوری مالیات در اطراف آن کردند و از نظر مالی ضربه محکمیبر استقلال اقتصادی آل سلجوقی زدند ( اسماعیلیان در تاریخ ، ص 257 ) .
نحوه فتح قلعه
چون احمدبنعبدالملک عطاش برای اسماعیلیان فعالیت می کرد به عنوان معلم فرزندان نگهبانان قلعه شاهدژ که از دیلمیان بودند درقلعه راه یافت و توجه آنان را جلب نموده و به کیش اسماعیلی درآورد و بدین طریق آندژ را تصرف کرد. ( فداییان اسماعیلی ، ص 77 ) .
راوندی روایت میکند که :
در زمان مبارزه دوسلطان (برکیارق و محمد )خزانه ، انبار مهمات، خدمتکاران جزءو زنان دربار آنجابودند. یک گروهان دیلمی نگهبان دژ بود احمدبن عبدالملک عطاش به شکل خدمتکار در دژجا گرفت. او دائماً به شهر اصفهان می رفت و برای زنان این دژ لباس ، چادر و لوازمزنانه خریداری می کرد و با دیلمیان در پنهان گفت و گو و دوستی می نمود . آنها خودبه اندیشه اسماعیلی نزدیک و نسبت بدین دعوت موافق بودند. آنگاه او فرمانده این دژشد و همه از او اطاعت کردند ، پس از آن کنار دروازه اصفهان ، نزدیک دشت گور ، اودعوت خانه ای ساخت و هر شب عده ای بسیار به آنجا می آمدند آموزش او را می پذیرفتند و تهعد می کردند هر یک در بخش خود دیگرانرا به الحاد متمایل سازد و سپس به دعوت خانه راهنمایی کند به این ترتیب 30 هزارنفر آموزش او را پذیرفتند و آنان مسلمانان را می ربودند و می کشتند. ( راحة الصدورو آیة السرور صص 156 و 157 ) .
در مجمع التواریخالسلطانیه چنین آمده است :
چنین گویند : کهاحمد را با دژدار آنجا دوستی و یگانگیبود. چون کوتوال نماند احمد را به جای او نصب کردند و او چون برهنه مستولی شدخزانه و کنیزکان و غلامان که بر رسم حرم سلطان بر آنجا بودند همه را به دست فروگرفت و بعضی را بکشت و باطنیان به اصفهان او را مقدم خود داشتند و بر املاک واموال مردم صدمها می نهادند سلاطین از کار او مضطر شدند و درین میانه خلاف برادرانبرکیارق و محمد افتاد و او قلعه به ذخایر و خزائن معمور کرد. ( مجمع الانساب ، صص210 و 211 )
در الکامل فیتاریخ ابن اثیر آمده :
پس از مرگ ملکشاهدر زمان فرمانروایی ملکه بسیار بانفوذ ترکان خاتون اصفهان در زیر سیطره او قرارگرفت وی دژدار پیشین را خلع و بجای او کسی به نام زیگر دیلمی گماشت. زیگر درگذشت ومقام او به کسی از مردم خوزان داده شد احمدبن عطاش تاجی نهاده از برای داراییبسیارگرد کرده او را به پیشوایی خود برگزیدند با اینکه او هنوز دانش نیندوخته بودبود پسر پیشوای ایشان بود، احمدبن عطاش اندک معتمد دژدار یکسره در زیر سیطره ابنعطاش قرار گرفت. در نتیجه تیره بختی بزرگی دامنگیر مردمان اصفهان شده مانندخونریزی، دزدی و زیستن در هراس پیوسته. ( الکامل فی تاریخ ، ج 10 ، ص 109 ) .
در حوالی سال 494. ق بود که احمدبن عبدالملک بن عطاش بر قلعه شاهدز ف در اصفهان ، پس از آنکه بهتدریج تمام افراد آنرا به کیش جدید درآورد استیلا یافت ( فرقه اسماعیلیه ، ص 111 ).
فتح شاهدژ توسطسلطان محمد و قتل احمدبن عبدالملک عطاش
شاهدژ در دستاسماعیلیان وسیله تهدید اصفهان و تمام قدرت و شوکت سلجوقیان بود (فرقه اسماعیلیه،ص 112 ) .
سلطان محمد درمسائل مذهبی بسیار فعال و در قلع و قمع اسماعیلیان مجد بود (نهضت حسن صباح ، ص 32) .
محمد به مدت 13سال از سال 498 تا 511 . ق سلطنت کرد وی زمانی قدرت را به دست گرفت که مدعیان جدیسلطنت عرصه کازار خارج شده بودند ( سلجوقیان ، ص 107 ) .
بر تخت نشستنسلطان محمد تپر به مشاجرت سلسله ای و نزاعهای دسته ای در میان سلجوقیان پایان دادو این اقبال نزاریان را به ادبار مبدل ساخت و سلطان محمد اینک عزم جزم کرده بود کهقاطعانه تر دفع نزاریان را تدارک بیند. وی به یک سلسله لشکرکشی های سنگین علیهآنها اقدام کرد و در طی این لشکرکشی ها نزاریان بیشتر قلعه ها و استحکامات خود رادر کوههای زاگرس و در عراق ا دست دادند. اما لشکرکشی عمده ازسلطان محمد برفندنزاریان به هدف تسخیر شاهدژ که آن را دژکوه هم می گفتند صورت گرفت سلطان خود شخصاًشاهدژ را محاصره کرد و سرانجام آن را تسخیر کرد. داعی احمدبن عبدالملک بن عطاش کهبرج به برج با سلجوقیان جنگیده بود دستگیر شد و به سیاست رسید. نزاریان با سقوطشاهدژ در سال 500 . ق برای همیشه نفوذ خود را در منطقه اصفهان از دست داند. (مختصری در تاریخ اسماعیلیه ، ص 183 ) .
در واقع سلطانمحمد کاری واجب تر از جنگ با اسماعیلیان ندید و ابتدا از قلعه شاهدژ شروع کرد و درسال 500 . ق آن را محاصره کرد و با وجود مقاومت سرسختانه و حیله ها و ترفندهایاحمدبن عبدالملک عطاش سرانجام قلعه سقوط کرد و سرش را نیز به بغداد فرستاند. (جهانگشا ، ج 3 ، ص 211 ). (جامع التواریخ، صص 125 و 124 ) .
البته بعد از چندمحاصره و گفت وگو میان سپاهیان سلطان و مدافعان قلعه سرانجام موافقت شد که تعدادیاز مدافعان تحت حمایت سلطان قلعه را به قصد مراکز دیگر اسماعیلی در کوهستان و فارسترک کنند. مقرر گردید که به محض وصول خبر رسیدن آن عده به سلامت به قلاع مورد نظر،از شاهدژ فرود آیند و به الموت نقل مکان کنند. اما بعد از خبر رسیدن آنها به مقصداحمدبن عطاش و پسرش دستگیر شدند و به قتل رسیدند.
( سلجوقیان ، ص113 ) .
در مجمع التواریخالسلطانیه در مورد حمله سلطان محمد به شاهدژ و فتح آن و قتل احمدبن عبدالملک عطاشاین چنین آمده است :
چون سلطنت بر محمدصافی و مقرر شد و منازعی نماند قصد گشادن قلعه کرد چون کار بر ایشان سخت شدفتوا فرستاند که چه گویند ائمه دین در حقطائفه ای که به یگانگی خدای تعالی ایمان دارند و به آمدن رسول خدا محمد عربی و کتبو رسل وی حق و صدق دانند اما با طائفه ای که در حق امام خلاف دارند بحث و نزاعکنند جایز باشد سلطان وقت را که با ایشان مصالحه و مواضعه کند و قبول طاعت ایشانکند و ایشان را از حوادث و بلا نگاه دارد ائمه که حاضر بودند جواز آن را مستحسنداشتند. اما ابوالحسن علی بن السمنجانی که از اکابر شیوخ شافعی بود گفت روا نباشدچرا که امامی که ایشان به آن متمسک اند آنچه شرعاً حرام است مباح کرده است و اینمنهی شرع است گفتند حاضر شوند تا مناظره کنیم سلطان وائمه اتفاق کردند که قاضیابوالعلا صاعدبن یحیی حنفی برود و او برقلعه رفت و با ایشان مناظره و مباحثه فراوان کرد. اما سخن به انجام نرسید چه غرضایشان عماطلتی بود سلطان حصار سخت تر گرفت چون دید که کار به جنگ به جایی نمی رسددر عوض آن قلعه خان النجان بدیشان وعده کرد. و کبوتری در بغل نهاد و دست بر آنجانهاد و سوگند یاد کرد که تا این جان در این تن باشد به عهد وفا نماید. چون به عهدو سوگند فرود آمد قلعه را خراب کردند و احمدبن عطاش را به خلافت و فضیحت بر شترینشاندند و گرد شهر برآوردند و به عاقبت پوست او باز کردند و به کاه بیاکندند و اوهیچ آه نکرد پسرش قیمتی داشت همه را ضائع کرد و خود را از بالای قلعه بینداخت مدتاقامت ابن عطاش در آن قلعه 12 سال بود. (مجمعالتواریخ السلطانیه، ص 211 ) .
نتیجه گیری
با آنکهاسماعیلیان نزاری قلاع بسیاری در نقاط حساس ایران به تصرف خود در آوردند و مهارتعجیبی در حفظ این قلاع داشتند و در زمان اوج قدرت سلاجقه، سلطنت ملک شاه ،توانستند پایداری کرده و تا زمان مرگ این سلطان که شیرازه لشکر و کشور از هم پاشیدمقاومت کنند اما نفوذ وتسخیر قلعه شاهدژ به علت موقعیت حساس این قلعه و اشراف بر پایتخت سلجوقیان ، اصفهان ، چندانبه درازنکشید زیرا از طرفی انزجار مردم اصفهان از نزاریان و از طرف دیگر پایانکشمکش بر سر جانشینی ملک شاه و تلاش مفتیان و قاضیان اهل سنت برای رهایی قلعه واداره سلطان محمد که کاری مهم تر از مبارزه با اسماعیلیان و باز پس گیری قلعهنداشت باعث شد که اسماعیلیان با وجود مقاومت جانانه و حتی فریب سلطان و نجات عدهای از قلعه نشینان سرانجام تسلیم لشکر بی شمار سلطان محمد که عده بی شماری از مردمنیز با آنان بودند شوند و داعی بزرگ اسماعیلیان ، احمدبن عبدالملک عطاش به قتلبرسد و با قتل او اصفهان از وجود اسماعیلیان پاکسازی شود.











منابع
1 – شاه دژ ،کارو اون میناسیان ، ترجمه ابوالقاسم سری.
2 - تاریخاسماعیلیان در ایران ، استرو ویلا لودمیلاولادیمیرونا، ترجمه پروین منزوی
3 – تاریخدولت های اسلامی و خاندان های حکومت گر ، استانلی لین پول و دیگران ، ترجمه صادقسجادی ،.
4 – سلجوقیان، ملیحه ستارزاده.
5 – مجمعالانساب ، محمدبن علی شبانکاره ای ، به تصحیح میرهاشم محدث
6 - تاریخ جهانگشاه ، عطاملک جوینی ، به تصحیح واهتمام سید جلال الدین
7 – نهضت حسنصباح ، تقی داوودی.
8 - تاریخ خلفای فاطمی ، عبدالرحمان سیف آزاد ،.
9 – بینانقلاب و دولت ، سمیه همدانی ، ترجمه فریدون بدره ای
10 - تاریخ تمدن اسلام ، ج 4، جرجی زیدان ، علی جواهر کلام
11 - تاریخ مغرب اسلامی ،عبدالله ناصری طاهری
12 - مختصری در تاریخ اسماعیلیه، فرهاد دفتری ، ترجمه فریدون بدره ای .
13 - فرقه اسماعیلیه ، مارشال، گ ، س . هاجسن ، ترجمه فریدون بدره ای.
14 – مجمع التواریخ السلطانیه ، بهاهتمام محمد مدرسی
15 – اسماعیلیان در تاریخ ، برناردلوئیس ، یعقوب آژند
16 – فداییان اسماعیلی ، برنارد لوئیس ،فریدون بدره ای
17 – راحة الصدور و آیة السرور ، محمدبن علی بن سلیمان راوندی.
18 – الکامل فی التاریخ ، ابن اثیر ، ج10 ،
19 – جامع التورایخ ، رشیدالدین فضل الله همدانی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد